خاطرات یک «حلزون»!
...
فرشبافی از هنرهای سنتی ایران است. چند سال پیش در خانة یکی از آشنایان فرشی جادوئی دیدم از تار و پود ابریشم و طلا، که حدود 70 سال پیش در ایران بافته شده بود! واژهها قادر به بیان زیبائی این فرش نیست، به یک رؤیای زیبا میماند که بر زمین گسترده باشند. فکر نمیکنم امروز چنین فرشهائی در ایران بافته شود، از وقتی سازمان سیا دینفروشان را به حاکمیت برگزیده، بافتن فرش با تاروپود دروغ و شیادی در ایران رایج شده. خوشبختانه همة حکومتیها در بافتن چنین فرشهائی تخصص دارند، به ویژه دارودستة بازرگان.
فاشیستهای فکل کراواتی جمکران یا اعضای نهضت آزادی، دست در دست گروه عبادی به دست و پا افتادهاند که به هر ترتیب شده قانون اساسی حکومت عصر حجر را حفظ کنند، تا ما ملت از چارچوب توحش حکومت دینی رها نشویم. دلیل مخالفتهای مضحک عملة استعمار با «ولایت فقیه» در واقع تداوم بخشیدن به حکومت اسلامی است. میدانیم که با حذف ولایت فقیه از قانون اساسی، هیچ مشکلی حل نخواهد شد. چون همانطورکه بارها در همین وبلاگ گفتیم، دو اصل اول و دوم این قانون، برای نفی اصول یک حاکمیت دمکراتیک کفایت خواهد کرد. در واقع پایه و اساس حکومت توحش اسلامی را همان دو اصل کذا تشکیل میدهد که حکومت ایران را بر اساس ایمان به خداوند و اصول شیعیمسلکان تعریف کرده. در نتیجه کسانی که به جنجال پیرامون حذف ولایت فقیه مشغولاند هدفشان حفظ قانون اساسی فعلی است. اینان در کمال شیادی وانمود میکنند که اگر ولایت فقیه از قانون اساسی حذف شود، هیچ مانعی بر سر راه ایجاد یک حکومت دمکراتیک وجود نخواهد داشت، حال آنکه چنین نیست!
یکی از گروههای اسلام پرست که برای حفظ قانون اساسی جمکران تلاش فراوان میکند، گروه مهدی بازرگان است که با تغییر موضع «حلزونی»، یواش، یواش به انکار مواضع پیشین خود پرداخته سعی دارد چنین وانمود کند که از روز اول با ولایت فقیه مخالف بوده! بله، بیجهت نبود که حاجاکبر با 200 سر از قدارهبندان حکومتی برای پابوس رئیس سازمان سیا به صحرای عربستان مشرف شد. این روزها مخالفت با ولایت فقیه بهترین ابزار حفظ حکومت اسلامی به شمار میرود و تردیدی نیست که اربابان این حکومت در سازمان سیا از چنین ابزاری به بهترین وجه بهره برداری خواهند کرد. به این ترتیب که دمیدن در شیپور مخالفت با ولایت فقیه را بر عهدة نوکران وفادار خود واگذار میکنند. و از این طریق با یک تیر دو نشان میزنند، هم حکومت اسلامی را حفظ میکنند، هم جایگاه اوپوزیسیون را با نوکران خود اشغال خواهند کرد. و میدانیم که بهترین و شایستهترین نوکران آنگلوساکسونها در «نهضت آزادی» حضور دارند. این نهضت «دو رو»، هر وقت لازم آید «ملی» میشود و هر گاه منافع سازمان سیا ایجاب کند، مذهبی!
ولی این «نهضت» در واقع، نه ملی است و نه مذهبی، یک تشکل استعماری است که به موازات جبهة ملی ایجاد شد تا فضای اجتماعی را هر چه بیشتر به عامل مذهب سیاسی آلوده کند. نیازی به توضیح نیست که حسینیة ارشاد در واقع یکی از شاخکهای تبلیغاتی همین تشکل دستساز استعمار است که تحت نظارت مستقیم ساواک، دانشجویان را به بیراهة «دین مترقی» رهنمون میشد. ویژگی گروه مهدی بازرگان مخالفت بیچون و چرا با «لائیسیته» است، و به همین دلیل از نورچشمیهای سازمان سیا به شمار میرود. این گروه به مراتب از دستاربندان خطرناکتر است چون مانند شریعتی در «بستهبندی» غربی به حضور ملت ایران تقدیم شده، و باب طبع دینفروشان و غربپرستان است. نهضت کذا، دو قبله دارد، مکه و حومة واشنگتن! وقتی سازمان سیا قصد جهاد با اتحاد شوروی را دارد، دارودستة بازرگان آیات قرآن بلغورمیکنند و خود بازرگان در سیمای کریه جمکران «شوی الهی» اجرا میکند. وقتی اتحاد جماهیر شوروی وجود ندارد، ابراهیم یزدی به عنوان سخنگوی نهضت آزادی، رسماً از تروریستهای چچن حمایت میکند و خواستار استقلال مردم «مسلمان» چچن میشود. و امروز که حاکمیت آمریکا مانند الاغ کور در باتلاق دست و پا میزند و نهضت حوزه و بازار جائی برای هارت و پورت ندارد، عزتالله سحابی را به میدان فرستادهاند، تا یک فرش شش در چهار با تاروپود جفنگ و دروغ ببافد و در برابر دیدگان مخاطب پهن کند.
امروز پس از اینکه خیالمان از سلامتی خواهر «اینگرید بتانکور»، زینب «فرانسوی ـ کلمبیائی» آسوده شد، به سراغ مسائل کشور خودمان رفتیم. ابتدا سری به خطبههای علفزار زدیم و مشاهده فرمودیم که «وقوقیهها» دیگر لطف چندانی ندارد، چون برق و جلای «جنگ» را از دست داده. بله امروز آخوند جنتی بجای تهدید و خط و نشان کشیدن برای اسرائیل، آمریکا و چرندبافی پیرامون «جهاد» و «شهادت» و دیگر ترهات ساواک اسلامی، به مردم نصیحت میکرد که اگر برق نیست، کمتر مصرف کنید! درست میشود، صبر داشته باشید، همة مشکلات حل خواهد شد! خلاصة مطلب خدا بزرگ است. به عبارت دیگر، صبر کنید ببینیم آمریکا برایمان چه برنامهای دارد! ولی اگر آخوند جنتی چشم امید به دست ارباب دوخته، دعا میکند و ورد میخواند، عزتالله سحابی به شیوة رایج گورکنها از طریق نبش قبر به نقل خاطرات مشغول شده.
با مطالعة «خاطرات» عزتالله خان، در سایت «اطلاعات نت» میبینیم که آنچه طی سی سال اخیر شاهد بودهایم، توهمی بیش نبوده. «واقعیات» سه دهة اخیر را میباید از زبان حاج عزتالله سحابی، یکی گورکنان فکلکراواتی جمکران بشنویم، و به عنوان نمونه، بدانیم که نهضت آزادی پیش از براندازی سال 1357، خواهان براندازی 22 بهمن نبوده، و از تشکیل شورای سلطنت حمایت میکرده! هر چند ما هم مانند بسیاری از ایرانیان به یاد داریم که همین نهضت منفور، در دوران نخست وزیری بختیار از ریش و پشم و نعلین و براندازی حمایت میکرد، ولی امروز که جهت باد عوض شده، نهضت آزادی حوزه و بازار هم با پیروی از اکبر بهرمانی از طریق نبش قبر تغییر موضع داده. اما برخلاف حاج اکبر که در نبش قبر «خمینی» تخصص پیدا کرده، عزت الله سحابی در کمال «استقلال و آزادی»، به نبش قبر خمینی، بهشتی، طالقانی و دیگران پرداخته تا به ما بگوید، بهشتی سوسیالیست و مخالف با ولایت فقیه بوده، خمینی نمیخواسته بنیصدر را بر کنار کند! خلاصة مطلب، سحابی در مصاحبة خود ضمن تروریست خواندن مجاهدین، دمی هم برایشان جنبانده میگوید، انفجارهای نخست وزیری و دیگر ترورها کار مجاهدین خلق نبوده، چون این کارها از «گروه کوچک تروریستی» ساخته نیست. البته ما هم میدانستیم که انفجارهای کذا کار ساواک جمکران بود و پیشتر هم گفته بودیم که انتساب ترورها به مجاهدین خلق در واقع کسب وجهه برای آنهاست، چون کسی از مرگ امثال بهشتی و رجائی یا حسن آیت متأثر نمیشد. نفرت از عملة سازمان سیا چنان وسیع بود که بسیاری از افراد بدون اینکه بدانند ترورها جهت گسترش سرکوب ما ملت سازماندهی شده، از مرگ موجودات مفلوکی چون رجائی یا بهشتی ابراز شادمانی هم میکردند. غافل از اینکه چنین واکنشی آنان را به توحش و سبعیت حاکمیت نزدیک و نزدیکتر میکند.
در هر حال سحابی ادعا کرده، بعضی ترورها کار «روشنفکران» بود که با الهام از آثار شریعتی اقدام به کشتار «آیات عظام» میکردند! نام این روشنفکران هم «گروه فرقان» است! بله، به زعم نانخورهای سازمان سیا، «روشنفکر»، جنایتکاری است که با تکیه بر ترهات شریعتی مرتکب قتل میشود. جای تعجب نیست، چرا که وقتی امثال «فرهادپور» که مهملات خمینی را تکرار میکنند، «روشنفکر چپ» خوانده میشوند، تیغکشهای پیرو شریعتی نیز «روشنفکر» خواهند شد. و عزتالله سحابی که همچون عبدالعلی بازرگان مزدوری برای سازمان سیا را از پدر محترمشان به ارث بردهاند، به بهانة نقل «خاطرات»، به بازنویسی و تحریف واقعیتهای تاریخی سه دهة اخیر پرداخته بیشرمانه میگویند، بهشتی روشنفکر، چپگرا و با ولایت فقیه مخالف بود:
«بهشتی [...] بسیار خوشفکر بود [...] به لحاظ مشی اقتصادی بسیار چپ بود [...] ما [ولایت فقیه] را نمیپذیرفتیم [...] در مراسم شب هفت مرحوم طالقانی این مباحث را مطرح کردم [...] مرحوم بهشتی [...] در سالن با جمعی از جوانان مشغول صحبت کردن بودند [...] من از کنار ایشان رد شدم و ایشان نیز به ناگاه مرا دیدند و سریع به طرف من آمدند و مرا درآغوش گرفتند [...] مرحوم بهشتی نیز با این اصل موافق نبودند اما به من توصیه کردند الان شرایطی نیست بتوانیم این مباحث را مطرح کنیم [...]»
ولی ما به یاد داریم که چند هفته پس از «انقلاب» شکوهمند ناتو در کشورمان، در یکی از شهرهای شمال، دست جوانی را به خاطر دزدیدن یک کیسه برنج قطع کردند، و همین بهشتی خوشفکر در تلویزیون به توجیه توحش اسلام پرداخته میگفت:
«در شرع اسلام، جرم دزدیدن یک کیسه برنج از دزدیدن چندین میلیون تومان بیشتر است، برای اینکه در یک جامعة اسلامی، کسی که یک کیسة برنج دارد، باید احساس اطمینان کند که کسی این کیسه برنج را از او نخواهد دزدید[...]»
بله جناب بهشتی به همین سادگی سوءاستفادة کلان مالی را توجیه میکرد، و مسلم است که برای چنین توجیه بیشرمانهای باید فقر و گرسنگی انسانها را نادیده گرفت. و همین جانور وحشی است که به زعم سحابیها «مشی چپ» داشته و «خوشفکر» بوده. امروز همین بهشتی بسیار «خوشفکر»، از درون گور به سحابی توصیه کرده، «الان شرایطی هست که میتوان این مباحث را مطرح کرد!» و سحابی هم بلافاصله دست به قلم برده که «خاطرات» بنویسد و زیر نظر داش صفارهرندی آنرا انتشار دهد. باشد که «قلم زرین» را در صحرای عربستان از دست «جبرئیل» دریافت کند تا یک جلد خاطرات دیگر هم انتشار دهد:
«برژینسکی [...] بسیار خوشفکر بود [...] به لحاظ مشی اقتصادی بسیار چپ بود [...] ما [ولایت فقیه] را نمیپذیرفتیم [...]در مراسم شب هفت مرحوم ریگان این مباحث را مطرح کردم [...] مرحوم برژینسکی [...] در سالن با جمعی از جوانان [مرحوم] مشغول صحبت کردن بودند [...] من از کنار ایشان رد شدم و ایشان نیز به ناگاه مرا دیدند و سریع به طرف من آمدند و مرا درآغوش گرفتند [...] مرحوم برژینسکی نیز با این اصل موافق نبودند اما به من توصیه کردند الان شرایطی نیست بتوانیم این مباحث را مطرح کنیم[...]»
فاشیستهای فکل کراواتی جمکران یا اعضای نهضت آزادی، دست در دست گروه عبادی به دست و پا افتادهاند که به هر ترتیب شده قانون اساسی حکومت عصر حجر را حفظ کنند، تا ما ملت از چارچوب توحش حکومت دینی رها نشویم. دلیل مخالفتهای مضحک عملة استعمار با «ولایت فقیه» در واقع تداوم بخشیدن به حکومت اسلامی است. میدانیم که با حذف ولایت فقیه از قانون اساسی، هیچ مشکلی حل نخواهد شد. چون همانطورکه بارها در همین وبلاگ گفتیم، دو اصل اول و دوم این قانون، برای نفی اصول یک حاکمیت دمکراتیک کفایت خواهد کرد. در واقع پایه و اساس حکومت توحش اسلامی را همان دو اصل کذا تشکیل میدهد که حکومت ایران را بر اساس ایمان به خداوند و اصول شیعیمسلکان تعریف کرده. در نتیجه کسانی که به جنجال پیرامون حذف ولایت فقیه مشغولاند هدفشان حفظ قانون اساسی فعلی است. اینان در کمال شیادی وانمود میکنند که اگر ولایت فقیه از قانون اساسی حذف شود، هیچ مانعی بر سر راه ایجاد یک حکومت دمکراتیک وجود نخواهد داشت، حال آنکه چنین نیست!
یکی از گروههای اسلام پرست که برای حفظ قانون اساسی جمکران تلاش فراوان میکند، گروه مهدی بازرگان است که با تغییر موضع «حلزونی»، یواش، یواش به انکار مواضع پیشین خود پرداخته سعی دارد چنین وانمود کند که از روز اول با ولایت فقیه مخالف بوده! بله، بیجهت نبود که حاجاکبر با 200 سر از قدارهبندان حکومتی برای پابوس رئیس سازمان سیا به صحرای عربستان مشرف شد. این روزها مخالفت با ولایت فقیه بهترین ابزار حفظ حکومت اسلامی به شمار میرود و تردیدی نیست که اربابان این حکومت در سازمان سیا از چنین ابزاری به بهترین وجه بهره برداری خواهند کرد. به این ترتیب که دمیدن در شیپور مخالفت با ولایت فقیه را بر عهدة نوکران وفادار خود واگذار میکنند. و از این طریق با یک تیر دو نشان میزنند، هم حکومت اسلامی را حفظ میکنند، هم جایگاه اوپوزیسیون را با نوکران خود اشغال خواهند کرد. و میدانیم که بهترین و شایستهترین نوکران آنگلوساکسونها در «نهضت آزادی» حضور دارند. این نهضت «دو رو»، هر وقت لازم آید «ملی» میشود و هر گاه منافع سازمان سیا ایجاب کند، مذهبی!
ولی این «نهضت» در واقع، نه ملی است و نه مذهبی، یک تشکل استعماری است که به موازات جبهة ملی ایجاد شد تا فضای اجتماعی را هر چه بیشتر به عامل مذهب سیاسی آلوده کند. نیازی به توضیح نیست که حسینیة ارشاد در واقع یکی از شاخکهای تبلیغاتی همین تشکل دستساز استعمار است که تحت نظارت مستقیم ساواک، دانشجویان را به بیراهة «دین مترقی» رهنمون میشد. ویژگی گروه مهدی بازرگان مخالفت بیچون و چرا با «لائیسیته» است، و به همین دلیل از نورچشمیهای سازمان سیا به شمار میرود. این گروه به مراتب از دستاربندان خطرناکتر است چون مانند شریعتی در «بستهبندی» غربی به حضور ملت ایران تقدیم شده، و باب طبع دینفروشان و غربپرستان است. نهضت کذا، دو قبله دارد، مکه و حومة واشنگتن! وقتی سازمان سیا قصد جهاد با اتحاد شوروی را دارد، دارودستة بازرگان آیات قرآن بلغورمیکنند و خود بازرگان در سیمای کریه جمکران «شوی الهی» اجرا میکند. وقتی اتحاد جماهیر شوروی وجود ندارد، ابراهیم یزدی به عنوان سخنگوی نهضت آزادی، رسماً از تروریستهای چچن حمایت میکند و خواستار استقلال مردم «مسلمان» چچن میشود. و امروز که حاکمیت آمریکا مانند الاغ کور در باتلاق دست و پا میزند و نهضت حوزه و بازار جائی برای هارت و پورت ندارد، عزتالله سحابی را به میدان فرستادهاند، تا یک فرش شش در چهار با تاروپود جفنگ و دروغ ببافد و در برابر دیدگان مخاطب پهن کند.
امروز پس از اینکه خیالمان از سلامتی خواهر «اینگرید بتانکور»، زینب «فرانسوی ـ کلمبیائی» آسوده شد، به سراغ مسائل کشور خودمان رفتیم. ابتدا سری به خطبههای علفزار زدیم و مشاهده فرمودیم که «وقوقیهها» دیگر لطف چندانی ندارد، چون برق و جلای «جنگ» را از دست داده. بله امروز آخوند جنتی بجای تهدید و خط و نشان کشیدن برای اسرائیل، آمریکا و چرندبافی پیرامون «جهاد» و «شهادت» و دیگر ترهات ساواک اسلامی، به مردم نصیحت میکرد که اگر برق نیست، کمتر مصرف کنید! درست میشود، صبر داشته باشید، همة مشکلات حل خواهد شد! خلاصة مطلب خدا بزرگ است. به عبارت دیگر، صبر کنید ببینیم آمریکا برایمان چه برنامهای دارد! ولی اگر آخوند جنتی چشم امید به دست ارباب دوخته، دعا میکند و ورد میخواند، عزتالله سحابی به شیوة رایج گورکنها از طریق نبش قبر به نقل خاطرات مشغول شده.
با مطالعة «خاطرات» عزتالله خان، در سایت «اطلاعات نت» میبینیم که آنچه طی سی سال اخیر شاهد بودهایم، توهمی بیش نبوده. «واقعیات» سه دهة اخیر را میباید از زبان حاج عزتالله سحابی، یکی گورکنان فکلکراواتی جمکران بشنویم، و به عنوان نمونه، بدانیم که نهضت آزادی پیش از براندازی سال 1357، خواهان براندازی 22 بهمن نبوده، و از تشکیل شورای سلطنت حمایت میکرده! هر چند ما هم مانند بسیاری از ایرانیان به یاد داریم که همین نهضت منفور، در دوران نخست وزیری بختیار از ریش و پشم و نعلین و براندازی حمایت میکرد، ولی امروز که جهت باد عوض شده، نهضت آزادی حوزه و بازار هم با پیروی از اکبر بهرمانی از طریق نبش قبر تغییر موضع داده. اما برخلاف حاج اکبر که در نبش قبر «خمینی» تخصص پیدا کرده، عزت الله سحابی در کمال «استقلال و آزادی»، به نبش قبر خمینی، بهشتی، طالقانی و دیگران پرداخته تا به ما بگوید، بهشتی سوسیالیست و مخالف با ولایت فقیه بوده، خمینی نمیخواسته بنیصدر را بر کنار کند! خلاصة مطلب، سحابی در مصاحبة خود ضمن تروریست خواندن مجاهدین، دمی هم برایشان جنبانده میگوید، انفجارهای نخست وزیری و دیگر ترورها کار مجاهدین خلق نبوده، چون این کارها از «گروه کوچک تروریستی» ساخته نیست. البته ما هم میدانستیم که انفجارهای کذا کار ساواک جمکران بود و پیشتر هم گفته بودیم که انتساب ترورها به مجاهدین خلق در واقع کسب وجهه برای آنهاست، چون کسی از مرگ امثال بهشتی و رجائی یا حسن آیت متأثر نمیشد. نفرت از عملة سازمان سیا چنان وسیع بود که بسیاری از افراد بدون اینکه بدانند ترورها جهت گسترش سرکوب ما ملت سازماندهی شده، از مرگ موجودات مفلوکی چون رجائی یا بهشتی ابراز شادمانی هم میکردند. غافل از اینکه چنین واکنشی آنان را به توحش و سبعیت حاکمیت نزدیک و نزدیکتر میکند.
در هر حال سحابی ادعا کرده، بعضی ترورها کار «روشنفکران» بود که با الهام از آثار شریعتی اقدام به کشتار «آیات عظام» میکردند! نام این روشنفکران هم «گروه فرقان» است! بله، به زعم نانخورهای سازمان سیا، «روشنفکر»، جنایتکاری است که با تکیه بر ترهات شریعتی مرتکب قتل میشود. جای تعجب نیست، چرا که وقتی امثال «فرهادپور» که مهملات خمینی را تکرار میکنند، «روشنفکر چپ» خوانده میشوند، تیغکشهای پیرو شریعتی نیز «روشنفکر» خواهند شد. و عزتالله سحابی که همچون عبدالعلی بازرگان مزدوری برای سازمان سیا را از پدر محترمشان به ارث بردهاند، به بهانة نقل «خاطرات»، به بازنویسی و تحریف واقعیتهای تاریخی سه دهة اخیر پرداخته بیشرمانه میگویند، بهشتی روشنفکر، چپگرا و با ولایت فقیه مخالف بود:
«بهشتی [...] بسیار خوشفکر بود [...] به لحاظ مشی اقتصادی بسیار چپ بود [...] ما [ولایت فقیه] را نمیپذیرفتیم [...] در مراسم شب هفت مرحوم طالقانی این مباحث را مطرح کردم [...] مرحوم بهشتی [...] در سالن با جمعی از جوانان مشغول صحبت کردن بودند [...] من از کنار ایشان رد شدم و ایشان نیز به ناگاه مرا دیدند و سریع به طرف من آمدند و مرا درآغوش گرفتند [...] مرحوم بهشتی نیز با این اصل موافق نبودند اما به من توصیه کردند الان شرایطی نیست بتوانیم این مباحث را مطرح کنیم [...]»
ولی ما به یاد داریم که چند هفته پس از «انقلاب» شکوهمند ناتو در کشورمان، در یکی از شهرهای شمال، دست جوانی را به خاطر دزدیدن یک کیسه برنج قطع کردند، و همین بهشتی خوشفکر در تلویزیون به توجیه توحش اسلام پرداخته میگفت:
«در شرع اسلام، جرم دزدیدن یک کیسه برنج از دزدیدن چندین میلیون تومان بیشتر است، برای اینکه در یک جامعة اسلامی، کسی که یک کیسة برنج دارد، باید احساس اطمینان کند که کسی این کیسه برنج را از او نخواهد دزدید[...]»
بله جناب بهشتی به همین سادگی سوءاستفادة کلان مالی را توجیه میکرد، و مسلم است که برای چنین توجیه بیشرمانهای باید فقر و گرسنگی انسانها را نادیده گرفت. و همین جانور وحشی است که به زعم سحابیها «مشی چپ» داشته و «خوشفکر» بوده. امروز همین بهشتی بسیار «خوشفکر»، از درون گور به سحابی توصیه کرده، «الان شرایطی هست که میتوان این مباحث را مطرح کرد!» و سحابی هم بلافاصله دست به قلم برده که «خاطرات» بنویسد و زیر نظر داش صفارهرندی آنرا انتشار دهد. باشد که «قلم زرین» را در صحرای عربستان از دست «جبرئیل» دریافت کند تا یک جلد خاطرات دیگر هم انتشار دهد:
«برژینسکی [...] بسیار خوشفکر بود [...] به لحاظ مشی اقتصادی بسیار چپ بود [...] ما [ولایت فقیه] را نمیپذیرفتیم [...]در مراسم شب هفت مرحوم ریگان این مباحث را مطرح کردم [...] مرحوم برژینسکی [...] در سالن با جمعی از جوانان [مرحوم] مشغول صحبت کردن بودند [...] من از کنار ایشان رد شدم و ایشان نیز به ناگاه مرا دیدند و سریع به طرف من آمدند و مرا درآغوش گرفتند [...] مرحوم برژینسکی نیز با این اصل موافق نبودند اما به من توصیه کردند الان شرایطی نیست بتوانیم این مباحث را مطرح کنیم[...]»
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت