یکشنبه، تیر ۰۲، ۱۳۸۷



آیت‌الله گلدفینگر!


...
سفر هیجان‌انگیز «برادر» صادق صبا به شهر «مقدس» قم، دستاوردهای فراوان داشت. نخست آنکه کشور ایران را به شهر قم محدود کرد و سه گزینة معروف مستر «مک‌فال» در پروژة «گذار به دمکراسی» را در قالب سه شیخ ابودلقک به ملت ایران تقدیم داشت: منتظری، روحانی و صانعی! اما پیش از پرداختن به وبلاگ امروز نگاهی خواهیم داشت به «نشست جده»، ‌ و ماجرای دانشگاه زنجان. در همینجا به هم‌میهنان هوچی یادآور شویم که حقوق و آزادی‌های اجتماعی در ایران به حقوق یک «دختر دانشجو» محدود نمی‌شود! نیازی به توضیح نیست که حکومت اسلامی ناقض کلیة حقوق انسانی است،‌ و این حقوق با جنسیت انسان‌ها هم هیچ ارتباطی ندارد. در مورد نشست جده نیز، همانطور که می‌دانیم این «گردهمائی» به ابتکار پادشاه عربستان برگزار شد و طبق گزارش «لوموند»، مورخ 22 ژوئن 2008 بدون نتیجه هم پایان گرفت، چرا که کشورهای عضو اوپک پیش از آغاز جلسه با تمایل«اعلیحضرت» جهت افزایش تولید نفت مخالفت کردند. و اما بنگاه خبرپراکنی ناخداکلمب در مورد مطلب فوق همانطورکه «دوست داشت» و «فکر می‌کرد» یک تیتر برگزید، و زیر همین تیتر، مطلبی منتشر فرمود در تخالف کامل با آن! همانطورکه در وبلاگ «کلمبستان» گفتیم، مدتی است که سایت‌های فارسی زبان بجای «خبر»، فکر و خیال منتشر می‌کنند، و حتماً مخاطب‌شان را هم ابله می‌پندارند. از این گذشته هر چه نخبگان میهنی بیشتر مهمل می‌گویند اظهارات‌شان بازتاب گسترده‌تری پیدا می‌کند، و صد البته از این روند انتشار مهملات، نباید مقالات «وزین» و چرندبافی‌های امثال فرد هالیدی و سیمور هرش را مستثنی بدانیم. حال بپردازیم به ماجرای زنجان.

آنطور که رسانه‌های جمکران ـ درو نمرزی و برونمرزی ـ نقل می‌کنند، دفتر تحکیم وحدت با پخش فیلمی معاون نامحترم دانشگاه زنجان را «افشا» کرده. به جزئیات ماجرا اشاره نمی‌کنیم چون مسلماً همة هم‌میهنان گرامی در جریان آن قرار گرفته‌اند و پیشتر هم در این وبلاگ گفتیم در نظام سلطه به ویژه نظام سلطة دینی و استعماری از قماش حکومت اسلامی، سلطه‌گر برای اعمال سلطه به ویژه بر زنان از آزادی بی‌قید و شرط برخوردار است، و هیچ دادرسی هم وجود ندارد. به همین دلیل در چنین نظام‌هائی کسانی که مورد تعرض قرار می‌گیرند، همواره محکوم خواهند شد. پیشتر در همین مورد به یکی ازتیغ‌کش‌های مؤتلفه که مانند مخملباف از 16 سالگی «مبارزه» می‌کرد و به زندان رفته بود اشاره کردیم و گفتیم این فرد به دلیل اینکه سال‌ها در زندان مورد تعرض قرار گرفته بود، و همه در جریان این امر قرار داشتند، حتی از الطاف خمینی دجال هم بی‌بهره ماند، حال آنکه در یک نظام انسان‌محور چنین فردی در واقع قربانی به شمار می‌رود. بگذریم و باز گردیم به زنجان!

به محض اینکه ماجرای زنجان «افشا» شد، همة قلم به مزدهای جمکران قلم‌ها را برای مبارزه با ستمی که بر «دختران» دانشجو روا می‌دارند به دست گرفتند و به سیاه کردن صفحات مشغول شدند. گروهی هم مانند سید ابراهیم نبوی، معاون «طناز» وزارت کشور جنگ زرگری با شرکاء آغاز کردند! البته روشنفکران حرفه‌ای و صاحب‌نام برون‌جمکرانی هم با به عاریت گرفتن مطالب دیگران، به قلمفرسائی پیرامون «پیکرزن، در مقام مکان عمومی» به نقل کلیشه‌هائی پرداختند که در غرب ویژة جهان سومی‌ها ساخته و پرداخته می‌شود. حال آنکه سوءاستفادة جنسی از زنان فقط یک بعد محدود از ماجرای زنجان را نمایان کرده، و متفکران نخبه و گرانقدر ما از پرداختن به ابعاد کلی مسئله بکلی غافل مانده‌اند! ساده‌تر بگوئیم، حضرات به طبل زدن پیرامون مسائل قرون وسطائی و بکارت دختران مشغول شده‌اند، در صورتی‌که سوءاستفادة جنسی در محیط کار فقط «دختران» را شامل نمی‌شود!

سوءاستفادة جنسی می‌تواند هم شامل زن باشد و هم مرد، بستگی دارد به اینکه گرایش جنسی رئیس چه اقتضا کند. اگر جناب معاون دانشگاه زنجان یک همجنس‌گرا بود، پسران را به دفتر کار خود «احضار» می‌کرد، یا اگر گرایش جنسی همین فرد به همجنس، و جنس مخالف بود هم زنان و هم مردان را به دفتر کار خود فرا می‌خواند. گرفتاری نخبگان قلم به مزد ما این است که فراموش کرده‌اند سوءاستفاده از کارمند، دانشجو و حتی دانش‌آموز از «جایگاه قدرت» صورت می‌گیرد و بستگی به گرایش جنسی کسی دارد که در این جایگاه قرارگرفته. منتهی در حکومت اسلامی از آنجا که مسئله‌ای به نام وجدان فردی و وجدان شغلی ناشناخته باقی مانده، قلم‌ها بر «دختران» و مسئلة «بکارت» متمرکز می‌شود! «مهم»، حفظ بکارت «دختران دانشجو» و احترام به مقدسات قرون وسطائی ‌است. به عبارت دیگر، هیچ اهمیتی ندارد که یک مرد یا یک زن مورد سوءاستفادة جنسی قرار گیرد! و هیچ اهمیتی ندارد که از طریق جنجال پیرامون تعرض جنسی معاون دانشگاه زنجان به یک «دختردانشجو»، حقوق اجتماعی مردم ایران، به ویژه حقوق زنان ایرانی نادیده گرفته شود.

بله این قلمفرسائی‌ها ناشی از هشت‌ دهه استبداد استعماری است که بر ما ملت تحمیل شده و قدرت تفکر منطقی را عملاً از ما سلب کرده. اینهم یکی از نتایج تحریم‌های اقتصادی باید باشد که در «وق‌وقیه‌های» اکبر بهرمانی و علی‌خامنه‌ای «پیشرفت» خوانده می‌شود. حال بپردازیم به سفر «مستر» صادق صبا به شهر انگل‌پرور قم.

«شیخ» صادق صبا در این سفر با سه محصول حوزة جهلیه، منتظری، روحانی و صانعی ملاقات کرده و در کمال بیشرمی به ما می‌گویند، آخوند منتظری با خروج از دین اسلام موافق است! حال آنکه در وبلاگ «آیت‌الله دمکراسی» سخنان منتظری خلاف این امر را ثابت می‌کند. بله چندی پیش رئیس «مستر» صادق صبا به ایشان مأموریت داد که سه گزینة مطلوب مک‌فال جهت «گذار به دمکراسی» را در مرز پرگهر یافته به مشتاقان معرفی فرمایند. جناب رئیس خبرپراکنی ناخدا کلمب که به زبان فارسی هم آشنائی دارد صادق‌جان را به دفتر خود احضار کرده، پس از اینکه مطمئن می‌شود «تاواریش» سابق ضبط صوت و اینجور چیزها به همراه ندارد، وی را می‌گوید:

ای صادق صبا به سبا می‌فرستمت
بنگر که از کجا به کجا می‌فرستمت
حیف است صادقی چو تو در خاکدان غم
زینجا به آشیان وفا می‌فرستمت

و «برادر» صادق هم که از رطوبت و هوای مرده شور بردة لندن دل‌شان سخت گرفته بود، پایتخت علیاحضرت را به قصد تهران ترک می‌کنند. ولی به محض ورود به فرودگاه مهرآباد، دوباره مهر مرده شورها به دل‌شان می‌افتد و راهی دیار انگل‌پرور قم می‌شوند. در شهر مقدس قم ابتدا به سراغ شیخ منتظری، آیت‌الله محبوب ناخداکلمب رفته و مشاهده می‌کنند که ایشان هم به دلیل تحریم‌ها پیشرفت فراوان کرده، باسن مقدس‌شان را از روی زمین به روی مبل منتقل فرموده‌اند، در نتیجه میهمانان‌شان هم مجبور نیستند با کت و شلوار روی زمین چمباتمه بزنند. و خوب، این برای ملت عقب افتادة ایران یک جهش عظیم به شمار می‌رود. پرشی به ارتفاع تقریبی نیم متر! پرشی که باعث نجات جان مهرورزی در عراق شد! پرزیدنت احمدی نژاد، زمانیکه فهمید حاکمیت ینگه دنیا دل به «مهر» ایشان بسته، و قصد ربودن‌شان را دارد از شدت شادی به جست‌وخیز پرداخته نیم متر به هوا پریدند و در حال فرود به زمین، دست ژنرال پتریوس را که به سوی نوامیس اسلام دراز شده بود ناخواسته لگد فرمودند، و ژنرال پتریوس هم پس از نثار فحش‌های ناموسی از ربودن پرزیدنت منصرف شده می‌گویند: مال بد بیخ ریش خامنه‌ای، نمی‌دزدمت تا در خماری بمانی! و پرزیدنت مهرورزی وقتی حکایت جهش هسته‌ای و لگد کردن دست پترویوس را برای ساواک نقل کردند، ساواک می‌گوید، پدرشان را در می‌آوریم، روزی 4 ساعت برق تهران را قطع می‌کنیم تا برنامه‌های تلویزیون لس‌آنجلس را خودشان نگاه کنند، شما هم افشاگری کنید، هوای‌تان را داریم، و مثل پالیزدار و پالیزار و پالیزبان و خالیزبان بازداشت‌تان نمی‌کنیم. پرزیدنت احمدی نژاد هم توطئة آمریکا را افشا کردند! و اما بشنویم از صادق صبا در بیت مطهر آیت‌الله منتظری.

صادق صبا که خطر کرده و یواشکی به لانة اوپوزیسیون وارد شده، خود را اینچنین معرفی می‌کند: «صبا! جیمز صبا!» سپس موزیک فیلم گلدفینگر از گلدستة حرم مطهر آن حضرت پخش می‌شود: «دیریم، دیریم، دی ری ریم ...» در این ‌هنگام خود گلدفینگر که در نقش حضرت آیت‌الله بازی می‌کند، چشمشان به صادق صبا می‌افتد، و رایحة دلپذیر و آشنای کلمب‌ستان به مشام‌شان خورده، به زبان کلمبستانی به برادر «جیمز» خوشامد می‌گویند. و زمانی که «مستر» صبا از سر چاپلوسی و نیرنگ به ایشان می‌گوید، مستر منتظری شما انگلیسی را خیلی سلیس و روان صحبت کرد! حضرت آیت‌الله گلدفینگر با طنازی لبخندی زده می‌گویند، «این زبونی اینگیلیسی را تو زندانی شاه یاد گرفتم. الهی نور به قبرش ببارد! پس کی بر می‌گردد؟» و معلوم می‌شود که گلدفینگر از شهر شهیدپرور نجف‌آباد برخاسته، سلطنت‌طلب است، و اینکه در دوران شاه، ساواک منفور آخوندها را برای کارآموزی به اوین می‌برده!

خمینی را برای رهبری به اوین بردند، و برای اینکه کسی به میزان حماقت‌اش پی نبرد از ایران خارج‌اش کردند تا فقط با آبراهام یزدی، سحابی و دیگر نمک‌پروردگان دستگاه استعمار در ارتباط باشد و باعث بی‌آبروئی نشود. ولی حضرت آیت‌الله منتظری را برای ایفای نقش اوپوزیسیون برگزیدند، در نتیجه به محض اینکه ماموران ساواک و شهربانی به فرمان عموسام بساط سرکوب گستردند، برای حضرت آیت‌الله منتظری هم سفرة اوپوزیسیون پهن کردند و ایشان هنوز از همین سفرة جادوئی نان در روغن می‌اندازند. چرا که از سال 1997 با جنایتکار «فرزانه» علم مخالفت برافراشته‌اند و به گفتة برادر صبا، بیت مقدس‌شان مورد تهاجم طرفداران علی خامنه‌ای قرار گرفته. و باز هم به گفتة شیخ صادق، حضرت آیت‌الله شانس آوردند که خودشان آسیب ندیدند! بله، صادق صبا پس از اینکه شرح ماجرای تهاجم ساواک به خانة منتظری را می‌شنود، از اینکه «مستر» منتظری سلامت‌اند اشک شوق به چشم آورده و همانطورکه روی صندلی راحت لم داده بودند، به زبان انگلیسی چند رکعت نماز شکر بجای می‌آورند! نماز نشسته هم می‌توان خواند! و این روزها که سازمان سیا به هر ترتیب می‌خواهد آخوندها را وارد حکومت بعدی کند، هیچ اهمیتی ندارد به چه زبانی نماز می‌خوانید. و اصلاً اهمیت ندارد که نماز بخوانید. مهم ابراز بندگی است، و عادت به ابراز بندگی. مگر همین اوباما نماز می‌خواند که در 32 سالگی وارد سنای گاوچران‌ها شده؟ ابداً، «باراک اوباما» روح بندگی و بردگی را حفظ کرده و به همین دلیل برژینسکی که خود متخصص بندگی است، بلافاصله این بردة مادرزاد را زیر پروبال سازمان سیا گرفته. از بیت مطهر آیت‌الله منتظری دور شدیم پس بازگردیم به شهر قم که محل تولید و پرورش تیغ‌کش و کلاه مخملی است، و بجز خمینی، شخصیت‌های بزرگی چون مطهری، صادق خلخالی، هادی غفاری و اکبر بهرمانی را نیز به جامعة ایران تقدیم کرده.

در هر حال صادق صبا در گزارش خود به ما می‌گوید، فقیه عالیقدر به دلیل داروهائی که برای پروستات محترم‌شان میل می‌فرمایند، تمام روز خواب‌آلود تشریف دارند. بله مخالفت دروغین با حکومت اسلامی به پروستات دروغگو ضربات شدیدی وارد می‌کند. در این راستا نه تنها پروستات حاج آبراهام یزدی که پروستات آیت‌الله منتظری هم آسیب دیده. اصولاً حکومت اسلامی، حکومتی است که پایه در مسائل شکم و زیرشکم دارد، در نتیجه طبیعی است‌که اوپوزیسیون این حکومت هم شکمی و زیرشکمی شود.

«برادر» صادق صبا جهت ایجاد هیجان در خواننده، از «خطراتی» که در هنگام ملاقات خود با آیت‌الله منتظری و پس از این ملاقات ایشان را تهدید کرده نیز سخن می‌گویند و می‌فرمایند، زمانیکه خانة آن‌حضرت را ترک کردم، «مردی بدون اینکه خودش را معرفی کند مرا متوقف کرد، و از من پرسید که هستم و در خانه آیت‌الله چه می‌کنم»! بله، این ملاقات «وری، وری دنجرس» بوده! و البته اگر «برادر» صادق صبا کمی عقل و دانش و هوش می‌داشتند، و به آن مرد فرضی می‌گفتند، «بی‌بی‌سی»، آن‌مرد هم چند بار پای مبارک فرستادة بنگاه خبرپراکنی کلمب‌ستان را می‌بوسید و می‌گفت «گر از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی، به ستاره‌ها، به لندن برسان سلام ما را»! ولی افسوس که برادر صادق صبا چون مانند جیمزباند مأموریت‌شان سری و فوق محرمانه بوده به طرف گفته‌اند «آی دونت سپیک پرشن» و آنمرد که زبان ارباب را شنیده پا به فرار گذاشته، و صادق صبا هم به دنبال او دویده تا به خانه «روحانی» رسیده.

آخوند روحانی یا گزینة «حکومت دینی» مک‌فال، هزاران بار از خمینی کله‌پوک‌تر است و تلمذ در مکتب ایشان باعث می‌شود که شما علی‌خامنه‌ای و ابودلقک بهرمانی را به عنوان تجلی دمکراسی بپذیرید. وی به صادق صبا گفته در حکومت دینی رهبر را باید «قدرت الهی» انتخاب کند نه مجلس خبرگان! البته آخوند روحانی نفرموده‌اند «قدرت الهی» چگونه قادر است رهبر انتخاب کند؟ حتماً از طریق وحی یا رویای زمینخواری و سلطه! همانطورکه محل مسجد جمکران نیز از همین طریق تعیین شد! آخوند روحانی ضمناً از طریق صادق صبا به ما می‌گویند، برترین مقام شیعه در آسمان و زمین هستند و آیت‌الله سیستانی به گردشان هم نمی‌رسد! البته برادر صبا فراموش کردند نظر حضرت آیت‌الله را در مورد کاپیتولاسیون در عراق بپرسند، ولی به صورت غیرمستقیم به ما می‌گویند که ایشان با ازدواج شیعه و سنی، حتی در فیلم هم مخالف‌اند. در نتیجه می‌بینیم که این قماش آیت‌الله جان می‌دهد برای عراق و جنگ شیعه و سنی. و بهتر است بجای سیستانی، روحانی را در عراق تخلیه کنند.

البته خروج از بیت روحانی خوشبختانه خطری برای فرستادة بنگاه خبرپراکنی کلمبستان ندارد و کسی بجان صادق صبا سوءقصد نمی‌کند. در نتیجه ایشان راهی بیت آیت‌الله صانعی می‌شوند که از مراجع تقلید حاجیه شیرین عبادی و نانخورهای محفل نوبل است. و در آنجا است که آقای صانعی به عنوان لیبرال به ما معرفی می‌شوند، چرا که ایشان طرفدار حقوق برابر زن و مرد شده‌اند، آنهم در حکومتی که زن و مرد را به عنوان انسان اصلاً به رسمیت نمی‌شناسد! به عبارت دیگر، حضرت آیتالله صانعی خواهان برابری بردگان‌اند! ولی از گزارش صادق صبا چنین بر می‌آید که گزینة مطلوب ناخدا کلمب همان منتظری خودمان باید باشد، چرا که هم می‌تواند با برادر صادق صبا انگلیسی «بلغور» کند، و هم صادق صبا به محض ورود به بیت مطهر ایشان «بلافاصله حس کرده در خانة خودش است.»






...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت