شنبه، مهر ۲۸، ۱۳۸۶

پروپاگاند ناکام!
...

در «پروپاگاند جنگ»، بهترین شیوه برای هدایت افکار عمومی، تکرار چکش‌وار عباراتی است که با واژة «ویژه» ترکیب می‌شوند. و همانطور که می‌دانیم، مدت‌هاست اکبر رفسنجانی، از پادوهای وفادار استعمار در ایران، دست به دامان «شرایط ویژه» شده! پس از سفر «ولادیمیر پوتین» به تهران، علی لاریجانی نیز توانست به «ادبیات» سیاسی جمکران، «پیام ویژه» را بر «شرایط ویژه» بیافزاید. و امروز که لاریجانی استعفا «داده شد»، سخنگوی دولت اعلام می‌کند، «پیام ویژه‌» اصلاً در کار نبوده، رسانه‌ها اشتباه کرده‌اند! بزودی، در صورت برکناری رفسنجانی، خواهیم دید، «شرایط ویژه» هم دیگر به کار نخواهد آمد.

به دنبال تضعیف سیاست استعمار در ایران، امروز لاریجانی، ‌ «غلام‌بچة» سفارت و به اصطلاح «مسئول» پروندة هسته‌ای، ناچار به استعفا ‌شد. کنار گذاشتن لاریجانی از این جهت حائز اهمیت است که او نیز مانند اکبر رفسنجانی عامل سیاست یهودستیزان غرب و خواهان تداوم «شرایط ویژه»‌ در کشورمان است. «شرایط ویژه» همان شرایطی است که از آغاز براندازی بهمن 57،‌ جهت تأمین منافع استعمار غرب، بر ما ایرانیان تحمیل شده. طی این مدت، ملت ایران از بحرانی به دامان بحرانی عمیق‌تر فرو افتاده‌؛ از بحران اختلافات «ساختگی» نهضت آزادی با روح‌الله، به بحران اشغال سفارت آمریکا و جنگ استعماری با عراق رسیدیم،‌ و پس از 8 سال جنگ خانمانسوز، ‌ سرکوب ما ملت، همراه با غارت و چپاول میهن‌مان تحت عنوان «سازندگی» تداوم یافت! تا نهایتاً رسیدیم به «اشغال‌طلبی» و سیدمحمد خاتمی که، چند روز پس از روی کار آمدن حزب کارگر انگلیس، ‌ از صندوق انتخابات مضحک جمکران بیرون کشیده شد، تا همزمان با عادی سازی روابط با غرب، از طریق ایجاد آشوب در دانشگاه‌ها زمینة براندازی را هم فراهم آورد، ‌ طرحی که خوشبختانه شکست خورد.

استعمار پس از 8 سال توطئة «اشغال طلبان»، ایجاد بحران از طریق یهودستیزی و بحران هسته‌ای را در دستور کار خود قرار داد. و به یاد داریم که احمدی نژاد از نخستین روزها، این وظیفه را به بهترین صورت ممکن انجام داد. و اگر امروز ایشان و سخنگوی به اصطلاح دولت‌شان، به ناچار دست از پروپاگاند یهودستیزی و جنگ‌طلبی برداشته‌اند، تنها به این دلیل است که اربابان غربی تضعیف شده‌اند،‌ و دیگر چون گذشته‌ها نمی‌توان «شرایط ویژه» را بر ما ملت «تحمیل» کرد. «شرایط ویژه»، کلید واژة «پروپاگاند» استعمار شده، و این روزها توسط اکبر رفسنجانی و شرکای‌اش به عناوین مختلف مرتب تکرار می‌شود. رفسنجانی به هر سو نگاه می‌کند، «شرایط ویژه» می‌بیند، و پس از او، نوبت به لاریجانی و دریافت «پیام ویژه» از سوی «ولادیمیر پوتین» رسید! پامنبری‌های استعمار هم طوطی‌وار تکرار می‌کردند، «پیام ویژه، پیام ویژه!» ‌ ولی از آنجا که فرمان پروپاگاند از سوی آنگلوساکسون‌ها به پادوهای‌شان ابلاغ می‌شود،‌ جهت «بررسی»، بهتر است بپردازیم به سرچشمة پروپاگاندی که تلاش می‌کند حاکمیت شرایط اضطراری را بر ما ملت تداوم بخشد. چرا که در سایة همین شرایط اضطراری، استعمار به سرکوب ما و چپاول ثروت‌های‌مان مشغول می‌شود. پس بازگردیم به سرچشمة همین «پیام ویژه»!

دو روز پس از سفر «ولادیمیر پوتین» به تهران، روز 18 اکتبر 2007، رئیس جمهور روسیه در یک گفتگوی مستقیم تلویزیونی اعلام کرد،‌ روسیه توانائی دارد از منافع خود در روسیه و در دیگر مناطق جهان دفاع کند. این اظهارات در پاسخ به ترهاتی بود که دمکرات‌های آمریکا در مورد منابع انرژی در روسیه از زبان «مادلن البرایت» پخش کرده بودند. «مادلن البرایت» همان کسی است که هم‌صدا با روزی‌نامه «گاردین»، برای نصب سپردفاعی در اروپای شرقی، و تجهیز جمکران به سلاح هسته‌ای سینه چاک می‌دهد. و پیشتر نیز مرگ بیش از یک میلیون کودک عراقی را به دلیل اعمال تحریم‌ها و بمباران‌های دوران کلینتون،‌ به عنوان «بهای دمکراسی» توجیه کرده بود! بگذریم، همزمان با پخش اظهارات «ولادیمیر پوتین» از تلویزیون دولتی روسیه، نیویورک‌تایمز، ارگان محفل یهودستیزان جنگ‌پرست در ایالات متحد، که به حزب دموکرات نیز نزدیک است، به «پیام ویژة» ولادیمیر پوتین در زمینة هسته‌ای اشاره کرد. و به یاد داریم که ابتدا لاریجانی در ایسنا، «پیام ویژه» را به اطلاع ما ملت رساند، سپس نوبت به سایت رعایای الیزابت دوم رسید، تا ضمن طبل زدن پیرامون «پیام ویژه»، جنگ جهانی سوم را نیز از زبان بوش مطرح کرده، ‌ و از قول یک ژنرال آمریکائی، تهدید تهاجم نظامی را هم تداوم دهد. و شاهدیم که روزی‌نامه «اعتماد ملی»، مانند سایت مضحک «روزآن‌لاین» و بسیاری دیگر از شیپورهای شناخته شدة استعمار، پروپاگاند ضد ایرانی سایت «بی‌بی‌سی» را دامن می‌زنند، و در تنور «شرایط ویژه» و «پیام ویژه» می‌دمند. امروز سخنگوی کاخ سفید قصة «جنگ جهانی سوم» را رسماً تکذیب کرد، و پس از استعفای اجباری لاریجانی، سخنگوی دولت مهرورزی نیز از خواب گران برخاسته و گفت:‌

«این مسئله که برخی رسانه‌ها از قول آقای لاریجانی اعلام کرده‌اند پوتین برای ایران پیشنهاد هسته‌ای داشت، ناشی از برداشت ناقص رسانه‌ای است.»

بله، امروز که این «پروپاگاند» شکست خورده، و پادوهای محافل یهودستیز غرب در کشورمان، در انزوای کامل قرار گرفته‌اند، بالاخره‌ مشخص شد که برداشت رسانه‌ها «ناقص» بوده! حال این پرسش مطرح می‌شود که، اگر برداشت رسانه‌ها از سخنان لاریجانی ناقص بوده‌، ‌ نیویورک تایمز، که منبع اصلی چنین پیامی است با چه کسی صحبت کرده؟! نیویورک تایمز هم حتماً پس از گفتگو با غلام‌بچة سفارت برداشت «ناقص» کرده بود! شاید «ناقص»، همان درک ریزه‌خواران فاشیسم در جمکران از شکست اربابان‌شان باشد! به نظر می‌رسد، پادوهای یهودستیزان در جمکران،‌ هنوز در خواب خوش فرو رفته، و متوجة ابعاد گستردة عقب‌نشینی تاریخی محافل یهودستیز غرب در ایران نشده‌اند!

این عقب نشینی، ‌آغاز فروپاشی چپ‌نمایان اروپا نیز هست. گروه‌هائی که پس از شکست نظامی آلمان نازی از ارتش سرخ، از شکم «ناسیونال‌ ـ سوسیالیسم» بیرون کشیده شدند، تا با تبدیل سوسیالیسم به ابزار سرمایه‌داری غرب، هم جنبش‌های کارگری را در برابر دولت‌ها ابتر کنند، و هم با تشویق ناسیونالیست‌ها، راست سنتی را در سکون نگاهداشته، راه هرگونه تحول در جامعة اروپا را به نفع سرمایه‌داری آمریکا سد کنند. در واقع، پیش از پایان جنگ دوم جهانی، محافل سرمایه‌داری با استفاده از شرایط اضطراری حاکم بر اتحادجماهیر شوروی، ملت‌ها را در غرب و شرق به «سکون» کشاندند. و بد نیست بدانیم که توافق برای به سکون کشاندن جامعة جهانی، در کنفرانس تهران امکانپذیر شد.

در ماه نوامبر سال 1943، تقریبا 18 ‌ماه پیش از پایان جنگ جهانی دوم، روزولت، چرچیل و استالین در تهران ملاقات کردند. در این هنگام بیش از دو سال از محاصرة لنینگراد توسط ارتش آلمان نازی می‌گذشت، رضامیرپنج در تبعید به سر می‌برد، ‌ و دولت ایران ناچار شده بود، آشکارا از مواضع اربابان غربی خود فاصله گرفته، به آلمان نازی اعلان جنگ بدهد! در چنین موقعیتی بود که قدرت‌های بزرگ بر سکون ملت‌ها مهر تأئید زدند، و اتحادجماهیر شوروی،‌ به توقف انقلاب بلشویکی در پشت مرزهای ایران متعهد شد.

تقریباً سه ماه پس از کنفرانس تهران، ارتش سرخ به صورتی «معجزه‌آسا» موفق ‌شد محاصرة لنینگراد را در هم بشکند! و شکسته شدن محاصرة لنینگراد،‌ در عمل «جنگ سرد» را برای جهانیان به ارمغان آورد. نیازی نیست بگوئیم علیرغم تغییر مسیر ظاهری دولت وقت ایران، و پیوستن به جبهة متفقین،‌ ما ایرانیان در عمل از بازندگان واقعی جنگ دوم جهانی بودیم، چرا که سرکوب سیاسی و اقتصادی را همزمان متحمل شدیم: انحصار اقتصادی غرب بر ثروت‌های ملی، و سرکوب سیاسی تحت عنوان مبارزه با کمونیسم! ابتدا محمد مصدق،‌ در دو گام، انحصار اقتصادی را بر ما تحمیل کرد، سپس شهربانی و ساواک زمینه‌ساز سرکوب فراگیر شدند. پس از براندازی سال 57، سپاه پاسداران و بسیج نیز به بازوهای سرکوب استعماری افزوده شدند، و حاکمیت سیاسی، اسلام استعماری را با چماق و سرکوب همه روزه بر ملت تحمیل کرد. همزمان با به قدرت رسیدن «اسلام استعماری» در ایران است که، سوسیالیست‌های فرانسه پس از سال‌ها دوری از قدرت به حاکمیت می‌رسند، و در سیاست خارجی، ضمن حمایت ظاهری از حقوق فلسطینیان، از اسرائیل حمایت کرده، در داخل مرزها، زمینه‌ساز یهودستیزی و طالبانیسم می‌شوند، تا رشد فاشیست‌های مسیحی در داخل کشور فرانسه را هم تضمین کرده باشند!

سوسیالیست‌ها در فرانسه همچون سوسیالیست‌ها در دیگر کشورهای اروپا، با الهام از دموکرات‌های آمریکا، از یک‌سو، آشکارا به حمایت بی‌قید و شرط از اسرائیل می‌پردازند، و از سوی دیگر، در نهان، یهود ستیزی را مورد تشویق قرار می‌دهند. به عنوان بهترین نمونه می‌توان به مهملات اخیر برژینسکی و کارتر اشاره کرد، که حتی به صورت کتاب منتشر شده، ‌ و نزد کلیة ریزه‌خواران سفرة فاشیسم از مرجعیت برخوردار است! در نظر داشته باشیم که روزی‌نامه «نیویورک‌تایمز»، ‌مانند گاردین،‌ سخنگوی همین محفل «سوسیالیست‌نما» و یهودستیز است. و آن «پیام ویژه» در زمینة هسته‌ای،‌ که توسط لاریجانی شنیده شده بود، و «بی‌بی‌سی»‌ و رسانه‌های جمکران پیرامون آن به طبل زدن مشغول شدند، نخستین بار در همین «نیویورک تایمز»، ‌مورخ 18 اکتبر سالجاری مطرح شد.

فردای همان‌روز، سایت حاکمیت انگلستان هم از زبان تونی بلر، «شرایط ویژه» اعلام کرد! تونی بلر، که وزیر امورخارجه‌اش، «رابین کوک»،‌ پس از مخالفت با جنگ عراق، ‌ به مرگ «ناگهانی» درگذشت، اخیراً از سوی «ایسنا»، و به نقل از سفیر انگلیس در ایالات متحد، به مخالفت با تهاجم نظامی به عراق شهرت یافته بود. ولی به دلیل تغییر شرایط، تونی بلر، بار دیگر به مواضع اصلی خود بازگشته، و ضمن دفاع از تهاجم نظامی به عراق، انگشت اتهام را به سوی کشورمان گرفته، و در مورد ظهور دوبارة فاشیسم اعلام خطر فرموده‌اند!

البته هنوز هیچکس فرمایشات بیشرمانه «دز براون»، وزیر دفاع انگلیس را که، در تاریخ 25 سپتامبر سالجاری، بر «تعهد» کشورش به اسلام و طالبان تأکید کرده بود، فراموش نکرده! باید دید چه پیش آمده که محفل «ناسیونال سوسیالیسم» جهانی اینچنین به تب و تاب افتاده! واقعیت این است که سفر «ولادیمیر پوتین» به تهران، ‌ در تضاد با سیاست طالبان‌پرور و اسلام پناه آنگلوساکسون‌های این‌ سوی آتلانتیک قرار گرفته. چرا که آنگلوساکسون‌های آن ‌سوی آتلانتیک، که در رأس شرکت‌های نفتی و صنایع نظامی مادر قرار دارند، و سیاستگزاران اصلی ایالات متحد به شمار می‌روند، گویا سیاست نوینی در پیش‌گرفته‌اند. سیاستی که در مرحلة نخست با حاکمیت چین در تضاد قرار خواهد گرفت.

دعوت رسمی کاخ سفید از «دالائی‌لاما»، از یک سو هشداری است به حاکمیت چین که‌ تبت را به اشغال در آورده، و از سوی دیگر، ‌ نشانه‌ای است از حمایت حاکمیت سنتی ایالات متحد از «صلح». صلحی که رهبر بودائیان تبت پیام‌آور آن است، صلحی که پیام آور فروپاشی قدرت کاذب چین خواهد بود. کشوری که از دوران ریاست جمهوری نیکسون، مورد حمایت سرمایه‌داری غرب قرار گرفت تا تبدیل به ابزاری جهت اعمال فشار بر هند و اتحادجماهیر شوروی شود. امروز که اتحادجماهیر شوروی دیگر وجود خارجی ندارد، ‌ و ایالات متحد در جبهه‌های عراق و افغانستان زمین‌گیر شده، طبیعی است که حمایت‌اش را از چین کاهش دهد. پیامد این امر را هم در انفجار پاکستان، مشاهده کردیم!

انفجار بمب در پاکستان، که پس از اظهارات رسمی «ولادیمیر پوتین» در مورد لزوم خروج اشغالگران از افغانستان صورت پذیرفت، در واقع جهت تقویت بی‌نظیر بوتو، کارگزار صدیق استعمار انگلیس انجام شد. بی‌نظیر بوتو که در دوران نخست وزیری از حامیان بی‌قید و شرط طالبان در افغانستان بود، امروز ادعا کرده بمب‌گذاری توسط طرفداران ضیاءالحق انجام شده! به نظر می‌رسد، استعمار انگلیس قصد دارد خیمه شب بازی «اصلاح طلبان» جمکران را اینبار در پاکستان به راه اندازد، تا بتواند به «تعهد» خود به اسلام و طالبان نه تنها در افغانستان، که در کل منطقه پای بند باقی بماند. بی‌جهت نیست که برخی روزی‌نامه‌های جمکران،‌ نور دمکراسی را در پاکستان رویت کرده‌اند، و تونی بلر هم در ایران احساس خطر کرده!

تونی بلر که از کاتولیک‌های متعهد و مکتبی است، مرگ طالبان شیعی مسلک را در ترادف با آجرشدن نان واتیکان و شرکاء دیده، و «آه» از نهادش برآمده! بلر، که در مراسم سورچرانی نخستین نامزد کاتولیک مسلک ریاست جمهوری در ایالات متحد در شهر نیویورک شرکت کرده بود، پیش از تهاجم به میز غذا، به آئین کاتولیک‌ها، به شکرگزاری پرداخته. و طبیعی است که تونی بلر «شکر» فاشیست‌ها بگزارد، که از متحدان طبیعی و تاریخی «کاتولیسیسم» به شمار می‌روند. و سپاس از فاشیسم، به طریق نعل وارونه، به بهانة مبارزه با طالبان، و در واقع در راستای حمایت از آنان انجام می‌پذیرد. بنابراین تونی بلر، طالبان را نه در افغانستان و پاکستان، که در ایران مشاهده کرده! چون هر جا منافع آنگلوساکسون‌های این‌سوی آتلانتیک تهدید شود، طالبان همانجا باید باشند، و صلح و آرامش را هم تهدید ‌کنند! چرا که به چشم تونی بلر، در عراق، افغانستان و به ویژه در پاکستان، جز «صلح و آرامش» هیچ نیست.

وقتی «مش‌قاسم» معروف می‌گفت، «این انگلیسی‌های چش چپ»، واقعاً حق داشت! بجای مشاهدة اتحاد ارتش انگلستان با طالبان در موسی قلعة افغانستان، تونی بلر، مرگ طالبان شیعی مسلک در جمکران را فاجعه‌ای برای بشریت قلمداد کرده، و پس از اعلام «شرایط ویژه» جهانی، در مورد افراط‌گرائی هشدار داده! همین روزهاست که کاتولیک‌های شیفتة فاشیسم، تو سری مناسبی دریافت کنند، و الهام باز هم بگوید، «برداشت رسانه‌ها از سخنان تونی بلر ناقص بوده!»


0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت