...
امروز متوجه شدم که منافع ملی ایران در دریای خزر، با منافع «بریتیش پترولیوم» یکسان است! قبلاً هم به ما گفته بودند که، تحریم «رژی تنباکو»، منع انعقاد قرارداد استخراج نفت شمال، ملی کردن نفت، براندازی حکومت پهلوی، تدوام جنگ با عراق، و نهایتاً عدم امضای توافقنامه با کشورهای حاشیه خزر، «منافع ملی» ما را تأمین میکند! البته در واقع «منافع ملی» استعمار انگلیس را تأمین میکرد! بله، در بزنگاههای تاریخی، ناگهان متوجه میشویم که، منافع ملی ما ایرانیان با استعمار انگلیس در یک کاسه افتاده! پس میپردازیم به پروپاگاند «بیبیسی» و سایت رسوای «روز آنلاین»، در ارتباط با دو موضوع مهم. نخست، جنجال در دانشگاه تهران، و سپس مسافرت «ولادیمیر پوتین» به ایران. اما پیش از پرداختن به این مطلب یادآور شویم که، آخرین جمعة ماه رمضان، همانطور که در وبلاگ «لیدیز فرست» گفتیم، جمعة گذشته نبود، و حتی پاسدار شریعتمداری هم، که با تقویم و تاریخ میانة خوبی ندارد، در کیهان مورخ 18 مهرماه، به این امر اشاره کرد! در ضمن، به نسبت افزایش جنایات ارتش ناتو در عراق، تعطیلات مذهبی هم افزایش مییابد! چرا که در اینکشور، سه روز برای عید فطر تعطیل خواهد بود! به این ترتیب مشاهده میکنیم که حضور فعال ارتشهای استعمارگر و استقبال و هلهله از برای «دین» و «مذهب» هیچ تضادی با هم ندارد. حال بازگردیم به «پروپاگاند» سایتها و رسانههای استعمار غرب، در مورد دانشگاه تهران و ارائة «تصویردلآزار» از مسافرت «ولادیمیر پوتین» به ایران.
تجمع و تظاهرات در دانشگاهها، عملی است در تضاد کامل با دموکراسی. به این مطلب، شیپورچیهای غرب، یعنی آنها که به طبل زدن برای به اصطلاح جنبش دانشجوئی مشغولاند، از قبیل «دیلیها»، «نیوزها» و «تایمزها»، و سایتهای فارسی زبان بیگانه، همچون «بیبیسی» و غیره، کوچکترین اشارهای نمیکنند، چرا که جنجال در دانشگاههای کشورمان در عمل، تبدیل به «اصل اساسی» جهت تأمین منافع استعمار در ایران شده. کافی است نگاهی به محتوای سایتهای فارسی زبان در ارتباط با حضور احمدی نژاد در دانشگاه تهران بیندازیم تا ببینیم، ریزهخواران تفنگ فروشان غرب چگونه به تشویق بینظمی در جامعة ایران میپردازند. امروز سایت رعایای الیزابت دوم، یک تحلیل «شکمی» از جنجال در دانشگاه تهران ارائه داده و در توجیه تجمع فعلة فاشیسم ادعا کرده، دانشجویان از روند ادارة امور در کشور ناراضیاند! نمیدانستیم دانشجویان میباید از روند ادارة امور کشور راضی باشند! دانشجو جماعت در ایران اگر کوچکترین شناختی از روند ادارة امور در کشور داشت، به خود اجازه نمیداد محیط دانشگاه را به میدان جنگزرگری تبدیل کند. بله، متأسفانه در کشور ایران از آنجا که موجودیت دانشگاه از نظر تاریخی، به حضور استعمار و کودتاچیان پیوند خورده، نقش دانشجو هم در راستای تأمین منافع استعمار تعریف شده! به همین جهت، دانشجوی ایرانی نقشی «فاشیستساز» بر عهده گرفته، و در تضاد کامل با اصول دموکراسی قدم برمیدارد!
حال بهتر است بگوئیم این «دموکراسی» چیست؟ پیشتر در همین وبلاگ تعریف نسبتاً جامعی از دموکراسی ارائه دادهایم، و جهت پرهیز از تکرار مکررات، تنها یادآور میشویم که رکن اساسی در هر دموکراسی، اعمال «خواست اکثریت» است؛ به یک شرط کلی و غیرقابل حذف: که این «خواستاکثریت» در همگامی با حفظ موجودیت فیزیکی و در نظر گرفتن حقوق قانونی اقلیت اعمال شود و بس. و در همین راستا است که جنبشهای دانشجوئی در تضاد با روند دموکراتیک قرار میگیرند. نخست به دانشجویان «سیاستزده» یادآور شویم که مخارج تأسیس مراکز آموزشی و تأمین مخارج کادرهای آموزشی از خزانة ملت ایران پرداخت میشود. و این ملت ایران است که مخارج فرزنداناش را جهت «آموزش» و «کسب علم» در دبستان، دبیرستان و دانشگاه بر عهده گرفته. در این راستا، کسانی که به خود اجازه میدهند مراکز آموزشی را به محل فعالیتهای سیاسی تبدیل کنند، و با ایجاد آشوب و بحران، باعث تعطیلی این مراکز شوند، «حق آموزش» را به صورتی همزمان از همة جوانان کشور سلب میکنند. تا آنجا که نویسندة این وبلاگ میداند، امروز در کشور ایران، تمامی گروههائی که سر در آخور سازمان سیا دارند، مانند نهضت آزادی، اصلاح طلبان، کارگزاران، مجاهدین انقلاب اسلامی و تحکیم وحدت، از حق فعالیت سیاسی نیز برخوردارند. و با آنکه تمامی این گروهها، از نظر نویسندة این وبلاگ، زیر مجموعهای از فاشیستهای مسلماناند، حق فعالیت از آنان سلب نشده. بنابراین چه دلیلی دارد که افرادی وابسته به همین گروهها، در دانشگاه هم «شعبه» باز کنند، و به هزینة ملت ایران، برای دیگر دانشجویان، آنها که علاقهای به این نوع گروهها ندارند، ایجاد مزاحمت هم بکنند؟
تجربة شخصی نویسندة این وبلاگ، به دانشگاههای آمریکای شمالی و مراکز آموزشی اروپای غربی محدود است. در این کشورها، وجود تشکلهای دانشجوئی مجاز شمرده میشود، ولی صرفاً در چارچوب قوانین مملکت و مقررات ویژة هر دانشگاه! اما برخلاف ادعای «مضحک» سایت رعایای الیزابت دوم، این تشکلها به هیچ عنوان جهت تصمیمگیری در مورد «ادارة امورکشور» فعالیت نمیکنند، و ملت هم، رئیس جمهور را برای خوشایند اینان انتخاب نخواهد کرد! چرا که «رأی اکثریت» برای این انتخاب الزامی است، و رأی یک گروه دانشجوئی کفایت نمیکند! بله، باید از سایت رعایای الیزابت دوم، و از «روزآنلاین»، که مهملات «دیلینیوز» را در توجیه تظاهرات دانشجویان منتشر کرده بپرسیم، مگر در انگلستان یا در ایالات متحد، دانشجویان جهت «ابراز نظر در ادارة امور کشور»، بدون رعایت مقررات دانشگاه، در محیطهای آموزشی «تظاهرات» به راه میاندازند؟ تشکلهای دانشجوئی، تنها در چارچوب قوانین کشور و مقررات ویژة هر دانشگاه حق فعالیت دارند. اگر گروهی در اعتراض به مسائلی که به دانشجو مربوط میشود اعتصاب میکند، به هیچ عنوان حق ایجاد آشوب در محیط دانشگاه و مزاحمت برای دیگر دانشجویان را نخواهد داشت. ظاهراً این نکتههای «پیشپاافتاده» مورد توجه ریزهخواران سفرة فاشیسم قرار نمیگیرد، چرا که مصلحت خویش را در بلاهت، حماقت و مزدوری دانشجونمایان کشورمان خلاصه میکنند! هماینان بودند که، به همراه استادان «فرهیختهشان»، در بحرانهای دانشگاهی سال 57، زمینهساز براندازی سازمان سیا در ایران شدند. در 28 مرداد هم شاهد بودیم چگونه، به کوشش افرادی چون محمدمصدق، «شعبانخان» از شهربانی «میرپنج»، و ملکه اعتضادی، جهت تأمین هر بیشتر منافع استعمار به پا خاسته بودند، تا محمد مصدق به قهرمان تبدیل شده، و پدیدة «شعبانجعفریها» و «ملکه اعتضادیها» پای به محیطهای آموزشی و دانشگاهی بگذارد. و شاهد بودیم که در تداوم همین سیاست «اوباش پروری» بود که، پس از براندازی 22 بهمن، کلیة امور کشور از طریق «ماشالله قصابها» و «زهراخانمها»، و در تأیید فرمایشات «برحق» نایب «امام زمان» اداره میشد، تا از طریق «انقلاب فرهنگی»، «اللهکرمها»، پاسدارگنجیها، و طبرزدیها، دانشگاه را به اشغال خود در آورند. آنچه امروز به عنوان «اعتراض دانشجوئی» مشاهده میکنیم، امتدادی است بر همان پدیدة «ماشاالله قصاب» درخیابانها! با این تفاوت که کار ماشااللهخان اینک به دانشگاه کشیده، و به همین دلیل هم این نوع «موضعگیری» سیاسی فقط توسط شیپورهای استعمار «توجیه» میشود. ولی همین شیپورها از سفر «ولادیمیر پوتین» به ایران هم ابراز نارضایتی میکنند!
سایت «بیبیسی» و «روز آنلاین» که به تأیید «جنبش» دانشجونمایان پرداختهاند، همزمان از مسافرت رئیس جمهور روسیه به ایران هم ابراز ناخوشنودی میکنند! چرا که، جهت تأمین منافع آنگلوساکسونها در دو سوی آتلانتیک، کشورمان ایران، باید عرصة کشاکش غرب با روسیه باشد! گویا فقط در چنین شرایطی است که، امثال «مسعود بهنود»، دیگر رعایای الیزابت دوم، و اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، آسوده خاطر خواهند بود! به یاد داریم که دعوت از «ولادیمیر پوتین» به 8 سال پیش، یا همان دوران درخشان «شبهاصلاحطلبان» باز میگردد! آن هنگام اعضای ناتو، به رهبری ایالات متحد، در پی رسمیت دادن به حکومت «ملاعمر» در افغانستان بودند. و قرار بود سازمان ملل، این دست پروردة آنگلوساکسونها را به عضویت قبول کند! طبیعی است که در چنین شرایطی، دیگر نوکران ضدامپریالیست آمریکا، از جمله حکومت «امام زمان»، با پشتگرمی به ارباب، به اظهار وجود در برابر همسایة شمالی برخیزند؛ نه جهت تأمین منافع ما ملت، که جهت تأمین منافع اربابانشان، چرا که منافع ملت ایران، برخلاف دستاربندان، با منافع ایالات متحد هیچ همسوئی ندارد.
منافع ملت ایران، مانند هر ملت دیگری، نخست در صلح و آرامش داخلی، و آرامش در مرزهایاش نهفته. بنابراین تبدیل کشور ایران به عرصة کشاکش میان دو ابر قدرت هستهای، چون روسیه و آمریکا، کوچکترین منفعتی برای ملت ایران نخواهد داشت. این کشاکش، از پایان جنگ دوم جهانی تاکنون، در راستای تأمین منافع غرب، وسیلهای جهت سرکوب همه جانبة ما ملت به دست «دموکراسیهای» غربی فراهم آورده. و سخنان اخیر «دز براون»، وزیر دفاع انگلستان، در باب «تعهد» کشورش به اسلام و طالبان، شاهدی است بر این مدعا! شاهدی است بر اینکه براندازی 22 بهمن، نیز در راستای تأمین منافع غرب سازمان یافت، تا پدیدة طالبان، از ایران به سراسر منطقه گسترش یابد. بله، دلیل ناخرسندی رعایای الیزابت دوم از سفر «ولادیمیر پوتین» به تهران را در این چارچوب میباید بررسی کرد. سایت حاکمیت انگلستان، به بهانة «دلسوزی» برای منافع ایران، و در واقع به دلیل تهدید منافع استعماری انگلیس در محدودة کشورمان، ادعا کرده، رئیس جمهور روسیه به این دلیل به ایران میآید که «فرامین» نیکولا سرکوزی را اجرا کند، و ایران را در «موضوع هستهای»، تحت فشار قرار دهد! واقعاً که خندهدار است! به صراحت میبینیم، چگونه «پروپاگاند»، آنهنگام که در مسیر گزافهگوئی میافتد، حکایت «لطیفه» پیدا میکند. کدام عقل سلیم میپذیرد که دولت روسیه، از کشور فرانسه، یعنی متحد دست دوم آمریکا، در مورد روابط خود با یک کشور بزرگ همسایه «فرمانبرداری» کند؟ و کدام عقل سلیم میپذیرد، که بنگاه سخنپراکنی «بیبیسی»، همان بنگاهی که در سال 1357، «پروپاگاند» براندازی را بر عهده گرفته بود، امروز برای منافع ملی ایرانیان دلسوزی میکند؟! تا آنجا که نویسندة این وبلاگ از شرایط استراتژیک نوین برداشت میکند، تأمین منافع انگلستان، در ایران، از این پس، در چارچوب توافق سال 1904، میباید بر عهدة کشور فرانسه باشد، چرا که پیمان آتلانتیک شمالی، پس از شکست غرب در عراق، به بنبست رسیده. البته بنگاه «بیبیسی»، کار زیادی به واقعیتهای استراتژیک ندارد، رعایای ملکه میپندارند، با مرگ روحالله خمینی، مردم ایران هم تبلیغات استعماری سال 1357، از کانال «رادیو بیبیسی» را فراموش کردهاند! به همین دلیل مزورانه مینویسند، حکومت ایران سعی خواهد کرد، سفر رئیس جمهور روسیه را یک دستاورد مهم جلوه دهد در صورتی که چنین نیست:
«سفر آقای پوتین به تهران به رغم ظاهر فریبنده آن برای مقام های جمهوری اسلامی، ممکن است دستاورد مثبتی برای ایران نداشته باشد.»
چون بر اساس «پروپاگاند» آنگلوساکسونها، گویا ارائة «تصویر ناخوشایند» از حضور «ولادیمیر پوتین» در ایران یک «اصل کلی» تلقی میشود! به این دلیل که منافع «بریتیش پترولیوم» در دریای خزر در خطر افتاده! و در نتیجه، «بیبیسی»، ادعا میکند که، «ولادیمیر پوتین»، به دلیل شرایط نامساعد حکومت ایران در جامعة جهانی، جهت امتیاز گرفتن در دریای خزر، ایران را تحت فشار قرار خواهد داد! به نظر میرسد، پیش از مسافرت «ولادیمیر پوتین» به ایران، جیمزباند، طرحهای محرمانة کرملین در مورد کشورمان را دزدیده و در اختیار رعایای الیزابت دوم گذاشته باشد! چرا که اینان نیز مانند استاد کاتوزیان به «کشف منظور» پرداخته، و از مقاصد پنهان دولت روسیه پرده برمیدارند! شاید جیمزباند، اینبار خود را به شکل «نیکولا سرکوزی» در آورده، و در حین چاق سلامتی با رئیس جمهور روسیه، با دوربینهای «لیزری» از اسناد پنهان در دیوارهای کرملین، و اهداف پنهان در ذهن و افکار «ولادیمیر پوتین» عکسبرداری کرده! و بر اساس اسناد و شواهد همان جیمزباند است که از دهان بیبیسی، بهنود، و تاجزاده، احساس خطر کرده و برایمان فتوی صادر میکند! از آنجا که بهنود و تاجزاده، از خردهپاهای زیرمجموعة استعمار انگلیس در تهراناند، مطالبشان را بررسی نمیکنیم، ولی یادآور میشویم که هر دو اینان شیپورچی استعمار انگلیساند، و دیگ احساسات میهن پرستانهشان بیخود به جوش آمده، و به یاد «ترکمانچای»، جنگهای ایران و روسیه تزاری و غیره افتادهاند! دیگ احساسات اینان هم مثل دیگ همانهائی است که، در هر گذر، سری به «صدر اسلام» میزنند، تا اهداف استعمار را توجیه کنند! «روزآنلاین» و «نوروز» هم در حفظ منافع اربابان، به «صدراستعمار» انگلیس مراجعه کردهاند، تا مانند 8 سال دوران «اصلاحطلبی»، فرصتی برای «بریتیش پترولیوم» در دریای خزر «زنده» کنند، چرا که منافع «ملی» این جماعت، در واقع همان منافع استعماری شرکتهای نفتی انگلیس در ایران است. از آنجا که بررسی سخنان بهنود و تاج زاده، در مقایسه با «پروپاگاند» «بیبیسی» صرفاً اتلاف وقت است، نزد رعایای الیزابت دوم باز میگردیم. و «کشف» میکنیم که چگونه، بر اساس ادعای «بیبیسی»، «نیکولا سرکوزی»، با حمایت از سفر رئیس جمهور روسیه به ایران، به حاکمیت تهران اجازه نداده که حضور وی را وسیلة «تبلیغات» به نفع خود قرار دهد!
رعایای الیزابت دوم، در ادامه ترهاتشان، با هدف تحریک افکار عمومی بر ضد کشور روسیه، ادعا میکنند، پیشتر سهم ایران از دریای خزر 50 درصد بوده، در صورتیکه امروز روسیه قصد دارد سهم ایران را به 11 در صد کاهش دهد! جهت روشن شدن این مطلب، برای کسانی که در جریان مسائل خزر نیستند، باید متذکر شویم، پس از شکستهای نظامی ایل قاجار از تزارها، و طی دوران «جنگ سرد»، در دریای خزر، بر روی نقشه، از آستارا به بندرترکمن «خطی» کشیده بودند، و آنچه در این محدوده قرار میگرفت، «سهم» ایران به شمار میرفت! اگر روی کاغذ و در سایت «بیبیسی»، این محدوده 50 درصد از دریای خزر را شامل میشود، ما هم حرفی نداریم! ولی در عمل، حق و حقوق ملتها را نه در بنگاه رادیوهای بیگانه «رقم» میزنند، و نه روی کاغذ! ملتها میباید در شرایطی قرار داشته باشند که بتوانند از حقوق خود دفاع کنند. و بهترین نمونة شرایط واقعی کشور ایران، وضعیت فعلی خلیجفارس است که، عملاً به دست یانکیها اداره میشود. پس بهتر است بازگردیم به خزر! طی دوران پرافتخاری که «بیبیسی» به آن اشاره دارد، کشور ایران، در واقع از حق کشتیرانی در این دریا نیز محروم بود، و 50 درصد کذائی «بیبیسی»، در عمل ابزاری جهت چکچانههای کشورهای عضو «ناتو» با اتحاد جماهیر شوروی به شمار میرفت! این شاید همان نکتهای باشد که، «جیمزباند» هنوز از آن عکسبرداری نکرده، تا «پروپاگاند» استعمار انگلیس بتواند برقرار باشد، و به ما بقبولاند که، پذیرفتن واقعیتهای تاریخی مانند فروپاشی اتحادجماهیر شوروی، و تضعیف جبهة ناتو در منطقه، منافع ملیما ایرانیان را واقعاً به خطر انداخته! و میدانیم که جان حاکمیت انگلستان به منافع ملی ما «پیوند» خورده، چرا که حاکمیت انگلیس از زمان قاجار تا به امروز، با نقاب منافع ملی ایران، پیوسته منافع استعماری خود را تأمین کرده. روزی این منافع «ملی»، در تحریم قرارداد رژی تنباکو بوده، تا بانک شاهی به جنتلمنهای نزولخوار بریتانیا یکشبه مقروض شود، روز دیگر منافع «ملی» ما، گسترش انحصار چندملیتیهای غرب بر منابع نفتیمان بوده، تا روز دیگر «ملی شدن نفت»، منافع ملیما قلمداد شود! و اخیراً، منافع ملیما، گویا در تداوم جنگ با عراق خلاصه میشد! و عجیب است که پیامد تأمین چنین «منافعی»، افزایش فقر ملت ایران، و رونق بازار چپاول استعمارگران بوده! و امروز هم دقیقاً در راستای تأمین همین منافع دروغین ملی است که، سخنگویان استعمار انگلیس، بیشرمانه برای منافع ملی ما ابراز نگرانی کرده، میگویند:
«از آنجا که ایران پیشاز تجزیه اتحاد جماهیر شوروی 50 در صد دریای خزر را سهم خود میدانست، اکنون پذیرفتن سهم 11 درصدی از سوی مقام های جمهوری اسلامی و عموم ایرانیان از دست رفتن منافع ملی ایران در حوزه خزر تلقی خواهد شد.»
بله، هممیهنان عزیز! از این خلاصه در مییابیم که، استعمار انگلیس، جهت چنگ انداختن بر منابع نفتی خزر، خواهان سهم بیشتری است. و این سهم بیشتر را میباید از طریق تحریک افکار عمومی در ایران، و تشویق نوکراناش در داخل و خارج مرزها، جهت مخالفت با چهار کشور حاشیة دریای خزر: روسیه، قزاقستان، ترکمنستان و جمهوری آذربایجان تأمین کند! همچنان که از زمان انتصاب خاتمی شیاد ـ توسط روتاری کلاب، با همین ترفند، مانع از امضاء توافقنامة نهائی شد. و امروز هم در کمال وقاحت، مطالبات «بریتیش پترولیوم» از «گازپروم» روسیه را، منافع ملی ایران مینامد:
«اگر دریای خزر بین پنج کشور ساحلی بطور مساوی تقسیم شود، سهم ایران، 20 درصد خواهد بود، اما اگر بر مبنای اندازه ساحل هر کشور تقسیم شود، سهم ایران بین 9 تا 11 در صد برآورد میشود.»
حالآنکه، در عمل، کشور ایران در شرایطی نیست و نخواهد بود که بتواند چنین تقاضای غیرمنطقیای را برآورده کند، و پافشاری بر چنین درخواست ابلهانهای، تنها به «بریتیش پترولیوم» امکان میدهد که، در سواحل دریای خزر ایجاد تنش کرده، ایران را از انعقاد هر نوع قرارداد با کشورهای دیگر، جهت بهره برداری از منابع خزر محروم کند. همان فرصتی که محمد خاتمی مزدور، 8 سال برای «بریتیش پترولیوم» فراهم آورد. مشابه همان خیانتی که محمد مصدق در دسامبر 1944، جهت محروم کردن ایران از استخراج نفت شمال انجام داد، و پیامد شوم این جنایت، اشغال آذربایجان، و سپس ملی کردن نفت در سالهای آتی بود. بله، میبینیم که مسافرت «ولادیمیر پوتین» به تهران، در سایت رعایای الیزابت دوم، منافع «بریتیش پترولیوم» را تهدید میکند، نه منافع ملی ایران را!
حال آنکه چنین مسافرتی خارج از تبلیغات حکومت جمکران، و خارج از «پروپاگاند» استعماری انگلیس، برای ملت ایران اهمیت فراوان خواهد داشت. چرا که تنشزدائی در روابط با همسایة شمالی، گام بلندی در راستای تأمین منافع واقعی ملت ایران خواهد بود. و آنجا که منافع ملی ما تأمین شود، بدیهی است که بهرهبرداری تبلیغاتی حکومت جمکران و یا هر حکومت دیگری از کوچکترین اهمیتی برخوردار نخواهد بود. بهتر است رعایای الیزابت دوم، که اشک تمساح برای «منافع ملی ما» در دریای خزر میریزند، بدانند که اینبار خوشبختانه «محمد مصدق» در قید حیات نیست که با شعار اعمال سیاست «موازنة منفی»، عملاً کشورمان را به انحصار منافع غرب در آورد.
نقش فیزیک در پیشبرد فناوری
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت