پروپاگاند و افتخارات!
...
پروپاگاند جهت ایجاد تردید و توهم، «پروپاگاندی» است که همزمان مخاطب را به دو قطب متخالف ارجاع میدهد. و در آستانة سفر «ولادیمیر پوتین» به ایران، همین شیوه است که مورد استفاده شیپورهای استعمار و ریزهخواران محافل فاشیست قرار گرفته. همگی یادی از «اقوام ایرانی» در گذشتههای دور میکنند، تا دوران پرافتخار گذشته را در یادها «زنده» کنند! سپس اشارهای هم به قراردادهای «گلستان» و «ترکمانچای» میشود، تا ایرانیان سرشکستگیهای نظامی خود را در برابر روسیه از یاد نبرند! و همة این جنجال و هیاهو به دلیل تهدید منافع استعمار غرب در دریای خزر به راه افتاده. منافعی که از هنگام کودتای کلنل رضاخان در فوریه 1921 تاکنون، از طریق حکومت پهلوی و حکومت «امام زمان» تأمین میشد، و اکنون به دلیل تضعیف آنگلوساکسونها در منطقة خلیجفارس و آسیای مرکزی به خطر افتاده. تاکنون، فقط یهودستیزان غرب، یا همان محافل فاشیستی حامی اسرائیل برای منافع ما در دریای خزر ابراز نگرانی میکردند، ولی امروز با مراجعه به «گویانیوز» و سایت سیدصادق خرازی ـ «ایراندیپلماسی» ـ متوجه شدم که یهودستیزان غرب تنها نیستند! پاسارگادپرستان و دارودستة محمد خاتمی نیز در کشورمان، همصدا با «بیبیسی» و شخص مهرورزی، مطالبات فاشیستهای غرب را تحت عنوان «منافع ملی» ما در بوق و کرنا گذاشتهاند! اینان همگی با اشاره به «اقوام ایرانی»، «گلستان» و «ترکمانچای»، مخاطب را از یکسو به گذشتههای «پرافتخار» ارجاع میدهند، و از سوی دیگر دوران ضعف و سستی و شکست ایران از روسیه را نیز به وی «یادآوری» میکنند. «پرزیدنت» مهرورزی در مصاحبه با خبرگزاری «ایتارتاس» و تلویزیون دولتی روسیه، خارج از مهملات مرسوم، و ارائه «سرمشق» به زنان روسیه و رئیس جمهور این کشور، ایران را نیز «گلستان» خوانده! و سپس از «اقوام خداپرست» ایران هم یادی کرده! بله، مهرورزی به دلیل شرایط وخیم اربابان آمریکائی در منطقه، همچون پاسارگادیستها امکان درافشانی ندارد! در نتیجه، دهانش را به اندازة «امکانات» خود باز میکند! در عوض، «پاسارگادیستها» و «دیگران»، آتشبیاران معرکة «پروپاگاند» شدهاند.
در وبلاگ «دانشگاه خزر» گفتیم که رادیو «بیبیسی» باز هم نگران منافع ملی ما ایرانیان شده! چرا که، «بریتیش پترولیوم» مطالبات ویژهای دارد که مورد پذیرش «گاز پروم» نیست. و میدانیم که «بیبیسی» تاکنون هیچگاه برای «منافع ملی ما» در خلیج فارس ابراز نگرانی نکرده، چرا که خلیج فارس در اختیار یانکیهاست و جای هیچ گونه نگرانی برای «بیبیسی» در میان نیست! آنگلوساکسونها نظارت کامل بر مسیر عبور نفت از خلیج فارس دارند، پس «منافع ملی ما» هم تأمین است! «بیبیسی» فقط زمانی برای «منافع ملی ما» نگران میشود که در واقع پای دستگاهی که میباید منافع آنگلوساکسونها را حفظ کند لنگ میشود. همچنانکه در سال 57 جهت سازمان دادن براندازی، لازم بود «بیبیسی» از عدم «رعایت حقوق بشر» در ایران ابراز نگرانی فراوان کند! بله، «پروپاگاند» به همین سادگی، در راستای تأمین منافع استعمار، به تشویق حماقتها و تحریک افکار عمومی در ایران میپردازد، تا واقعیتها را پنهان دارد.
سایت «بیبیسی»، مورخ 12 اکتبر در بخش «صدای شما» به نظرخواهی پرداخته و هر چه در راستای منافع استعمار انگلیس بوده، از زبان «شوتو پرتهائی» فرضی «انتشار» داده. در این اظهار نظرهای کشکی، بعضیها ادعا کردهاند، روسیه میخواهد 50 درصد دریای خزر را از ما پس بگیرد! چون به زعم اینان، 50 درصد خزر مال ما است، پس باید تا ابد هم مال ما بماند! برای روشن شدن ذهن اینان باید بگوئیم که مرزهای ایران در دوران هخامنشی با مرزهای فعلی کشور ایران یکسان نیست! چرا که مرزها را هیاهوی تبلیغاتی و یا «معنویات» تعیین نمیکند. مرز کشورها را قدرت واقعی آنان تعیین خواهد کرد، و هر گاه این قدرت کاهش یابد کشورها از مرزهای خود عقب نشینی میکنند، همچنان که در مورد اتحادجماهیر شوروی و متحدان «صرب» آن شاهد بودیم. بنابراین مطرح کردن «شرایط قدیم»، جهت تعیین «شرایط فعلی»، فقط ناشی از حماقت و بلاهت کسانی است که شرایط فعلی را به دوران هخامنشی و یا صدر اسلام میبرند! به زبان سادهتر، اینان فقط از واقعیات زمان حال میگریزند. امروز شرایط کشور ایران بسیار حساس و پیچیده است. از این نظر که با فروپاشی تدریجی جبهة غرب، تمامی دست پروردگان عموسام در منطقه تضعیف خواهند شد، و متحمل سیاستهائی میشوند که جای خالی سیاست آمریکا را پر خواهد کرد. چرا که در جهان «واقعیات»، یا جهان سیاست، «جای خالی» محلی از اعراب ندارد، و عقب نشینی یک سیاست از مواضع خود، بلافاصله پیشروی سیاست دیگر را به همراه خواهد آورد. بنابراین، کسانی که در ظاهر برای تأمین «منافع ملی ما»، و در واقعیت برای تأمین منافع «بریتیش پترولیوم»، از شرایط روسیه تزاری یا اتحادجماهیر شوروی یاد میکنند، در راه مزدوری بیگانگان به سفسطه مشغولاند. پس جهت آشنائی بیشتر با اردوگاه استعمار، ابتدا میپردازیم به بررسی بیانیة «کمیتة بینالمللی نجات پاسارگاد!» یا همان «پاسارگادیستهای» خودمان که در مخالفت با آبگیری سد سیوند، پیشتر هیاهوی تبلیغاتی مفصلی به راه انداخته بودند.
قبلاً گفتهایم که ابراز نگرانی برای پاسارگاد، از روزینامه «گاردین» آغاز شد. چرا که گاردین از رسانههای یهودستیز و مدافع اسرائیل است. و ایجاد هر ساختار زیربنائی در کشورمان با منافع یهودستیزان غرب در تضاد قرار میگیرد. از آنجمله است، آبگیری «سد سیوند»، که با تأخیری در حدود نیم قرن تحقق یافت! ولی نویسندة این وبلاگ به یاد ندارد که همین روزینامة «گاردین» و دیگر خبرنامههای «جهان آزاد»، از واردات بنزین توسط کشور نفتخیز ایران ابراز ناخشنودی کرده باشند. دلیل روشن است، بنزین از غرب به ایران وارد میشود. و استعمار غرب، علیرغم چپاول منابع طبیعی کشورمان، عملاً در راه ایجاد پالایشگاه جهت تولید بنزین و نفت سفید سنگاندازی میکند. چرا که بنزین و نفت سفید، مانند گوشت قرمز، گندم و قند از کالاهای استراتژیک به شمار میروند. و شاهدیم که در دوران «پرافتخار» حکومت اسلامی، هر روز یک گام بلند به سوی وابستگی برداشتهایم، تا هر اقدامی، هر چند کوچک، که در دوران پهلویها جهت «تولید» صورت گرفت، از ریشه نابود شود. بله، این است پیامد «استقلال استعماری» و اسلامی! و امروز شاهدیم که همین گروه وابستگان به غرب، «منافع ملی ما» را نیز در چارچوب استعماری حاکمیت خود مطرح میکنند.
روز جمعه 12 اکتبر سالجاری، «کمیتهای» که در راستای تبلیغات روزینامة گاردین، پیرامون آبگیری سد سیوند به جنجال پرداخته، به هیاهو پیرامون دریای خزر مشغول میشود! چون به زعم کمیتة کذا مسافرت «ولادیمیر پوتین» به ایران، «میراث فرهنگی ما» را تهدید خواهد کرد! پادوهای استعمار که با نقاب «حفظ میراث فرهنگی» به معرکة پروپاگاند غرب وارد شدهاند، تا دیروز فقط در مسائل «پاسارگاد» تخصص داشتند، ولی اینروزها کارشناس امور خزر هم شدهاند و میگویند، پیشنهادی که روسیه میدهد «عادلانه» نیست! بهتر است کارشناسان پاسارگاد و خزر، تحقیق مختصری در مورد «پیشنهاد آمریکا» در خلیج فارس هم ارائه دهند و به ما بگویند، سهم ایران را از خلیج فارس چند درصد میبینند؟ چرا که، نویسندة این وبلاگ مطمئن است، سهم کشور ایران از خلیج فارس حتی «یک درصد» هم نیست. ولی کمیتة بینالمللی کذا به «منافع ملیما» در خلیج فارس اصلاً کاری ندارد. همانطور که گفتیم، آنجا که ایالات متحد حضور نظامی دارد، از نظر اینان، «منافع ملی ما» هم تأمین شده! اشکال وقتی پیش میآید که روسیه، به عنوان تنها کشور مستقل حاشیه دریای خزر، بخواهد از حضور نظامی آنگلوساکسونها در این دریا جلوگیری کند، چرا که روسیه حضور طالبان را در دریای خزر نخواهد پذیرفت! و اینجاست که به دلیل «تعهد» حاکمیت انگلستان به اسلام و طالبان، یک باره «منافع ملی ما» هم در خزر تهدید میشود، و کمیتة مضحکی که نام «نجات پاسارگاد» بر خود گذاشته، با اشاره به «مالکیت هزاران ساله» بر خزر، ادعای مالکیت بر پنجاه درصد از دریای خزر را میکند! تا سایت «گویانیوز»، جهت دمجنبانی برای اربابان غربی حکومت «امام زمان»، همین مهملات را انتشار دهد. بله، «کمیته نجات پاسارگاد» اینبار «زنگ خطر» را نه در پاسارگاد که در خزر به صدا در آورده، تا منافع اربابان روزینامه گاردین در خزر خدشهدار نشود. و به همین دلیل نگرانی حضرات در کمیتة نجات پاسارگاد، اینبار برای «نجات نفت» در بستر دریای خزر است! اینان به شیوة دیگر فعلة فاشیسم، پویائی تاریخ و واقعیتهای تاریخی را عملاً کتمان میکنند و خواهان «ایستائی» در گذشتهها هستند. در حالیکه شرایط واقعی منطقه، با گذشته تفاوت بسیار دارد. شیوة پروپاگاند «کمیتة نجات» دقیقا همان شیوهای است که بهنود و دیگر خردهپاهای سازمان سیا به آن متوسل شده بودند: یادآوری گذشتههای دور و شرایط خفتبار «گلستان» و «ترکمانچای» جهت القاء این امر که امروز نیز در همان شرایط قرار گرفتهایم! ولی واقعیت این است که چنین نیست! و برخلاف ترهات کمیتههای بینالمللی رنگ و وارنگ، عاملی که امروز تعیین کنندة مرزهای ایران با روسیه شده، شکست جبهة ناتو در منطقه است، نه شکست فتحعلیشاه قاجار، و نه کفایت یا عدم کفایت احمدینژاد! پس بهتر است ناجیان پاسارگاد بجای پرداختن به تاریخ معاصر و مقصر جلوه دادن حکومت مفلوک جمکران، در همان دوران باستان باقی بمانند، و مراقب باشند «پاسارگاد» در آب خزر شناور نشود! پاسارگادیستها میپرسند، شرمآور نیست که یک دولت غیر مسئول ثروت ما را بر باد دهد؟ و ما هم به نوبة خود ناچاریم به پاسارگادیستها بگوئیم، شرمآور نیست که پادوهای استعمار به بهانة حفظ میراث فرهنگی، در واقع برای دارودستة اکبر رفسنجانی تبلیغات به راه بیاندازند؟ و یا اینکه، شرمآور نیست، سایت سیدصادق خرازی به بهانه ارائه مطالب به اصطلاح «کارشناسانه»، عملاً مدافع منافع استعمار غرب در کشورمان باشد؟
در سایت سیدصادق خرازی، به دو مطلب در مورد دریای خزر برخورد میکنیم. هدف این سایت عملاً القاء این امر است که، هر گونه توافقی میان ایران و روسیه در ترادف است با گلستان و ترکمانچای! مطلب نخست «کشکیتر» از آن است که بتواند مورد بررسی قرار گیرد، پس میپردازیم به مطلب دوم، که توسط فردی به نام «عباس مالکی»، و در مسیر حفظ «منافع ملی ما» قلمی شده. مطلبی است در ظاهر بسیار «علمی» و «کارشناسانه»، چرا که آمار و ارقام دقیق هم ارائه میدهد! ولی در واقع با طرح مزورانة قراردادهای خفتبار گلستان و ترکمانچای به مخاطب یادآوری میکند که این روسیه، همان روسیهای است که این قراردادها را بر ما تحمیل کرده! البته زمانی که اعضای حکومت «امام زمان» به صحرای حجاز میروند تا معاهدة خفتبار امضاء کنند و با طواف دور آن سنگ کذا، همه ساله میلیونها دلار به جیب سعودیها هم بریزند، هیچکس نمیگوید، عربستان پایگاه نظامی آمریکا است، و نکبت دین توحش محمدی هم در همان «تاریخ» درخشان از صحرای حجاز به ایرانیان تحمیل شده! بله، مسئلة «منافع ملی» فقط زمانی مطرح میشود که منافع فاشیستهای غرب در خطر باشد. و عباس مالکی هم به دلیل نگرانی از تهدید منافع اربابان سنتی حکومت «امام زمان»، اسناد «گلستان» و «ترکمانچای» را از گنجه بیرون کشیده، و میگوید از گذشتههای دور مردمان ایران از دریای خزر استفاده میکردهاند! و نویسنده این وبلاگ متحیر است که گذشتة دور چه ربطی به زمان حال دارد؟ در گذشتة دور ایران هم یک امپراطوری بود و امروز یک کشور استعمار شده! در گذشتة دور مرزهای امپراطوری ایران به دریای مدیترانه محدود میشد، و امروز مرزهای این دولت از ساختمان «باغملی» در مرکز تهران هم فراتر نمیرود! در گذشتة دور، حاکمیت ایران دست نشانده غرب نبود، ولی امروز هست! امروز اگر غرب به ایران بنزین نفروشد، حمل و نقل در کشور متوقف خواهد شد. امروز اگر غرب نفت کشورمان را تحریم کند، ملت ایران در عرض چند روز به قحطی دچار میشود، و دیگر کسی نیست که از گذشتههای دور برایمان قصه «بیبیگوزک» نقل کند. پس آنها که یاد گذشتههای دور میکنند، بهتر است واقعیتهای زمان حال را با چشم باز بنگرند! حال بپردازیم به مطلب «کارشناسانه» و «علمی» عباس مالکی!
آقای مالکی یک داستان «تاریخی» همراه با اعداد و ارقام از خزر ارائه داده، و تلویحاً به خط مرزی آستارا به بندر ترکمن هم اشارة مختصری کرده، بدون آنکه به زمینة تاریخی تحولات خزر اشاره داشته باشد! چرا که، این تحولات ریشه در کودتای کلنل رضاخان در فوریة سال 1921 دارد! کودتائی که خود بازتاب واکنش آنگلوساکسونها به انقلاب بلشویکی در روسیه بود. بله، اصل مطلب که در بررسی «علمی» جناب مالکی پنهان مانده، این است که پس از جنگ جهانی اول، شرایط نوینی بر جهان حاکم شد، که با جنگ دوم جهانی تغییر یافت. و این شرایط با فروپاشی اتحادجماهیر شوروی بازهم دچار تغییر و تحول شده، و امروز که آتلانتیستها در منطقه تضعیف شدهاند، تغییرات اجتناب ناپذیر دیگری هم در راه است. لزومی ندارد کسی به گذشتههای دور، اقوام ایرانی، و پاسارگاد و آرامگاه کوروش کبیر متوسل شود! واقعیت در برابرمان قرار گرفته. از هنگام فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1992، حکومت اسلامی، جمهوری آذربایجان، و ترکمنستان با تکیه به آتلانتیستها، عملاً مانع دستیابی به هرگونه توافق همه جانبه در مورد دریای خزر شدهاند! چون آنگلوساکسونها خواهان حق و حقوق ویژه، یا به زبان سادهتر حضور نظامی در این دریا هستند! و مشکل میتوان پذیرفت که روسیه به حضور نظامی ناتو در مرزهای جنوبی خود به این سادگیها «رضایت» دهد. در نتیجه، این کشور در تاریخ 11 ماه مه 1996 با آذربایجان، توافقی جداگانه امضا کرد، و پس از وقایع 11 سپتامبر در ایالات متحد، روسیه در تاریخ اول اوت 2002 ، به مدت 15 روز، مانور نظامی گستردهای در دریای خزر ترتیب داد، و در تاریخ 13 ماه مه 2003 ، توافق سه جانبه میان روسیه آذربایجان و قزاقستان نیز به امضاء رسید و اگر دمجنبانی نوکران ضدامپریالیست آمریکا در حکومت اسلامی همچنان ادامه یابد، امکان شعله ور شدن آتش جنگ هم میتواند وجود داشته باشد. آنها که چشم را بر این واقعیات بستهاند و به سراب افتخارات گذشتة فرضی و دور خیره ماندهاند، بهتر است بدانند در گذشتههای دور، امپراطوری ایران نفت خام نمیفروخت، تا پس از وارد کردن گوشت و گندم، آنها را با بنزین وارداتی و آمریکائی در سطح کشور «توزیع» کند!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت