...
به یاد داریم که چند سال پیش حاج ابراهیم یزدی، جهت معالجة پروستات «شریف» خود به ینگه دنیا مشرف شدند. ایشان چند روز پیش هم جهت ادامة همین معالجات و دیدار با جگرگوشهگان بورسیة خود راهی میهن اسلامپرورشان ایالات متحد شدهاند. ابراهیم یزدی به محض ورود به خاک آمریکا به عنوان اعتراض، و در واقع جهت عرض ارادت به دارودستة داریوش همایون، و صدای آمریکا، یک نامة فدایت شوم سیاسی، که به نام خدای خونخوار ابراهیم هم آغاز میشود، خطاب به «ستاره درخشش»، مجری برنامة بخش فارسی تلویزیون فوق ارسال کردهاند، تا با تکیه به «اعلامیة جهانی حقوق بشر»، از «اسلام ستیزی» و «عدم بیطرفی» دولت آمریکا انتقاد فراوان فرموده، مبداء تاریخ کشور ایران را «نفی» کنند.
آقای یزدی همچنین ضمن نکوهش از سوسیالیسم، که به خطا آنرا «نظام مردم محور» مینامند، با تقدیر تلویحی از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، پس از انتقاد شدید از حکومت پهلوی، نقش خود را در محاکمة تیمسار رحیمی و دیگر جنایات حکومت اسلامی به طور کلی انکار میکنند. تا شاید از این طریق بتوانند با تأکید بر همان مهملات فاشیستهای اسلام پرست، از قبیل بیانات حاجیه ناهید توسلی، دال بر «اعتقاد» اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران به «دین اسلام»، در واقع از موجودیت و مشروعیت حکومت اسلامی دفاع کاملی صورت دهند! همة این ترهات به این دلیل انتشار یافته که ابراهیم یزدی، با دروغبافی، دیگران را به دروغگوئی متهم کند! و البته «شاهد» حاج ابراهیم هم هیچ نیست جز چرندیات شخصی، و «اسناد موثق» نهضت منفور آزادی که میگویند، اگر مایل بودید میتوانید به آنها مراجعه کنید!
در شرایطی که، شاهد تحمیل «حکومت اسلامی» بر افغانستان و عراق، از طریق تهاجم ارتش ایالات متحد هستیم، اگر فردی مدعی شود که آمریکا «اسلام ستیز» است، فقط نشانة حماقت و مزدوری او خواهد بود. چون اگر اسناد و شواهدی دال بر حمایت «مالی ـ نظامی» کابویها از بنلادن و سازمان القاعده در دست نیست، تهاجم نظامی به افغانستان و عراق و تحمیل قانون اساسی «اسلامی» دیگر نیازمند سند و مدرک نیست! در نتیجه باید بگوئیم، ادعای ابراهیم یزدی در مورد اسلام ستیزی آمریکا، نشان میدهد که ایشان نه تنها مزدور و دروغگو است، که با قیاس به نفس، مخاطبان را هم «احمق» میپندارد.
ابراهیم یزدی که سه دهة پیش روزینامهکیهان، ضمن انتشار جمال بیمثالش با آن تهریش نفرت انگیز در صفحه نخست، از زبان وی تیتر زده بود: «ما آمدهایم تا 2500 سال استبداد را پاک کنیم»، در نامة کذا به دختر «محمد درخشش» ـ گویا آقای درخشش در زمان محمد مصدق رئیس سازمان خلقالساعة معلمین کشور بودند ـ یاد آوری میکند که، ایران کشوری است با تمدن شش هزار ساله! و چون اکثریت مردم آن مسلماناند، آمریکا نباید به اسلام توهین کند! و جالب است بدانیم که حاج ابراهیم، این مطالب مضحک را با تکیه بر «اعلامیة جهانی حقوق بشر» عنوان کردهاند!
میبینیم که ابراهیم یزدی همچنان بر «پاک کردن» تاریخ 2500 سالة کشور ایران پای میفشارد! بله، ابراهیم یزدی منفور هنوز در همان شیپور «ایران ستیزی» میدمد، منتهی اینبار از سر گشاد استعماری آن یعنی، «ایران ستائی» ظاهری! حاج ابراهیم میپندارد اگر ادعا کند «کشور ایران» یک تمدن شش هزار ساله داشته، بسیاری از شوت و پرتها احساس «غرور» خواهند کرد! چون شش هزار سال کجا، 2500 سال کجا؟ «فدائیان» ایران باستان، در چنین «معاملهای»، یک قلم، 3500 سال سود خالص خواهند داشت! ولی همانطور که گفتیم فعلة فاشیسم، با «تاریخ» چند مشکل عمده دارند. نخستین مشکل اینان تضاد «تاریخ» است با «اسطوره»، چون «بیبیگوزکهای» اسلام، که «اسطورههای مقدس» هستند، در برابر تاریخ «متزلزل» میشوند و فرو میریزند! بنابراین اسلام پرستان، با کوفتن بر طبل شش هزارسال یا هشت هزار سال «تمدن ایران»، در واقع قصد دارند «اسطورههای اقوام ایرانی» را جایگزین «تاریخ کشور ایران» کنند! به این خیال خام که افکار عمومی از این «چرخش» موذیانه آگاه نیست!
چون به گواهی تاریخ، کشور ایران از 2500 سال پیش «موجودیت تاریخی» دارد. و کشور شش هزار سالة ایران را فقط فعلة فاشیسم اختراع کردهاند، تا مبداء موجودیت «تاریخی» ایران و بنیانگزار امپراطوری هخامنشی را نادیده گرفته، و یک مبداء تاریخ الکی و «تاریخ ستیز» برای ما ملت اختراع کنند! پیش از ادامة مطلب، به اسلام پرستانی که در راستای ترهات عباس سلیمینمین و شرکاء مبداء تاریخ برای ما تعیین میکنند، میباید گوشزد کنیم که بهتر است به همان تاریخ «پرافتخار» هجوم تازیان و «فرهنگ» درخشان بردهداری و سنگسار و قصاص بپردازند، و تاریخ ایران را به لجن فاشیسم آلوده نکنند. «کشور ایران» پیش از کوروش کبیر، موجودیت تاریخی نداشته و نخواهد داشت، مگر آنکه اسناد و شواهد تاریخی خلاف این امر را ثابت کند.
ولی نکته مهمی که در نامة یزدی به چشم میخورد این است که حاج ابراهیم، مانند حداد عادل و دیگر فعلة فاشیسم، «سوسماری» در دیگ مبارزات مردم ایران افکنده، و «انا شریک» گویان مشروطه را هم به لجن فاشیسم آلوده کردهاند! به عبارت دیگر حاج ابراهیم، با نادیده گرفتن کودتای کلنل آیرونساید، ضمن قرار دادن خود در جایگاه «اوپوزیسیون»، حکومت گورکنها را تداوم جنبش مشروطه میدانند:
«اعتراض ما به عملکرد حاکمان جمهوری اسلامی [...] با این هدف نیست که آنها [...] بروند [...] هدف ما تحقق حقوق و آزادیهای اساسی ملتمان و استقلال کشورمان است که اصیلترین آرمانهای انقلاب جنبش مشروطه و جنبش ملی شدن صنعت نفت و انقلاب اسلامی [...] نیز بوده است»
نمیدانستیم مشروطه طلبان خواهان ملی شدن صنعت نفت بودهاند! و نمیدانستیم فدائیاناسلام و شعبانجعفری خواهان استقلال و آزادی ملت ایران بودهاند. ولی اطمینان داریم که مشروطهطلبان از روز نخست طرفدار مصدق و انقلاب پرشکوه اسلامی بودهاند! بله! همانطور که گفتیم فعلة فاشیسم با تاریخ، ارتباطی کاملاً «فانتزی» دارند! در نتیجه ابراهیم یزدی حکومت اسلامی را تدوام کودتای بیگانگان نمیبیند! بلکه کودتا را در «پرانتز» گذاشته، از جنبش مشروطه به انقلاب اسلامی نقب میزند! چون در غیراینصورت «استقلالشان» فرو خواهد ریخت، و از «آزادی» هم که بجز «آزادی جنایت» و« سرکوب» و «چپاول» و چرندبافی امثال یزدی و اکبر بهرمانی هیچ نمانده! در نتیجه، «جمهوری اسلامی» نیز که قرار بود پس از حصول دو اصل «استقلال» و «آزادی» تأمین شود، به خودی خود منتفی خواهد شد! ولی پس از گذشت سه دهه از خیمهشببازی «نهضتآزادی»، میدانیم که استدلال منطقی جائی در ادبیات عوامفریبانة اینان ندارد.
ابراهیم یزدی، علیرغم «تاریخ ستیزی» و «خردگریزی»، در اظهاراتش طوطیوار به تکرار عبارت «خردسیاسی» و «تجربة تاریخی» طی سدة اخیر پرداخته، و میگوید، با تغییر حکومت، دمکراسی تحقق نمییابد! عجب! پس آنها که خواستار «رفتن شاه» بودند، تا به قول خودشان «استبداد 2500 ساله» را بزدایند چه کسانی بودند؟ مسلماً ابراهیم یزدی خواستار تغییر حکومت نبوده! یا اگر خواستار براندازی بوده، خودش نمیدانسته «چه» میکند، اربابانش از فواید این «براندازی» و تقویت جبهة ناتو در افغانستان آگاه بودهاند! بله، ابراهیم یزدی که میپندارد مردم سوابق «درخشاناش» را فراموش کردهاند، پس از اینکه با اشاره به «اسناد معتبر» نهضت آزادی نقش خود را در اعدامها، به ویژه اعدام تیمسار رحیمی، فرماندار نظامی تهران تکذیب میکند، میگوید، نظامهای «مردم محور» ـ مقصود سوسیالیستی است ـ «دروغ» میگفتند، استبدادی بودند، و به همین دلیل فروپاشیدند.
هرچند سوسیالیسم علمی، هرگز نظام «مردم محور» نبوده، اگر سخنان ابراهیم یزدی را یک مرحله منطقی به پیش برانیم خواهیم داشت، سازمان جنایتکار ناتو و شخص ژنرال هویزر ضداستبداد، طرفدار «مردم محوری» و «راستگوئی» بودهاند، به همین جهت نظام انسان ستیز «خدا محور» را بر ملت ایران تحمیل کردند! و حاکمیت فعلی افغانستان و عراق که، با تهاجم نظامی استقرار یافته بسیار «مردم محور» و «راستگو» تشریف دارند. و حکومت گورکنها هم به این دلیل تاکنون سقوط نکرده، که استبدادی نیست و دروغ نمیگوید، چون «خدا محور» است!
ابراهیم یزدی در پایان چرندنامة کذا، چون قافیهاش تنگ آمده، به جفنگ میآید، و ضمن شعرخوانی، خطاب به سلطنت طلبان، و البته نه خطاب به مشروطه طلبان ـ چرا که گورکنها کودتای ژنرال هویزر را تداوم جنبش مشروطه میدانند، و با دارودستة داریوش همایون آخور مشترک تشکیل دادهاند ـ با استناد به سخنرانی محمدرضا پهلوی که در ساعت 20 روز 13 آبانماه از تلویزیون ایران پخش شد میگوید، حتی خود محمد رضاشاه به «انقلاب» اعتراف کرد!
بله، این روز 13 آبانماه سال 1357، برای ریزهخواران سازمان سیا نعمت بزرگی شده. همانطور که پیشتر هم گفتم، در این روز «فرخنده»، شخصاً در مرکز شهر حضور داشتم، و برخلاف ادعاهای سراپا دروغ مسعود بهنود، در دانشگاه تهران تیراندازی نشد، و فقط «کاسورهای» محترم ساواک در خیابان آریامهر به تخریب و آتش زدن چند ادارة دولتی و بانک مشغول بودند. و اگر چند ساعت بعد، محمدرضا شاه «صدای انقلاب» شنید، به این دلیل بود که سخنرانیهای رسمی مقامات کشور را افراد بخصوصی، زیر نظر ساواک تهیه و تنظیم میکنند. و امروز نیز همین روال جاری است. منتهی امروز تبلیغات سازمان سیا، بر لات بازی و انتشار ابتذال قرار گرفته، تا با هنجارهای «خدا محور» فاشیستی حکومت اوباش اسلامی مطابقت کامل داشته باشد. در هرحال، بدون تأئید ساواک، کسی نمیتوانست «صدای انقلاب» بشنود، حتی شخص محمدرضا پهلوی! چون در واقع روز 13 آبان در مرکز شهر تهران، به جز ماشالله قصابهای کارمند ساواک، که تعدادشان به صد نفر هم نمیرسید، کسی «انقلاب» نکرده بود. اگر ابراهیم یزدی طبق معمول خود را در منتهیالیه حماقت قرار داده، تا مخاطب را محک بزند، باید بداند آنکه در واقع به شنیدن «صدای انقلاب» ابراز علاقه میکرد، گروه برژینسکی بود، و ساواک هم خواستة اربابانش را اجابت کرده بود!
و از سوی دیگر، بر خلاف ادعای یزدی، محمدرضا شاه به هیچ چیز «اعتراف» نکرد! وی متنی را که در اختیارش گذاشته بودند «قرائت» کرد! چون هیچکس به یاد ندارد که در حوالی باغهای کاخ نیاوران صدای انقلاب از کسی بلند شده باشد، و در برابر کاخ سعدآباد هم شخصاً شاهد بودم که پرنده پر نمیزد. اگر منابع موثق حاج ابراهیم از مهملاتی که در کتابهای جیمی کارتر و برژینسکی منعکس شده فراتر نمیرود، ما به پادوی خانوادة «خسرو شاهیها» میگوئیم که، روز 13 آبان سال 57، از خیابان شاهرضا تا دربند، بجز در خیابان «آریامهر» و «کریمخان» هیچ «انقلابی» نشده بود که صدایاش به گوش کسی برسد! و ابراهیم یزدی بهتر است بجای ناز و کرشمه برای گروه داریوش همایون یا صدای آمریکا، قبل از آنکه بخارات پرستات بیمارشان به مغز آسیب برساند، به صورت جدی به معالجة پروستات مشغول شوند، تا پس از سه دهه شرکت فعال در جنایات و چپاول یک حکومت فاشیستی به ما ملت نگویند:
«چراغ کذب را نبود فروغی [...] اگر قرار بود که کسی یا گروهی با دروغگوئی، تهمت و پرونده سازی به جائی میرسید، یا بقای قدرتی تأمین میشد، تاریخ شاهد فروپاشی و نابودی هیچیک از نظامهای استبدادی مدعی مردم محوری نبود. کسانی که خود را پهلویطلب میدانند و نه مشروطهخواه در قبال اعتراف محمدرضا شاه ایران که [...]گفت صدای انقلابتان را شنیدم، چه پاسخی دارند [...]»
ابراهیم یزدی ظاهراً فراموش کرده که از کجا بیرون آمده! ولی فراموش نکرده که در راستای اهداف انسان ستیز اربابانش، میباید «مردم محوری» را پیوسته به زیر سئوال ببرد، تا حکومتهای «خدا محور» و «انسان ستیز» را در بارگاه چپاولگران ینگهدنیا به «ارزش» گذارد. این پادوی آبدارخانة سازمان سیا فراموش نکرده که جهت توجیه حکومت توحش اسلامی، باید پیوسته به انتقاد از حاکمیت پهلوی دوم بپردازد، و همان مهملاتی را تکرار کند که، 29 سال است از زبان آخوند جماعت در منبر و محراب در باب «حقانیت» کودتای ننگین سازمان ناتو در 22 بهمن میشنویم! به گفتة این گلة «جنایتکار»، از آنجا که محمدرضا شاه قانون اساسی مشروطیت را به تعطیل کشانده بود، حکومت گورکنها پس از سه دهه جنایت و فاجعه، هنوز مشروعیت دارد! ولی آن حکومتهای «مردم محور»، اصلاً مشروعیت نداشتند! چون استبدادی بودند!
البته با توجه به وضعیت وخیم پروستات ابراهیم یزدی میباید اذعان داشت که ایشان در راه تحقق اهداف اسلامی سناتور مککارتی «مقدس»، به راستی از جانشان مایه میگذارند. و مطالبشان به دلیل «وخامت اوضاع»، واقعاً «پروستات محور» شده! باید از حاج ابراهیم «فداکار» پرسید، اگر در کشور استعمارزدة ایران، با دروغگوئی، جنایت و چپاول کسی به جائی نمیرسید، یا بقای قدرتی تأمین نمیشد، چگونه مشتی تیغ کش و دلال و روضهخوان جیرهخوار بیگانه، از قبیل جنابعالی، علیرغم نارضایتی عمیق مردم، سه دهه است در رأس هرم قدرت کشور ایران، با 2500 سال تاریخ مدون قرار گرفتهاید؟
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت