چهارشنبه، آبان ۰۲، ۱۳۸۶


گورکن ضدامپریالیست!
...
سازمان سیا، با توسل به ابزار «حقوق بشر»، و با شعار «مرگ برآمریکا»، و «مرگ بر شاه»، یک براندازی در ایران سازمان داد، تا حضور استعماری خود را در منطقه تقویت کند، و امروز می‌پندارد که با توسل به همان ابزار، ولی با شعار «درود بر آمریکا» می‌تواند به ایران بازگردد، و در سواحل دریای خزر خیمه بزند!

به یاد داریم که پس از اظهارات حقوق بشرپرستانة ‌جیمی کارتر، رئیس جمهور ایالات متحد در سال 1977، ماشین جنگی استعمار، یا همان «پروپاگاند» براندازی، از بهار سال 1356، با نامة سرگشادة علی‌اصغرحاج سیدجوادی به محمدرضا شاه، آغاز به کار کرد. مهم‌ترین ابزار این پروپاگاند، «شبیه سازی» در دو ردة اسطوره‌ای در داخل و خارج بود. در داخل مرزها، «اسطورة حسین»، مردم و به ویژه جوانان را دعوت به مرگ می‌کرد، تا با «خون» خود، بساط ظلم و ستم «شاه» را برچینند. همانطور که حسین، ارواح شکمش، بساط ظلم را در کربلا برچیده بود! در بطن این قیام حسینی، ملت ایران می‌بایست در نقش «حسین» ظاهر می‌شد، ولی کار به شاه ختم نمی‌شد، چرا که ملت ایران می‌بایست بساط «ظلم استالینی» را نیز برچیند. چرا که، «ستمکاران» استالینیستی در صدد احداث خطوط لولة نفت از افغانستان به هند بودند! بله، در سال 1357، ملت ایران ناخواسته، به وسعت دو جبهه، در خدمت استعمار قرار گرفت، براندازی حکومت پهلوی، و شرکت در جنگ آمریکا با شوروی‌ها در افغانستان. و قصه‌های «بی‌بی‌گوزک» در باب قیام فرضی حسین که به همت ساواک در حسینیة ارشاد به خورد دانشجویان داده می‌شد، در سایه پروپاگاند «مک‌کارتیسم»، زمینه‌ساز حضور به اصطلاح توده‌ها در خیابان‌های پایتخت شد. شعار استعماری «نه شرقی، نه غربی»، بر اساس همین «پروپاگاند» ساخته و پرداخته شد. و با تکیه بر همین شعار،‌ روح‌الله، یک‌تنه در برابر امپریالیسم غرب و شرق ایستاد! البته در رادیو «بی‌بی‌سی» و دیگر بوق‌های جبهة ناتو.

امروزسال‌ها از فروپاشی اتحاد جماهیرشوروی می‌گذرد، جنگ سرد به پایان رسیده، ولی با نزدیک شدن ورود دموکرات‌ها به کاخ سفید، گروه برژینسکی جهت براندازی در ایران، باز هم به ابزار پوسیدة گذشته‌های دور متوسل شده. تمام «پروپاگاند» سازمان سیا، اینبار در «نیویورک تایمز» منتشر می‌شود! سپس به دیگر رسانه‌ها در جهان سرایت می‌کند، بدون در نظر گرفتن این مهم که امروز ابزار «اسطورة حسین» دیگر کاملاً فرسوده شده، اتحاد جماهیر شوروی دیگر وجود خارجی ندارد، و خصوصاً ارتش ناتو نه تنها در عراق و افغانستان گیر افتاده که در ترکیه، مستقیماً هدف تهاجم نیروهای «پ.ک.ک» قرار می‌گیرد، و قادر به پاسخگوئی «مناسب» هم نیست!

بله، نتیجه آنهمه سعی و تلاش برای تبدیل عبدالله گل، به روح‌الله فکل کراواتی، با دو «کمین» نیروهای «پ.ک.ک» دود شد و به هوا رفت! و جرج بوش عزیز ما ناچار شد، به ژنرال‌های پوشالی ارتش ترکیه، که ظاهراً تحت فرمان دولت «ضدامپریالیست» اردوغان قرار دارند، و تجهیزاتشان را هم از پنتاگون دریافت می‌کنند، فرمان «خوابیده پارس کردن» بدهد، چرا که به نظر می‌رسد، «مسجد عراق دیگر جائی برای گوزیدن ندارد!» شاید، ترکیه ناچار شود به «جنگ هوائی» اکتفا کند،‌ یا جنگ وسیعی را آغاز کند، که می‌تواند پیامدهای منفی و گسترده‌ای داشته باشد. در هرحال ایالات متحد، علیرغم دریافت «واقعیت» در ترکیه، هنوز شرایط واقعی را در کشور ایران نپذیرفته، و همچنان بر «ضدامپریالیست» بودن گورکن‌ها پای می‌فشارد!

در نتیجه، «رادیو زمانه»، از قول یک فعال حقوق بشر به نام «رامین احمدی»، بر خصلت «ضدآمریکائی» بودن حکومت اسلامی تأکید فراوان می‌کند! پیامد چنین تأکیدات مزورانه‌ای این است که، شوت وپرت‌ها بپندارند، اگر حکومت ایران دیگر «ضدآمریکائی» نباشد، حتماً از شر گورکن‌ها راحت خواهند شد، و آب خوش از گلوی ملت پائین خواهد رفت! بنابراین خواهان روابط دوستانه با ایالات متحد می‌شوند! در حالیکه اگر ما خواهان روابط دوستانه با آمریکا باشیم، در واقع هیچ تغییری در شرایط‌مان ایجاد نخواهد شد، چرا که این 28 سال فاشیسم اسلامی را هم مدیون سیاست‌های ایالات متحد‌ایم! روح‌الله، ‌نهضت‌آزادی، و دیگر مخالفان سلطنت پهلوی، همانقدر ضدامپریالیست بودند که جیمی کارتر! و جیمی‌کارتر،‌ همانقدر مدافع حقوق بشر بود، که عمادالدین باقی!

همانطور که پیش‌بینی کرده بودیم، بازداشت عمادالدین باقی، در ارتباط مستقیم با «بیانیة خزر» بود. خارج از نامه نگاری سنتی، و جنجال «چوبدستی‌های» رادیو فردا در داخل و خارج، اتحادیة اروپا هم به معرکة رعایت «حقوق بشرنسبی» وارد شده! البته نویسنده از این مسئله تعجب نمی‌کند،‌ «حقوق بشرنسبی»، همین شرایط توحشی است که 28 سال است بر ما تحمیل شده، تا منافع غرب تأمین شود، بنابراین کاملاً طبیعی است که غربی‌ها، با چنگ و دندان از منافع خود دفاع کنند. حال ببینیم برای دفاع از منافعی اینچنین استعماری در ایران، ابزار «پروپاگاند» غرب چیست؟

ابزار پروپاگاند غرب در ایران، یا بهتر بگوئیم «ماشین جنگ خاموش» سازمان سیا، جهت سازماندهی براندازی، « شبیه سازی» در دو لایة «اسطوره‌ای ـ‌ تاریخی» است. که با یک «نامة سرگشاده» حرکت خود را آغاز می‌کند. و گویا استارت ماشین «جنگ خاموش» را همیشه باید علی‌اصغرحاج سید جوادی بزند! ظاهراً ایشان در این امور «تخصص» دارند! چرا که اخیراً یک نامة سرگشاده دیگر هم ارسال فرموده‌اند که پس از مطالعة آن متوجه می‌شویم، این‌بار «سرنا را از سرگشادش» زده‌اند! نخستین بار که جناب حاج سیدجوادی «استارت» زدند، «شنیده شد»، که «حاج سید جوادی، به شاه نامه سرگشاده نوشته». بدون آنکه متن نامة کذا در اختیار عموم قرار گیرد!

در ماه مارس سال 1977، حدود سه ماه پس از ورود جیمی‌کارتر به کاخ سفید، همین علی اصغرخان یک نامة سرگشاده به حضور شاهنشاه آریامهر ارسال کردند. پس بهتر است ببینیم جناب علی‌اصغر حاج سیدجوادی اصولاً چه کاره‌اند که در روزنامة «جنبش» به جمهوری اسلامی رأی مثبت هم دادند! جناب حاج سیدجوادی، 8 سال پس از کودتای 28 مرداد، زمانی که وزارت اطلاعات نظارت عالیه بر رادیو اعمال می‌کرد، همکاری خود را با رادیوی حکومتی ایران آغاز کردند!

«رادیو» در کشورمان پس از صدور منشور آتلانتیک، و پس از آغاز جنگ جهانی دوم رسماً در سال 1319 آغاز به کار کرد. البته وظیفة اصلی «رادیو» در ایران، گرم نگاه داشتن تنور مبارزه با بلشویسم بود. و منظور نویسنده از بررسی تاریخچة رادیو در این وبلاگ، تاکید بر «بد بودن» این وسیلة ارتباطی نیست، منظور این است که ببینیم در کشورهای استعمارزده، پیشرفت‌ فناوری‌ صرفاً جهت حفظ منافع استعمار به کار گرفته می‌شود. بله، حدود یکسال پیش از اخراج «رضاخان»، قرار شد «ملت» رادیو داشته باشد. البته هر کسی حق نداشت رادیو بخرد! رادیو را پس از اخذ جواز شخصی، و ارائه عکس و شناسنامه، از وزارت کشور می‌خریدند! ولی با اینهمه، نیازی به توضیح نیست که «رادیو» تحت کنترل دولت ایران نبود، امروز هم نیست! حال بازگردیم به «اسطوره»، در جایگاه ابزار «پروپاگاند».

در وبلاگ «پیام آوران فریب»، گفتیم که، متخصصین هدایت افکار عمومی در غرب، اسطوره‌ها را به ابزار پروپاگاند استعماری خود تبدیل می‌کنند، چرا که حرکت‌های «ناخودآگاه جمعی» را می‌توان بر اساس اسطوره‌ها‌ی ملی یا «اسطورة پایه»، به سمت و سوی دلخواه «هدایت» کرد. جهت «هدایت» افکار عمومی کافی است، با شایعه پراکنی و جنجال رسانه‌ای، زمینة «شبیه سازی» شرایط اسطوره‌ای فراهم آید. و در کشورمان ایران، مهم‌ترین «اسطورة ‌پایه»، قیام کاوة آهنگر بر علیه ضحاک، نماد ستم است. و از آنجا که حاکمیت ایران دست‌نشاندة آنگلوساکسون‌ها است، هر گاه منافع اینان ایجاب کند، شبیه سازی اسطوره‌ای نیز آغاز می‌شود. و بازداشت «عمادالدین باقی»، در همین راستا انجام پذیرفته.

پیش از ادامة مطلب، ‌لازم است برپایة فرضیة فروید، و نظریة زبانشناسی میکائیل باکتین، توضیح مختصری در مورد «ضمیرناخودآگاه ‌جمعی» و ارتباط آن با «ناخودآگاه فردی» و «زبان تعادل» داده شود. می‌دانیم که، انسان با توسل به «ضمیربرتر»، اعمال خود را که، ریشه در تمایلات ناخودآگاه دارد، «توجیه» می‌کند. به عبارت دیگر، انسان بر خلاف آنچه در فلسفة «کلاسیک» ادعا شده، به هیچ عنوان موجود «منطقی» و «عاقلی» نیست! بلکه در نوسان مدام و کشاکش میان «ناخودآگاه» و «ضمیر برتر» قرار دارد. و تنها زمانی می‌تواند رفتاری متعادل یا منطبق بر خرد متعارف و منطق از خود نشان دهد که، تعادل میان تمایلات ناخودآگاه و فرامین «ضمیربرتر» برقرار شده باشد. و وجود چنین تعادلی را، صرفاً با بررسی «کلام» فرد می‌توان مشاهده کرد. پیشتر گفتیم که «زبان افراط» زبان «ضمیر ناخودآگاه»، و زبان «ضمیربرتر» است، و این «زبان» در تقابل کامل با زبان دموکراتیک یا «زبان تعادل» قرار می‌گیرد. زبان افراط، یا «زبان احساسات»، زبان «تمایلات غریزی» و زبان «احساسات مقدس» است، و گفتیم که هدف اصلی «پروپاگاند»، در عمل تشویق احساسات، جهت به حاشیه راندن استدلال منطقی، یا همان زبان تعادل و زبان دموکراتیک است.

حال ببینیم زبان دمکراتیک چیست؟ همانطور که پیشتر هم گفتیم، زبان دموکراتیک، زبانی است که به یکسان از دو قطب افراط، «زبان تمایلات غریزی» و «زبان احساسات مقدس» فاصله دارد. چنین زبانی، مجموعه‌ای است متعادل از «عامل انسانی»، در «زمان» و «مکان» مشخص. به عبارت دیگر «زبان تعادل»، زبانی است که از واقعیات «زمان» و «مکان» خارج نمی‌شود. بنابراین تمام گفتار سیاسی که واقعیات امروز را نادیده گرفته، خود را با توسل به چارچوبه‌های ایران باستان، صدر اسلام، «جنگ سرد» و یا آینده‌ای «فرضی» توجیه می‌کند، گفتاری است فاشیستی و فریبکارانه، چرا که «عامل انسانی»، «زمان» و «مکان» را نادیده می‌انگارد. گفتار فاشیست‌ها، در عمل گفتار «دیروزها» و «فرداها» است، این «گفتار» نه بر منطق «زمان» و «مکان»، که بر احساسات «زمان‌گریز» و «بی‌مکان» تکیه می‌کند. یا اینکه در مواردی دیگر، گفتاری است که با توسل و تکیه بر «شبه واقعیت»، صرفاً قصد تحریک احساسات توده‌ها را دارد. جهت روشن‌تر شدن مطلب می‌پردازیم به بررسی چند نمونه از گفتار فاشیستی و مردمفریب.

در نخستین ردة گفتار مردمفریب،‌ می‌توان به عربده‌جوئی‌های اخیر محمد خاتمی اشاره کرد، که با توسل به ابزار «آمار و ارقام»، زمینه‌ساز تحریک افکار عمومی شده! همچنین می‌توان از ترهات برادران رفسنجانی نیز یاد کرد. اینان نیز یادی از شعار «نه شرقی، نه غربی» کرده، ضمن مخالفت با دیکتاتوری، خواهان «آزادی» فعالیت‌های سیاسی در دانشگاه، دموکراسی و آزادی بیان شده‌اند! یادآور شویم که این برادران، مانند دیگر فعلة فاشیسم، «دموکراسی» و «آزادی» را از قرآن استخراج کرده‌اند! به عبارت دیگر آزادی‌ها را در جائی «یافته‌اند»، که آزادی وجود خارجی ندارد! البته پیش از ادامة مطلب بهتر است به اکبر رفسنجانی بگوئیم، وی در جایگاهی نیست که چنین غلط‌هائی بکند! کسی که 8 سال ریاست جمهوری‌اش، مانند دورة خاتمی شیاد، با آدم‌کشی، آدم دزدی و چپاول پیوند خورده، در مورد آزادی و دموکراسی بهتر است خفقان اختیار ‌کند!

در این راستا سخنان «تاج زاده» نیز می‌تواند بررسی شود. این تحفة دکان «اصلاح‌طلبی»، به شیوة خاتمی، با ارائة «آمار و ارقام»، خواهان آزادی سیاسی در دانشگاه‌ها، و بهبود وضع معلمین شده! البته، ‌ وضع معلمین، هر چه باشد، در واقع برای ایشان اهمیتی ندارد، مهم شرایط دانشگاه است که بتواند «بحرانی» شود! فعلة فاشیسم، جهت تصفیه و سرکوب، یکبار در دانشگاه، «انقلاب فرهنگی» به راه می‌اندازند، و یکبار دیگر، «آزادی سیاسی» اعلام می‌کنند، و هر دو مسیر به «نتیجة مطلوب» منتهی ‌خواهد شد! ولی جالب‌ترین «پروپاگاند» براندازی در این میان، از سوی دارودستة «آرمین ـ بهزاد نبوی»، یا همان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به راه افتاده.

این سازمان که در ارتباط مستقیم با فالانژهای لبنان فعال است، یکی از مدعیان مبارزه با آمریکا،‌ و از جمله طرفداران جدی جنگ با عراق بود! موجودیت‌اش نیز در گرو جنگ و تنش است. ولی همین سازمان، در قطعنامة یازدهمین کنگرة خود، به دموکراسی، عدالت اجتماعی و ایجاد خانواده‌های خوشبخت علاقمند شده! البته نویسندة این وبلاگ نمی‌داند، چگونه می‌توان «خانوادة خوشبخت» ایجاد کرد؟! شاید بهزاد نبوی، محسن آرمین و یا سلامتیان بتوانند در این مورد توضیح دهند!

مجاهدین انقلاب اسلامی، ضمن سینه چاک دادن برای منافع ملی، در راستای تبلیغات «بی‌بی‌سی»، و هم‌صدا با فتوی «محتشمی‌پور» منفور، احداث «خط لولة صلح» و نیروگاه بوشهر را نیز برخلاف منافع ملی بر آورد کرده، از مذاکره با آمریکا ابراز رضایت می‌کنند! دارودستة بهزاد نبوی، علاوه براین، در راستای نامة عمادالدین باقی، به تبلیغ برای قانون اساسی متحجر حکومت اسلامی پرداخته‌، در این به اصطلاح قانون، «حقوق شهروندی» هم کشف کرده‌اند!

بد نیست بدانیم که سازمان «خرابکاری» مجاهدین انقلاب اسلامی، بیشتر یک سازمان «خانوادگی» است، و به اصطلاح بنیانگزار آن، بهزاد نبوی، فعالیت‌های «انقلابی» خود را از زمان تصدی پست وزارت صنایع سنگین «آغاز» کرده‌اند. در آغاز جنگ ایران و عراق نیز، زمانی که خروج از کشور ممنوع شده بود، بهزاد نبوی، که مملکت را ارث و میراث پدرش می‌پنداشت، صریحاً می‌گفت، «هرکس ناراضی است، پاسپورت‌اش را بگیرد، و برود!» و امروز همین «سازمان»، و همین بهزاد نبوی، با صدور یک قطعنامة چند کیلومتری، که به شیوه مهملات پاسدار اکبر، بر اصل «ترادف کلی» تکیه دارد، در پوشش احترام به «حقوق اقلیت‌ها»، در واقع آشکارا به نفی بهائیان ایران، و تمام اقلیت‌هائی که شیعی‌مسلکان موجودیت‌شان را به زیر سوال برده‌اند، پرداخته و می‌گوید:

«سازمان دفاع از حقوق اقوام و مذاهب مصرح در قانون اساسی، تلاش برای مشارکت برابر همه اقوام و مذاهب ایرانی در اداره امور کشور و احترام به هویت قومی و مذهبی‌ایشان را وظیفه خود می‌داند.»

بله، این سازمان منفور، که مانند حکومت جمکران، تنها به دلیل شرایط «جنگ سرد» بر ما ملت تحمیل شد، گویا هنوز در همان شرایط منجمد شده و رهبران‌اش، مانند شبه اصلاح‌طلبان می‌پندارند، با توسل به تبلیغات «جنگ سرد» می‌توان در دوران «پساجنگ سرد» به مزدوری برای سازمان سیا ادامه داد! «برادر» بهزاد نبوی، مانند افراد قبیلة رفسنجانی، اصلاح‌طلبان شیاد، و کارگزاران استعمار، همگی کور خوانده‌اند! همانطور که دیدیم، «نامة سرگشادة» حاج سیدجوادی اینبار فقط باعث خنده و تفریح شد، و «پروپاگاند» گروه «کارترـ برژینسکی» از این پس راه به جائی نخواهد برد. فراموش نکنیم که، «روژه گارودی»، پروپاگاند «گفتگوی تمدن‌ها» و «احترام به ادیان» را در دوران «جنگ سرد» به جهانیان هدیه کرد‌، این «پروپاگاند»، پس از پایان «جنگ سرد»، دیگر کاربردی نمی‌تواند داشته باشد!

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت