دوشنبه، خرداد ۱۳، ۱۳۸۷



«هویت» و آب‌نبات!

...
یک ضربة تیشه تمام «هویت» خلیج همیشه فارس را بر باد داد! به گفتة خبرپراکنی ایسنا، مورخ 11 خردادماه سال‌جاری، یکنفر با استفاده از غیبت نگهبان کتیبة هخامنشی با پتک و تیشه هویت‌ ما ملت را خدشه‌دار کرد. گفته می‌شود این کتیبه در آبان‌ماه سال گذشته در خارک «کشف» شده بود، و در 5 سطر به زبان فارسی باستانی «ثابت» می‌کرد که خلیج فارس، خلیج فارس است؛ همانطور که علی شریعتی ثابت کرده بود «فاطمه، فاطمه است»! بله ما که تا آبانماه سال گذشته هویت خلیج فارس‌مان به قول اهل قلم سرقبرآقا «ناروشن» بود، امروز دیگر این هویت را از دست دادیم و ضمن سوگواری و سینه‌زنی زمزمه می‌کنیم:

ای دیر به دست آمده بس زود برفتی
آتش زدی اندر من و چون دود برفتی

البته ایسنا برای‌مان توضیح نداده زبان «فارسی باستاني» را از کجای نعلین رهبری بیرون کشیده، چرا که در دورة هخامنشیان این زبان وجود نداشت! کار هر بز نیست خرمن کوفتن!

و اما با توجه به اینکه کتیبة مذکور در حوزة استان بوشهر بر صخره‌ای قرار داشته و طبق پژوهش‌های بخش تاریخ «ام.‌آی.تی»، البته به ادعای کیهان جمکران، «باراک اوباما» هم بچة بوشهر خودمان است می‌توان حدس زد که جنایتکاری که با تیشه به این کتیبه حمله کرده از مخالفان باراک اوباما بوده. چون اگر این نوچة برژینسکی را به عنوان رئیس جمهور آیندة ایالات متحد به کاخ سفید پرتاب کنند، نه تنها خلیج فارس به اوباما تعلق خواهد گرفت که علی کوچیکه، «مرد قدرتمند» مورد نظر وی نیز از هم اکنون به ریاست مسجد جمکران منصوب شده و در انتظار مذاکره با ایشان روزشماری می‌کند.

استعمار غرب با فوت کردن در آستین «علی‌کوچیکه»، غلامبچة سفارت‌کذا، و رئیس مسجد نمایندگان جمکران همان سیاستی را دنبال می‌کند که از دوران ناصرالدین‌شاه قاجار با فتوی شیوخ مزدوری به نام میرزای شیرازی، بنیاد مذهب را در تقابل با سلطنت قرار ‌داد: سیاست انسداد! در راستای تکمیل همین سیاست بود که کودتای آیرون‌ساید اسلام‌پناه تیر خلاص را بر دو بنیاد سنتی مذهب و سلطنت شلیک کرد. در واقع پس از این کودتا است که روحانیون نجیب‌زاده منزوی می‌شوند و عده‌ای لات و اوباش در کسوت روحانی در حوزه علمیة قم، که ساخته و پرداختة پهلوی اول بود،‌ جامعة روحانیت قم را تشکیل می‌دهند. نتیجة چنین سیاستی ظهور امثال کاشانی، ‌ نواب صفوی و خمینی است که جهت حفظ منافع استعمار هر از گاهی به مخالفت با حاکمیت «قیام» اسلامی می‌کردند. به این ترتیب که حاکمیت استعماری در ظاهر به اصلاحات می‌پرداخت، نعلین‌ها هم در ظاهر به مخالفت با همین اصلاحات فتوی صادر می‌کردند و طلاب ساواک هم به پیروی از فتوی نعلین‌ها به «تظاهرات» می‌پرداختند، و بدیهی است که دامنة تظاهرات «طلاب» به دانشگاه استعمارزدة تهران گسترش ‌یابد. همانطور که بارها در این وبلاگ گفتیم، سردمداران دانشجویان معترض، مانند طلاب انقلابی از اعضای ساواک بودند و تردیدی نیست که امروز نیز در بر همین پاشنه می‌چرخد. بنابراین به دانشجونمایانی که بجای پرداختن به مسائل دانشجوئی پای‌شان به سیاست جهانی کشیده شده یادآور می‌شویم، این شیوه‌ها امروز شناخته شده ‌است و کسی از «دانشجویان انقلابی» دیگر حمایت نخواهد کرد. اما پیش از ادامة مطلب بهتر است به نمونة بارز حماقت در مبارزات «روشنفکران دینی» اشاره‌ای داشته باشیم.

مقاله‌ای به قلم مهدی بازرگان، در سایت «بنیاد فرهنگی» استاد دکتر علی شریعتی منتشر شده! در این مقاله، ‌ نویسنده ضمن ستایش از نقش شریعتی در شورش سال 1357 و کودتای هویزر که شیخ مهدی نام «انقلاب» بر آن نهاده، سه رکن اساسی انقلاب‌شان را مشخص کرده‌اند. بر اساس درافشانی‌های حاج مهدی، «انقلاب» کذا بر مرگ‌پرستی، تقدس و احساسات استوار بوده،‌ سه «رکن» بی‌اساسی که شریعتی تبلیغ می‌کرده، و بعد توسط خمینی دجال مورد استفاده قرار گرفته. ساده‌تر بگوئیم مطالب شریعتی در واقع همان پروپاگاند استعماری است که به ویژه در حسینة ارشاد پخش می‌شد تا زمینه را برای شورش فراهم آورد، و ساواک شعارهای شورش را بر اساس ترهات شریعتی تهیه می‌کرد. به گفتة شیخ مهدی بازرگان:

«انقلاب ما و نظام جمهوری اسلامی روی سه پایة مشخص و مسلم[...] بنا شده [...] سه رکنی که [...] شریعتی در افکار و روحیات نسل جوان بذرپاشی و آبیاری کرد و از طرف رهبری و متولیان انقلاب با هنرمندی تمام مورد بهره برداری قرار گرفت[...] آن سه رکن عبارت است از شهادت، امامت و انتقام [...]»

بله این است ویژگی‌های یک نظام استعماری و بیگانه با نظم. البته سخنان مهدی بازرگان حداقل این فایده را دارد که بدانیم فکل‌کراواتی‌های جمکران هیچ تفاوتی با خمینی و خلخالی نداشتند و هدف‌شان از استقرار حکومت توحش و تحجر، ‌ «انتقام» بوده! ساده‌تر بگوئیم هدف مبارزات سیاسی گروه نهضت آزادی دقیقاً همان اهداف حقیرانة روضه‌خوان‌های قم است: شهادت و انتقام! بررسی سخنان مهوع مهدی بازرگان را در همینجا به پایان می‌بریم، چون برای اثبات حماقت جناب مهندس و مزدوری شرکای‌شان همین چند جمله کفایت می‌کند. اینان هیچ برنامة ‌اقتصادی و سیاسی نداشتند، فقط شعار می‌دادند و قصدشان براندازی بود و بس.

باید بگوئیم این نخستین بار است که یک گروه به اصطلاح سیاسی قصد استقرار حاکمیتی بر پایة شهادت، امامت و انتقام دارد! وقتی می‌گوئیم استعمار سفله‌پرور است دلیل دارد. سفله‌تر و ابله‌تر از مهدی بازرگان و خمینی در دستگاه استعمار یافت نمی‌شد، به همین دلیل گروه برژینسکی شیفتة حاج مهدی بازرگان، ‌«آیت‌الله» خمینی و «استاد» بنی‌صدر شده بود. و به همین دلیل است که امروز همین گروه دل در گروی پاسدار «ال‌لاریجانی» نهاده. البته فراموش نکنیم که سولانا، پادوی سازمان ناتو در اتحادیة اروپا هم دل به مهر علی‌کوچیکه بسته، و حتی پیش از رئیس مجلس بحرین «انتخاب» وی را به ریاست مسجد جمکران تبریک گفت! چرا که غلامبچة سفارت برای «مذاکره» با اربابان حکومت جمکران آفریده‌ شده، از همان «مذاکرات» مطلوب که ژنرال «فالون» بینوا آرزو داشت با قایق‌های پلاستیکی پاسداران در خلیج فارس داشته باشد، و برکناری وی را امان نداد!

با توجه به توطئه بر علیه کتیبة «هویت خلیج فارس» و با توجه به اینکه بچة بوشهر، اوباما ممکن است به کاخ سفید راه یابد، بدون تردید کسی که با پتک به کتیبه هخامنشی در استان بوشهر حمله کرده از مخالفان نظم «بن‌لادن ـ برژینسکی» به شمار می‌رود، و مسلماً اگر سناتور شهید مک‌کارتی زنده بود به ما می‌گفت که او هم مانند یوشکا فیشر «چپ‌گرا» است. البته این روزها با فناوری‌های نوین شنیدن نظرات مردگان رایج شده، و اکبر بهرمانی وقتی در «خاطرات‌اش» بر تمایل روح‌الله به مذاکره با آمریکا تأکید کرد از همین فناوری بهرهمند شده بود: فناوری نبش قبر و گفتگو با مردگان! و حاج اکبر از شدت فروتنی و تواضع فراموش کرده بود بگوید، از زمان مادها تاکنون کسی اینهمه سخنان ضد و نقیض از دهان یک مرده بیرون نکشیده! در هر حال حاج اکبر پیشگام استفاده از این فناوری بود. و ما هم تردیدی نداریم که جهت اطلاع از نظرات سناتور مک‌کارتی پیرامون نابودی کتیبة هویت خلیج فارس، ایالات متحد به فناوری پیشرفتة گورکن‌ها نیاز دارد! و لازم است که محض گل روی سناتور «شهید» به گورکن‌ها اجازه داده شود با اربابان خود «مذاکره» کنند. البته گورکن‌ها پر رو نشوند چون انحصار حرف گذاشتن در دهان مرده را از دست داده‌اند!

روزنامة لوموند مورخ سوم ژوئن 2008، مطلبی منتشر کرده در مورد چگونگی دستیابی کرة شمالی به فناوری هسته‌ای. می‌دانیم که کرة شمالی هم مانند جمکران ناگهان «جهش» کرد و به غنی‌سازی اورانیوم پرداخت، و بلافاصله ایالات متحد به جار و جنجال و تهدیدات معمول مشغول شد. امروز که بحران هسته‌ای کره شمالی فروکش کرده، می‌گویند بی‌نظیر بوتو شخصاً فناوری هسته‌ای را در اختیار کرة شمالی قرار داده، تا در مقابل آن از این کشور موشک‌های پیشرفته دریافت کند. بله، گفته می‌شود شنل قرمزی، شهید راه مزدوری، هنگامی که در سال 2003 عازم کرة شمالی بوده یک مانتو به تن کرده که جیب‌های خیلی بزرگی داشته و «سی‌دی» فناوری هسته‌ای را در آن‌جیب‌ها پنهان کرده و به کره برده! همچنین می‌گویند فناوری موشکی را هم در همان جیب‌ها از کره به پاکستان آورده! البته این داستان‌ها را برای شوت و پرت‌ها نقل می‌کنند، چون فناوری هسته‌ای پاکستان اختیارش به دست ایالات متحد است. این فناوری در اختیار «پاک‌ها» قرار گرفت تا برای هند و روسیه ایجاد مزاحمت کنند. و ساده‌تر بگوئیم دولت «مستقل» پاکستان چنین اختیاراتی ندارد. در هر حال پیشتر همین تقصیر را به گردن عبدالقادرخان، «نابغة بزرگ» پاکستانی انداخته بودند، ولی با توجه به آرامش نسبی که بین چین و هند برقرار شده مصلحت خویش در آن دیدند که بی‌نظیر بوتو را مسئول این معرکه معرفی کنند، چون ایشان فعلاً قرار نیست زنده شوند، و با سخنان خود نمی‌توانند ادعای اربابان را تکذیب کنند.

در هر حال «فیلیپ پونس»، گزارشگر روزنامة لوموند در توکیو، این مسائل را چندان جدی نگرفته. ولی با توجه به اینکه بی‌نظیر بوتو با چادرسیاه به دیدار علی خامنه‌ای شتافت، می‌توان حدس زد که زیر چادر کذا نه تنها فناوری هسته‌ای، که چند تن سماق نیز برای ایشان سوغات آورد که علاوه بر پیشرفت‌هائی که از برکت جنگ و تحریم نصیب‌شان شده، در فناوری مکیدن سماق هم، مانند دموکراسی‌های مورد نظر دانیل کوین‌بندیت، «تکامل» یابند. چون به احتمال زیاد طرح امنیتی عراق تا ماه دسامبر امضاء نخواهد شد. به عبارت دیگر، تا زمانی که ایالات متحد به نوکرانش در جمکران تفهیم نکند که نمی‌توانند به سلاح هسته‌ای مجهز شوند، امکان رهائی از عراق را نخواهد داشت. در نتیجه سولانا هم نمی‌تواند با بستة آب‌نبات به دیدن «مرد برتر» جمکران بیاید، و اوباما، بچة بوشهر هم به احتمالی آرزوی مذاکره با «مرد قدرتمند» را به گور خواهد برد.

بله مسئلة نابودی کتیبة موهوم بوشهر را دستکم نگیریم، این مسئله شدیداً «امنیتی» است. به همین دلیل احمد دشتی، رئیس سازمان میراث فرهنگی بوشهر به خبرپراکنی ایسنا گفته، اگر در مورد مظنون و اهداف وی اطلاعاتی بدهیم «ممکن است خود را مخفی‌کند!» درباب تخریب کتیبة فرضی چنین گفته می‌شود:‌ این کتیبه بر روی صخره‌ای قرار دارد که با هماهنگی نیروی انتظامی بخشداری و مقامات محلی خارک حفاظت می‌شده، و یک نگهبان هم شبانه روز چارچشمی مراقب کتیبة کذا بوده. دور کتیبه حفاظ کشیده بودند و ظاهراً قاتل کتیبه با استفاده از «غیبت» نگهبان، هم حفاظ را خراب می‌کند هم کتیبه را به قتل می‌رساند. البته در 60 متری کیوسک نگهبان، نیروی انتظامی هم حضور داشته! رئیس میراث فرهنگی به خبرنگار ایسنا می‌گوید، نگهبان برای کاری به جائی رفته بوده که این اتفاق «جانگداز» رخداد.

اگر هویت ما ملت ایران را آن کتیبة موهوم و ادعائی ایسنا تعیین نمی‌کند، «هویت» حاکمیت جمکران را همان نگهبان که برای «کاری» به «جائی» می‌رود خدشه دار کرده! چون در غیبت ایشان یکنفر برای نابودی آثار تاریخی خود را به خطر می‌اندازد، و بدون واهمه از نیروی انتظامی، جهت «انتقام» با پتک و چکش به یک کتیبه حمله می‌کند. چنین موجود ابلهی مسلماً به «امامت» اعتقاد داشته، چون از شهادت بیمی به خود راه نداده. اگر نظر کارشناسانة ما را جویا شوند،‌ خواهیم گفت با توجه به حماقت متهم، و با تکیه بر اظهارات شیخ مهدی بازرگان، می‌باید قبول کرد که فرد مهاجم به کتیبة هخامنشی حتماً در استقرار «نظام اسلامی» شرکت فعال داشته!


0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت