پنجشنبه، خرداد ۲۳، ۱۳۸۷



دل‌سالاری!

...

جنبش لائیک از حذف ولایت فقیه در قانون اساسی حکومت اسلامی حمایت نمی‌کند. حذف اصل پنجم قانون اساسی راه را برای گسترش اختیارات امثال اکبر بهرمانی باز می‌کند، و آن‌ها را در جایگاهی برتر از ولی فقیه قرار می‌دهد. اگر هدف استعمار غرب استقرار «مرد قدرتمند» در رأس هرم حاکمیت است در همین مقطع بگوئیم که گزینة استعمار در واقع کارت بازنده‌ای است به نام اکبر بهرمانی. سیاست غرب همانطورکه در دوران جنگ سرد با حذف شاه، از طریق دجالی به نام خمینی دامنة سرکوب و چپاول را در ایران گسترش داد، اکنون در کمال بلاهت همین روند را از طریق حذف ولی فقیه دنبال می‌کند. اصل پنجم احکام توحش قانون اساسی می‌گوید:

«در زمان غیبت ولیعصر، ولایت بر عهدة فقیه عادل است [...] که اکثریت مردم او را به رهبری شناخته و پذیرفته‌اند.»

امروز پس از سه دهه کشتار، سرکوب و چپاول، سازمان سیا حذف اصل پنجم قانون اساسی را که در عمل، حذف «مقام معظم رهبری» از نظام سیاسی کشورمان باشد به عنوان مفری از بن‌بست حکومت اسلامی به ملت ایران پیشنهاد می‌کند! ولی با اینکار در عمل، جنایتکارانی از قماش اکبر رفسنجانی با اختیاراتی به مراتب گسترده‌تر از ولی فقیه بر سرنوشت ما ملت حاکم خواهند شد. البته این پیشنهاد از زبان دبیرکل جنبش «پروستات محوری»، حاج آبراهام یزدی از سنگر عموسام و در روزآنلاین مطرح ‌شده. و لازمة برخورداری از چنین الطاف والائی نیز، حفظ قانون اساسی جمکران عنوان می‌شود! چرا که اگر حکومت ایران «اسلامی» نباشد، دکان تقدس و دین‌پرستی سازمان ناتو در ایران و در کل منطقه تعطیل خواهد شد. بله، قانون اساسی گورکن‌ها را دستکم نگیریم! رکن اساسی حاکمیت فاشیسم اسلامی در کشور ایران همین به اصطلاح «قانون اساسی» است. ولی ما این قانون «خدا محور» را در هر حال نمی‌پذیریم، در نتیجه حکومت اسلامی نیز از نظر ما قابل قبول نیست.

طبق اصول اول و دوم قانون اساسی فاشیسم اسلامی، که بدون آن‌ها قانون اساسی مذکور اصولاً فاقد وجاهت قانونی خواهد بود، عدم وجود «رهبر» تغییری در اصل مطلب یا خدا محوری نظام توحش نخواهد داد. اصل اول می‌گوید، حکومت ایران «جمهوری اسلامی» است. و اصل دوم می‌گوید، جمهوری اسلامی نظامی است بر پایة ایمان به:

«خدای یکتا، وحی الهی، معاد، عدل خدا، امامت و رهبری مستمر، و نقش اساسی آن در تداوم انقلاب اسلامی [...] بر اساس کتاب و سنت معصومین.»

خلاصة کلام، این به اصطلاح «قانون اساسی» همان اصول و فروع دین در مذهب شیعة اثنی‌عشری است، و دیگر هیچ! می‌بینیم که شیرین عبادی و همپالکی‌های‌ا‌ش کاملاً «حق» دارند، «حقوق بشر» در این قانون واقعاً «موج» می‌زند! و در همین قانون اگر رهبر نباشد، «حقوق بشردینی» که محفل نوبل و پادوهای‌اش در این احکام توحش رویت کرده‌اند، در هر حال گریبان‌گیر ما ملت خواهد شد، و دست فاشیسم بین‌الملل از سر ما کوتاه ‌نمی‌شود. بی‌دلیل نبود که «مک‌فال» در «پروژة دموکراسی برای ایران» سه گزینة حکومت فاشیستی، دینی و سلطنتی را پیشنهاد داد؛ هر سه با «تقدس» و «رهبر مقدس» پیوندی ناگسستنی دارند! ‌

ظاهراً سفر 10 روزة حاج اکبر به همراه 200 تن از «لات‌الله» به عربستان، با هدف حذف علی خامنه‌ای و ارتقاء اکبر بهرمانی صورت پذیرفته. هدف استعمار غرب گسترش دامنة هرج و مرج در ایران از طریق بومی کردن توحش اسلامی است، و این سیاست مزورانه در پوشش «حذف ولایت فقیه» و «بومی کردن» جنبش فمینیسم در واقع دامنة توحش اسلامی را وسعت خواهد بخشید. چرا که با حذف ولایت فقیه، خبرگان رهبری، مجلس و شورای نگهبان تحت نظارت جنایتکاری به نام اکبر بهرمانی قرار می‌گیرد.

«روزآن‌لاین»، شاخک برونمرزی مافیای حاج اکبر در شمارة امروز خود بیانیة‌ فمینیست‌های اسلامی و مصاحبة حاج آبراهام یزدی را منتشر کرده. زنان اسلام‌پناه می‌فرمایند، «همراه شو عزیز»، و آبراهام یزدی می‌گوید، قانون اساسی خوب است، فقط باید ولایت فقیه را از آن برداریم! به عبارت دیگر اینبار بجای شاه، «ولی فقیه باید برود». در واقع جنبش زنان و نهضت حوزه و بازار تهران هر دو یک سیاست واحد را از دو مسیر مختلف دنبال می‌کنند: گسترش دامنة هرج و مرج از طریق بومی کردن توحش اسلامی. و از اینروست که متن بیانیة مذکور و مصاحبة یزدی هر دو بر پایة «دل» استوار شده! شاهد بودیم که پیشتر هم «شاه باید می‌رفت»، چون دل ناخدا کلمب چنین می‌خواست. البته ناخدا کلمب نمی‌گفت پیامد رفتن شاه چه‌ها خواهد بود. آنچه اهمیت داشت تمرکز نفرت مردم بر یک نقطه بود. و امروز هم این نفرت باید بر یک نقطه متمرکز شود: «ولی‌فقیه!» بی‌جهت نیست که اینروزها ساواک سخنرانی‌های ولی فقیه را بیش از حد معمول ابلهانه تهیه می‌کند. چون هدف اصلی، تحریک افکار عمومی و احساسات مردم است. می‌دانیم که احساسات از دل برمی‌خیزد. و اصولاً این‌روزها «دل» در مرکز توجه پروپاگاند استعماری قرارگرفته، چون «دل» بهترین توجیه کنندة سیاست‌های استعماری است. به این ترتیب در حکومت‌ آیندة جمکران هر به اصطلاح مسئولی هر چه منافع استعمار را حفظ کند انجام می‌دهد و می‌گوید «دلم خواست»!

از هنگام فتوای خائنانة میرزای شیرازی، هر گاه عده‌ای لات‌ و اوباش مدعی استقلال و منافع ملی شدند بدانید که منافع ناخدا کلمب تهدید می‌شود، و لازم است در ایران آشوب و جنجال به راه افتد. اینروزها چون پائیز ناخدا کلمب فرا رسیده، گورکن‌ها تلاش می‌کنند به هر ترتیب «دل» پدر معنوی خود را شاد کنند. در این راستا حسینی، سخنگوی وزارت امورخارجة گورکن‌ها راهی نیوزیلند شده تا علاوه بر دم‌جنبانی‌های اقتصادی برای ارباب، زمینة اعزام دانشجونماهای جمکران به دانشگاه‌های این کشور را نیز فراهم آورد، و مقدار بیشتری از ارز حاصل از چپاول نفت را به جیب ناخدا کلمب سرازیر کند.

به گزارش «مهرنیوز»، مورخ 19 خردادماه سالجاری، حسینی به دعوت معاون وزیر امورخارجة نیوزیلند در رأس هیئتی از گورکن‌های دیگر راهی ولینگتون شد. حسینی که سرپرستی معاونت «آسیا ـ اقیانوسیه» در وزارت امور خارجة جمکران را نیز بر عهده دارد، طی اقامت خود در ولینگتون با قائم مقام وزارت دفاع و «برخی مقامات دیگر» کشور کذا دیدار و گفتگو خواهد کرد. سفر حسینی و همراهان به موازات سفر اکبر بهرمانی و 200 اوباش به عربستان صورت پذیرفته: تحکیم روابط با پادوهای آنگلوساکسون‌ها در جهان.

به گفتة «مهرنیوز» حجم مبادلات تجاری بین جمکران و نیوزیلند در سال 2007 حدود 130 میلیون دلار آمریکا بوده. البته مشخص نیست جمکرانی‌ها به نیوزیلندی‌ها چه فروخته و از آنان چه‌ها خریده‌اند! همة مسائل را که نمی‌شود گفت! به ویژه زمانیکه حاج عباس پالیزدار در مورد وزارت امور خارجه و شخص حسینی به هیچ عنوان افشاگری نکرده‌اند! در واقع «پوکویاماهای» ساواک جمکران در افشاگری‌های خود بسیاری از وزارتخانه‌ها را که از مراکز اصلی چپاول ثروت‌های ملی به شمار می‌رود، به صورتی کاملاً «اتفاقی» از قلم انداخته‌اند! مسلماً این فراموشی به «دل» رئیس سازمان سیا خیلی می‌چسبد. در هر حال به گزارش رعایای الیزابت دوم، حضرت پالیزدار را راونة زندان کرده‌اند تا مانند پاسداراکبر نرخ‌شان بالا برود و بتوانند با ایشان نیز یک سیرک سیار در اروپا و آمریکا به راه انداخته، با چرندیات قلم به مزدهای برونمرزی، سایت‌های فارسی زبان را نیز رنگ و جلا بخشند. ولی تا آنجا که به حسینی مربوط می‌شود به احتمال زیاد مقداری از اسقاطی‌های ارتش نیوزیلند را می‌باید خریداری کنند تا پورسانتاژی هم به جیب زده، و حجم مبادلات به دلار آمریکا نیز افزایش یابد. البته در مقایسه با سفر اکبر بهرمانی به عربستان سفر حسینی «هیچ» است.

چون حاج اکبر و همراهان در آخرین روز اقامت خود در صحرای حجاز به افتخار بزرگی نائل شدند، و آن زیارت چهرة نورانی رئیس سازمان سیا، کلیددار واقعی خانة کعبه بود. رئیس سازمان سیا پریروز وارد عربستان شد تا ضمن ابلاغ فرامین حاکمیت ایالات متحد به حاکمیت مستقل عربستان دستی هم به سروگوش ضدامپریالیست حاج اکبر بکشد. می‌گویند چهرة مبارک رئیس سازمان سیا چنان نورانی بود که 201 «لات‌الله» همگی با دیدن ایشان چندین بار پیشانی بر زمین نهاده شکر خداوند بجای آورده‌اند. سپس همگی ضمن بوسیدن پای آنحضرت، اشک‌ریزان و سینه زنان می‌خواندند:

من از دست غم‌ات مشکل برم جان
ولی دل را تو آسان بردی از ما

روزنامة فیگارو مورخ 12 ژوئن 2008، به نقل از فرانس پرس می‌نویسد یک مسئول عالیرتبة امنیتی انگلستان مدارک سری و بسیار مهمی مربوط به سازمان القاعده را در عراق در ترن جا گذاشته‌اند. روی این سند محرمانه قید شده بود، ویژة آنگلوساکسون‌ها: انگلستان، آمریکا، کانادا و استرالیا. و البته ما هم این خبر را باور کردیم، چون دروغ چرا؟ شیرینی فروش محل همین امروز چند صفحه از این مدارک محرمانه را در کنار شیرینی‌ها برای فروش گذاشته بود و ما هم چند شیرینی و مدارک محرمانه ابتیاع کرده با چای و قهوه نوش جان نمودیم. چرا که در واقع مدارک چنان محرمانه بودند که فقط یکساعت پس از ورود به معده محتوای آن بر خواننده آشکار می‌شد، درست مانند آیات الهی!

پیامبر گرامی هم شب‌ها پس از صرف شام راهی غار حرا می‌شدند و طی مدتی که تعمق و تفکر و تأمل می‌فرمودند، صدای جبرئیل را از داخل شکم مقدس‌شان می‌شنیدند که همان مدارک محرمانة الهی را برایشان قرائت می‌کرد،‌ و به آنحضرت هم می‌گفت، «اقراء»! و خلاصه هرچه پیامبر گرامی می‌فرمودند، من هم مثل روح‌الله در حوزه علمیة قم تحصیل کرده‌ام و سواد خواندن ندارم، به گوش جبرئیل نمی‌رفت که نمی‌رفت. و خلاصه جبرئیل با عجله آیاتی را می‌خواند و به آسمان باز می‌گشت و محمد هم «حرف دلش» را از قول جبرئیل نقل می‌کرد. و بعضی‌ها هم «باور» می‌کردند. بی‌جهت نیست که جناب دکتر نصر، آنقدر برای «باورها» احترام و تقدس قائل‌اند که مستندات علمی را هم نفی می‌فرمایند. چون مستندات علمی بر خلاف باورها «شکمی» نیست و از «دل» برنمی‌آید که بر «دل» نشیند. بله! و به همین دلیل بود که دیروز هم رهبرفرزانه در روزی‌نامه مسعودی‌ها، در مورد «فتنه‌های پیچیده دل» به نمایندگان مجلس هشدار دادند. چون سیاست حکومت اسلامی از «دل» استعمار غرب برخاسته و به همین دلیل بر «دل» نوکران‌اش می‌نشیند. به ویژه بر دل حاج آبراهام یزدی و گروه عبادی.

گروه حاجیه عبادی امروز در سایت «اکبر در تبعید» یک بیانیه با چند کیلومتر امضاء کننده منتشر کرده که مانند روح‌الله «تو دهن روز 8 مارس» زده! اینان خودشان «روز همبستگی زن ایرانی» تعیین می‌کنند. در بین امضاء کنندگان نام‌ صبیه‌های غیرمسلمان هم به چشم می‌خورد، تا مخاطب بداند زنان مسلمان «تنها» نیستند، عیسی و موسی هم در این «مبارزه» با آنان همراه‌اند! البته باید حضور فعالان محترم بگوئیم، حضور مسیحی یا یهودی و غیره در این جنبش واقعیت را تغییر نمی‌دهد. واقعیت این است که این به اصطلاح فعالان جنبش کذا از سوی محافل فاشیستی غرب حمایت می‌شوند، در ضمن غیرمسلمانی فی‌نفسه دلیل بر پیشرفت و ترقی نیست. پس بازگردیم به اهمیت «دل» در پروپاگاند استعمار. بیانیة «فعالان جنبش زنان و مدافعان حقوق برابر» در «روزآن‌لاین» چنین می‌گوید:

«در 22 خرداد سال 1384 از دل جمعی که به تدریج[...] نام گرفت [...] تجمعی در مقابل دانشگاه تهران شکل گرفت[...] سال بعد نیز در بزرگداشت سالروز 22 خرداد، تجمعی دیگر در میدان 7 تیر [...] شکل گرفت[...] اما از دل این تجمع کارزار [...]یک میلیون امضاء با هدف تغییر قوانین تبعیض آمیز شکل گرفت[...]»


و البته به یاد داشته باشیم که تجمع خواهران بدون مجوز وزارت کشور صورت گرفته و نقض صریح قانون به شمار می‌رود. خارج از مطالبات شکمی و بی‌پایة گروه عبادی باید از خواهران بپرسیم کدام جنبش سیاسی معتبری جهت دستیابی به اهداف خود مسیر «قانون شکنی» را انتخاب می‌کند تا به هر ترتیب شده با نیروی انتظامی درگیر شود؟ کدام جنبش سیاسی معتبری جهت تحقق مطالبات‌اش، مشروعیت خود را با دریافت حمایت سفارتخانه‌های غربی تاخت می‌زند؟ مسلماً خواهران پاسخ مستدلی برای این پرسش‌ها ندارند. پس به خواهران کمپین آش نذری که به پیروی از رهنمودهای فعلة فاشیسم در بلاد غرب در پی «بومی» کردن حقوق زنان برآمده و برای ما روز 22 خردادماه را «روز همبستگی زنان ایرانی» تعیین می‌کنند، یادآور ‌شویم که ما هیچگونه همراهی با گروه‌های آشوب طلب، قانون شکن و ریزه خوار استعمار نخواهیم داشت. روز 22 خردادماه برای ما روز قانون‌شکنی و آشوب‌طلبی فعلة مؤنث فاشیسم در ایران است و بس. گروه‌های ظاهراً فمینیست یا در واقع هوچی‌های اسلام پرست سعی دارند مطالبات زنان را به بیراهه بکشانند، ‌تا چارچوب توحش اسلامی حکومت همچنان محفوظ بماند.

این گروه‌ها در تمامی تحرکات آشوب‌طلبانة‌ دارودستة رفسنجانی حضور فعال دارند. برای پاسدار اکبر اشک می‌ریزند، شیرین عبادی را مدافع حقوق زنان می‌خوانند، و بر «چندصدائی» یا تکثر روز زن نیز پافشاری می‌کنند! به زبان ساده‌تر، هدف اینان جایگزین کردن 8 مارس با روز 22 خرداد، یا هر روز دیگری است، تا بتوانند ابعاد جهانی مطالبات زنان را بکلی نفی کرده، ضمن قطع ارتباط زنان ایرانی و دیگر زنان جهان، نوعی مطالبات حرمسرائی و درونمرزی، مخصوص زن ایرانی در اسارت اسلام به ارمغان آورند. بهتر بگوئیم گروه عبادی به پیروی از منویات محفل نوبل تلاش دارد «روز بومی زن» را بجای «روز جهانی زن» بنشاند. چون به زعم اینان، تأکید ما بر روز 8 مارس، «مطلق‌گرائی» است!

البته، از این پریشانگوئی‌ها نمی‌باید متعجب شد. چرا که فعلة فاشیسم «مطلق» را با «جهانی» در ترادف قرار داده‌اند! در صورتی که آنچه «جهانی» است، به دلیل پویائی جهان، و رهائی از قید حکومت‌های مطلقة اسلامی، بنابرتعریف، در تضاد با «مطلق» قرار خواهد گرفت. مسلماً اعضای کمپین آش نذری نمی‌خواهند بدانند که «مطلق»، نافی «تاریخی‌ات» است، و 8 مارس، بر خلاف روزهای «فاطمه» و «زینب» و 22 خرداد کذا، ارجاع به واقعه‌ای تاریخی دارد، و همزمان یادآور «همبستگی» جهانی زنان است، و نه «همدستی» زنان گروه شیرین عبادی! 8 مارس روز همبستگی جهانی زنان است، در مطالبات حقوق اولیة انسانی، و نه در مطالبات حقوق «برابر» مطلوب فمینیست‌های اسلامی، ‌ در چارچوب قانون اساسی توحش شیعی‌مسلکان!

البته فمینیست‌های دینی اهمیت همبستگی جهانی را اصولاً درک نمی‌کنند، چرا که مطالبات‌شان تأکیدی است بر اهداف حقیرانة محفل نوبل. بر خلاف گروه عبادی، مسئلة ما با حاکمیت اسلامی به هیچ وجه این نیست که «حقانیت» مطالبات زنان را به مشتی دستاربند و بی‌دستار پادوی استعمار «ثابت» کنیم! به هیچ عنوان! مطالبات ما برخورداری از «حقوق برابر اسلامی» نیست! کور خوانده‌اید! مطالبات ما برخورداری از «حقوق انسانی» است. همان انسانی که چه زن و چه مرد، در اسلام، مسیحیت و یهودیت اصولاً به رسمیت شناخته نمی‌شود. پس بهتر است «سفسطه» و شاید هم «مغلطه» را کنار بگذارید، و با توسل به کلیشه‌های «صدمن‌یک‌قاز» فمینیست‌های دینی بلاد غرب، «تقدس» 8 مارس را برای ما مطرح نکنید! ما هیچ تقدسی به رسمیت نمی‌شناسیم، ولی نمی‌پذیریم که امثال شیرین عبادی یا نرگس محمدی و شرکاء، که تا مغز استخوان به زنجیر تقدسات وارداتی از غرب گرفتار آمده‌اند، جهت به بیراهه کشاندن مطالبات زنان، با فاشیست‌های «تحکیم وحدت حوزه و دانشگاه» همدست شده، با تجمع غیرمجاز ‌روز 22 خرداد، «روز همبستگی زن ایرانی» برای ما رقم زنند، و مطالبات حقیرانة خود را نیز، با این نمایشات سیاسی که از خارج اداره می‌شود، بر کل زنان ایران تحمیل کنند.

به همین دلیل است که ما نمی‌پذیریم ریزه‌خواران محافل مذهبی غرب در ایران، ‌خواهان چندصدائی در «روز زن» شوند. چرا؟ چون همانطور که بارها گفته‌ایم، مطالبات ما، مطالبات فمینیست‌های گروه عبادی را «شامل» می‌شود. ولی مطالبات فمینیست‌‌های محفل نوبل با مطالبات ما در تضاد قرار می‌گیرد! این یک نکتة پیش‌پاافتاده است، که امثال عبادی، نوشین احمدی، شهلا اردلان و دیگر ساقی‌های محفل حاج‌بهرمانی از درک آن عاجزاند. در واقع برای ما در ایران، روز 8 مارس، به دلیل پیشینة تاریخی و همبستگی جهانی زنان کفایت می‌کند، همچنان که روزجهانی کارگر، همان اول ماه مه باقی خواهد ماند. ولی نه به دلیل «تقدس» این روزها!

چه کسی ادعا می‌کند گرامیداشت سالروز یک «حرکت تاریخی» در مسیر تأمین «حقوق انسانی» زنان و یا کارگران می‌تواند «تقدس» داشته باشد؟ این ادعا فقط از کسی بر می‌آید که نداند «حقوق انسانی» در تقابل کامل با هرگونه «تقدس» ‌قرار می‌گیرد، چون انسان «مقدس» نیست! ما نمی‌پذیریم که امثال بهاره هدایت‌ها و نوشین احمدی‌ها یا نرگس محمدی‌ها، جهت خوش‌خدمتی برای محافل فاشیست غرب، هر روز جهت مطالبات «اسلامی» خود، تجمع غیرمجاز به راه اندازند، و به شیوة امام‌شان «روز زن» برای ما ملت «تعیین» کنند، و لائیسیته را بیشرمانه «دین‌ستیز» بخوانند. ما با اعتقادات مذهبی دیگران سر ستیز نداریم، چرا که این اعتقادات را «فردی» می‌دانیم. ما برای رهائی از زنجیر «سنت‌های زن ستیز» و «مقدس» تلاش می‌کنیم. شما که «مطالبات اسلامی» دارید، بهتر است در «جای خود» قرار بگیرید، و با هدف «حذف» مطالبات فراگیر زنان لائیک، به فرمان ملاها و آخوندها در شهرها جنجال به پا نکنید.

برخلاف تصور پادوهای غرب، آزادی زن به آزادی پوشش و «برابری حقوق» در چارچوب حقوق توحش اسلامی محدود نمی‌شود. ما خواهان «مدرنیزاسیون» نیستیم. «زن مدرن»، تصویری که بعضی‌ها سعی دارند بجای «زن آزاد» بنشانند، با آزادی هزاران سال نوری فاصله دارد. «آزادی» زن، قرار گرفتن در چارچوب مبهم «مدرنیسم»‌ نیست! آزادی زن، رهائی از زنجیر «سنت‌های مقدس» است، که در چارچوب قانون اساسی حکومت اسلامی بر او تحمیل شده. همان قانون اساسی‌ای که هیچیک از مدافعان دین‌پرست میدان «دموکراسی دینی»، از قماش عبادی یا عبدالکریم لاهیجی، هیچگونه اشاره‌ای به آن نمی‌کنند. همان قانون اساسی‌ای که پادوهای سازمان سیا از قماش ابراهیم یزدی دو دستی به آن چسبیده‌اند، تا منافع اربابان‌شان در ایران و در کل منطقه تداوم یابد. چون همة طرفداران آمریکا در کشورمان، به پیوند ناگسستنی «دین» و «شکم» اعتقاد کامل پیدا کرده‌اند. و به همین دلیل است که در این ایام، از علی بزرگة مفلوک، تا فعالان جنبش زنان همه «دل، دل» می‌کنند، تا شاید دل عموسام را هم به دست آورند.

ابراهیم یزدی جهت شاد کردن دل عموسام فرموده‌اند، «قانون اساسی منهای ولایت فقیه!» بله حاج آبراهام که مانند شیخ مهدی بازرگان به قانون اساسی جمکران رأی موافق دادند، امروز پس از گذشت سه دهه رأی خود را پس می‌گیرند! ظاهراً ابراهیم یزدی که این روزها به دلیل بالارفتن سن و سال پروستات‌شان «تقدس» یافته و موضع گیری‌های‌ پروستات‌محور می‌کنند، آنروزها «ولایت فقیه» را در قانون اساسی نمی‌دیدند! در مصاحبة روزآنلاین با یزدی، همچنین به صورتی کاملاً مزورانه ادعا می‌شود که اکبر بهرمانی جنایتکار و یک جفت نعلین دیگر با ولایت فقیه مخالف بوده‌اند ولی همگی تا امروز خفقان اختیار کرده، بر طبل ولایت فقیه کوبیده‌اند. ظاهراً پروستات ابراهیم یزدی مانع از سخن گفتن‌شان شده بود، و این روزها که از قبل توجهات مراکز درمانی عموسام، پروستات مقدس حاج آبراهام رو به بهبود گذارده، هم زبان اکبر بهرمانی باز شده و هم نور به چشمان یزدی آمده. دلیل باز شدن چشمان دکتر ابراهیم یزدی بر «حقایق نوین الهی» این است که با حذف ولایت فقیه هر نعلین‌پوشی تبدیل خواهد شد به یک ولی فقیه! بله، برخلاف آنچه بعضی‌ها تصور می‌کنند، حذف ولایت فقیه از قانون اساسی حکومت اسلامی، به هر نعلین و دستاری امکان می‌دهد قانون اساسی را به دلخواه خود و در راستای شاد کردن «دل» اربابان تفسیر کند. سیاست نوین استعمار دقیقاً بر همان شیوة فاشیستی «تمرکز بر یک نقطه» استوار است. همانطورکه پیش از این همة اشکالات از «شاه» بود، امروز هم همة مشکلات از ولایت فقیه است! به همین دلیل ابراهیم یزدی به «نادر ایرانی» می‌‌گوید:

«همة جناح ها دارند به این نتیجه می‌رسند که اشکال از نظام ولایت فقیه است.»


و خلاصة مطلب امروز یک «گوسالة پشمین» دیگر لازم داریم که مانند گوسالة پیشین به عربده جوئی پرداخته بجای «شاه باید برود»، بگوید «ولی فقیه باید برود»! اینکه پس از حذف ولایت فقیه چه پیش خواهد آمد هرگز مطرح نخواهد شد! ولی ما به پوکویاماهای سازمان سیا یادآور می‌شویم که حذف ولایت فقیه، اگر اکبربهرمانی را در جایگاهی به مراتب مهم‌تر از ولایت فقیه قرار خواهد داد، استعمار قادر نخواهد بود از طریق جنایتکاران رسوائی چون رفسنجانی سیاست‌های خود را بار دیگر بر ما ملت تحمیل کند.




..

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت