گرگ تشنه!
...
در توضیح وبلاگ «فروغ و عرفان» تأکید میکنیم که در سرودههای فروغ فرخزاد به طور کلی نشانی از «معنویت» دینی وجود ندارد. ویژگی شعرهای فروغ فروپاشاندن نمادهای تقدس از طریق اعطای خصوصیات انسانی به آنها است. فروغ فرخزاد حتی وقتی «خدا» را در سرودههایاش به تصویر میکشد، خدائی انسانگونه ترسیم میکند که «نگاهی پر محبت» دارد: «به روی ما نگاه خدا خنده میزند»! یا خدائی که به خواب رفته و صدائی نمیشنود: «خدا در خواب رؤیابار خود بود، به زیر پلکها پنهان نگاهش ...» این ویژگی سرودههای فروغ فرخزاد است. هر چند که در آکادمیهای «بریتانیک» در راستای لجنپراکنی به فروغ، ریزه خواران استعمار تلاش دارند چهرة فروغ فرخزاد را مخدوش جلوه دهند و سرودههایاش را هم تحریف کنند. ولی این کنفرانسهای استحماری مصداق بارزی است از «مه فشاند نور و سگ عوعو کند». امثال کاتوزیان و «رؤسا» در آکادمیهای کذا آب در هاون میکوبند. بهتر است چنین کنفرانسهائی را برای بررسی آثار شعرائی برگزار کنند که تمام عمر، «در هیئت غریب گدایان در لای خاکروبه، به دنبال وزن و قافیه میگردند[...]»
به گزارش «فارس نیوز» مورخ 18 تیرماه سالجاری، «طاهرة صفارزاده» ترجمة انگلیسی نهجالبلاغه را به پایان رسانده و بزودی تحت نظارت عالیة «داش» صفار هرندی، آنرا دراختیار مشتاقان قرار خواهد داد! صفارزاده یکی از شعرای صاحبنام چاه جمکران است، که در آغاز آشوبهای سال 57 سری به جبهة به اصطلاح ملی میزد، ولی پس از دریافت جهت «باد»، یواش، یواش و با حرکت حلزونی در خیمة «اسلام راستین» جل و پلاساش را پهن کرد! صفارزاده در مصاحبه با «فارس نیوز» توضیح داده، نمیداند از چه زمانی ترجمة این اثر بدیع را آغاز کرده، با این وصف تأکید کرده که لازم است پس از خواندن قرآن، نامة آنحضرت به مالک اشتر خوانده شود! فارسنیوز به ما توضیح میدهد که حاجیه صفارزاده در ترجمة وزین خود ماجراهای تاریخی را در نظر نگرفته، و البته حق کاملاً با خواهر صفارزاده است، چرا که تاریخ و ماجراهای تاریخی زبانمان لال، چهرة جاودان فاشیسم را مخدوش میکند. امیدواریم برادران، کاتوزیان و شمیسا بزودی در یکی از آکادمیهای کلمبستان برای آثار صفارزاده هم کنفرانس بر پا کرده، ما را هر چه بیشتر با سرودههای معنوی و مسیحائی این شاعرة مسلمان آشنا کنند، تا از مرحومه «آنماری شیمل» عقب نیفتند.
چرا که به گزارش بنگاه سخنپراکنی «بیبیسی»، مورخ 17 فوریه 2007، «آنماری شیمل»، که بر اثر معجزات دلار، به فواید اسلام و عرفان و رعایت حجاب کاملاً پی برده بود، در سال 1383، بخشی از سرودههای فروغ فرخزاد را در کنار «اشعار» صفارزاده و چندتن دیگر به زبان آلمانی ترجمه کرده! و متأسفانه نمیدانیم در این ترجمهها چه بلائی بر سر شعرهای فروغ فرخزاد آورده! ولی طبق گزارش فارسنیوز میدانیم که طاهره صفارزاده در سال 1317 متولد شده، و در 28 سالگی هم به سرودن «اشعار مذهبی» پرداخته! همچنین میدانیم که به گزارش «بیبیسی»، در تاریخ 14 دسامبر سال 2007، ژنرال مشارف کنترل سلاحهای هستهای را به دست گرفت چون حدود سه ماه پیش از آن به گزارش همان سایت، در تاریخ 22 اوت سال 2006 ، عبدالقدیرخان [عبدالقادرخان]، «دانشمند» معروف پاکستان به سرطان پروستات مبتلا شد، و دیگر نمیتوانست سلاحهای هستهای را که با خون دل از دست گاوچرانها دریافت کرده بود کنترل کند. بله، کنترل سلاحهای هستهای در پاکستان پروستات سالم و پر قوت میطلبد. ولی دولت پوشالی پاکستان برای خرابکاری و انفجار در کابل هیچ نیازی به پروستات سالم یا سرطانی و اینجور چیزها ندارد، چون شرکت در ترور وابستة نظامی هند را اصلاً «تکذیب» کرده!
بله، «تکذیب» این روزها مد شده! و آخوند ناطق نوری هم میمونوار به تقلید از نوکران پاکستانی یانکیها پرداخته و ادعاهای پالیزدار معروف را «تکذیب» کرد. البته در اینکه امثال ناطق نوری و دیگر نعلینهای جمکران موجودیتشان مدیون جنایت، سوءاستفادة مالی و چپاول اموال ملی است تردیدی نداریم. ناطق نوری هم میداند که با «تکذیب»، نمیتوان جنایت و چپاول را پنهان داشت. شیخ ناطق نوری به این دلیل وارد معرکة پالیزدار شده که بتواند برای روحانی جماعت «معصومیت» و «تقدس» تأمین کند، چون در اینصورت شیخ پشمالدینها از هرگونه جرمی مبری خواهند شد. همانطور که میدانیم، «معصوم» و «مقدس» از «گناه» نیز به دور است و فقط از فرامین الهی اطاعت میکند! در نتیجه روحانی جماعت هر چه جنایت و چپاول کند، عین «عدالت» خواهد بود. و این است رمز شیفتگی ناخداکلمب بر دین مبین!
به گزارش آفتاب نیوز، مورخ 17 تیرماه سالجاری، شیخ ناطقنوری میگوید، ما از اینکه چپاول و جنایاتمان آشکار میشود، نباید بترسیم، چون اگر ما به سیاست وارد نشویم و بیتفاوت بمانیم برخلاف «دین» و روش «معصومین» خواهد بود. روش معصومین همیشه «برحق» بوده و به همین دلیل همه به آنان تهمت میزدند:
«روحانیون از افتراها و تهمتها نترسند، زیرا اگر روحانی میخواهد کسی چیزی به او نگوید باید بیتفاوت باشد و این رفتار مغایر با دین و سیره معصومین است [...] روش حق [...] همیشه موجب مورد تهمت قرار گرفتن ائمه معصومین [...] توسط دشمنان بوده.»
و این «دشمنان» را ناطق نوری در جمال بیمثال دوستان دیرین ریش و نعلین یا «حزب توده» رؤیت کرده، و مطالبات مردم را به آنان نسبت میدهد، تا در واقع نانی هم برای تودهایها به تنور دین مبین بچسباند. ناطق نوری در کمال حماقت میگوید، تودهایها خواهان جدائی بین روحانیت و مردم بودند! خوشبختانه شخص ناطقنوری نیازی به معرفی ندارند، چون به دلیل بلاهت و نادرستی، رئیس بازرسی دفتر مقام معظماند، و میدانند که برای ترس روحانیون حکومتی دلایل فراوان وجود دارد! دلیل وقوقیة ایشان نیز همین هول و هراس است. چون این جانوران وحشی حدود یکصد و پنجاه سال به خوش رقصی برای کارخانة رجاله پروری اشتغال داشتند و امروز که منافع ارباب سنتیشان مستقیماً تهدید میشود، میپندارند که باز هم میتوانند در کنار «مردم» پناه بگیرند.
در این راستا، به محض انتشار سخنان شیوای «لرد فیلیپس» در مرکز اسلامی شرق لندن، آخوند مقتدائی، مدیر حوزة علمیة قم نیز به بلبل زبانی پرداخته، خواستار نظارت حوزة جهل و توحش بر امور فرهنگی، دینی، اخلاقی و مذهبی جهان شدند! همانطور که در وبلاگ « تاکنون بریتانیک» گفتیم هدف حاکمیت انگلستان از تشویق اجرای احکام شرع در این کشور، حمایت از افراطگرایان مذهبی و به ویژه افراطگرایان مسلمان در سراسر جهان، جهت اعمال فشار به دولتهای مرکزی است. و بیجهت نیست که دو روز پس از سخنرانی لرد فیلیپس، ریزهخواران کارخانة رجالهپروری در ایران نیز به پارس کردن پرداخته، قصد تعیین تکلیف برای مسلمانان جهان را دارند. مهرنیوز مورخ 18 تیرماه سالجاری به نقل از آخوند مقتدائی مینویسد:
«حوزه علمیه باید نسبت به امور فرهنگی استان، کشور و حتی جهان اسلام احساس تکلیف کند و بر امور فرهنگی، دینی، مذهبی و اخلاقی جهان اسلام نظارت و دخالت داشته باشد [...] و باید بر تمامی اموری که در کشورهای اسلامی و حتی کشورهای غیر اسلامی بر اقلیتهای مسلمانان میگذرد اشراف داشته باشد، زیرا دیگر ملل تشنة معارف و علوم اهل بیت هستند[...]»
بله، دیگر ملل تشنة «علوم اهل بیت» هستند، و این «علوم» هم در گاوصندوق حاج مقتدائی در حوزة فقر فرهنگی جمکران «محفوظ» است. همانطورکه میبینیم مقتدائی آشکارا به هذیانگوئی افتاده، چون سخنان لرد فیلیپس را گویا جدی گرفته و مانند ناطق نوری میپندارد این انگلستان، همان انگلستان قدیم است! ولی مرض هذیانگوئی به علیکوچیکه، مرد قدرتمند یا همان غلامبچة سفارت نیز سرایت کرده.
پاسدار علیلاریجانی، روز 14 تیرماه سالجاری، به یکباره به تب ضدامپریالیستی و ضدیت با شاه دچار شده، و به زبان بیزبانی از اربابان گله دارد که چرا علی کوچیکه را به مذاکرات راه نمیدهند! سخنان «مرد قدرتمند» که در ایسنا منتشر شده حاکی از این است که دولت مصدق «مردمی» بود، شاه مرتباً با سفرای انگلیس و آمریکا ملاقات داشت و دستورالعمل دریافت میکرد، و ژنرال هویزر هم برای «کودتا» جهت حفظ شاه به ایران آمده بود! پاسدار لاریجانی با توسل به اسناد جعلی و تحریف شدة ساواک، تاریخ معاصر ایران را هم «نقل» کرده، و فراموش میکنند که ژنرال هویزر برای کودتا علیه حکومت شاه آمده بود، تا برنامة جهاد سازمان ناتو با اتحاد جماهیر شوروی را به مورد اجرا گذارد. در هر حال رئیس «مسجد شوربا» سخت ضدامپریالیست شده، از تهاجم نظامی به افغانستان و عراق نیز شدیداً انتقاد فرموده. و هیچ اشارهای هم به همکاری پاسداران مزدور با ارتش ناتو در عراق و افغانستان نمیکند. دلیل هم البته روشن است، آمریکا و متحداناش در این جنگ شکست خوردهاند و حکومت ملایان نباید در شکست ارباب شریک باشد، چون آنگلوساکسونها برای چپاول منطقه مزدورانی بهتر از اسلامگرایان نخواهند یافت. در نتیجه حاکمیت آمریکا و سپاه پاسداران پای به میدان یک جنگ زرگری و تبلیغاتی با یکدیگر گذاشتهاند. پاسداران تنگة هرمز را میبندند! دریاداران و دریاسالاران ینگه دنیا هم میگویند ما اجازه نمیدهیم! و این داستان همچنان ادامه دارد.
بازی «گرگم و گله میبرم» را که به یاد داریم. یکنفر گرگ میشد و یک عده هم نقش گله را ایفا میکردند، یکنفر هم «رهبر» گله میشد، و وقتی آقا گرگه تهدید میکرد، مقام معظم رهبری پاسخ میدادند، «چماق به کلهات میزنم!» بعد گرگه میگفت، «من میبرم خوب، خوباشو» و رهبر فرزانه میفرمودند، «من نمیدم بد بداشو»! و اینجا بود که مذاکرات بین «گرگ پلید» و «رهبر فرزانه» به بنبست میرسید، و گرگه «هو،هو» کنان به سوی گله هجوم میآورد و گوسفندان که پشت سر مقام معظم ردیف شده بودند، فریاد زنان به چپ و راست میدویدند تا گرگ نتواند آنها را از گله جدا کند. چون در اینصورت از بازی خارج میشدند. و بازی آنقدر ادامه مییافت که گرگ بماند و رهبر! اینجا بود که بازی به پایان میرسید. چون وقتی گلهای در کار نباشد، «رهبر» هم باید به مکیدن سماق بپردازند.
در بازیها وقتی کار به اینجا میرسید، آن گوسفندی که اول از همه از گله جدا شده بود در نقش گرگ ظاهر میشد و مقام معظم رهبری جای خود را به آخرین گوسفندی میسپردند که مقاومت کرده بود و تا لحظة آخر پشت سر رهبر فریاد میزد و اینور و آنور میدوید. حاکمیت آمریکا هم در همین مسیر، جنگ زرگری به راه انداخته تا در دور بعدی بازی که «شهید حسین» اوباما یا جان مککین «نیمهجان» میباید نقش گرگ را بازی کنند، پاسداران بجای رهبر بنشینند و ما هم همان گوسفندان بیپناه باقی بمانیم! اما یکروز پس از سخنان پاسدارلاریجانی، مشخص شد که آنگلوساکسونهای دو سوی آتلانتیک چنین آرزوئی را به گور خواهند برد. چون بالاخره معلوم شد، برخلاف مژدة روزنامه مسعودیها، هیتلر زنده نیست!
خبر مرگ هیتلر را بنگاه خبرپراکنی ناخداکلمب رأسا منتشر کرد. و به گفتة بنگاه کذا، مورخ 15 تیرماه سالجاری، سر مجسمة مومی آنحضرت را هم برخی «سنگدلان» در موزة برلین از تن جدا کردهاند! به گزارش «بیبیسی»:
«این مجسمه، هیتلر را در روزهای پایانی جنگ جهانی دوم، شکست خورده و اندکی قبل از دست زدن به خودکشی در پناهگاه زیرزمینی نشان میدهد.»
بنابراین به این نتیجه میرسیم که جرج بوش و پاسدار جعفری بیجهت هیاهو به راه انداختهاند، بروند نامة آنحضرت به مالک اشتر، ترجمة طاهره صفارزاده را مطالعه کنند، چون «رهبر» سالهاست که مرده!
به گزارش «فارس نیوز» مورخ 18 تیرماه سالجاری، «طاهرة صفارزاده» ترجمة انگلیسی نهجالبلاغه را به پایان رسانده و بزودی تحت نظارت عالیة «داش» صفار هرندی، آنرا دراختیار مشتاقان قرار خواهد داد! صفارزاده یکی از شعرای صاحبنام چاه جمکران است، که در آغاز آشوبهای سال 57 سری به جبهة به اصطلاح ملی میزد، ولی پس از دریافت جهت «باد»، یواش، یواش و با حرکت حلزونی در خیمة «اسلام راستین» جل و پلاساش را پهن کرد! صفارزاده در مصاحبه با «فارس نیوز» توضیح داده، نمیداند از چه زمانی ترجمة این اثر بدیع را آغاز کرده، با این وصف تأکید کرده که لازم است پس از خواندن قرآن، نامة آنحضرت به مالک اشتر خوانده شود! فارسنیوز به ما توضیح میدهد که حاجیه صفارزاده در ترجمة وزین خود ماجراهای تاریخی را در نظر نگرفته، و البته حق کاملاً با خواهر صفارزاده است، چرا که تاریخ و ماجراهای تاریخی زبانمان لال، چهرة جاودان فاشیسم را مخدوش میکند. امیدواریم برادران، کاتوزیان و شمیسا بزودی در یکی از آکادمیهای کلمبستان برای آثار صفارزاده هم کنفرانس بر پا کرده، ما را هر چه بیشتر با سرودههای معنوی و مسیحائی این شاعرة مسلمان آشنا کنند، تا از مرحومه «آنماری شیمل» عقب نیفتند.
چرا که به گزارش بنگاه سخنپراکنی «بیبیسی»، مورخ 17 فوریه 2007، «آنماری شیمل»، که بر اثر معجزات دلار، به فواید اسلام و عرفان و رعایت حجاب کاملاً پی برده بود، در سال 1383، بخشی از سرودههای فروغ فرخزاد را در کنار «اشعار» صفارزاده و چندتن دیگر به زبان آلمانی ترجمه کرده! و متأسفانه نمیدانیم در این ترجمهها چه بلائی بر سر شعرهای فروغ فرخزاد آورده! ولی طبق گزارش فارسنیوز میدانیم که طاهره صفارزاده در سال 1317 متولد شده، و در 28 سالگی هم به سرودن «اشعار مذهبی» پرداخته! همچنین میدانیم که به گزارش «بیبیسی»، در تاریخ 14 دسامبر سال 2007، ژنرال مشارف کنترل سلاحهای هستهای را به دست گرفت چون حدود سه ماه پیش از آن به گزارش همان سایت، در تاریخ 22 اوت سال 2006 ، عبدالقدیرخان [عبدالقادرخان]، «دانشمند» معروف پاکستان به سرطان پروستات مبتلا شد، و دیگر نمیتوانست سلاحهای هستهای را که با خون دل از دست گاوچرانها دریافت کرده بود کنترل کند. بله، کنترل سلاحهای هستهای در پاکستان پروستات سالم و پر قوت میطلبد. ولی دولت پوشالی پاکستان برای خرابکاری و انفجار در کابل هیچ نیازی به پروستات سالم یا سرطانی و اینجور چیزها ندارد، چون شرکت در ترور وابستة نظامی هند را اصلاً «تکذیب» کرده!
بله، «تکذیب» این روزها مد شده! و آخوند ناطق نوری هم میمونوار به تقلید از نوکران پاکستانی یانکیها پرداخته و ادعاهای پالیزدار معروف را «تکذیب» کرد. البته در اینکه امثال ناطق نوری و دیگر نعلینهای جمکران موجودیتشان مدیون جنایت، سوءاستفادة مالی و چپاول اموال ملی است تردیدی نداریم. ناطق نوری هم میداند که با «تکذیب»، نمیتوان جنایت و چپاول را پنهان داشت. شیخ ناطق نوری به این دلیل وارد معرکة پالیزدار شده که بتواند برای روحانی جماعت «معصومیت» و «تقدس» تأمین کند، چون در اینصورت شیخ پشمالدینها از هرگونه جرمی مبری خواهند شد. همانطور که میدانیم، «معصوم» و «مقدس» از «گناه» نیز به دور است و فقط از فرامین الهی اطاعت میکند! در نتیجه روحانی جماعت هر چه جنایت و چپاول کند، عین «عدالت» خواهد بود. و این است رمز شیفتگی ناخداکلمب بر دین مبین!
به گزارش آفتاب نیوز، مورخ 17 تیرماه سالجاری، شیخ ناطقنوری میگوید، ما از اینکه چپاول و جنایاتمان آشکار میشود، نباید بترسیم، چون اگر ما به سیاست وارد نشویم و بیتفاوت بمانیم برخلاف «دین» و روش «معصومین» خواهد بود. روش معصومین همیشه «برحق» بوده و به همین دلیل همه به آنان تهمت میزدند:
«روحانیون از افتراها و تهمتها نترسند، زیرا اگر روحانی میخواهد کسی چیزی به او نگوید باید بیتفاوت باشد و این رفتار مغایر با دین و سیره معصومین است [...] روش حق [...] همیشه موجب مورد تهمت قرار گرفتن ائمه معصومین [...] توسط دشمنان بوده.»
و این «دشمنان» را ناطق نوری در جمال بیمثال دوستان دیرین ریش و نعلین یا «حزب توده» رؤیت کرده، و مطالبات مردم را به آنان نسبت میدهد، تا در واقع نانی هم برای تودهایها به تنور دین مبین بچسباند. ناطق نوری در کمال حماقت میگوید، تودهایها خواهان جدائی بین روحانیت و مردم بودند! خوشبختانه شخص ناطقنوری نیازی به معرفی ندارند، چون به دلیل بلاهت و نادرستی، رئیس بازرسی دفتر مقام معظماند، و میدانند که برای ترس روحانیون حکومتی دلایل فراوان وجود دارد! دلیل وقوقیة ایشان نیز همین هول و هراس است. چون این جانوران وحشی حدود یکصد و پنجاه سال به خوش رقصی برای کارخانة رجاله پروری اشتغال داشتند و امروز که منافع ارباب سنتیشان مستقیماً تهدید میشود، میپندارند که باز هم میتوانند در کنار «مردم» پناه بگیرند.
در این راستا، به محض انتشار سخنان شیوای «لرد فیلیپس» در مرکز اسلامی شرق لندن، آخوند مقتدائی، مدیر حوزة علمیة قم نیز به بلبل زبانی پرداخته، خواستار نظارت حوزة جهل و توحش بر امور فرهنگی، دینی، اخلاقی و مذهبی جهان شدند! همانطور که در وبلاگ « تاکنون بریتانیک» گفتیم هدف حاکمیت انگلستان از تشویق اجرای احکام شرع در این کشور، حمایت از افراطگرایان مذهبی و به ویژه افراطگرایان مسلمان در سراسر جهان، جهت اعمال فشار به دولتهای مرکزی است. و بیجهت نیست که دو روز پس از سخنرانی لرد فیلیپس، ریزهخواران کارخانة رجالهپروری در ایران نیز به پارس کردن پرداخته، قصد تعیین تکلیف برای مسلمانان جهان را دارند. مهرنیوز مورخ 18 تیرماه سالجاری به نقل از آخوند مقتدائی مینویسد:
«حوزه علمیه باید نسبت به امور فرهنگی استان، کشور و حتی جهان اسلام احساس تکلیف کند و بر امور فرهنگی، دینی، مذهبی و اخلاقی جهان اسلام نظارت و دخالت داشته باشد [...] و باید بر تمامی اموری که در کشورهای اسلامی و حتی کشورهای غیر اسلامی بر اقلیتهای مسلمانان میگذرد اشراف داشته باشد، زیرا دیگر ملل تشنة معارف و علوم اهل بیت هستند[...]»
بله، دیگر ملل تشنة «علوم اهل بیت» هستند، و این «علوم» هم در گاوصندوق حاج مقتدائی در حوزة فقر فرهنگی جمکران «محفوظ» است. همانطورکه میبینیم مقتدائی آشکارا به هذیانگوئی افتاده، چون سخنان لرد فیلیپس را گویا جدی گرفته و مانند ناطق نوری میپندارد این انگلستان، همان انگلستان قدیم است! ولی مرض هذیانگوئی به علیکوچیکه، مرد قدرتمند یا همان غلامبچة سفارت نیز سرایت کرده.
پاسدار علیلاریجانی، روز 14 تیرماه سالجاری، به یکباره به تب ضدامپریالیستی و ضدیت با شاه دچار شده، و به زبان بیزبانی از اربابان گله دارد که چرا علی کوچیکه را به مذاکرات راه نمیدهند! سخنان «مرد قدرتمند» که در ایسنا منتشر شده حاکی از این است که دولت مصدق «مردمی» بود، شاه مرتباً با سفرای انگلیس و آمریکا ملاقات داشت و دستورالعمل دریافت میکرد، و ژنرال هویزر هم برای «کودتا» جهت حفظ شاه به ایران آمده بود! پاسدار لاریجانی با توسل به اسناد جعلی و تحریف شدة ساواک، تاریخ معاصر ایران را هم «نقل» کرده، و فراموش میکنند که ژنرال هویزر برای کودتا علیه حکومت شاه آمده بود، تا برنامة جهاد سازمان ناتو با اتحاد جماهیر شوروی را به مورد اجرا گذارد. در هر حال رئیس «مسجد شوربا» سخت ضدامپریالیست شده، از تهاجم نظامی به افغانستان و عراق نیز شدیداً انتقاد فرموده. و هیچ اشارهای هم به همکاری پاسداران مزدور با ارتش ناتو در عراق و افغانستان نمیکند. دلیل هم البته روشن است، آمریکا و متحداناش در این جنگ شکست خوردهاند و حکومت ملایان نباید در شکست ارباب شریک باشد، چون آنگلوساکسونها برای چپاول منطقه مزدورانی بهتر از اسلامگرایان نخواهند یافت. در نتیجه حاکمیت آمریکا و سپاه پاسداران پای به میدان یک جنگ زرگری و تبلیغاتی با یکدیگر گذاشتهاند. پاسداران تنگة هرمز را میبندند! دریاداران و دریاسالاران ینگه دنیا هم میگویند ما اجازه نمیدهیم! و این داستان همچنان ادامه دارد.
بازی «گرگم و گله میبرم» را که به یاد داریم. یکنفر گرگ میشد و یک عده هم نقش گله را ایفا میکردند، یکنفر هم «رهبر» گله میشد، و وقتی آقا گرگه تهدید میکرد، مقام معظم رهبری پاسخ میدادند، «چماق به کلهات میزنم!» بعد گرگه میگفت، «من میبرم خوب، خوباشو» و رهبر فرزانه میفرمودند، «من نمیدم بد بداشو»! و اینجا بود که مذاکرات بین «گرگ پلید» و «رهبر فرزانه» به بنبست میرسید، و گرگه «هو،هو» کنان به سوی گله هجوم میآورد و گوسفندان که پشت سر مقام معظم ردیف شده بودند، فریاد زنان به چپ و راست میدویدند تا گرگ نتواند آنها را از گله جدا کند. چون در اینصورت از بازی خارج میشدند. و بازی آنقدر ادامه مییافت که گرگ بماند و رهبر! اینجا بود که بازی به پایان میرسید. چون وقتی گلهای در کار نباشد، «رهبر» هم باید به مکیدن سماق بپردازند.
در بازیها وقتی کار به اینجا میرسید، آن گوسفندی که اول از همه از گله جدا شده بود در نقش گرگ ظاهر میشد و مقام معظم رهبری جای خود را به آخرین گوسفندی میسپردند که مقاومت کرده بود و تا لحظة آخر پشت سر رهبر فریاد میزد و اینور و آنور میدوید. حاکمیت آمریکا هم در همین مسیر، جنگ زرگری به راه انداخته تا در دور بعدی بازی که «شهید حسین» اوباما یا جان مککین «نیمهجان» میباید نقش گرگ را بازی کنند، پاسداران بجای رهبر بنشینند و ما هم همان گوسفندان بیپناه باقی بمانیم! اما یکروز پس از سخنان پاسدارلاریجانی، مشخص شد که آنگلوساکسونهای دو سوی آتلانتیک چنین آرزوئی را به گور خواهند برد. چون بالاخره معلوم شد، برخلاف مژدة روزنامه مسعودیها، هیتلر زنده نیست!
خبر مرگ هیتلر را بنگاه خبرپراکنی ناخداکلمب رأسا منتشر کرد. و به گفتة بنگاه کذا، مورخ 15 تیرماه سالجاری، سر مجسمة مومی آنحضرت را هم برخی «سنگدلان» در موزة برلین از تن جدا کردهاند! به گزارش «بیبیسی»:
«این مجسمه، هیتلر را در روزهای پایانی جنگ جهانی دوم، شکست خورده و اندکی قبل از دست زدن به خودکشی در پناهگاه زیرزمینی نشان میدهد.»
بنابراین به این نتیجه میرسیم که جرج بوش و پاسدار جعفری بیجهت هیاهو به راه انداختهاند، بروند نامة آنحضرت به مالک اشتر، ترجمة طاهره صفارزاده را مطالعه کنند، چون «رهبر» سالهاست که مرده!
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت