پنجشنبه، مهر ۱۲، ۱۳۸۶

پروپاگاند و «منظور»!
...

در وبلاگ «لات و مدرنیته»، به یکی از جنبه‌های «تقدس زدائی»، به عنوان اصل اساسی «مدرنیته» که همان «تاریخی‌ات» بخشیدن باشد، اشاره شد. و گفتیم که «تقدس زدائی»، به هیچ عنوان به مفهوم صدور مجوز هتاکی و نقدهای «کشکی ـ حوزوی» نخواهد بود. ولی گویا این نکته میخ آهنین است و گوش شیپورچی‌های «پروپاگاندیست» غرب سنگ خارا. و به هر حال، «نرود میخ آهنین در سنگ»! چرا که در این هفته جناب کاتوزیان، با استفاده از زبان ابتذال‌دین، به نقد و بررسی شاعر بزرگ مشروطیت ایران، ایرج میرزا پرداخته، و‌ به شیوة رمالان و دعانویسان جمکران‌نشین، ‌ در سروده‌های ایرج میرزا، اشعار «مستهجن» و «قبیح» هم یافته‌، اشعاری که در «مجالس محترم» نمی‌توان بر زبان راند! و «مجالس محترم» مسلما همان مجالسی باید باشد، ‌ که امثال کاتوزیان و همپالکی‌های‌شان از فئودالیته فردوسی، زن‌ستیزی سعدی و یا جمهوری خشونت عرفانی، به عنوان جایگزین آتی حکومت توحش اسلامی داد سخن خواهند داد، تا تنور استحمار همچنان گرم و داغ باقی بماند. و البته جای تعجب نیست که چنین ترهاتی در سایت احترام به ادیان «زمانه» آناً منعکس شود. پیشتر گفتیم که سایت بسیار مستقل «زمانه»، مانند سایت رعایای الیزابت دوم، وظیفه دارد، با تکیه بر اصل مقدس «ترادف کلی»، ابتذال ضددین و ابتذال احترام به ادیان‌ را، همزمان ترویج کند.

پیشتر در مورد زبان ابتذال «ضددین»، به عنوان «زبان تمایلات غریزی» توضیح داده شد، و گفتیم که این زبان پاسخ خود را نهایتاً در «زبان ابتذال دینی»،‌ زبان منهیات دینی، یا همان زبان توضیح‌المسائل‌ها خواهد یافت. و در این رابطه به مصاحبة جنجالی رسانة شرق اشاره کردیم، و گفتیم که چنین مصاحبه‌ای صرفاً با هدف فراهم آوردن خوراک تبلیغاتی برای زبان سرکوب راست افراطی انجام شد، تا هم زبان تهدید و ارعاب همجنس‌گرایان تشویق شود، و هم تعطیلی «شرق»، شاهدی باشد بر این مدعای دروغین که رسانة «شرق»، به اصطلاح «آزادیخواه» است و طرفدار همجنس‌گرایان، ‌ و از همه مهم‌تر اینکه،‌ حکومت جمکران با «شرق» سر ستیز دارد! امری که به خودی خود،‌ بازار رسانه‌های حکومتی را گرم نگاه خواهد داشت. بله، مصاحبة شرق، ‌ با یک تیر بیش از دو نشان زد! به همچنین است در مورد سخنرانی پر در و گهر استاد کاتوزیان، در «کانون ایرانیان لندن»!

ایشان به بهانة بررسی شعر ایرج میرزا و شعر مدرن، در واقع به نفی هجو و هزل،‌ و تبلیغ برای «روسری» پرداخته‌اند! به عبارت دیگر، نفی آزادی بیان نزد شاعر، و تبلیغ جهت حجاب اسلامی! می‌بینیم که بر خلاف مثل معروف، در کلام «استاد»، گوز به شقیقه خیلی مربوط می‌شود! حداقل «استاد» کاتوزیان، توانائی و مهارت منحصر به فردی در بر قرار کردن چنین ارتباطی از خود نشان داده‌اند. چرا که ایشان هم مانند دیگر ریزه‌خواران «ایرانی نمای» سفرة استعمار، در آکسفورد تدریس می‌فرمایند، و در تمامی زمینه‌ها، به ویژه تاریخ معاصر پژوهش فرموده‌اند تا همچون موریانه به تخریب پایه‌ها، و تحریف واقعیت‌های تاریخی بپردازند. بله! آنطور که در سایت «رادیو زمانه» روایت شده، کاتوزیان «نویسنده» و «محققی» است که نه تنها در زمینة تاریخ معاصر ایران، که در زمینة شعر و ادبیات کهن فارسی و ادب مشروطه هم صاحب نظر است! «استاد» کاتوزیان همچنین افتخار سردبیری نشریه «مطالعات ایرانی» را به خود اختصاص داده‌اند. و با وجود آنکه سال گذشته یک وبلاگ به تبلیغات استعماری جناب «استاد» اختصاص دادیم، لازم شد اینبار سخنان ایشان را در چارچوب «پروپاگاند» آتلانتیست‌ها مورد بررسی قرار دهیم. چرا که، پیام سخنان کاتوزیان، همان پیام تبلیغاتی گروه برژینسکی است، که در سخنان محمد خاتمی، ‌مطالب پاسدار شریعتمداری و دیگر شیادان و رمالان جمکران همه روزه، گوش ما ملت را می‌آزارد. پیامی که در راستای سخنان اسلام پرستانة «دز براون»، وزیر جدید دفاع انگلستان، ‌ با هدف تبلیغ برای طالبان شیعی مسلک، و‌ جهت سرکوب ملت ایران ارسال می‌شود. پیامی که از طریق تبلیغ برای حجاب اسلامی، «عشق» به علی، خلیفة چهارم، تقدیر غیرمستقیم از کودتای استعماری «میرپنج»، و نفی طنز ادبی، حامل پیام‌های متعددی در زمینه سرکوب زنان، سرکوب مطالبات مشروطه طلبان، و نهایت امر سرکوب «آزادی بیان» ادبی است! بله، بی‌جهت نیست که کاتوزیان سردبیر نشریة «مطالعات ایرانی» در شهر لندن می‌شود! «استاد» گرانقدر، عالیجناب کاتوزیان، وظیفه دارند پیام سرکوب استعمار را در قالب «پژوهش»، «مطالعات ایرانی» و سخنرانی در «کانون ایرانیان لندن»‌ منتشر بفرمایند. تا سایت «رادیو زمانه» نیز پروپاگاند سرکوب ملت ایران را در قالب «نقد ادبی» استاد منتشر کند!

نقد ادبی دکتر کاتوزیان، همانطور که به قول معروف «بر ما واضح مبرهن است»، با تکیه بر اصل مقدس «ترادف کلی»، و به بهانة بررسی ادبی آثار ایرج میرزا، جز تبلیغات سرکوب استعمار هیچ نیست. کاتوزیان، ابتدا «ایرج میرزا» را در ترادف با ملک الشعرا بهار، دهخدا، عارف قزوینی، ابوالقاسم لاهوتی و میرزادة عشقی قرار داده، ادعا می‌کند همة آنان شاعران «مدرن» بوده‌اند، چرا که، به زعم استاد محترم آکسفورد، شعر اینان در بیشتر موارد از شعر قدیم فارسی «متمایز» است! بله، این معیار نوین «مدرن» بودن شعر، باید ریشه در «مدرن» بودن کودتای «میرپنج» داشته باشد! و معیاری است صرفاً استعماری و بسیار کشکی! چون بر اساس چنین معیاری، هر کس خارج از قالب سنتی شعر بسراید شاعری «مدرن» خواهد بود! بنابراین، هر کس حکومتی متفاوت با حکومت سنتی به پا کند، حتماً حکومت‌اش «‌مدرن» خواهد بود! به یاد داشته باشیم که واژة «مدرن» هیچ ارتباطی با «مدرنیته» ندارد. و در این باره، پیشتر توضیح مفصل داده‌ایم. و شگرد کاتوزیان بر تهی کردن واژه‌ها از مفاهیم واقعی خود پای می‌فشارد، که‌ خود یکی از عناصر الگوی «پروپاگاندیست‌ها» است، تا در واقع «مدرنیته» را تحریف کرده، «مدرنیسم» را بجای آن بنشاند.

در قسمت دیگر سخنرانی استاد کاتوزیان، سال‌های 1905 تا 1925، دوران مشروطه خوانده می‌شود! تا کودتای «میرپنج» نیز بتواند در دوران مشروطه جائی بیابد! در واقع، ارائه تاریخ دقیق و ارقام، خود یکی دیگر از عناصر الگوی «پروپاگاند» است، که با تکیه بر آن، در مخاطب این شبهه ایجاد می‌شود که سخنرانی «علمی» و بسیار «دقیق» است، حال آنکه چنین سخنرانی‌هائی بکلی فاقد «دقت» و «علمی‌ات» است. اگر استاد کاتوزیان تاریخ ایران را می‌شناختند، می‌دانستند که استعمار، کودتای «میرپنج» را جهت سرکوب مشروطه طلبان سازمان داد، و بنابراین دوران حاکمیت «میرپنج» در عمل، دوران سرکوب آرمان‌های مشروطه‌طلبان بود، نه دوران مشروطه! به دکتر کاتوزیان یادآور شویم که کلنل «رضاخان»، 15 سال پس از جنبش مشروطه، سه سال پس از پایان جنگ اول جهانی، و در سال 1921، با حمایت استعمار انگلیس در جایگاه «وزیر نظام» یا وزارت دفاع آن ‌زمان قرار گرفت، و سپس به سلطنت رسید! بنابراین باید از پژوهشگر «لندن‌نشین» بپرسیم بر چه اساسی سال 1925، در دوران مشروطه جای باز کرده؟ نکند به زعم استاد، «مشروطه» همان کودتای استعمار انگلیس باشد، و به ما اشتباه گفته‌اند؟ بله، این مشتی بود نمونه خروار از مقام والای «استاد» کاتوزیان در زمینة تاریخ معاصر ایران! اکنون بپردازیم به شناخت بیکران کاتوزیان در زمینة‌ شعر و ادب پارسی، به ویژه ایرج میرزا!

جناب کاتوزیان ادعا کرده‌اند، ایرج میرزا «سیاسی» نبوده و با مشروطه هم کاری ندارد! ولی همین شاعر «غیرسیاسی»، در هجو بست نشستن شیخ فضل‌الله نوری، در هجو قوام‌السلطنه و در دفاع از محمدتقی‌خان پسیان اشعاری سروده که، سخنران نخبة آکسفورد آن‌ها را همزمان بازخوانی می‌کند! ولی تناقض‌گوئی استاد کاتوزیان به اینجا ختم نمی‌شود. ایشان ادعا می‌کنند، که همین شاعر به سیاست بی‌علاقه هم بوده، چرا که «سیاست پیشه» را حقه‌باز خوانده! باید بگوئیم کاملاً بر عکس، «آفتاب آمد، دلیل آفتاب»! کسی که «سیاست پیشگی» را نفی می‌کند، به هیچ عنوان «سیاست» را نفی نمی‌کند، «سیاست پیشه» را نکوهش کرده؛ «سیاست‌پیشه» در جوامع استعماری فاقد اصول و چارچوب فکری مشخصی است. دقیقاً مانند «چپ‌الله» و روشنفکرنمایان و مخالف‌خوانان معاصر که همگی سر در آخور استعمار دارند، و هر لحظه به اقتضای منافع اربابان، تغییر رنگ و رخ می‌دهند! بله، استاد کاتوزیان سوراخ دعا را گویا گم کرده باشند، و ورد «نا به ‌جا» می‌خوانند! و در امتداد همین سوراخ گم شده،‌ ایرج میرزا را هم «مداح علی» نامیده‌، و تعریف نوینی از «طنز» ارائه داده‌اند، که فقط در حوزه‌های علمیه می‌تواند مورد قبول قرار گیرد! جناب کاتوزیان ادعا کرده‌اند که دورة مشروطه دورة هتاکی، فحاشی و تهمت زدن بود، و این ویژگی سیاست در جامعه ایران بوده و هست! ولی سردبیر «مطالعات ایرانی» در لندن نمی‌گوید، چگونه شرایط امروز حکومت جمکران، تداوم دوران مشروطه به شمار می‌آید؟ مگر در ایران کودتا نشد؟ پس بجز سیاست استعماری غرب، کدام سیاست بوده که از دوران مشروطه تا به امروز، پس از براندازی «پرشکوه» و ضدامپریالیستی 22 بهمن‌ نیز در جامعه ایران تداوم یافته؟! شاید آقای کاتوزیان با «تداوم تاریخی» اصولاً بیگانه‌اند، که «گسست» عامل سیاسی کودتا از چشم تیزبین‌شان پنهان مانده. و شاید به همین دلیل است که «طنز» را به عنوان یک شیوة بیان هنری، و فروپاشانندة تقدس نفی می‌فرمایند. بله، به ادعای آقای کاتوزیان «طنز» در دوران مشروطه به ویژه در اشعار ایرج میرزا «رکیک» و «مستهجن» است، و جائی در «مجالس محترم» ندارد! این نخستین بار نیست که نخبگان ریزه‌خوار استعمار به زبان رمالان سخن می‌گویند. پیشتر پادوهای دیگر استعمار نیز با نفس‌کش‌طلبی و لات‌بازی در عرصة ادبیات، زبان به طعن و لعن شاعران بزرگوار ایران زمین گشوده بودند، و به پندار خود از آنان «تقدس زدائی» می‌کردند! پس بجای نقد و بررسی «طنز» در شعر ایرج میرزا،‌ کاتوزیان یا هر رمال و دعانویس دیگری می‌تواند، در مورد شعر ایرج میرزا «فتوی» صادر کرده، با کمال حماقت و وقاحت اشعار او را «مستهجن» و «رکیک» بخواند:

« ایرج اشعاری نیز در ستایش پیامبر و ائمه و اولیا سروده[...] دورة مشروطه دوره هتاکی و فحاشی و تهمت زدن بود[...] از این رو طنز با این ویژگی‌ها مناسب بود. کلمات رکیک و مستهجن در اشعار میرزاده عشقی و فرخی یزدی دیده می‌شود. اما اشعار ایرج از این نظر بسیار رکیک و مستهجن است و بسیاری از آن‌ها را نمی‌توان در مجالس محترم خواند.»

بله، در مجالس محترم نمی‌توان بسیاری از اشعار ایرج میرزا را خواند، اتفاقاً فروغی منفور نیز در مورد هزلیات سعدی به همین نتیجة «والا» رسیده بود، و بسیاری از سروده‌های منسوب به سعدی را برای مجالس «محترم» مضر تشخیص داد، و یک کلیات سعدی متناسب با «شرع مبین» ارائه داد، تا خاتمی دجال نیز به او اقتداء کرده، یکبار دیگر کلیات سعدی را «ممیزی» کند! و گویا فعلا نوبت به «ممیزی» سروده‌های شعرای مشروطه رسیده، تا پس از «پاکسازی» به افتخار «قرائت» در «مجالس محترم» نائل شوند! مجالسی که در آن‌ها فقط افراد بسیار محترم و شریفی چون کاتوزیان‌ها می‌توانند حضور داشته باشند که می‌گویند ایرج میرزا با روسری مخالف نبوده، چرا که، به ادعای کاتوزیان، منظور ایرج میرزا از حجاب، «روسری» نبوده، بلکه روبنده بوده! البته آقای کاتوزیان، این کشف بزرگ را با تکیه بر یک بیت شعر فرموده‌اند:

«حجاب دست و صورت خود یقین است
که ضد نص قرآن کریم است»

و با تکیه بر این بیت نتیجه گرفته‌اند که:

«کاملاْ پیداست که منظور او نقاب است، نه روسری.»

باید از استاد محترم پرسید، اگر «منظور» ایرج میرزا «نقاب» بوده، چرا به جای «حجاب»، از واژة «نقاب» استفاده نکرده؟ ممنوعیتی در کار بوده؟ نه! ولی امروز برای «استاد» کاتوزیان ممنوعیت در کار است! به همین دلیل، مانند تفاسیر «استاد» بهاءالدین خرمشاهی از حافظ، به «کشف منظور» کمر همت بسته‌اند.

ویژگی «نخبگان» ریزه‌خوار استعمار در داخل و خارج از جمکران این است که «منظور» شعرا و نویسندگان را «کشف» می‌کنند، تا سروده‌های آنان را با تعالیم «طالبانیسم» وفق دهند. البته نویسندة این وبلاگ نمی‌داند چگونه کسی از ورای واژه‌ها «کشف منظور» می‌کند؟ در ادبیات، و تمام شاخه‌های علوم انسانی که به زبان و زبانشناسی مربوط می‌شود، جهت بررسی کلام،‌ به واژگان موجود تکیه می‌کنند. واژگانی که فرد به کار می‌برد تا خود را از طریق آن بیان کند. بنابراین منظور فرد همان واژگانی است که بر زبان می‌راند، نه آنچه بر زبان نیاورده! ولی این قوانین شامل حال خرده‌پاهای استعمار در لندن نخواهد شد. چرا که آکادمی‌های لندن از مراکز مهم تولید و پرورش نخبگان جهان اسلام به شمار می‌روند. اگر به یاد داشته باشیم همین آکادمی‌های جادوئی از پدیدة استثنائی در عرصه کم سوادی و فقرفرهنگی، یک سر فیلسوف به نام عبدالکریم سروش هم بیرون کشیده بودند که هنوز نمی‌داند در تعاریف فلسفی، «دیالوگ» چیست، و «مدرنیته» چه‌ بوده! بله، دکتر کاتوزیان هم که از محصولات همان آکادمی‌های «نخبه‌پرور» است، در بخش دیگری از سخنان‌اش‌، به یکی دیگر از ویژگی‌های شعر ایرج‌میرزا نیز اشاراتی کرده، و انتقاد از حجاب را به مفهوم «تائید روسری» دانسته! به گفتة آقای کاتوزیان:

«منظور ایرج از حجاب، روبند، پیچه و نقاب است، نه روسری.»

جناب استاد، مگر در دورة ایرج میرزا، زنان با «روسری» از خانه خارج می‌شده‌اند؟ «حجاب» در آن دوره، به روبند و نقاب و پیچه محدود می‌شده و ایرج میرزا هم نظر به حجاب در زمان خود داشته! مگر ایرج میرزا خارج از واقعیت جامعة خود شعر سروده؟ نه! ولی «منظور» ایرج میرزا هرچه باشد، «منظور» آقای کاتوزیان، در «تائید» روسری، «پیوند» کودتای میرپنج به جنبش مشروطه، و «پاکسازی» طنز، کاملاً مشخص است، و هیچ نیازی به «کشف منظور» نداریم. فقط گویا جناب استاد تاریخ‌شناس آکسفورد، ‌ که در زمینة ادبیات هم گویا «تخصص» دارند، از هول دمیدن در شیپور اربابان، در دیگ حلیم فراموشی افتاده باشند، و از یاد برده‌اند که ایرج میرزا در چه دوره‌ای از تاریخ ایران زندگی می‌کرده؟! پس به جناب کاتوزیان و شرکاء یادآور می‌شویم که یکی از اصول مهم «پروپاگاند»، ایجاد شبهات «علمی» جهت «باوراندن» مهملات است. و اگر ایشان از جایگاه استاد آکسفورد، و متخصص در زمینة «تاریخ» و «ادبیات»، در «کانون ایرانیان لندن» سخن‌پرانی می‌فرمایند، تا مطالبات استعمار را به صورت غیرمستقیم به خورد مخاطبان بدهند، دقیقاً در راستای همین اصل مقدس ایجاد شبهة علمی جهت باوراندن ترهات گام بر می‌دارند.




نقش فیزیک در پیشبرد فناوری

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت