...
در مورد وبلاگ دیروز یادآور شویم که در هر «پروپاگاند»، یک «محور اصلی» وجود دارد، و چندین محور فرعی، که طبیعتاً از اهمیت کمتری برخوردارند. در مورد سفر «ولادیمیر پوتین» به ایران، محور اصلی پروپاگاند، یک آغاز افسانهای به نام «اقوام ایرانی» دیده میشود، و دو شکست تاریخی معاصر، «ترکمانچای» و «گلستان»، که با هدف پنهان داشتن واقعیات زمان حال از مخاطبان، محور اصلی «پروپاگاند» را تشکیل میدهند. از آنجا که «پروپاگاند» بر روند «تداعی معانی» تکیه دارد، پیامهایاش مستقیماً ضمیرناخودآگاه را هدف میگیرد، تا با تحریک احساسات، استدلال منطقی را ابتر کند. بعداً شاید در اینمورد مفصلتر توضیح دهیم. ولی جهت بررسی بیپایه بودن ادعاهای حکومت جمکران در مورد سهم 50 درصدی ایران از دریای خزر، لازم است به اظهارات همان آقای «عباس مالکی»، یا ملکی ـ هنوز سایت سیدصادق در مورد نام مبارکشان تصمیم قطعی نگرفته ـ در «ایسنا»، مورخ 21 مهرماه سالجاری نگاهی داشته باشیم. ایشان گفتهاند، در آستانة سفر محمد خاتمی به عشقآباد، قرار شد سطح توقع را آنقدر بالا ببریم، که کشورهای دیگر با سهم 20 در صد ایران موافقت کنند! به همین سادگی! و به همین جهت الهه کولائی گفت، «سهم ما 50 درصد است!» و البته جناب مالکی گفتهاند، این ادعا هرگز موضع رسمی وزارت امورخارجه نبوده! این مختصر را گفتیم، تا مشخص شود مواضع حکومت جمکران تا چه حد «شکمی» و شیرتوشیر است! و به چه صراحتی میتوان دید که «کارشناساناش»، سر در کدام آخور دارند! در هیچ کشور دنیا، کسی به خود اجازه نمیدهد بر خلاف مواضع رسمی وزارت امور خارجه موضعگیری «رسمی» کند. ولی در جمکران، مشتی حاجیةخانم نخبه، همچون کولائی، که مشخص نیست از کدام اندرونی پای بیرون گذاشتهاند، در مورد مسائلی که به همسایه شمالیمان مربوط میشود، هر جور مایل باشند، اظهار نظرهای «آزادانه» و بیدر و پیکر میکنند. الهه کولائی گویا پنداشته، «نشست عشقآباد»، کفاشی سرکوچه است، و میتوان به شیوة رایج «خواهران»، با صاحب مغازه «چانه» هم زد! ولی خارج از اظهارات مضحک کولائی، باید دید چرا مهملات این خواهر «فرهیخته» در رسانههای جمکران و بیانیههای جبهة به ظاهر «ملی» نیز منتشر میشود! و چرا حکومت مفلوک جمکران که شیخکهای کازینونشین خلیج فارس، هفتهای یکبار تمامیت ارضیاش را به زیر سئوال میبرند، و جرأت دم زدن هم ندارد، در برابر کشور روسیه، که ابر قدرتی هستهای است، این چنین جسارت به خرج میدهد؟! مسلماً بی دلیل نیست! دلیلاش همانطور که گفتیم حمایت یانکیهاست. و با تکیه بر همین یانکیهاست که باز هم، غلامان سازمان سیا در ایران، از قبیل ابراهیم یزدی، جهت حفظ کیان اسلام، به سلطنت روی آورده و منتقد حکومت جمکران شدهاند! داستان از این قرار است که این روزها در ذهن علیل فعلة فاشیسم، «دموکراسی» در ترادف با برگزاری «نمازعید فطر» قرار گرفته! در نتیجه ابراهیم یزدی جهت اقامة نماز، به «اوپوزیسیون» پیوسته و زبان به «افشاگری» گشوده، تا ترهات یهودستیزانة «جیمیکارتر» و «برژینسکی» را به عنوان واقعیات سیاسی به خورد ملت ایران بدهد! چون ممکن است ایران موفق به تنش زدائی در روابط خود با همسایة شمالی شود، و از اینرو، بعضیها سعی دارند، سیاست نان و آبدار «مرگ بر اسرائیل» را همچنان در ایران تداوم دهند!
چرا که بدون تنش در منطقه، و در روابط ایران با همسایگاناش، به ویژه با ابرقدرت روسیه، نان آتلانتیستها آجر خواهد شد! به یاد داریم که پس از سقوط سایگون، و فرار ارتش قدر قدرت آمریکا از ویتنام، در ماه آوریل 1975، آرامش در جبهة ایران و عراق نیز حاکم شد، و در ماه مارس همان سال، توافق الجزایر بر اختلافات ایران و عراق در اروندرود پایان داد! ولی این آرامش دوام نداشت چرا که در ماه مارس 1977 به محض آنکه جیمی کارتر پایش به کاخ سفید رسید، علیاصغر حاج سید جوادی، از طریق امدادهای غیبی، احساس «تکلیف» کرد، و یک نامة سرگشاده به محمد رضا پهلوی نوشت! و فراموش نکردهایم که همین حاجسیدجوادی در روزینامة منفور «جنبش» به حکومت اسلامی هم رأی مثبت داد! و به یاد داریم که همین فرد، چند روز پیش دوباره به نوشتن نامة سرگشاده پرداخته، و خارج از مهملاتی که ردیف کرده، به انتقاد از حکومتی نشسته که 28 سال است امثال حاج سید جوادی و شرکاء را با عملکردهایاش به «روشنفکر» تبدیل کرده. کسانی که نه تنها «روشنفکر» نیستند که اصولاً با «تفکر» هیچ سنخیتی ندارند. بله، همچنان که بارها در همین وبلاگ گفتیم، استعمار سفلهپرور است، و فاشیسم نیز به همچنین. از اینرو، فاشیسم استعماری، دو برابر استعمار سفلهپرور خواهد شد. و در حکومتی چون جمکران، امثال حاج سید جوادی و ابراهیم یزدی نیز میباید «اوپوزیسیون» شوند، تا سازمان سیا بتواند نیروهای سیاسی را در کنترل کامل نگاه دارد. نیروهائی که ، به دلیل «تعهد» انگلستان به «اسلام» و «طالبان»، نمیتوانند خارج از چارچوب طرح برژینسکی موجودیت داشته باشند. سخنان بیشرمانة «دز براون»، وزیر دفاع انگلیس را در تعهد به اسلام و طالبان فراموش نکنیم! بر اساس همین سیاست استعماری است که، ابراهیم یزدی، به بهانة سرزنش حکومت جمکران به تعریف و تمجید از «نظام شاهنشاهی» پرداخته، و خواهان الگوی سیاسی «احمدشاه مسعود» در افغانستان شده! بله، اکنون میتوان دریافت چرا روزینامه «همشهری» خبر مرگ فرح پهلوی را انتشار داد! اینبار «پروپاگاند» سازمان سیا از یکسو بر تحمیل الگوی «احمد شاه مسعود»، و از سوی دیگر، بر بازگرداندن «نظام شاهنشاهی» تمرکز یافته. «پروپاگاندی» که فقط مشوق «جنگ» و «براندازی» خواهد بود.
چرا که، شرط لازم و کافی برای اعمال سیاست استعمار در این خلاصه شده که، ابراهیم یزدی و شرکاء بتوانند نماز عید فطرشان را با خاطر «آسوده» بخوانند! بله، تمام مشکل ما ملت این است که پادوهای سازمان سیا بتوانند مراسم نماز عید فطر برگزار کنند! بقیة مسائل کشور، در برابر نماز عید فطر فعلة فاشیسم از کوچکترین اهمیتی برخوردار نیست! پایان کار حکومت جمکران نزدیک است، و سازمان سیا جهت سازمان دادن «اوپوزیسیون» دستپروردة خود فعال شده. پس حاج سید جوادی نامة «سرگشاده» می نویسد، ابراهیم یزدی هم، ضمن انتقاد از حکومت جمکران میگوید:
«[...] در نظام شاهنشاهی جلوی نماز ما را نگرفتند[...] این نماز در نظام شاهنشاهی برگزار میشد [...] حداقل مانند شاه عمل کنند، در زمان شاه هیچ گاه مزاحم مهندس بازرگان نشدند که چرا نماز میخواند[...] »
البته ما هم میدانیم که در نظام شاهنشاهی، نه تنها کسی با فعلة فاشیسم کاری نداشته و ندارد، که همین نظام شاهنشاهی، دست پروردگان خود، از قبیل خمینی، رفسنجانی، چمران، یزدی، بهشتی و خاتمی را به دست خود به «اوپوزیسیون» تبدیل کرد. همچنان که حکومت جمکران، ابراهیم یزدی را در جایگاه «اوپوزیسیون» محفوظ نگاه داشته، تا وی به ستایش از نظام شاهنشاهی مشغول باشد. و به یاد داریم که ابراهیم یزدی همان کسی است که به کیهان گفته بود، «آمدهایم تا 2500 سال استبداد را نابود کنیم»! مسلماً پس از پایان کار جمکران، ابراهیم یزدی به کیهان خواهد گفت، «آمدهایم 2500 سال استبداد را باز گردانیم!» البته وقتی امثال یزدی سخن از استبداد میگویند، باید بدانیم که جهت پنهان داشتن دست اربابان استعمارگرشان است که به اسلام و طالبان در منطقه «تعهد» دارند! اربابانی که فقط در چارچوب سلطنت یا حکومتاسلامی میتوانند به اهداف استعماری خود دست یابند. و جهت گرم نگاهداشتن تنور استعمار لازم است، آرمان سیاسی ملت ایران، از الگوی ملی«احمد شاه مسعود» در افغانستان، «الهام» بگیرد! بله، کشور افغانستان که به دلیل استقرار حکومت اسلامی در ایران، بیش از 28 سال است در باتلاق جنگ و نکبت توحش اسلام گرفتار شده، امروز «الگوی» حاکمیت دلخواه اربابان ابراهیم یزدی در ایران است، کسانی که نام مضحک «روشنفکری دینی» هم بر خود گذاردهاند. البته الگوی عبدالله گل در ترکیه هم وجود دارد، ولی نوع افغانی آن به دهان ابراهیم یزدی بیشتر مزه کرده، چرا که در سفر اخیر خود به افغانستان، گویا از نزدیک آنرا «مشاهده» فرمودهاند! و به این نتیجه رسیدهاند که «روشنفکری دینی در تمام دنیا رو به گسترش است!» چون «دنیا» برای امثال یزدی، همان جائی است که نظامیان آمریکا خیمه زدهاند. و هر جا ارتش یانکیها حضور نداشته باشد، «دنیا» هم نیست. ویژگی دنیای یزدی این است که همه در آن مسلماناند، و همه به جنگ با دشمن مشغول، تا تنور تفنگ فروشان غرب گرم و داغ باقی بماند:
«جریان روشنفکری دینی در تمام دنیا رو به گسترش است. ما نمونة آن را در سفر اخیر به افغانستان دیدیم. احمد شاه مسعود یک چمران دوم بود. در گروه او هم شیعه هزاره بود و هم پشتون و هم ازبک. همه با هم بودند و علیه دشمن مشترک فعالیت میکردند. همان الگوی ملی در حال حاضر در دولت افغانستان اجرا میشود.»
میبینیم که چه دنیای دلپذیری است! کشور افغانستان که توسط نظامیان ناتو به مرکز تولید مواد مخدر تبدیل شده، محل تجلی «روشنفکری دینی» است، که جز در سایة حمایت ارتش ناتو نمیتواند دوام داشته باشد. همچنانکه در کشورمان، به زور سر نیزة ناتو، امثال «شریعتی»، «مطهری»، «سروش» و «جلائیپور» در جایگاه روشنفکر قرار گرفتند، تا امروز، همین پدیدة استعماری، از طریق امثال ابراهیم یزدی، بازهم فعالیت براندازانه را آغاز کند. ابراهیم یزدی که در این 28 سال خفقان گرفته بود، اکنون همزمان با طبل زدن برای «الگوی ملی» جنگ در افغانستان، به مخالفت با جنگ و گروگانگیری هم پرداخته! و «مسئولینی» هم در حکومت جمکران پیدا کرده، که امروز، نه آنزمان که روحالله میگفت، «جنگ نعمت الهی است»، ادامة جنگ با عراق را اشتباه میدانند! بله، این «مسئولین» که هر گاه منافع آمریکا اقتضاء کند، کشف میکنند «راه قدس از کربلا میگذرد»، امروز که یانکیها نمیتوانند در عراق بمانند، هم با گروگانگیری، و هم با جنگ «سابق» ایران و عراق مخالفت میکنند:
«[...] بسیاری از گروگان گیران سفارت آمریکا اکنون به اشتباه خود پی بردهاند. بسیاری از مسئولین نظام اکنون معتقدند که باید پس از فتح خرمشهر جنگ را تمام میکردند.»
بله، امروز وقت صلح طلبی و آشتی با آمریکا شده! دانشگاه کلمبیا از احمدی نژاد دعوت کرد، دانشگاه فردوسی هم از بوش دعوت کرد، تا بر نوکراناش در جمکران منت گذارد. امروز هم ابراهیم یزدی از طرف گروگانگیران و «مسئولین» اعلام میکند، «مست بودند اگر گهی خوردند»، یا احمق بودند، نمیفهمیدند! یا بهتر بگوئیم، «مزدور» بودند و اکنون هم چون مزدوراند، مانند ابراهیم یزدی، صدوهشتاد درجه تغییر جهت دادهاند. ابراهیم یزدی در ادامة ترهاتاش به «تاریخ» و «حافظة تاریخی» هم لجنپراکنی کرده، در چند جمله، فاقد انسجام زمانی، به حکومتیها میگوید، بدانند که «روزگار» همانطور که به «گردن» شاه زد، به «گردنشان» میزند:
«اینها حافظه تاریخی ندارند. فکر میکردند[میکنند] که شاه بلد نبود و ایشان بلدند چه کار کنند؛ درحالیکه روزگار به گردن اینها هم خواهد زد.»
البته میدانیم، آنکه به «گردن» شاه زد، همان ژنرال هویزر خودمان بود، که گویا به ابراهیم یزدی، خودش را با نام مستعار «روزگار» معرفی کرده! و یزدی میپندارد، ژنرال «روزگار» هنوز هم فرماندهی ارتش ناتو را بر عهده دارد، و به زودی براندازی نوینی در ایران سازمان خواهد داد، تا باز هم مانند دوران «شیرین» بهمن 57، «روشنفکری دینی»، تحت منویات ارتش ناتو، «دنیا» را فتح کند! ابراهیم یزدی، ضمن انتقاد از حکومت جمکران، طبق معمول به دمجنبانی برای اربابان یهودستیز جمکران هم مشغول میشود، و یک بررسی «کارشناسانه» و بسیار شکمی از سیاستهای کلان در منطقه ارایه میدهد، تا سیاست توحش ایالات متحد و متحدانش در غرب را به اسرائیل نسبت دهد. بله، در راستای «پروپاگاند» ارائة «تصویر دهشتناک» از اسرائیل، ریزهخواران سازمان سیا در ایران، گویا بازگوئی قصههای «بیبیگوزک» از قدرت فرضی این کشور را در رأس امور قرار دادهاند! همانطور که پیشتر هم دیدیم چگونه روزینامههای ایالات متحد و «لوموند دیپلماتیک»، به بهانة بررسی کتاب اخیر «جیمی کارتر»، تحت عنوان «فلسطین، صلح، نه آپارتاید» ادعا کرده بودند، اسرائیل مانع از اعمال سیاستهای آمریکا در منطقه میشود! در همین وبلاگ، با استناد به مصاحبة «نوام چامسکی» با «دیوید بارسامیان»، در کتاب «در باب پروپاگاند»، گفتیم که چنین ادعائی بیپایه و اساس است، چرا که از دوران جیمی کارتر، سیاست ایالات متحد در منطقه بر «انسداد» هرگونه پیشرفت دیپلماتیک پافشاری میکند، تا بتواند به جنگ افروزی بپردازد. و ابراهیم یزدی، بدون در نظر گرفتن این امر، با استناد به ترهات «برژینسکی» و «جیمی کارتر» به بررسی سیاست منطقه میپردازد تا ملت ایران را نیز به خیال خود مرعوب کند. یزدی با تکیه بر «بیبیگوزکهای» برژینسکی و کارتر، میگوید، هر بار آمریکا خواسته صلح در منطقه استقرار یابد اسرائیل مانع شده، و اکنون هم قرار است به ایران حمله کند:
«من آخرین کتابهای کارتر و برژینسکی را خواندهام [...] هر دو معتقدند که بزرگترین مانع صلح خاورمیانه اسرائیل است. چه در دوران کارتر و چه در دوران بوش پدر[...] وقتی او به اسرائیل برای برقراری صلح فشار آورد ناگهان عراق به کویت حمله کرد[...] اکنون نیز [...] اسرائیل نیاز دارد [...] درگیری ایجاد کند. به نظر من اسرائیل به برخی از نقاط کلیدی ایران حمله خواهد کرد.»
و چنین است قدرت اسرائیل، که با ولینعمت خود هم به مخالفت بر میخیزد! و عجیب است که در مقابل نافرمانی اسرائیل، ایالات متحد در سازمان ملل با وتو کردن تمامی قطعنامههائی که اسرائیل را محکوم میکنند، نافرمانی اسرائیل را پیوسته «تشویق» هم میکند! و هم کارتر، و هم برژینسکی در مورد این واقعیات خفقان گرفتهاند، تا ابراهیم یزدی بتواند از ترهاتشان جهت ارعاب ملت ایران و پروپاگاند یهودستیزی استفاده کند. گویا پادوی سازمان سیا فراموش کرده، که سال گذشته در تهاجم نظامی اسرائیل به لبنان، دو فروند هواپیمای فانتوم بر فراز بیروت هدف قرار گرفت، که خلبانانشان آمریکائی بودند! حتماً «به نظر» یزدی، این خلبانان را، با هواپیماهایشان، اسرائیل فریب داده بود! همانطور که گفتیم استعمار سفلهپرور است، و از اینروست که امثال ابراهیم یزدی در جایگاه «اوپوزیسیون» حکومت اسلامی قرار میگیرند، تا مطالبات اربابان یهودستیزشان را در نماز «عید فطر» اعلام دارند. امروز که همه میدانند گروگانگیری در سفارت آمریکا به فرمان سازمان سیا و با هدف اعمال تحریم و جنگ بر ملت ایران انجام گرفت، یزدی اعلام میکند، گروگانگیری در جهت منافع اسرائیل بوده! البته، یزدی هرگز نخواهد گفت که در راستای تأمین منافع ایالات متحد، اسرائیل از شبه کودتای نوژه هم حمایت کرد، تا نیروی هوائی ایران پیش از جنگ «ابتر» شود. یزدی هرگز نخواهد گفت که عامل کودتا از فرودگاه مهرآباد خارج شد، و امروز هم روابط دوستانهای با حکومتیها دارد! نه! ابراهیم یزدی وظیفه دارد، به دروغ اسرائیل را متهم کند، تا نقش ایالات متحد به عنوان پشتیبان جنایات حکومت اسلامی از چشم همگان پنهان داشته شود. البته در راه فداکاری برای حفظ آبروی اربابان، ابراهیم یزدی به ما میگوید، «قرار» بوده، گروگانهای سفارت را پس از 3 روز آزاد کنند! و ما هم متوجه میشویم که گویا هیچکس جز ملت ایران، در جریان گروگانگیری غافلگیر نشده، چرا که همه «قرارهایشان» را گذاشته بودند تا گروگان بگیرند، و جناب یزدی هم حتماً در جریان بودهاند. ولی اگر در این چند سال سیاست خفقان در پیش گرفته بودند، مسلماً دلیلی داشته:
«دانشجویان خط امام گفته بودند که قرار است تنها 3 روز گروگانها را نگه دارند؛ پس چرا گروگانگیری طولانی شد؟[...] این حرکت دقیقا در جهت منافع اسراییل بود.»
به هر تقدیر، حداقل امروز، ابراهیم یزدی صریحاً اعلام میکند که این گروگانگیری در جهت منافع ملت ایران نبوده! ولی آنروزها که بیانیههای ساواک از زبان روحالله به ما میگفت که گروگانگیری «انقلاب دوم» است، ابراهیم یزدی کر، کور و لال شده بود! و از «قرار و مدار» با لات و اوباش خط روحالله، هم هیچ حرفی به میان نمیآورد. چون هنوز چمران منفور، و دارودستهاش با بمبگذاری در عراق، «الگوی ملی» احمد شاه مسعود، برایمان پیاده نکرده بودند. بله، پس از چنین مهملاتی، ابراهیم یزدی، فراموش میکند که موجودیت خود را هم مرهون سیاست استعماری ایالات متحد است، و اعلام میکند، سیاست آمریکا به ضرر جنبش دموکراتیک در ایران است! البته نیازی نبود که ابراهیم یزدی این واقعیت را برایمان آشکار کند. اگر سیاست آمریکا حمایت از دموکراسی در ایران بود، در بهمنماه سال 57، مشتی تیغکش و اوباش، از قبیل ابراهیم یزدی در رأس هرم قدرت قرار نمیگرفتند! ولی بهتر است بدانیم که دموکراسی مورد نظر حاج ابراهیم خان، همان برگزاری نماز عید فطر است:
«[...] برای نماز خواندن هم باید از ولی فقیه اجازه گرفت [...] متاسفانه سیاست دولت آمریکا به ضرر جنبش دموکراسی خواهی داخل ایران است. حکومت[...] حتی نماز عید فطر را هم تعطیل میکند»
بله این است مفهوم واقعی «دموکراسی» در قاموس پدیدة استعماری «روشنفکری دینی»: برگزاری نماز جماعت!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت