شنبه، مهر ۱۴، ۱۳۸۶


پروپاگاند و یهودستیزی!
...

پیش از پرداختن به وبلاگ امروز، لازم است چند نکته در باب «روانکاوی حافظ» ‌بگوئیم! بله، این روزها که بازار اکتشافات آخوندی از قبیل «شعر قبیح»، «اشعار رکیک» و «ابیات مستجهن» در عرصة «لات بازی‌های» ادبی گرم و داغ شده، بعضی‌ها گویا به امر مقدس، «شکستن در باز» مشغول‌ شده‌اند! عبارت «شکستن در باز»، در زبان فرانسه، کنایه‌ای است از سعی بیهوده، ‌ جهت انجام کاری! این «عبارت» معمولا جهت به سخره گرفتن افرادی استفاده می‌شود، که «کشف‌الحقایق» می‌کنند! البته نویسندة این وبلاگ قصد مضحکه کردن کسی را ندارد، چرا که، متأسفانه در امور فرهنگی، فلسفی و هنری، اکثر هم‌میهنان «فرهیخته» در داخل و خارج مرزهای ایران کارشان همان «شکستن درهای باز» است، چه در چارچوب «پروپاگاند» استحماری و چه در راستای تلاش به اصطلاح فرهنگی، فعالیت‌های «قابل‌تحسینی» هم دارند! به ویژه زمانیکه سخن از حافظ و سعدی و دیگر مفاخر جهانی ادبیات فارسی پیش می‌آید، سریعاً چند سر «نخبه» خیز برداشته، درهای گشوده را، با مشت و لگد می‌شکنند! ولی امروز در سایت «گویانیوز» یکنفر در مورد حافظ دست به عمل جالبی زده بود. جناب «احمدی»، با استفاده از تحلیلی نه چندان «مستدل»، با تکیه بر چند بیت شعر حافظ به این نتیجة والا رسیده‌اند که حافظ، تمایلات «اودیپی» داشته! و البته نویسندة این وبلاگ هرچه فکر کرد متوجه «منظور» حافظ شناس مذکور نشد! چون اگر حافظ تمایلات «ادیپی» داشته باشد، نیازی به تجزیه تحلیل چند بیت از اشعار او نیست. در چارچوب فرضیة فروید، هر مردی با ساختار روانی به هنجار، تمایلات «ادیپی» دارد. و کاملاً طبیعی است که شاعری به نام حافظ، اگر ساختار روانی ناهنجار نداشته، تمایلات ادیپی هم داشته باشد. پس دلیل این «تجزیه و‌ تحلیل» از طرف آقای احمدی بجز «شکستن همان در باز» چه می‌تواند باشد؟ حال بپردازیم به وبلاگ امروز در باب «پروپاگاند» یهود‌ستیزی.

گفتیم که پروپاگاند، «پیام قدرت» است و جهت دریافت «پاسخ مطلوب» منتشر می‌شود. و اگر به یاد داشته باشیم،‌ «یهودستیزی» دولتی در ایران، ‌ به عنوان شعار سیاسی پادوهای گروه «کارتر ـ برژینسکی»، همزمان با براندازی بهمن 57 در ایران فعال شد. به عبارت دیگر، یهودستیزی رایج در بطن حکومت اسلامی، ریشه در «پروپاگاند» گروه «کارتر ـ برژینسکی» دارد، گروهی که در تمام مناطق دنیا، با شعار طرفداری ظاهری از «حقوق بشر»‌، به جنگ و خشونت دامن می‌زند. یکی از یادگارهای پرافتخار دوران ریاست جمهوری جیمی‌کارتر و بیل کلینتون، همان بالا گرفتن جنایات جنگی و درگیری‌های نظامی، به ویژه در خاورمیانه است. اینهمه، بدون آنکه بحران‌ها و جنگ افروزی‌های اینان را در آفریقا و یوگسلاوی سابق فراموش کنیم. پیامد شوم حضور دموکرات‌ها در کاخ سفید، برای ملت ایران، خارج از به قدرت رسیدن رمالان، گورکن‌ها و تیغ‌کش‌های فدائیان اسلام، 8 سال جنگ استعماری با عراق، و 8 سال «اصلاح طلبی» شیادی به نام خاتمی بود. آنچه امروز در افغانستان، عراق، ترکیه و پاکستان می‌گذرد،‌ در عمل پیامد اعمال سیاست محافلی است که حامیان حزب دموکرات‌اند، و از طریق دامن زدن به «یهودستیزی»، هم به ارعاب یهودیان ساکن کشورهای غربی می‌پردازند،‌ و هم توجیه‌کنندة سیاست‌های افراطی حاکمیت اسرائیل در مناطق اشغالی می‌شوند.

پیش از ادامة مطلب، لازم است نظر شخصی خود را در مورد اسرائیل بیان کنم. اسرائیل تنها دموکراسی سیاسی در منطقة خاورمیانه است، و این تنها دموکراسی، که در محدودة جغرافیائی لجن‌زار اسلام قرار گرفته، خود تبدیل به ابزار اعمال سیاست غرب در منطقه شده. چرا که، تمامی گروه‌های اسلام‌گرای منطقه مورد حمایت سیاست غرب قرار دارند، و موجودیت خود را مرهون موجودیت همین اسرائیل‌اند. به این ترتیب که، اگر امروز اسرائیل در منطقه وجود نداشته باشد، احمدی نژاد‌ها، خامنه‌ای‌ها و خاتمی‌ها ناچار خواهند بود، بجای عربده‌جوئی‌های عوام‌فریبانه، ‌و نفس‌کش‌طلبی‌های مضحک جهت «احقاق» حقوق مردم فلسطین، نگاهی به مسائل و مشکلات ملت ایران داشته باشند! و می‌دانیم که مشکلات ملت ایران به هیچ عنوان ناشی از موجودیت کشور اسرائیل نیست، ‌ بلکه برخاسته از سیاستی است، که با تبلیغات ضداسرائیلی، زمینة چپاول و سرکوب در تمامی کشورهای منطقه، به ویژه سرکوب صلح‌طلبان در درون مرزهای اسرائیل را فراهم آورده. اگر به یاد داشته باشیم، همین تبلیغات با شعار «راه قدس از کربلا می‌گذرد»، سال‌های دراز ابزار تداوم جنگ و برادرکشی میان ایرانیان و عراقی‌ها شده بود. همین تبلیغات، اینک 28 سال است که پشتیبان و حامی حکومت اسلامی در ایران است، و همین تبلیغات، تهاجم نظامی اسرائیل به لبنان را پوشش داد، تبلیغاتی که دوباره از طریق انتشار ترهات جیمی کارتر، در حکومت اسلامی بازار گرم و داغی نیز پیدا کرده. و بد نیست بدانیم که سرچشمة الهام این تبلیغات در همان دانشگاه «معروف» کلمبیا قرار دارد! بله، همان دانشگاهی که برای دوقطبی کردن فضای رسانه‌ای، و جهت «پروپاگاند» در مسیر سیاست‌های حکومت اسلامی، از احمدی نژاد برای سخنرانی دعوت به عمل آورد، تا از یکسو به اصطلاح مخالفان حکومت اسلامی، با محکوم کردن احمدی نژاد، از سخنان ریاست دانشگاه تقدیر کنند، و از سوی دیگر،‌ دستاربندان، به همراه غلام‌بچگان سفارت باب مذاکره با اربابان را «باز» کنند؛ از رئیس دانشگاه کلمبیا و سپس از شخص جرج بوش، برای «دیدار» از ایران، دعوت به عمل آورند، ‌ و سخنگوی کاخ سفید هم اعلام کند، «دموکراسی ندارید! سلاح هسته‌ای می‌خواهید! و با اسرائیل دشمنی می‌کنید! پس جرج بوش نمی‌آید!» البته سخنگوی محترم نگفتند،‌ که ما هم از شما،‌ جهت حفظ وضع موجود حمایت می‌کنیم،‌ فقط گفتند، ‌چون شرایط شما این است، جرج بوش هم نمی‌آید! بله،‌همه چیز را که نمی توان گفت! پس بازگردیم به ماجرای کلمبیا! که حدیث شیفتگی دانشگاه کلمبیا بر جمال یهودستیزان، مفصل است !

ماهنامة لوموند دیپلماتیک، مورخ سپتامبر سال‌جاری می‌نویسد، «در سال 2003 دانشگاه کلمبیا کرسی استادی ادوارد سعید را به یک آمریکائی فلسطینی تبار، به نام رشید خالدی واگذار کرده.» و می‌دانیم که طبیعتاً خالدی، همانند دیگر نخبگان ریزه‌خوار استعمار، وظیفه دارد در یکی از قطب‌های تبلیغات فاشیستی «فعال» شود. ایشان چون مسلمان‌اند، قطب مطلوب را همین محافل، «یهودستیزی» معین می‌کنند؛ در نتیجه، استاد «خالدی» در صدد برمی‌آید که، رابطة موجود میان امپریالیسم آمریکا و دولت اسرائیل را برای‌ما «شرح» دهد، و نشان دهد که این‌دو دولت از تشکیل دولت «مستقل» فلسطینی ممانعت به عمل می‌‌آورند. روزی‌نامة «نیویورک‌پست» هم وظیفة جنجال پیرامون یهودستیزی استاد رشید خالدی را از سال 2004 عهده‌دار شده! به ادعای «نیویورک‌پست»، کرسی «ادوارد سعید» در کلمبیا از سوی دولت‌های عرب تأمین هزینه می‌شود! بله، «نیویورک‌پست» هم گویا یکی از همان «در‌های باز را با لگد بازکرده!» چرا که، در عمل، نه تنها کرسی «ادوارد سعید» که، کرسی تمامی استادان دانشگاه‌های آمریکا از قبل چپاول نفت اسلام و مسلمین تأمین هزینه می‌شود. کافی است آماری از دانشجویان مسلمان و «اعزامی» به دانشگاه‌های آمریکا ارائه دهیم، تا ببینیم «نان» استادان «یهودستیز» و «یهودپرست» در آکادمی‌های ایالات متحد، از کیسة کدام ملت‌ها تأمین می‌شود! از مطلب دور افتادیم، بازگردیم به کتاب خالدی که سرچشمة‌ «الهام» جیمی‌کارتر هم شده!

بله، از روزی که برادر خالدی پژوهش‌های‌شان را «انتشار» دادند، ‌زمینة فعالیت برای اسرائیل پرستان مساعد شد! دانشجویان و استادان آمریکا به کارزار یهودستیزی «خالدی ـ کارتر» وارد شده، افشاگری کردند؛ فیلم ساختند؛ بیانیه منتشر کردند؛ و به «پژوهش» پرداختند، ‌ تا ببینند کدام گروه‌ها از سازمان‌های فلسطینی حمایت مالی می‌کنند! و دامنة این «جنجال بر سر هیچ»، با ورود دو استاد بلند پایه و«متخصص» در روابط بین‌الملل به اوج خود رسید. البته رسانة یهودستیز و اسرائیل‌پرست «گاردین» هم، در این استخر «پروپاگاند» فاشیستی، «ورجه، ورجة» مفصلی کرد، تا لوموند هم بتواند شیرجه‌‌ای در آب گل‌آلود بزند! «لوموند» می‌نویسد، بر اساس پژوهش‌های این دو استاد «بلندپایه»، گروه‌های فشار یهودی عامل اصلی تهاجم نظامی ایالات متحد به عراق‌اند! بله، می‌بینیم که هدف واقعی «پروپاگاند»، همان‌ پنهان داشتن مسئولان واقعی تهاجم نظامی به عراق است! و از این رو است که،‌ انگشت اتهام به سوی یهودیان گرفته شده! و همچنان که جیمی کارتر نیز در «کشف‌الحقایق» اخیر خود ادعا کرده، تقصیر از اسرائیل بوده که به صلح با فلسطین تن در نداده! حال باید از جیمی کارتر منفور که نوبل صلح هم دریافت کرده ‌پرسید، اسرائیل بودجة مخارج ماهیانه و جاری خود را از ایالات متحد دریافت می‌کند، چگونه است که این دولت مفلوک، علیرغم ارادة آهنین سرکار و بیل کلینتون، جهت استقرار صلح و ایجاد کشور مستقل فلسطینی،‌ از فرامین اربابان خود اینچنین سرپیچی کرده؟!

و برای آنکه دروغ‌های جیمی کارتر در کتاب جنجالی وی آشکار شود، می‌باید به فرازهائی از مصاحبة «نوام چامسکی» با «دیوید بارسامیان» اشاره ‌کنیم، که در سال 2001، تحت عنوان «در باب پروپاگاند» منتشر شده. نوام چامسکی در این مصاحبه تأکید می‌کند که:

«از 35 سال پیش، ایالات متحد مهم‌ترین پشتیبان اشغال نظامی سرزمین‌ فلسطین‌ است. 25 سال است [از سال 1976] که ایالات متحد سد مذاکرات و ابتکارهای دیپلماتیک شده. از 30 سپتامبر 2000، هنگامی که «انتفاضة» دوم آغاز شد، اسرائیل از فردای همان روز برای هدف قراردادن غیرنظامیان از هلی‌کوپترهای نظامی ساخت آمریکا استفاده کرد. ده‌ها فلسطینی در سرزمین‌های اشغالی کشته شدند. کسانی که در اعتراض مشروع به اشغال سرزمین‌شان، به سوی ارتش اشغالگر فقط سنگ پرتاب می‌کردند. سه روز پس از آغاز «انتفاضه»، در تاریخ سوم اکتبر، بیل‌کلینتون، بزرگترین قراداد فروش هلی‌کوپترهای نظامی به اسرائیل، طی ده سال گذشته را به امضا رساند. مفاد این قرارداد، برخلاف مقررات، حتی به اطلاع عموم نیز نرسید. و تا امروز هم نرسیده! [...] دو هفته پس از امضای این قرار داد، ارتش اسرائیل با استفاده از همین هلی‌کوپترها به قتل‌های سیاسی در فلسطین پرداخت. و ایالات متحد، ضمن سرزنش زیرسبیلی اسرائیل، هلی‌کوپترهای بیشتری به محل فرستاد.»

این مختصر را نوشتیم تا روشن شود، ترهات اخیر جیمی کارتر، تا چه حد از واقعیات تاریخی فاصله دارد. کارتر در کتاب «فلسطین: صلح، نه آپارتاید»، ادعا کرده:

« از زمان پيمان کمپ ديويد، این حکومت‌هاي اسرائيل بوده‌اند که سد راه روند صلح شده‌اند!»

حال آنکه، از سال 1977 که جیمی کارتر، ریاست جمهوری ایالات متحد را بر عهده گرفت، سیاست ایالات متحد در مورد مسئله فلسطین، بر انسداد مذاکرات و راه‌های دیپلماتیک استوار بوده. و این واقعیت را با انتشار «پژوهش‌های» رشید خالدی‌ها و جیمی کارترها، و همزمان، چاپ مطالب سراپا دروغ در «نیویورک پست» و «لوموند» نمی‌توان پنهان داشت. چرا که، یکی دیگر از شیوه‌های شناخته شدة «پروپاگاند»، همان «افزایش» بی‌حد و مرز منابع و موضع‌گیری‌های متفاوت در راه تأئید نهائی یک پیش‌فرض پایه‌ای است، و اینهمه فقط، جهت سردرگم کردن افکار عمومی!‌


نقش فیزیک در پیشبرد فناوری

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت