مادر و مصباح!
...
امروز مشخص شد که تا پیش از ظهور پرزیدنت احمدی نژاد، اشراف بر ایران حکومت میکردهاند! بله به گفتة حنازرچوبه، و به نقل از فردی به نام «سعیدلو»، تیغکشها و کلاه مخملیهای حوزه و بازار جزو اشراف ایران زمین بودهاند و ما نمیدانستیم! چقدر کور بودیم که اشرافیت را در گفتار و کردار اکبر بهرمانیها، رحیم صفویها، محسن رضائیها، موسویها و خرازیها و به ویژه در جبین مهاجرانیها و محتشمیپورها ندیده بودیم! اینروزها واقعاً مسائل عجیبی مطرح میشود، نه تنها درحنازرچوبه که در «پیک نت»، آنهم درباب آزادیخواهی محتشمیپور!
بله! امروز معلوم شد آخوند محتشمیپور، که نان تجارت زن و کودک و قاچاق مواد مخدر از مرزهای شرقی را میل میفرمایند، و تاروپود وجودشان از جنایت و سرکوب و چپاول بافته شده، در واقع از آزادیخواهان دلسوختة مرز پر گهراند، و سرکوب مردم و سختگیری بر زنان و جوانان فقط زیر سر مصباح یزدی است! چنین «اظهاراتی» از این جهت در بوق و کرنا گذاشته میشود تا استعمار غرب بتواند شرایطی فراهم آورد که ایران را بیش از پیش به حکومت اسلامی ترکیه نزدیک کند. و به این ترتیب در هر دو کشور نیروهای نظامی نقش اوپوزیسیون ایفا خواهند کرد. با یک تفاوت عمده: در کشور ترکیه نیروهای نظامی به دروغ مدافع «لائیسیتهاند»، حال آنکه در ایران نیروهای مسلح مدافع اسلام خواهند بود. این در حالی است که حاکمیت چه در ایران و چه در ترکیه حاکمیت سرکوب استعماری است و دستنشاندة ایالات متحد!
پس از اینکه طرح «لولوسازی» از احمدی نژاد در داخل و خارج ایران شکست خورد، و تبدیل علی کوچیکه به «مرد قدرتمند» نیز امکانپذیر نشد، فعلة فاشیسم به نعلین مصباح یزدی چنگ انداختهاند تا از وی یک «لولوی» مقبول برای ما ملت بسازند، و حسابی ما را بترسانند. چون ایالات متحد ناچار است به روابط پنهانی سی سالة خود با حکومت جمکران پایان داده، دوران شیرین نامزدبازی با حکومت ضدامپریالیست و «نه شرقی، نه غربی» را به صورت علنی آغاز کند. ادعاهای عجیب و غریب احمدی نژاد در مورد توطئه در رم و بغداد علیه شخص «پرزیدنت»، ریشه در همین سیاست نوین دارد. سیاستی که در آن استعمار غرب عرصة سیاسی کشور را با جنجال پیرامون تقابل کاذب بین ترهات علی شریعتی و مصباح یزدی کاملاً اشباع خواهد کرد، تا مبادا جریان لائیک فرصتی برای ابراز وجود داشته باشد.
در اوج تصفیههای خونین حکومتی و جنگ با عراق، ابودلقک سروش به اتفاق آخوند فرخ نگهدار، احسان طبری و مصباح یزدی در تلویزیون جمکران «شو» اجرا میکردند. برادر فرخ نگهدار را به حال خود رها میکنیم، ایشان «انقلاب» فرمودند تا بتوانند در مسجد لندن پای منبر محمد خاتمی نماز شکر به جای آورند! از همین رو ارزش اتلاف وقت ندارند، و حزب شریف توده هم که امروز خوشبختانه از سوی همگان شناخته شده و مانند مشک است که خود میبوید! در نتیجه میپردازیم به دجالی به نام سروش که به دلیل بندگی و بردگی ذاتی، بلندگوی سیاستهای استعمار در ایران شده. و امروز همصدا با محتشمیپور منفور به مخالفت با یک آخوند مفلوک به نام مصباح یزدی برخاسته.
محتشمیپور نیازی به معرفی ندارد! وی همان آخوندی است که در مخالفت با احداث خط لولة صلح قیام کرد، چرا که اگر مرزهای شرقی ایران امن شود، تجارت زن و کودک، مواد مخدر و اسلحه خدشهدار شده حق و حساب محتشمیپور و اصلاحطلبان از این تجارت شرافتمندانه پرداخت نخواهد شد. به همین دلیل محتشمیپور به این نتیجه رسیده که مصباح یزدی قصد کودتا دارد! بله حماقت وقتی با نوکری برای ناخداکلمب در هم آمیخته شود، نتیجهای جز این نخواهد داشت: ظهور مشتی جنایتکار و چپاولگر تحت عنوان حجتالاسلام والمسلمین یا آیتالله. همانطورکه گفتیم هر گاه منافع ناخداکلمب تهدید میشود یک آیتالله از زبالهدان بیرون میکشند تا برای جانفشانی در راه استعمار «احساس تکلیف» کرده فتوی صادر کند. خلاصة مطلب محتشمیپور امروز در روزینامه آخوند کروبی «احساس کودتا» کرده، و «پیک نت» هم ترهات محتشمیپور را در صدر «اخبار» خود قرار داده. و اما ببینیم عبدالکریم سروش از مصباح یزدی چهها میگوید. سروش، مصباح را از مخالفان سرسخت شریعتی میخواند، و همین برای گرم کردن بازار شریعتی کافی است.
در اوج تصفیههای خونین و جنگ، ابودلقک سروش در کنار لوطی مصباح یزدی نشسته نقش عنتر ایفا میکرد و هر دو سعی داشتند نه به فرخ نگهدار و احسان طبری که به شوت و پرتها ثابت کنند که «حق» با اسلام است و مارکسیستها اشتباه میکنند وگمراهاند! البته لوطی و عنترش کاملاً «حق» داشتند چون در آن دوران شیرین گروه برژینسکی برنامة جهاد با «ملحدین» را همزمان در ترکیه، پاکستان، افغانستان و ایران آغاز کرده بود و نوکراناش با دم و دستار و ریش و نعلین به شکستن گردو مشغول بودند و از شادی سر از پا نمیشناختند. ولی امروز امثال سروش و مصباح اگر «نوآوری» نکنند، باید پوست گردو گاز بزنند. در نتیجه قرار شده اجرای نقش «مرد قدرتمند» به آخوند مصباح یزدی محول شود، آنهم از طریق ترهات دجالی به نام محتشمیپور در روزینامه «وزین» اعتماد ملی!
«پیک نت» مصاحبة جنجالی آخوند محتشمیپور با «اعتمادملی» را برایمان خلاصه کرده و ضمن مطالعة این مصاحبة شیوا و پر گهر متوجه میشویم که خمینی دجال نه در شهر نجف، که در بغداد و در کنار خیابان «زندگی» میکرد، تا رفت و آمد انگلیسیها را زیر نظر داشته باشد و ببیند چه میگویند. و در همین دوران تبعید در بغداد بود که خمینی کشف کرد انگلیسها با دخالت دین در سیاست به شدت برخورد میکنند.
ظاهرا «دز براون»، وزیر دفاع انگلستان که ماه سپتامبر سال گذشته، آشکارا به دفاع از طالبان و حکومتهای اسلامی در منطقه قیام کرد دروغ میگوید! و محتشمیپور پساز نبش قبر خمینی حقایق الهی را کشف کرده به ما اعلام میدارد:
«امام میفرمود که انگلیسیها داشتند از یکی از محلههای بغداد رد میشدند [...] صدای اذان برخاست. پرسیدند که آن بالا چه میگویند. گفتند اذان نماز میگویند. گفت این اذان برای ما خطری در بر دارد؟ گفتند خیر. افسر انگلیسی گفت حالا که خطری ندارد بگذارید هر چقدر میخواهند اذان بگوید.»
اگر به چند سطر فوق دقت کنیم خواهیم دید که امام سیزدهم پا به پای انگلیسیهائی که از یک محلة بغداد میگذشتند، گویا در حرکت بودهاند، در غیر اینصورت نمیتوانستند کل این گفتگو را بشنوند. شاید هم انگلیسیها داد میزدند، و یا اینکه انگلیسیها در برابر امام ایستاده بودند، و داشتند در جیبشان دنبال پول خرد میگشتند تا کمکی به رهبر انقلاب کرده باشند، و در همان حال با یکدیگر صحبت میکردند، بدون اینکه بدانند رهبرکبیر انقلاب که در نجف لنگر انداخته و در بغداد گدائی میکنند، به زبان انگلیسی هم تسلط کامل دارند و به احتمال زیاد در زندان اوین با منتظری روی یک نیمکت نشسته بودند.
ولی محتشمیپور به دلیل حماقت ذاتی این نکات را در نظر نمیگیرد. این چرندیات را میگوید تا ضمن دفاع از شعار استعماری «سیاست ما عین دیانت ماست» از آیتالله شریعتمداری و انجمن حجتیه انتقاد کند، چون اینان معتقد به دخالت دین در سیاست نیستند و به گفتة محتشمیپور ضرری برای رژیم شاه نداشتند. ولی در عین حال متوجه هستیم که محتشمیپور با چنین اظهارات ابلهانهای ، همزمان درحال بازار گرمی برای همان انجمن حجتیه است. چون امروز افکار عمومی در ایران مخالف دخالت دین در سیاست شده، و اربابان محتشمیپور میپندارند با استقرار حکومت سلطنتی قادراند دستاربندان مزدور خود را در پناه انجمن حجتیه و دربار قرار داده و هر گاه لازم شد آنان را از انجمن کذا خارج فرمایند تا شعار «سیاست ما عین دیانت ماست» سر دهند و منافع ناخدا کلمب را دوباره حفظ کنند!
پس از افشاگریهای احمقانة محتشمیپور جهت بازار گرمی برای انجمن حجتیه، نوبت به «پارسی پور» متخصص امور صیغه و ترویج ابتذال میرسد که در نظام استعماری ترکیه یک «الگوی مناسب» برای جامعة ایران رویت کند. البته در سایت رادیوزمانه. بله، «پارسیپور» طی تحقیقات علمی خود به این نتیجه رسیده که مسائل زنان در ایران به حجاب اجباری محدود میشود، و اگر ایران هم از ترکیه پیروی کند، دیگر «فرار مغزها» پیش نخواهد آمد. البته مغزی که در سر امثال «پارسیپور» میتوان یافت در هر حال جائی برای فرار نخواهد داشت. بله، حاجیه پارسیپور که گیسوان افشانی هم دارند و دریغ استکه چنین ترة افشانی زیر یک تکه پارچه پنهان شود، فرموده، حاضر است کچل باشد ولی حجاب نگذارد، چون دچار اضطراب میشود و حس میکند آن تکه پارچة کذا مغز و دهانش را میپوشاند و مانع حرکت وی خواهد شد. میبینیم که مغز پارسیپورها کجا واقع شده! و به همین دلیل است که حقوق زنان را به «حق انتخاب حجاب» تقلیل میدهد. و همزمان وزارت ارشاد حکومت جمکران به نشر و پخش ترهات فاطمه مرنیسی همت میگمارد. در مورد مرنیسی پیشتر توضیح دادهایم یک زن مراکشی است که مانند دیگر نخبگان جهان سوم از ناکجاآباد استخراج شده و هر چه بفرمایند اطاعت میکند، و هرچه از قول او بگویند تکذیب نخواهد کرد. با در نظر گرفتن مسیر پروپاگاند استعماری، حقوق زنان در کشور ایران به دو اجبار محدود میشود: حجاب یا بیحجابی اجباری! دو اجباری که با گزینههای مکفال هماهنگی کامل دارد. حکومت دینی و حجاب اجباری، یا حکومت سلطنتی که بر حسب اقتضای منافع استعمار میتواند به حکومت عبدالله گل، یا حکومت «آتاتورک» شباهت داشته باشد.
بیدلیل نیست که فارس نیوز عکس یک زن تپل مپل ترک به نام «نورایجان بزیرگان» را با یک روسری گلمگلی منتشر کرده، که ضمن ابراز ارادت تلویزیونی به خمینی، از ظلم و ستم به «دختران دانشجو» داستانسرائی میکند، و میگوید به دلیل رعایت حجاب وادار به سقط جنین هم شده! البته داستان فارس نیوز را که «مطالعه» میکنید متوجه میشوید که دانشجوی محجبة ترک از ترس پلیس سقط جنین کرده، خواهان رعایت حقوق بشر است، البته حقوق بشر مخصوص «خواهران» محجبه و از همه مهمتر خمینی را هم خیلی دوست دارد!
بهتر است پاسداران سلطنتطلب جهت سپاسگذاری از «نورایجان» به ایشان یک بورس دانشگاه زنجان پیشنهاد کنند. «نورایجان» به محض ورود به تهران به عنوان خوشآمد، و به دلیل همان روسری گلدار، کتک مفصلی از دست مبارک سردار رادان نوش جان کرده، نماز جماعتی هم به امامت سردار زارعی بجا میآورند، و در حین اجرای همین فریضة دینی است که مایوی هستهای سرباز آمریکائی را به تن سردار زارعی میبیند و به اهداف شوم سردار زارعی و کودتای مصباح یزدی پی میبرند، و اسرار آن را برای محتشمیپور عزیزشان فاش میکنند. سپس محتشمیپور با روزینامه کروبی مصاحبه میکند و میگوید:
« انگلیسیها داشتند از یکی از محلههای تهران رد میشدند [...] صدای اذان برخاست. پرسیدند که آن بالا چه میگویند. گفتند سردار رادان اذان نماز میگویند. گفتند این اذان برای ما خطری در بر دارد؟ گفتند بلی. افسر انگلیسی گفت حالا که خطر دارد، هرچه زودتر سروش و محتشمیپور را بگوئید از مصباح یزدی، و انجمن حجتیه بدگوئی کنند و بگویند حجتیه با دخالت دین در سیاست مخالف است.»
البته این متنی است که «پیک نت» برایمان خلاصه خواهد کرد! در غیراینصورت سخنان محتشمیپور مفصلتر از اینهاست! ولی ما به دلیل ضدامپریالیست بودن حکومت جمکران ناچاریم اولویت را به مبارزات بیامان این حکومت با آمریکای جهانخوار بدهیم، به ویژه که یانکیها همین چند روز پیش دو بار به پرزیدنتمان نظر سوء داشتند و خوشبختانه موفق نشدند! فکرش را بکنید در این گرمای تابستان که طبق «برنامة منظم» ساواک منفور روزی 4 ساعت برق «شهروندان» قطع میشود، «هالة نور» پرزیدنتمان را هم از ما بگیرند! چرا؟ چون ایالات متحد میخواهد با دشمنان دروغین خود رابطه برقرار کند.
آمریکا میخواهد همانطور که این روابط را با صحنه سازی و هی کردن ریزه خواران خود به سفارت آمریکا در تهران قطع کرد ـ تا مسئولیت آنرا متوجة نوکران خود کرده و ملت ایران را از طریق تحریم و جنگ چپاول کند ـ با صحنهسازی و پدرسوختگی، از طریق ایجاد آشوب و بحران و احتمالاً براندازی این روابط را از نو برقرار کرده، وانمود کند که حکومت دست نشاندة ایران خواهان برقراری روابط شده! شایعة بمباران و تهاجم نظامی به ایران، آنهم از سوی اسرائیل مفلوک برای همین بر سر زبانها افتاده. از آنجا که در تهران از برکت اوباشی چون کرباسچی زمینی باقی نمانده، گاوچرانها شاید میخواهند چند تا از این برجهائی را که «تبرج» هستند و زیاده از حد خودنمائی میکنند صاف کرده نمایندگی خود را در آنجا بسازند. بله، این رفتار ناشی از بیادبی یانکیهاست. اگر مادرشان اینها را درست تربیت کرده بود مثل آدم رسماً خواهان برقراری روابط سیاسی با حکومت اسلامی میشدند. ولی جماعت گاوچران اصولا لات و بی پدر و مادر است. بیدلیل نیست که حنازرچوبه به نقل از پرزیدنت احمدی نژاد میگوید، تمام مشکلات ما این است که اهمیت جایگاه مادر در جامعه مشخص نشده. اگر در ایالات متحد اهمیت «جایگاه مادر» مشخص شده بود، گورکنها هم ناچار نبودند برای حفظ منافع ارباب هر روز از قول امام سیزدهم خاطرات ضد و نقیض نقل کنند، یک روز خواهان دوستی با گاوچرانها شوند، و روز دیگر شعار مرگ بر آمریکا سر دهند.
بنگاه خبرپراکنی ناخدا کلمب، به نقل از واشنگتن پست مورخ 23 ژوئن 2008، مینویسد، مسئولان حاکمیت ایالات متحد گفتهاند اگر ایران با استقرار نمایندگی آمریکا در تهران مخالفت کند، برای آمریکا بهتر است چرا که این مخالفت نشانگر هراس مسئولان ایران از ایجاد ارتباط با ایالات متحد خواهد بود. و به همین دلیل رهبر فرزانه که مدتها بود تکه استخوانی از ارباب دریافت نکرده بودند، فرصت را غنیمت شمرده، امروز به تکرار ترهات سی سال پیش پرداخته، یادی از شعار «مرگ بر آمریکا» هم فرمودهاند. میبینیم که نه تنها جایگاه مادر مقام معظم رهبری که جایگاه خود ایشان و دیگر دستاربندان نیز در جامعه مشخص نشده. اگر فردا موضع آمریکا تغییر کند، محتشمیپور در مصاحبه با اعتماد ملی خواهد گفت:
«امام میفرمود که آمریکائیها داشتند از یکی از محلههای تهران رد میشدند [...] شعار مرگ بر آمریکا برخاست. پرسیدند که آن بالا چه میگویند. گفتند شعار مرگ بر آمریکا سر میدهند. پرسیدند این شعار برای ما خطری در بر دارد؟ گفتند خیر برایمان منافع بسیار دارد. افسر آمریکائی گفت حالا که خطری ندارد بگذارید هر چقدر میخواهند مرگ بر آمریکا بگویند.»
امروز مشخص شد که تا پیش از ظهور پرزیدنت احمدی نژاد، اشراف بر ایران حکومت میکردهاند! بله به گفتة حنازرچوبه، و به نقل از فردی به نام «سعیدلو»، تیغکشها و کلاه مخملیهای حوزه و بازار جزو اشراف ایران زمین بودهاند و ما نمیدانستیم! چقدر کور بودیم که اشرافیت را در گفتار و کردار اکبر بهرمانیها، رحیم صفویها، محسن رضائیها، موسویها و خرازیها و به ویژه در جبین مهاجرانیها و محتشمیپورها ندیده بودیم! اینروزها واقعاً مسائل عجیبی مطرح میشود، نه تنها درحنازرچوبه که در «پیک نت»، آنهم درباب آزادیخواهی محتشمیپور!
بله! امروز معلوم شد آخوند محتشمیپور، که نان تجارت زن و کودک و قاچاق مواد مخدر از مرزهای شرقی را میل میفرمایند، و تاروپود وجودشان از جنایت و سرکوب و چپاول بافته شده، در واقع از آزادیخواهان دلسوختة مرز پر گهراند، و سرکوب مردم و سختگیری بر زنان و جوانان فقط زیر سر مصباح یزدی است! چنین «اظهاراتی» از این جهت در بوق و کرنا گذاشته میشود تا استعمار غرب بتواند شرایطی فراهم آورد که ایران را بیش از پیش به حکومت اسلامی ترکیه نزدیک کند. و به این ترتیب در هر دو کشور نیروهای نظامی نقش اوپوزیسیون ایفا خواهند کرد. با یک تفاوت عمده: در کشور ترکیه نیروهای نظامی به دروغ مدافع «لائیسیتهاند»، حال آنکه در ایران نیروهای مسلح مدافع اسلام خواهند بود. این در حالی است که حاکمیت چه در ایران و چه در ترکیه حاکمیت سرکوب استعماری است و دستنشاندة ایالات متحد!
پس از اینکه طرح «لولوسازی» از احمدی نژاد در داخل و خارج ایران شکست خورد، و تبدیل علی کوچیکه به «مرد قدرتمند» نیز امکانپذیر نشد، فعلة فاشیسم به نعلین مصباح یزدی چنگ انداختهاند تا از وی یک «لولوی» مقبول برای ما ملت بسازند، و حسابی ما را بترسانند. چون ایالات متحد ناچار است به روابط پنهانی سی سالة خود با حکومت جمکران پایان داده، دوران شیرین نامزدبازی با حکومت ضدامپریالیست و «نه شرقی، نه غربی» را به صورت علنی آغاز کند. ادعاهای عجیب و غریب احمدی نژاد در مورد توطئه در رم و بغداد علیه شخص «پرزیدنت»، ریشه در همین سیاست نوین دارد. سیاستی که در آن استعمار غرب عرصة سیاسی کشور را با جنجال پیرامون تقابل کاذب بین ترهات علی شریعتی و مصباح یزدی کاملاً اشباع خواهد کرد، تا مبادا جریان لائیک فرصتی برای ابراز وجود داشته باشد.
در اوج تصفیههای خونین حکومتی و جنگ با عراق، ابودلقک سروش به اتفاق آخوند فرخ نگهدار، احسان طبری و مصباح یزدی در تلویزیون جمکران «شو» اجرا میکردند. برادر فرخ نگهدار را به حال خود رها میکنیم، ایشان «انقلاب» فرمودند تا بتوانند در مسجد لندن پای منبر محمد خاتمی نماز شکر به جای آورند! از همین رو ارزش اتلاف وقت ندارند، و حزب شریف توده هم که امروز خوشبختانه از سوی همگان شناخته شده و مانند مشک است که خود میبوید! در نتیجه میپردازیم به دجالی به نام سروش که به دلیل بندگی و بردگی ذاتی، بلندگوی سیاستهای استعمار در ایران شده. و امروز همصدا با محتشمیپور منفور به مخالفت با یک آخوند مفلوک به نام مصباح یزدی برخاسته.
محتشمیپور نیازی به معرفی ندارد! وی همان آخوندی است که در مخالفت با احداث خط لولة صلح قیام کرد، چرا که اگر مرزهای شرقی ایران امن شود، تجارت زن و کودک، مواد مخدر و اسلحه خدشهدار شده حق و حساب محتشمیپور و اصلاحطلبان از این تجارت شرافتمندانه پرداخت نخواهد شد. به همین دلیل محتشمیپور به این نتیجه رسیده که مصباح یزدی قصد کودتا دارد! بله حماقت وقتی با نوکری برای ناخداکلمب در هم آمیخته شود، نتیجهای جز این نخواهد داشت: ظهور مشتی جنایتکار و چپاولگر تحت عنوان حجتالاسلام والمسلمین یا آیتالله. همانطورکه گفتیم هر گاه منافع ناخداکلمب تهدید میشود یک آیتالله از زبالهدان بیرون میکشند تا برای جانفشانی در راه استعمار «احساس تکلیف» کرده فتوی صادر کند. خلاصة مطلب محتشمیپور امروز در روزینامه آخوند کروبی «احساس کودتا» کرده، و «پیک نت» هم ترهات محتشمیپور را در صدر «اخبار» خود قرار داده. و اما ببینیم عبدالکریم سروش از مصباح یزدی چهها میگوید. سروش، مصباح را از مخالفان سرسخت شریعتی میخواند، و همین برای گرم کردن بازار شریعتی کافی است.
در اوج تصفیههای خونین و جنگ، ابودلقک سروش در کنار لوطی مصباح یزدی نشسته نقش عنتر ایفا میکرد و هر دو سعی داشتند نه به فرخ نگهدار و احسان طبری که به شوت و پرتها ثابت کنند که «حق» با اسلام است و مارکسیستها اشتباه میکنند وگمراهاند! البته لوطی و عنترش کاملاً «حق» داشتند چون در آن دوران شیرین گروه برژینسکی برنامة جهاد با «ملحدین» را همزمان در ترکیه، پاکستان، افغانستان و ایران آغاز کرده بود و نوکراناش با دم و دستار و ریش و نعلین به شکستن گردو مشغول بودند و از شادی سر از پا نمیشناختند. ولی امروز امثال سروش و مصباح اگر «نوآوری» نکنند، باید پوست گردو گاز بزنند. در نتیجه قرار شده اجرای نقش «مرد قدرتمند» به آخوند مصباح یزدی محول شود، آنهم از طریق ترهات دجالی به نام محتشمیپور در روزینامه «وزین» اعتماد ملی!
«پیک نت» مصاحبة جنجالی آخوند محتشمیپور با «اعتمادملی» را برایمان خلاصه کرده و ضمن مطالعة این مصاحبة شیوا و پر گهر متوجه میشویم که خمینی دجال نه در شهر نجف، که در بغداد و در کنار خیابان «زندگی» میکرد، تا رفت و آمد انگلیسیها را زیر نظر داشته باشد و ببیند چه میگویند. و در همین دوران تبعید در بغداد بود که خمینی کشف کرد انگلیسها با دخالت دین در سیاست به شدت برخورد میکنند.
ظاهرا «دز براون»، وزیر دفاع انگلستان که ماه سپتامبر سال گذشته، آشکارا به دفاع از طالبان و حکومتهای اسلامی در منطقه قیام کرد دروغ میگوید! و محتشمیپور پساز نبش قبر خمینی حقایق الهی را کشف کرده به ما اعلام میدارد:
«امام میفرمود که انگلیسیها داشتند از یکی از محلههای بغداد رد میشدند [...] صدای اذان برخاست. پرسیدند که آن بالا چه میگویند. گفتند اذان نماز میگویند. گفت این اذان برای ما خطری در بر دارد؟ گفتند خیر. افسر انگلیسی گفت حالا که خطری ندارد بگذارید هر چقدر میخواهند اذان بگوید.»
اگر به چند سطر فوق دقت کنیم خواهیم دید که امام سیزدهم پا به پای انگلیسیهائی که از یک محلة بغداد میگذشتند، گویا در حرکت بودهاند، در غیر اینصورت نمیتوانستند کل این گفتگو را بشنوند. شاید هم انگلیسیها داد میزدند، و یا اینکه انگلیسیها در برابر امام ایستاده بودند، و داشتند در جیبشان دنبال پول خرد میگشتند تا کمکی به رهبر انقلاب کرده باشند، و در همان حال با یکدیگر صحبت میکردند، بدون اینکه بدانند رهبرکبیر انقلاب که در نجف لنگر انداخته و در بغداد گدائی میکنند، به زبان انگلیسی هم تسلط کامل دارند و به احتمال زیاد در زندان اوین با منتظری روی یک نیمکت نشسته بودند.
ولی محتشمیپور به دلیل حماقت ذاتی این نکات را در نظر نمیگیرد. این چرندیات را میگوید تا ضمن دفاع از شعار استعماری «سیاست ما عین دیانت ماست» از آیتالله شریعتمداری و انجمن حجتیه انتقاد کند، چون اینان معتقد به دخالت دین در سیاست نیستند و به گفتة محتشمیپور ضرری برای رژیم شاه نداشتند. ولی در عین حال متوجه هستیم که محتشمیپور با چنین اظهارات ابلهانهای ، همزمان درحال بازار گرمی برای همان انجمن حجتیه است. چون امروز افکار عمومی در ایران مخالف دخالت دین در سیاست شده، و اربابان محتشمیپور میپندارند با استقرار حکومت سلطنتی قادراند دستاربندان مزدور خود را در پناه انجمن حجتیه و دربار قرار داده و هر گاه لازم شد آنان را از انجمن کذا خارج فرمایند تا شعار «سیاست ما عین دیانت ماست» سر دهند و منافع ناخدا کلمب را دوباره حفظ کنند!
پس از افشاگریهای احمقانة محتشمیپور جهت بازار گرمی برای انجمن حجتیه، نوبت به «پارسی پور» متخصص امور صیغه و ترویج ابتذال میرسد که در نظام استعماری ترکیه یک «الگوی مناسب» برای جامعة ایران رویت کند. البته در سایت رادیوزمانه. بله، «پارسیپور» طی تحقیقات علمی خود به این نتیجه رسیده که مسائل زنان در ایران به حجاب اجباری محدود میشود، و اگر ایران هم از ترکیه پیروی کند، دیگر «فرار مغزها» پیش نخواهد آمد. البته مغزی که در سر امثال «پارسیپور» میتوان یافت در هر حال جائی برای فرار نخواهد داشت. بله، حاجیه پارسیپور که گیسوان افشانی هم دارند و دریغ استکه چنین ترة افشانی زیر یک تکه پارچه پنهان شود، فرموده، حاضر است کچل باشد ولی حجاب نگذارد، چون دچار اضطراب میشود و حس میکند آن تکه پارچة کذا مغز و دهانش را میپوشاند و مانع حرکت وی خواهد شد. میبینیم که مغز پارسیپورها کجا واقع شده! و به همین دلیل است که حقوق زنان را به «حق انتخاب حجاب» تقلیل میدهد. و همزمان وزارت ارشاد حکومت جمکران به نشر و پخش ترهات فاطمه مرنیسی همت میگمارد. در مورد مرنیسی پیشتر توضیح دادهایم یک زن مراکشی است که مانند دیگر نخبگان جهان سوم از ناکجاآباد استخراج شده و هر چه بفرمایند اطاعت میکند، و هرچه از قول او بگویند تکذیب نخواهد کرد. با در نظر گرفتن مسیر پروپاگاند استعماری، حقوق زنان در کشور ایران به دو اجبار محدود میشود: حجاب یا بیحجابی اجباری! دو اجباری که با گزینههای مکفال هماهنگی کامل دارد. حکومت دینی و حجاب اجباری، یا حکومت سلطنتی که بر حسب اقتضای منافع استعمار میتواند به حکومت عبدالله گل، یا حکومت «آتاتورک» شباهت داشته باشد.
بیدلیل نیست که فارس نیوز عکس یک زن تپل مپل ترک به نام «نورایجان بزیرگان» را با یک روسری گلمگلی منتشر کرده، که ضمن ابراز ارادت تلویزیونی به خمینی، از ظلم و ستم به «دختران دانشجو» داستانسرائی میکند، و میگوید به دلیل رعایت حجاب وادار به سقط جنین هم شده! البته داستان فارس نیوز را که «مطالعه» میکنید متوجه میشوید که دانشجوی محجبة ترک از ترس پلیس سقط جنین کرده، خواهان رعایت حقوق بشر است، البته حقوق بشر مخصوص «خواهران» محجبه و از همه مهمتر خمینی را هم خیلی دوست دارد!
بهتر است پاسداران سلطنتطلب جهت سپاسگذاری از «نورایجان» به ایشان یک بورس دانشگاه زنجان پیشنهاد کنند. «نورایجان» به محض ورود به تهران به عنوان خوشآمد، و به دلیل همان روسری گلدار، کتک مفصلی از دست مبارک سردار رادان نوش جان کرده، نماز جماعتی هم به امامت سردار زارعی بجا میآورند، و در حین اجرای همین فریضة دینی است که مایوی هستهای سرباز آمریکائی را به تن سردار زارعی میبیند و به اهداف شوم سردار زارعی و کودتای مصباح یزدی پی میبرند، و اسرار آن را برای محتشمیپور عزیزشان فاش میکنند. سپس محتشمیپور با روزینامه کروبی مصاحبه میکند و میگوید:
« انگلیسیها داشتند از یکی از محلههای تهران رد میشدند [...] صدای اذان برخاست. پرسیدند که آن بالا چه میگویند. گفتند سردار رادان اذان نماز میگویند. گفتند این اذان برای ما خطری در بر دارد؟ گفتند بلی. افسر انگلیسی گفت حالا که خطر دارد، هرچه زودتر سروش و محتشمیپور را بگوئید از مصباح یزدی، و انجمن حجتیه بدگوئی کنند و بگویند حجتیه با دخالت دین در سیاست مخالف است.»
البته این متنی است که «پیک نت» برایمان خلاصه خواهد کرد! در غیراینصورت سخنان محتشمیپور مفصلتر از اینهاست! ولی ما به دلیل ضدامپریالیست بودن حکومت جمکران ناچاریم اولویت را به مبارزات بیامان این حکومت با آمریکای جهانخوار بدهیم، به ویژه که یانکیها همین چند روز پیش دو بار به پرزیدنتمان نظر سوء داشتند و خوشبختانه موفق نشدند! فکرش را بکنید در این گرمای تابستان که طبق «برنامة منظم» ساواک منفور روزی 4 ساعت برق «شهروندان» قطع میشود، «هالة نور» پرزیدنتمان را هم از ما بگیرند! چرا؟ چون ایالات متحد میخواهد با دشمنان دروغین خود رابطه برقرار کند.
آمریکا میخواهد همانطور که این روابط را با صحنه سازی و هی کردن ریزه خواران خود به سفارت آمریکا در تهران قطع کرد ـ تا مسئولیت آنرا متوجة نوکران خود کرده و ملت ایران را از طریق تحریم و جنگ چپاول کند ـ با صحنهسازی و پدرسوختگی، از طریق ایجاد آشوب و بحران و احتمالاً براندازی این روابط را از نو برقرار کرده، وانمود کند که حکومت دست نشاندة ایران خواهان برقراری روابط شده! شایعة بمباران و تهاجم نظامی به ایران، آنهم از سوی اسرائیل مفلوک برای همین بر سر زبانها افتاده. از آنجا که در تهران از برکت اوباشی چون کرباسچی زمینی باقی نمانده، گاوچرانها شاید میخواهند چند تا از این برجهائی را که «تبرج» هستند و زیاده از حد خودنمائی میکنند صاف کرده نمایندگی خود را در آنجا بسازند. بله، این رفتار ناشی از بیادبی یانکیهاست. اگر مادرشان اینها را درست تربیت کرده بود مثل آدم رسماً خواهان برقراری روابط سیاسی با حکومت اسلامی میشدند. ولی جماعت گاوچران اصولا لات و بی پدر و مادر است. بیدلیل نیست که حنازرچوبه به نقل از پرزیدنت احمدی نژاد میگوید، تمام مشکلات ما این است که اهمیت جایگاه مادر در جامعه مشخص نشده. اگر در ایالات متحد اهمیت «جایگاه مادر» مشخص شده بود، گورکنها هم ناچار نبودند برای حفظ منافع ارباب هر روز از قول امام سیزدهم خاطرات ضد و نقیض نقل کنند، یک روز خواهان دوستی با گاوچرانها شوند، و روز دیگر شعار مرگ بر آمریکا سر دهند.
بنگاه خبرپراکنی ناخدا کلمب، به نقل از واشنگتن پست مورخ 23 ژوئن 2008، مینویسد، مسئولان حاکمیت ایالات متحد گفتهاند اگر ایران با استقرار نمایندگی آمریکا در تهران مخالفت کند، برای آمریکا بهتر است چرا که این مخالفت نشانگر هراس مسئولان ایران از ایجاد ارتباط با ایالات متحد خواهد بود. و به همین دلیل رهبر فرزانه که مدتها بود تکه استخوانی از ارباب دریافت نکرده بودند، فرصت را غنیمت شمرده، امروز به تکرار ترهات سی سال پیش پرداخته، یادی از شعار «مرگ بر آمریکا» هم فرمودهاند. میبینیم که نه تنها جایگاه مادر مقام معظم رهبری که جایگاه خود ایشان و دیگر دستاربندان نیز در جامعه مشخص نشده. اگر فردا موضع آمریکا تغییر کند، محتشمیپور در مصاحبه با اعتماد ملی خواهد گفت:
«امام میفرمود که آمریکائیها داشتند از یکی از محلههای تهران رد میشدند [...] شعار مرگ بر آمریکا برخاست. پرسیدند که آن بالا چه میگویند. گفتند شعار مرگ بر آمریکا سر میدهند. پرسیدند این شعار برای ما خطری در بر دارد؟ گفتند خیر برایمان منافع بسیار دارد. افسر آمریکائی گفت حالا که خطری ندارد بگذارید هر چقدر میخواهند مرگ بر آمریکا بگویند.»
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت