...
در وبلاگ «خزر و حقوق بشر» گفتیم که، میان سفر «ولادیمیر پوتین» به کشورمان و بازداشت عمادالدین باقی ارتباطی مستقیم وجود دارد. خوشبختانه همزمان با چاپ وبلاگ فوق، سایت «گویا نیوز»، که هم خواهان «سلطنت» است و هم حافظ دارودستة رفسنجانی، و مانند دیگر سایتهای فارسی زبان، در جایگاه چوبدستی «رادیو فردا» فعالیت میکند، نامهای از «باقی»، این مدافع «نستوه» حقوق بشر انتشار داد. «نامهای» که با شیادی تمام، به مخاطب القاء میکند، شاهرودی چقدر طرفدار «حقوق بشر» است، و در قانون اساسی جمکران، «حقوق شهروندی» تا چه حد «محترم» شمرده میشود! اینهمه، در شرایطی که، صرفاً با توجه به اصل اول قانون اساسی حکومت اسلامی، تمامی حقوق شهروندی عملاً بیاساس است، و این حاکمیت میتواند به صورت کاملاً «قانونی» کل آنرا نادیده گیرد!
لازم به تذکر است که، این تبلیغات مزورانه، صرفاً وسیلهای جهت توجیه «حقوق بشرنسبی» است، ولی همانطور که شاهدیم، در پوشش تبلیغات برای «حقوق بشر» انجام میگیرد، و در توازی کامل با «پروپاگاند واژگوننمائی» در مورد «استعفای» لاریجانی، غلامبچة سفارت قرار گرفته. همانطور که میدانیم، این «پروپاگاند» از نیویورکتایمز، ارگان یهودستیزان مدافع اسرائیل آغاز شد، به رسانههای حاکمیت انگلستان و فرانسه راه یافت، و سپس تمامی رسانههای «اشغالطلب» و «مخالفنما» در داخل و خارج مرزهای ایران را فراگرفت. بنابراین لازم است، پیش از پرداختن به تبلیغات پادوهای سازمان سیا برای «حقوق بشر اسلامی»، بازگردیم به پروپاگاند «استعفای» لاریجانی که بازداشت عمادالدین باقی را نیز شامل میشود.
از آنجا که شیپورهای استعمار، همصدا با محمد خاتمی، جهت فریفتن ملت ایران به صدا در آمده و همگیشان خواهان «ابقاء» لاریجانی و «رفع بحران هستهای» شدهاند، بهتر دیدم به پادوهای سازمان سیا یادآور شوم، ما به یاد داریم که روزینامة «گاردین» همصدا با مادلن البرایت در نیویورک تایمز، خواهان دستیابی حکومت دستاربندان به سلاح اتمی شده بود، چرا که تنها در اینصورت، محاصرة کشور روسیه با تهدیدات اتمی، از طریق نصب «سپردفاعی» در اروپای شرقی امکانپذیر خواهد شد. و باز هم میدانیم که، این «کشاکش» میان آنگلوساکسونهای یهودستیز و حاکمیت روسیه، از سال گذشته، و طی نشست «سن پترزبورگ» آغاز شده بود. و اینکه، در همان ایام، «گاردین» در کمال وقاحت و بیشرمی، به مقایسة کشور هند با حکومت اسلامی پرداخت و نوشت، چرا آمریکا به هند، که «انپیتی» را امضاء نکرده و سلاح هستهای هم دارد هیچ نمیگوید، ولی با فعالیتهای «صلحآمیز» ایران مخالف است؟! و دو روز بعد، «اطلاعات بینالمللی»، از قول لاریجانی، مهملات روزینامة «گاردین» را «دربست» تکرار کرد! باز هم بگوئیم که، به یاد داریم، در آغاز تهاجم نظامی اسرائیل به لبنان، لاریجانی به نفسکش طلبیدن در برابر شورای امنیت پرداخت! ولی عقبنشینی ارتش اسرائیل، و ناکامی پروژة «جنگتمامعیار» در منطقه مانع از این نشد، که ما ملت بازهم وجهالمصالحة منافع انگلیس در منطقه قرار نگیریم. و اینکار هم از طریق فرزند آخوند لاریجانی انجام میشود، که به عنوان پادوی استعمار انگلیس، الگوئی است مناسب برای فرزندانش! همانطور که قبلاً در مورد «موسیصدر» هم نوشتیم، مزدوری استعمار، پیشهای است موروثی! مرکز تولید مزدور انگلیس هم در اماکن مقدس شیعه قرار گرفته، نجف، قم، کربلا و... و به یاد داریم که خمینی را نیز از همین جاها بیرون کشیدند. حال بازگردیم به شرح احوالات مزدوری به نام لاریجانی که، امروز در تمامی رسانههای یهودستیز و جنگ طلب، از ایالات متحد تا اروپای غربی و جمکران به مرد «صلح» تبدیل شده. در وبلاگ «ابوعطای جرج بوش» مورخ 4 اوت سال 2006، سخنان ابراهیم یزدی را بررسی کردیم، که ضمن تأسف فراوان از جایگزینی «روحانی» با «لاریجانی»، وی را رسماً عامل ایجاد بحران هستهای معرفی کرده بود:
«آقای روحانی[...] در تنشزدائی بهتر میتوانست حرکت بکند [...] آقای لاریجانی هماهنگ است با برنامههای تنشزای رئیس جمهور.»
ولی در کمال تعجب، امروز همین ابراهیم یزدی، پس از استعفای لاریجانی، همصدا با رسانههای بیگانه، از لاریجانی تقدیر کرده، جانشین وی را هم عامل بحران میخواند! این مختصر را گفتیم، تا ابعاد «واژگون نمائی» در تبلیغات و هیاهو روشن شود. حال بازگردیم به عمادالدین باقی که، ضمن ستایش از شاهرودی، موفق به کشف «حقوق شهروندی» در قانون اساسی جمکران شده! البته چنین اکتشافاتی بیرون از زندان اوین امکانپذیر نیست. چرا که، زندانی بودن در حکومت جمکران، خود تبدیل به بهترین راه برای تبلیغات جهت همین حکومت شده! پاسدار اکبر، و دیگر جوجه پاسداران منافع سازمان سیا که، به «افتخار» اقامت در ینگه دنیا نائل شدهاند، از همین بزرگراه شیادی عبور کردند. این بزرگراه از طریق ایجاد دو قطب کاذب اسطورهای «ضحاک ـ فریدون» احداث میشود. ابتدا «ضحاک» یکی از پادوهای خود را از طریق رسانهها به زندان میافکند، تا پادوی وفادار، در ذهن مردم به «فریدون» تبدیل شود. و به محض اینکه این مهم انجام شد، پادوی کذا، در ضمیر ناخودآگاه جمعی، با ناجی و قهرمان آینده مرتبط شده، همه با بیصبری در انتظار کاوة آهنگر مینشینند، که از ستم ضحاک خشمگین شود، و نهایتاً سر به شورش بردارد. ریاست شرکتسهامی «کاوة آهنگر» را «اشغالطلبان» بر عهده گرفتهاند؛ جماعتی که کاری جز «هیاهو» ندارند، و این گام نخست جهت ایجاد بحران و سازماندهی براندازی است.
وقتی مرحلة دگردیسی «خادم» به «فریدون» تکمیل شد، این فریدون دروغین هم آناً «نویسنده» میشود! در هزارة سوم، دستگاه امنیتی ضحاک، به نامه نگاری از قول فریدون میپردازد، و با توسل به اصل «ترادف کلی»، در پوشش گله و شکایت از ستم «ضحاک»، به ستایش و تمجید از وی مینشیند، و همة چوبدستیهای «رادیو فردا» هم این نامهها را یکی پس از دیگری منتشر میکنند! بله، با استفاده از اسطورههای ما، متخصصین هدایت افکار عمومی در ایالات متحد، به تبلیغ برای نوکران ضدامپریالیست خود مشغول شدهاند.
بر اساس همین الگوی استعماری، و طبق «اخبار» جمکران، روز 22 مهرماه سالجاری، «باقی»، بدون دلیل بازداشت شد، و 8 روز پس از بازداشت به روال مرسوم در «پروپاگاند» جمکران، نامه نگاری را هم آغاز کرد! میبینیم که وقتی پای منافع استعمار در میان آید، برخی از زندانیان در جمکران از حق و «حقوق ویژهای» برخوردار میشوند که دیگران، در بیرون زندان هم از آن برخوردار نیستند! و با استفاده از همین «حقوق ویژه» است که میتوان «شرایط ویژه» را هم بر ما ملت تحمیل کرد. از آنجمله، نامهپرانی به جهانیان، که به دلیل وجود امدادهای غیبی، بازتاب وسیعی در داخل و خارج مییابد! این «زندانیان ویژه»، هر چه سر هم کنند، و آسمان ریسمان ببافند، بر روی اکثریت قریب به اتفاق سایتهای مفلوک «فقرفرهنگی» آناً منتشر میشود، تا مبادا کسی از امواج تبلیغات ابتذال و بلاهتگستر سازمان سیا، که ویژة ایرانیان «آریائیتبار» ساخته و پرداخته میشود، محروم بماند! بله، ما ملت، باید همیشه و «همه باهم»، در استخر فاشیسم شناور بمانیم، چرا که، از هنگام تولد فرخندة «منشورآتلانتیک»، آنگلوساکسونهای دو سوی اقیانوس آتلانتیک، به ایدئولوژی، و به ویژه «ایدئولوژی دینی» تعهد دارند. البته، همانطور که میدانیم، چندین دهه پیش از جنبش مشروطه در کشورمان، آنگلوساکسونهای این سوی آتلانتیک، این «تعهد» را با موفقیت تمام آزمایش کرده بودند، و به همین دلیل آنرا به یانکیها هم توصیه میکنند! از مطلب دور افتادیم، بازگردیم به نامة «باقی»، که به ادعای خود او، سه سال پیش، در تاریخ 18 آبانماه 1383، به آخوند شاهرودی نگاشته شده!
از آنجا که شایع کردهاند که، عمادالدین باقی در بازداشت به سر میبرد، به سوابق درخشان وی نمیپردازیم، چرا که هدف ما «افشاگری» در مورد یک پاسدار نیست. ایشان ظاهراً مانند پاسداراکبر، به اصطلاح مدافع «حقوق بشر» از آب درآمدهاند، جایزهای هم از دست فرنگیها دریافت کردهاند. «هدف» ما، پرداختن به محتوای نامهای است که در «گویا نیوز»، مورخ 30 مهرماه سالجاری، به نام ایشان «انتشار» یافته. در این روال، و دقیقاً به شیوة «اسارت» جانگداز پاسدار اکبر، دو قطب کاذب و متخالف ـ ضحاک و فریدون ـ از «ظالم» و «مظلوم» دروغین ایجاد شده تا، «مظلوم»، از طریق «نامهنگاری» و گله و شکایت از «ظالم»، در واقع به تبلیغ برای «حقوق بشر اسلامی»، و حاکمیت جمکران مشغول شود. همچنانکه پیشتر زوج پاسداراکبر و علیخامنهای تشکیل شده بود، اینبار نیز شاهد شکلگیری زوج خوشبخت «باقی ـ شاهرودی» هستیم. و قرار است «باقی» در راستای مطالبات محفل نوبل، با نامه نگاری به زدن طبل برای توجیه «حقوق بشرنسبی» ادامه دهد.
این نامه که شباهت فراوان به نامههای پاسداراکبر دارد، با توسل به همان اصل «ترادف کلی»، به تبلیغ برای قانون اساسی حکومت اسلامی میپردازد، و موذیانه بر وجود «حقوق فردی» و «شهروندی» در این «قانون» تأکید میکند! و جای هیچگونه تعجبی هم نیست، چرا که عمادالدین باقی، مانند پاسدار اکبر، و دیگر پادوهای جمکران، هست و نیست خود را مدیون همین قانون توحش است، پس چه بهتر که توسط آخوند شاهرودی، مسئول قوه قضائیة مهرورزی به زندان فرستاده شود، تا ابتدا دولت فعلی در جایگاه ضحاک قرار گیرد، و بعد هم «باقی» در نقش اسطورهای «فریدون» ظاهر شود. چون «باقی» از این جایگاه اسطورهای بهتر میتواند به دفاع از قانون اساسی جمکران بپردازد، و با ابله پنداشتن مخاطبان ادعا کند، حقوق شهروندی در قانون اساسی حکومت اسلامی وجود دارد، و در ادامه به ما بقبولاند که، این دولت حقوق «فرضی» را نقض میکند! به زبان سادهتر، به ملت ایران حقنه کند که، اگر این دولت نباشد، حقوق شهروندی مطلوب امثال «باقی» تأمین خواهد شد، و نیازی هم به اصلاح قانون اساسی نخواهیم داشت!
با توسل به چنین ترفندی است که، «باقی» بدون در نظر گرفتن اصل نخست در قانون اساسی که، دیگر قوانین میباید بر پایة آن تدوین و «توجیه» شود، با اشاره به اصول 20 تا 42 در همین قانون، ادعا دارد، «حقوق شهروندی» در قانون اساسی حکومت اسلامی «تصریح» شده! البته اگر این اصول را جداگانه «مطالعه» کنیم، درمییابیم که عمادالدین باقی کاملاً حق دارد! ولی این «مدافع حقوق بشرجمکران» گویا فراموش کرده، که آنچه ناقض «حقوق ملت» است، در اصل اول قانون اساسی حکومت اسلامی آورده شده، در نتیجه، اصول 19 تا 42، «ابتر» خواهد شد! به عبارت دیگر، آنچه به عنوان «حقوق ملت» مطرح شده، در تضاد با مقدمة قانون اساسی و اصل اول آن قرار میگیرد، که بر اصول دیگر ارجحیت دارد، و اگر عمادالدین باقی از این نکته آگاه نیست، ما از آن نیک آگاهیم! و در این مورد به صورت مشروح در وبلاگ «کشک اساسی»، مورخ 26 ژانویه 2007، توضیحات مفصل دادهایم. و گفتهایم که، اشکال قانون اساسی حکومت اسلامی به هیچ عنوان «اشکال در اصل ولایت فقیه» نیست. بر خلاف آنچه فعلة استعمار سعی در حقنه کردن آن به ملت دارند، اشکال این قانون اساسی با حذف اصل ولایت فقیه بر طرف نخواهد شد. متن این قانون، با استفاده از ترفند «مخدوش کردن مرزها»، از طریق قراردادن مفاهیم متضاد در کنار یکدیگر ـ مفاهیم «مدرن» در کنار مفاهیم «متحجر دین اسلام» ـ تمامی مفاهیم مدرن را از محتوی خود تهی کرده. این نوع «قانوننویسی»، مفاهیم مدرن را تحت اسارت «تحجر دینی» قرار داده، همچنانکه «جمهور» را نیز به زنجیر توحش دین گرفتار آورده.
«باقی»، در نامة کذا، با تکیه بر اصل 156 قانون اساسی، نه تنها به تبلیغ برای قوة قضائیه توحش و تحجر پرداخته، که آشکارا به ستایش از شخص شاهرودی هم مینشیند! «باقی» در مقام «مدافع» فرضی «حقوق زندانیان»، با تردستی تمام، قوة قضائیه حکومت اسلامی را پشتیبان «حقوق فردی» جلوه داده، شاهرودی را هم مؤسس دادگاه حقوق بشر معرفی میکند! حال آنکه میدانیم، قانون اساسی حکومت اسلامی، «حقوق بشر» را اصولاً به رسمیت نمیشناسد، چرا که در اسلام «حقوق فردي» نمیتواند موجودیت داشته باشد! ولی یادمان نرود که، عمادالدین باقی به این جهت به اوین ارسال شده، که این حقوق را در قانون اساسی جمکران ابتدا «اختراع» کند، و سپس موفق به «کشف» آن شود! و شاهرودی را نیز همزمان «طرفدار» همین خیمهشببازی «حقوقی» جلوه دهد:
«طبق اصل 156 قانون اساسی قوه قضائیه باید پشتیبان حقوق فردی[...] باشد[...] جنابعالی بخشنامه حقوق شهروندی صادر کردهاید[...] طرح تأسیس دادگاه حقوق بشر [...] را ارائه دادهاید[...]»
البته عمادالدین باقی، آنچنان غرق انجام این «وظایف مقدس» است، که مانند پاسدار شریعتمداری، عامل زمان را هم به دست فراموشی سپرده، و 10 اکتبر را مصادف با 18 شهریور پنداشته! بله! دلیل ارتباط بازداشت عمادالدین باقی، با سفر ولادیمیر پوتین به تهران همین «اختراعات» است، که فقط در زندان اوین ممکن و میسر میشود! چرا که، ماده بیستم «بیانیة خزر»، بدون کوچکترین ابهام حقوقی، بر رعایت «حقوق بشر»، با صراحت تأکید دارد. بنابراین ریزه خواران سازمان سیا، جهت «حفظ وضع موجود»، به تبلیغ برای قانون اساسی جمکران کمر همت بستهاند، و با توسل به یک زندانی، که ظاهراً مدافع حقوق بشر است، بیشرمانه بر وجود حقوق شهروندیای پای میفشارند که، در این «قانونعصرحجر» نمیتواند وجود خارجی داشته باشد!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت