فالونالله!
...
در توضیح وبلاگ دیروز در باب خصوصی کردن نفت تأکید میکنیم که سازمان ناتو به دلیل شکست در لبنان، عراق و افغانستان، و به دلیل شکست در تهاجم نظامی به ایران، قصد دارد حضور خود در سواحل خزر را از طریق «نفت» تأمین کند. چون استعمار غرب یا از طریق تهاجم نظامی به نابودی شیوههای تولید محلی و چپاول اقتصادی میپردازد ـ همچنانکه در عراق و افغانستان شاهدیم ـ یا این فروپاشی را از طریق حضور مستقیم چندملیتیها فراهم میآورد. حال این پرسش مطرح میشود که اگر حکومت اسلامی همانطور که ما میگوئیم، و همانطورکه مردم ایران هر روز تجربه میکنند، حکومتی است دست نشاندة استعمار غرب، پس چه دلیلی دارد که غرب بر حضور مستقیم چندملیتیهای خود پافشاری کند، و ملی شدن نفت توسط دولت مزدور محمد مصدق را به زیر سئوال برد؟ پاسخ این است که به دلیل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، از یکسو امکان حضور شرکتهای نفتی روسیه در ایران مطرح میشود، و از سوی دیگر اکثر منابع دریای خزر خارج از دسترس هفت خواهران نفتی قرار گرفته!
در این راستا، بازگرداندن امتیاز نفت به شرکتهای چندملیتی غرب، در واقع سیاست اقتصادی بازگشت به دوران میرپنج یا دوران تقابل کاذب «شیخ و شاه» به شمار میرود. چنین سیاستی به استعمار امکان میدهد زمینة ظهور یک مصدق دیگر را در درازمدت، جهت حفظ استقلال و ملی کردن دوبارة نفت فراهم آورد. و زمینة چنین ظهور پربرکتی نیز از طریق ملاقات همسر حسین فاطمی با محمود احمدی نژاد فراهم آمده.
بر اساس ترهات منتشر شده در رسانهها، خانم سطوتی، با عجلة فراوان از لندن خود را به درگاه مهروزی رساندهاند، تا دفتر یادداشت همسرشان، وزیر امورخارجة محمد مصدق را به پرزیدنت مهرورزی تقدیم کنند، چرا که از وقتی محمود احمدینژاد به ریاست جمهوری جمکران انتخاب شده، حال و روز خانم سطوتی هم بهبود یافته، البته در لندن! بر اساس مطالب سایت پرزیدنت مهرورزی، خانم سطوتی با مشاهدة شرایط ایران به یاد دوران وزارت همسر مرحومشان افتادهاند! البته در اینکه اوضاع ایران شباهت فراوانی به بلبشوی حاکم در دوران صدارت محمد مصدق منفور دارد، تردیدی نداریم، ولی در اینکه «پوکویاماهای» آنگلوساکسون در این سوی آتلانتیک، که از طریق جنگ موفق به حضور در سواحل خزر نشدند، بتوانند از طریق نفت، «سهم ما را از خزر» تأمین کنند، تردید فراوان در میان است.
همانطور که بنگاه «بیبیسی»، شیپور تبلیغاتی حاکمیت انگلستان «انتظار» داشت، «علیکوچیکه»، یا همان پاسدار «اللاریجانی» یعنی «مرد قدرتمند» ایران، به اتفاق آراء و بدون حتی یک رأی مخالف، به ریاست مسجد جمکران «انتخاب» شد. میبینیم که نمایندگان مسجد جمکران همه در راه برآورده کردن «انتظارات» حاکمیت انگلستان «وحدت کلمه» دارند. پاسدار لاریجانی پس از «انتصاب» میفرمایند، مجلس با «منویات» رهبر به راه خود ادامه خواهد داد! به عبارت دیگر کار مجلس و «علیکوچیکه» در اطاعت از فرمایشات بیسروته مقام معظم رهبری خلاصه میشود. هر چند رهبر فرزانه در مهملگوئی به پای روح الله خمینی نمیرسند، ولی در حماقت و نوکری برای بیگانگان از امام سیزدهم هیچ کم و کاست ندارند. اینجاست که آشکارا مشاهده میکنیم وجود مجلس در حکومت پوشالی جمکران تقلیدی است میمونوار از غرب، و عملکرد آن هیچ ارتباطی با شیوة برخورد یک مجلس برخاسته از آراء مردم ندارد.
ولی چرا قرار شد علی لاریجانی به مجلس جمکران راه یابد و مطابق «انتظارات» بنگاه خبرپراکنی کذا تبدیل شود به «مرد قدرتمند»؟ دلیل این است که ایجاد یک تقابل کاذب در بطن حکومت ساخته و پرداختة ژنرال هویزر، از بدو استقرار این حاکمیت ترفندی برای سرگرم کردن شوتوپرتها بوده. همانها که دلشان را به «اختلافات» خوش میکنند و در انتظار سقوط، یا بهتر بگوئیم براندازی حکومت نکبت و ادبار شیعی مسلکان، ضمن تماشای تلویزیونهای لسآنجلس، گوش به ترهات مبتذل «بیبیسی» و رادیو های بیگانه میسپارند تا ضمن اشباع شدن از ابتذال و حماقت استعماری، جهت تجمع غیرمجاز، برایشان فتوی حفظ «خلیج همیشه فارس» و نجات «هویت ایرانی» صادر کنند!
پیش از ادامة مطلب بهتر است ببینیم فواید ایجاد «تقابل کاذب» در حکومت اسلامی و مزدور سازمان ناتو چیست؟ کاربرد سیاسی تقابل کاذب همان ایجاد انسداد است. به عبارت دیگر، همین روزهاست که شاهد جنگ زرگری دولت و مجلسی باشیم که به ادعای رسانههای جمکرانیان چه درونمرزی و چه برونمرزی، قرار بوده مجلس گوش به فرمان احمدی نژاد باشد، و خواهیم دید که چنین نیست. این مجلس «قانونگذاری»، که یک غلام خانهزاد در رأس آن قرارگرفته وظیفهاش در درجة نخست بازکردن پای «بریتیش پترولیوم» و شرکاء به دریای خزر است، تا ضمن چپاول نفت خزر، زمینة ایجاد بحران در مرزهای روسیه را هم فراهم آورد.
البته این خواستة حاکمیت انگلستان است که از دیرباز به دلیل رقابت اقتصادی با روسیه، با توسل به نعلین و دستار، ایران را به صحنة نبرد تبدیل کرده بود و این سیاست تا به امروز ادامه دارد. ولی در تداوم این نوع سیاستها تردید فراوان داریم. چرا که از یکسو علیرغم مسافرت الیزابت دوم به ترکیه، و حمایت انگلستان از پیوستن این کشور به اتحادیة اروپا، اروپائی شدن خیرالنساء به مانع بزرگی برخورد کرده؛ مانعی به نام کشور فرانسه! از تاریخ 29 ماه مه سالجاری، طبق قوانین فرانسه اگر ترکیه بخواهد به اتحادیه اروپا ملحق شود، دولت فرانسه این تقاضا را در داخل کشور به رفراندوم خواهد گذاشت! فکر نمیکنم نیازی به توضیح باشد که حکومت اسلامی فکلکراواتیهای آنکارا بجز جهادیون اروپا یا گروه فاشیست «سبزها» در فرانسه مورد حمایت هیچ جناحی قرار نخواهد گرفت. حال بازگردیم به پیوند رسانههای استعمار با رسانههای جمکران.
یک نکتة مهم را پیرامون ارتباط حیاتبخش رسانههای جمکران با رسانههای استعمار به خاطر بسپاریم. این ارتباط از هر جهت رابطة «سگ و صاحب» است. از یکسو، بازتاب مطالب رسانههای فارسی زبان غرب در رسانههای جمکران به ویژه در روزینامة کروبی یک اصل اساسی را آشکار میکند، و آن اینکه رسانههای رسمی و غیررسمی حکومت دستاربندان از ابتذال رسانههای غرب تغذیه میکنند، درست مانند سگ ولگردی که در پی تکه استخوانی، پوزه در زبالههای کنار خیابان فرو میبرد. از سوی دیگر، بازتاب گستردة پروپاگاند رسانههای رسمی غرب در جمکران و در رسانههای اوپوزیسیون مفلوک این حکومت در غرب، نشانگر اطاعت بیقید و شرط قلم به مزدهای داخلی و خارجی از سیاست استعمار است. کافی است جنجال پیرامون شیرین عبادی، پاسدار اکبر، و ... و سر فصلهای تبلیغاتی از قماش تهاجم نظامی، تهاجم به میراث فرهنگی، سد سیوند، لوحهای گلی، جام طلای هخامنشی، سهم ما از خزر و «خلیج همیشه فارس» را به یاد آوریم. اینهمه تا فراموش نکنیم که جنجال درگیری قریبالوقوع در خلیج فارس بین سپاه پاسداران و ناوگان جنگی آمریکا که فعلة فاشیسم در «بیبیسی» شیپورش را میزدند، در واقع بازتاب تلاش ژنرال فالون، ژنرال برکنار شده بود، که برای همکاری گورکنها با نیروی دریائی آمریکا زمینهسازی میکرد!
بله افتضاح «ژنرال» فالون، از نیویورکتایمز مورخ اول ماه ژوئن 2008، به حنازرچوبه مورخ 12 خردادماه سالجاری نیز رسیده! داستان از این قرار است که نیویورکتایمز از قول ژنرال فالون به افشاگری پرداخته مینویسد، این ژنرال صلحدوست با تهاجم نظامی به ایران مخالف بوده و عقب نشینی از عراق و بهبود شرایط افغانستان را آرزو داشته، و به همین دلیل هم بر کنار شد! نیویورکتایمز در ادامة بازار گرمی برای ژنرال فالون اسلامپناه و صلحدوست میگوید، آنحضرت جهت ایجاد «ارتباط» بین نیروی دریائی آمریکا و ایران، خواهان مذاکرات پایدار با ایران بودهاند!
چقدر این ژنرال فالون دوست داشتنی بودند، و نیویورکتایمز و حنازرچوبه از ما پنهان میکردند! ولی اینان میپندارند که ما متوجه نخواهیم شد مفهوم مذاکره برای ایجاد ارتباط، در واقع مذاکره است جهت فراهم آوردن زمینة درگیری و جنگ! چون جنگ هم نوعی ارتباط و گفتگو است. ولی در جمکران، از آنجا که فلسفة کلام در ید لات و اوباشی چون سروش و شریعتی قرار گرفته، حنازرچوبه میپندارد ژنرال فالون خواهان دیدهبوسی با نوکرانشان در سپاه پاسداران بودهاند. البته ما پیشتر در همین وبلاگ گفتیم که برکناری ژنرال فالون را به فال نیک میگیریم، چون نقطة پایان کار مقتدیصدر و آخوندبازی سازمان ناتو در منطقه است. و امروز هم شاهدیم که علاوه بر اکبربهرمانی و دیگر نوکران آمریکا در جمکران، در کشور عراق نیز فقط «اراذل و اوباش در صحنه» با طرح امنیتی ایالات متحد مخالفت میکنند! چون همانطورکه گفتیم طرح فوق، آمریکا را موظف میکند به ایران تضمین امنیتی بدهد. و این تضمین همان استکه گورکنها نمیخواهند، چون بدون تهدید و ارعاب ما ملت، حکومت اسلامی در واقع سالهاست که «جام معروف» را سر کشیده. سادهتر بگوئیم سیاست انگلستان در عراق، افغانستان و ترکیه شکست خورده، و نه خداوند و نه هیچ «مرد قدرتمندی» قادر نخواهد بود این شکست را پشت مرزهای ایران متوقف کند.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت