جمعه، مهر ۱۳، ۱۳۸۶


پروپاگاند و «سرمایه»!
...

پاپ فعلی، یا همان کاردینال «راتزینگر» خودمان که تا پیش از شکست نازی‌ها با آنان همکاری می‌کرد، و پس از شکست آلمان نازی، مخالف‌شان شد، روز دوشنبه 24 سپتامبر، رسماً به جبهة سوسیالیسم پیوست! بله، واتیکان جهت باد را فوراً تشخیص داد و کاردینال «راتزینگر»، در سخنرانی خود، سرمایه‌داری را «نظامی شیطانی» نامید، و فرمود که، سرمایه‌داری باعث «بی‌عدالتی» است! روزی‌نامة «کوریره دلاسرا» هم بلافاصله فرمایشات حضرت پاپ را منعکس کرد! این روزها همه خواستار «عدالت» شده‌اند، و می‌دانیم که واتیکان همانقدر با عدالت اجتماعی آشنائی دارد، که رمالان جمکران در ایران و آخوندهای آنگلیکان در انگلستان! در واقع این جماعت، که به برکت سرمایه‌داری دوام آورده‌اند، در سایه سرمایه‌داری به چپاول و استحمار مردم مشغول‌‌اند، و امروز که پایه‌های سرمایه‌داری غرب تضعیف شده، ناگهان سوسیالیست شده‌اند! شاید حضرات پنداشته‌اند، بازگشت به «سوسیال ـ ناسیونالیسم» هیتلری امکانپذیر است! و اما اگر بخواهیم «سوسیال ـ‌ فاشیسم» را در هزارة سوم بررسی کنیم، به ناچار باید از جمکران آغاز کرد، و از پخش مجدد محاکمة خسرو گلسرخی در سیمای کریه جمکران! پیش از ادامة مطلب لازم است تکرار کنم که این وبلاگ به شخص گلسرخی نمی‌پردازد، بلکه فقط گوشه‌ای از سخنان گلسرخی را مد نظر قرار می‌دهد که از نخستین روزهای براندازی بهمن 57 تا به امروز ابزار «پروپاگاند» فاشیست‌های مسلمان‌ شده.

به یاد داریم که در نخستین روزهای براندازی بهمن 57، صدا و سیمای رمالان چند «لحظه» از محاکمات خسرو گلسرخی را برایمان پخش کرد، تا بپذیریم، «از علی می‌توان به سوسیالیسم رسید!» این تنها جمله‌ای‌ است که از برنامة «مهوع» صدا و سیمای جمکران در خاطرم مانده. بله، ما باید می‌شنیدیم که «از علی می‌توان به سوسیالیسم رسید»، چرا که چپ‌نماهای «حکومتی» این تبلیغات را به راه انداخته بودند، امثال گلسرخی هم در دوران فعالیت‌ سیاسی حتماً این «ترهات» را باور داشتند. ولی برخلاف «پروپاگاند» الکن و ابلهانة «چپ‌الله» و گورکن‌ها،‌ نویسندة این وبلاگ، مانند بسیاری دیگر از ایرانیان، هرگز در این حد شوت و پرت نبوده که بپذیرد گلسرخی کشته شد، چون از علی به سوسیالیسم رسیده بود! خیر! اصلاً چنین نیست. گلسرخی کشته شد، چون ساواک وی را به اتهام توطئه دستگیر کرد، و اعتراف مطلوب را هم با شکنجه از او گرفت! ولی پس از مرگ گلسرخی،‌ از هنگام براندازی 22 بهمن، چند جمله از اعترافات گلسرخی به ابزار پروپاگاند فاشیست‌های مسلمان تبدیل شده. چندی پیش دوباره سیمای نفرت انگیز جمکران اعترافات گلسرخی را پخش کرد، تا به همه ثابت کند، هنوز هم «از علی می‌توان به سوسیالیسم رسید» و اصولاً، گلسرخی، شهید راه «سوسیال ـ علی‌ایسم» شده! ولی می‌دانیم که این ادعا صحت ندارد! بسیاری از ایرانیان، سوسیالیست بودند، و هرگز گذارشان به اوین نیفتاد. در وبلاگ «گلسرخی در پاسارگاد» گفتیم که هدف از پخش مجدد اعترافات گلسرخی، بهره‌برداری سیاسی است، و اکنون که «پاپ» هم به مخالفت با سرمایه‌داری پرداخته، تکرار می‌کنیم که این سیاست جدید گروه برژینسکی است، که شبیه‌سازی سوسیالیسم را از آمریکای لاتین، ‌ و از طریق خیمه شب بازی «لولا» در برزیل و «هوگو چاوز» در ونزوئلا آغاز کرده، تا شاید راهی برای فرار از مرگ محتوم خود بیابد. و سیاست فرار از مرگ را طبق معمول حزب دموکرات ایالات متحد اعمال خواهد کرد. همچنان که سیاست فاشیسم اسلامی در برابر کمونیسم اتحادجماهیر شوروی را گروه جیمی کارتر آغاز کرد. البته شعار دارودستة کارتر آنزمان رعایت «حقوق بشر» بود، با هدف تحت فشار قرار دادن اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان! و امروز نیز هدف دموکرات‌ها اعمال فشار بر فدراسیون روسیه شده.

به همین دلیل ناگهان سایت‌های فارسی زبان «کشف» می‌کنند، که «حقیقت» با «واقعیت» تفاوت دارد، و این تفاوت را از زبان «آلیدا چه‌گوارا» در دانشکدة فنی تهران، ‌ و با همان زبان ابتذال روح‌الله، و به عنوان «تودهنی به بسیج» برایمان نقل می‌کنند! بله، یکشب مردم خوابیدند و صبح که بیدار شدند، فعلة فاشیسم کشف کرده بود که «حقیقت» و «واقعیت» به دو جهان‌بینی متفاوت تعلق دارند! و برای نیل به این اکتشاف بزرگ، لازم بود ملت ایران 28 سال در لجن‌زار اسلام و امام زمان دست و پا بزند، 8 سال جنگ با عراق را تجربه کند، تا شاید چند ملیتی‌های غرب بتوانند دست روسیه را از چاه‌های نفت بصره کوتاه کنند، میلیون‌ها جوان ایرانی کشته و آواره شوند، ایالات متحد به افغانستان و عراق لشکرکشی کند، تا اکبر رفسنجانی و علی خامنه‌ای بیشرمانه از پیروزی در جنگ سخن پرانی کنند! بله، در واقع در این جنگ پیروزی هم وجود داشت، نه برای ملت ایران،‌ که برای صاحبان صنایع نظامی غرب، و اراذل و اوباشی که همین صنایع، از بهمن ماه 57 در کشور ما بر مسند قدرت نشانده‌اند، و شبه «اوپوزیسیون» مفلوکی که در غرب به راه انداخته‌اند. همان «شبه‌اوپوزیسیونی» که امروز با اقتداء به کاردینال «راتزینگر»، که قلبش در سینه سرمایه‌داری می‌تپد، سوسیالیست شده! و از اینروست که حاج «سحابی»، در حسینیة ارشاد، مرکز تبلیغات ساواک، یک علی «سوسیالیست» هم به ما معرفی می‌کند!

بله، تعجب نکنید، جناب سحابی که عمر پرافتخارشان به چپاول ما ملت و ابراز ذلت و بندگی در بارگاه خداوند ابراهیم گذشته، «سکولاریسم» را هم در دورة سلطنت محمدرضا پهلوی می‌یابند! و از اینجا باید بدانیم «سکولاریسم» در قاموس بازاری‌های فکل کراواتی چه مفهومی می‌تواند داشته باشد: بازگشت به ابتذال آخوندی، منهای حجاب! بله، اگر «سکولاریسم» می‌خواهید، سحابی و شرکاء، چادر از سر زنان اندرون‌شان برداشته، ابتذال آنان را به سطح جامعه «سرازیر» می‌کنند. همچنان که روح‌الله تل چادر و روسری به خیابان‌های شهر روانه کرد. همان چادر‌سیاه‌ها، هر گاه لازم باشد، با لباس‌های «دکولته» و «مینی‌ژوپ»، از نازی‌آباد تا زعفرانیه «ظهور» خواهند کرد، تا «سکولاریسم» چاه جمکران و بازار تهران به نمایش گذاشته شود! این دور باطلی است که استعمار با سرکوب آرمان‌های مشروطه، و از طریق کودتای «میرپنج» بر ملت ایران تحمیل کرده. از مطلب دور افتادیم، بازگردیم به قصه‌های «بی‌بی‌گوزک» جناب سحابی در حسینة ارشاد.

عزت‌الله سحابی در این سخنرانی یک «چه گوارا»، اختراع کرده که در واقع، در صحرای عربستان پا به پای محمد جهت غارت ثروت «کفار»، در راه خدا شمشیر می‌زند، و نام او هم «علی» است! این «علی» نوظهور، هم «آزادیخواه» بوده، هم سوسیالیست و هم خدانشناس! سحابی می‌گوید، علی به مردم گفته هرچه شما بگوئید همان است و حتی خدا هم حق ندارد در این مورد دخالت کند! عجب! در واقع به خدا هیچ مربوط نیست! ولی در سخنان سحابی نکتة دیگری هم به چشم می‌خورد و آن اینکه سحابی به مردم پیشنهاد می‌کند یک روح‌الله دیگر بر سرنوشت خودشان حاکم کنند، تا مانند روح‌الله خمینی، حقوق مدنی را نفی کرده، خود را ملاک حق و حقوق مردم بداند. بازاری جماعت مانند «رمال» و «دستاربند»، همواره شیاد و شارلاتان است، و بدون مردم‌فریبی اصولاً کارش پیش نمی‌رود. در این راستا سحابی می‌گوید:

«علی [...] در مسجد [...] می‌گوید، ای مردم [...] داستان خلافت امر شماست‌[...] حق آن است كه مردم برگزینند نه كسی دیگر و نه حتی خداوند. اگر مردم با حاكمی بیعت كردند آن حاكم حق است. اگر با كسی پیمان بستند او حاكمیت پیدا كرده و حاكمیت او حق است.»


بله، همانطور که می‌بینیم، اصحاب فاشیسم، لیفة تنبان علی را ول نمی‌کنند، چرا که از این لیفة‌ جادوئی هر چه بخواهند بیرون می‌کشند: ‌عدالت، آزادی، فلسفة حکومت و هر چه کارساز استعمار در ایران باشد. و فکر نکنید این قصه‌های «بی‌بی‌گوزک» در مورد علی «شعار» است! به هیچ وجه! به ادعای فعلة فاشیسم، این‌ها «واقعیات» تاریخی است! از همان واقعیت‌ها که در چاه جمکران، و «اتاق فکر» ساواک به رشتة تحریر درآمده، تا مردم را جهت شورش به خیابان‌ها بکشاند. حاج عزت‌الله سحابی، «موازین عدالت» علی را هم در دست دارند، و ادعا می‌کنند که این روزها عده‌ای فقط شعار عدالت می‌دهند، و اصلاً به موازین کذا اعتنائی نمی‌کنند. و البته این «موازین» را گویا سحابی پس از اشغال عراق توسط ایالات متحد، با نبش قبر «حسین» به دست آورده باشد، چرا که، در این 28 سال کسی از موازین عدالت آنحضرت برای‌مان قصه نمی‌گفت! و امروز که سحابی لوحة زرین «موازین عدالت» را از قبر علی بیرون کشیده، هر چه بخواهد روی‌ آن حک می‌کند. چون لوحة کذا «جادوئی» است. به این صورت که روزانه، بر حسب مطالبات استعمار، مثل ویندوز بیل‌گیتس، به طور «اتوماتیک» آپ‌دیت می‌شود، و‌ شعارهای قبلی ناپدید شده، شعارهای جدید بر آن نقش می‌بندد. روز سه شنبة همین هفته هم، مطالبات استعمار این بوده که «رهبر سوسیالیست» و «برحق» آینده، به شکم‌های سیر «حمله‌ور» شود!

بله، علی مورد نظر سحابی چون نمی‌تواند شکم گرسنگان را سیر کند، در نتیجه به شکم‌های سیر حمله می‌کند! فواید چنین عدالتی این است که نه تنها گرسنه‌ها سیر نخواهند شد، که سیرها هم گرسنه می‌مانند، و می‌توان گرسنگی را به طور «عادلانه» میان مردم «تقسیم» کرد، و دلیل پذیرش خلافت از سوی علی نیز همین امر بوده، هر چند سحابی موذیانه واژة «حکومت» را جانشین واژه «خلافت» می‌کند:

«دلیل پذیرش حكومت [خلافت] چیزی است كه خداوند از آن به عنوان تعهد آگاهان یاد كرده، این تعهد موجب شد تا علی(ع) حكومت [خلافت] را بپذیرد، تعهد آگاهان به معنای آن است كه در مقابل پریشانی مظلوم و شكم پری ظالم آرام نگیرد. چون انسان آگاه و صاحب مسئولیت در این مساله قرار و آرام ندارد.»


و «علی‌نوین» همانطور که می‌بینیم، تا همة افراد را به گرسنگی نکشاند، قرار و آرام نخواهد داشت! ‌ چرا که «آگاه» است، و در برابر استعمار «مسئولیت» دارد. بنابراین هر که شکمش «پر» باشد، علی وی را «ظالم» تشخیص داده، آناً شکمش را «خالی» می‌کند. و به این ترتیب است که عدالت مورد نظر سحابی و اربابان‌اش مستقر می‌شود. البته در کنار تهاجم به شکم افراد، علی برای همه «مسکن» و «گندم» نیز تأمین خواهد کرد! هیچ نگران نباشید! اصولاً ما ملت ایران هیچ نگرانی از این بابت نباید داشته باشیم، چرا که روح‌الله و شرکاء قبل از حاج‌سحابی، با پیروی از موازین «عدالت علی»، بیخانمانی و آوارگی و گرسنگی را بخوبی میان افراد ملت تقسیم کرده‌اند، و از این جهت مزة «عدالت علوی» هنوز زیر دندان‌مان است! سحابی هرچه بگوید، نمی‌تواند لذت «عدالت علوی» را از ما دریغ کند! به ویژه که این «عدالت» در شرایطی بر سر ملت ایران آوار شد که جنگ با عراق هم، جهت تأمین موازین والای «علویت» به راه افتاده بود. و اتفاقاً آنحضرت نیز در شرایطی از گندم و مسکن برای همة سوسمارخواران جهان سخن می‌گفتند، که در جنگ بوده‌اند، تا حساب شکم‌های پر ظالمان را برسند. بنابراین‌، برای همه، آب و غذا و مسکن تأمین کردند! البته این قصه‌ها را سحابی از همان لوح جادوئی استخراج می‌کند، اگر نه علی چنان منفور بود، که وقتی حسین ادعا کرد می‌خواهد خلافت پدرش را تداوم بخشد، همان مردم کوفه که مزة «سوسیال صحرائیسم» باباجان‌اش را تجربه کرده بودند، پا به فرار گذاشتند. چون خاطرات خوش موازین عدالت علوی را هیچکس فراموش نکرده بود. البته سحابی به این امر اشاره نمی‌کند! و نمی‌گوید که، چرا مردم کوفه که از عدالت برخوردار بودند، با حسین همراهی نکردند؟ ولی ما می‌دانیم چرا! چون مردم کوفه فقط از «لاف و گزاف‌های» عدالت علی برخوردار شده بودند. و طی این‌دوره، «علی» تنها کسی است که به رفاه مردم کوفه اشاره دارد. به عبارت دیگر آنحضرت خودشان از خودشان تعریف می‌کردند، و می‌گفتند:

«امروز در كوفه كسی نیست كه شام را صبح كند و مسكن نداشته باشد و یا از معاش گندم برخوردار نباشد و یا از آب فرات ننوشد.
»

بله این ادعای علی بوده. و از ادعای علی، تا واقعیت وضع مردم کوفه فاصله بسیار است. آنزمان که آمار نداشتند، شاید اگر کسی می‌گفته که مسکن ندارد، و نان ندارد، آنحضرت طبق موازین عدالت علوی سرش را در دم از تن جدا می‌کردند، تا موازین عدالت‌شان خدشه‌دار نشود! و 14 سده بعد دست سحابی برای لاف زدن در حسینیة ارشاد خالی نماند. بگذریم! حال که سحابی ادعای عدالت می‌کند، ببینیم چه نوع عدالتی را مد نظر دارد؟

به ادعای عزت‌الله سحابی، علی برنامه «توسعه» را مد نظر داشته! بله آنحضرت، ‌ بر خلاف روح‌الله که می‌گفت، «اقتصاد مال خر است»، اقتصاد را در هزارة سوم می‌شناخته‌اند، و اصل «توسعه» اساس سیاست‌های اقتصادی‌شان بوده! و در کنار «توسعه»، «مردم‌سالاری» را نیز کاملاً مد نظر داشته‌اند! اگر کسی ادعا کرده که مردم‌سالاری یا دموکراسی در اسلام وجود ندارد، تهمت می‌زند، و به گفته حداد عادل، غربی است، و با اسلام دشمنی دارد! مردم‌سالاری، در قالب شعار فاشیست‌های جمکران، 28 سال است که تحت عنوان «جمهوری اسلامی»، از مبانی اسلام شده! و بی‌جهت نبود که روح‌الله، هم «جمهوری» می‌خواست، و هم «اسلامی»! چون بدون اسلام نمی‌توان منافع استعمار را تأمین کرد. مگر همین هفته «دز براون»، وزیر دفاع انگلیس نگفت، اسلام و طالبان را نمی‌توان از روند سیاسی در افغانستان کنار گذاشت، چرا که انگلیس به حضور در افغانستان تعهد دارد؟ بله، به دلیل همین «تعهد» انگلیس است که در کشور ما هم، اسلام و عدالت علوی را نمی‌توان از سیاست کنار زد، زیرا که، در ایران هم استعمار انگلیس حتماً «تعهداتی» دارد! به همین دلیل سحابی‌ها هم به اسلام و عدالت علوی «تعهد» پیدا کرده‌اند، و «مردم‌سالاری» و «توسعة اقتصادی» برای عرب بادیه نشین «اختراع» می‌کنند،‌ و با پیروی از الگوی «پروپاگاند» غرب، به قلب قصه‌های «بی‌بی‌گوزک» قرآن اسباب‌کشی کرده، برای فعلة «مسلمان فاشیست»، به قول خودشان «گفتمان» سیاسی پیدا می‌کنند:

«سحابی با تأکید بر اینکه، علی(ع) مظهر مردم سالاری و عدالت از سوی اسلام و قرآن معرفی شده است، خاطرنشان كرد: امروز از این منظر علی(ع) را تنها می‌یابیم [...] و آنچه مدنظر قرار ندارد مردم، بستر عدالت و توسعه مادی و برخورداری مردم از امكانات مساوی است»


بله، عزت‌الله سحابی، علی را بالاخره «تنها» یافت، چون آن ‌علی‌ای که او ادعا دارد، و در قران به عنوان مظهر مردمسالاری و عدالت معرفی شده، بر خلاف پرگوئی «ملی ـ مذهبی‌ها»، نمی‌تواند در قرآن وجود داشته باشد. ظاهراً سحابی یک قرآن جدید پیدا کرده، که چنین دروغ‌های شاخداری در آن نوشته‌اند. و با توجه به این امر، در تأئید سخنان سحابی که بر تنهائی علی مویه می‌کند، می‌باید گفت، «حال که یک علی سوسیالیست در قرآن جدید پیدا شده، ‌ طبیعی است که علی سنتی تنها بماند!» که «دو درویش در گلیمی بخسبند»، و دو علی هم در قرآنی نگنجند! سعدی هم مسلماً با این امر موافق خواهد بود. سحابی در پایان روضه‌خوانی برای «علی تنها»، ادعا کرده، اگر شرایط مردم در ایران اینچنین اسفبار است، به این دلیل است که از دین غفلت کرده‌ایم! شاید این 28 سال، به مذهب پرداختیم، و از دین غافل شدیم! اصولاً گورکن جماعت به پرروئی و سماجت معروف است، و دارودستة «ملی ـ مذهبی‌ها»، دست از مرداب اسلام و رسول اکرم‌شان نمی‌توانند بردارند، چرا که در اینصورت نه تنها علی می‌ماند و حوضش،‌ که «ملی‌ ـ مذهبی‌ها»‌ هم باید در کنار حوض کذا تنها بنشینند، و سوگواری کنند و ترهاتی این‌چنین ردیف کنند:

«متاسفانه برخی بدآموزی‌ها در شیعه و برخی غفلت‌ها از مكتب قرآن و رسول خدا روزگار ما را به اینجا كشانده است.»

متأسفانه عزت‌الله سحابی باز هم کور خوانده، و رد گم می‌کند. باید به این روشنفکر دلسوختة بازار تهران بگوئیم، نه جناب مهندس، آنچه «روزگار شما» را به اینجا کشانده، ادامة خدمت برای سازمان سیا، پس از پایان «جنگ سرد» است! بله، ریزه‌خواران سفرة فاشیسم، این روزها همگی تنها مانده‌اند، چرا که ولینعمت‌شان، عمو سام، دامت برکاته، پیر و فرتوت شده، و قسمتی از اختیاراتش را باید به دشمنان دیروز واگذار کند، و علت ظهور مردم‌سالاری و سوسیالیسم علوی هم فقط در همین نکته نهفته. و البته «توپ مرواری» هم به سوسیال دموکراسی آنحضرت اشاراتی دارد:

«این‌را هم بگوئیم، که علی قربانش بروم درویش مسلک و دموکرات بود، و سوسیالیست هم بود. یعنی خلاصه سوسیال دموکرات تمام عیار بود. و پیش از آنکه فرنگی‌ها مسلک‌های عجیب و غریب و امروزی خود را که ماکیاولیسم و مرکانتیلیسم و اپورتونیسم باشد، اختراع کنند و مثل گرزهای داغ به سرو کلة هم بکوبند، حضرت به مصداق، نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت، به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد، تمام این‌ها را از بر داشت، و با وجودی‌که میان اعراب بادیه نشین کافر و جاهل، دین حنیف را تبلیغ می‌فرمود، دقیقه‌ای از اینگونه مسائل علمی و مسالک دنیوی غفلت نمی‌ورزید. چه درد سر بدهم؟ حضرت کت همه را از پشت بسته، و از خود ماکیاول هم ماکیاولیست‌تر، و از روسو و بیکن هم دموکرات‌تر تشریف داشتند. و بعضی معتقد بودند که تمایلات کمونیست افراطی هم در وجود مبارکشان مشاهده می‌شد. زیرا وقتی قالی بهارستان کسری بدست سران عرب افتاد و تکه‌، تکه کردند، علی برای اینکه بی‌اعتناعی و گذشت خود را به پول و مال دنیا نشان بدهد سهم خود را با یک مشت کافور، که برای چپاندن به منافات ملیت بکار می‌رفت، با تاجر حبشی تاخت زد. تا علیرغم همکاران، کلاه به سر مبارکش رفته باشد. زیرا، رفقایش هریک سهم خود را به چندین هزار درهم فروختند. بعلاوه از دشمنی که با ثروتمندان داشت [...] زیارت کعبه را بر لات و لوط‌ها حرام کرد، و قانون گذرانید که فقط ملیونرها حق رفتن به خانه خدا [...] را دارند [..] و نیز آن‌ها را مجبور کرد که روز عید قربان در خانه خدا، به خون‌بهای هر شپش که بکشند یک گوسفند قربانی کنند [...] البته لات و لوط‌ها از این تفریح محروم نبودند که پول ناچیز خود را خرج اماکن متبرکه بکنند، و به خاک سیاه بنشینند. باری، بعد هم سادات را به شغل شریف گدائی تشویق کرد، و بر مردم عام واجب کرد که از بیست انگشتان، انگشت بیست و یکمی از آن سادات باشد.»


نقش فیزیک در پیشبرد فناوری

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت