سه‌شنبه، خرداد ۰۷، ۱۳۸۷



رستاخیز!

...
کتب مقدس ادیان ابراهیمی می‌گویند روز رستاخیز مرد‌گان زنده می‌شوند! حزب رستاخیز ایران هم در واقع مرده‌های سیاسی را از گورهای‌شان در حوزه‌های علمیه برانگیخت. از هنگامیکه ایالات متحد شکست خود را در ویتنام مسلم دید، قرار بر این شد که حکومت ایران بجای تقلید از دمکراسی‌های غرب و نظامی ظاهراً «چندحزبی»، ساختار سیاسی خود را به ساختاری ظاهراً شبیه به اتحاد جماهیر شوروی نزدیک کرده، و با حفظ شعار «استقلال از شرق و غرب» تبدیل شود به نظامی تک حزبی. روزی که سایگون سقوط کرد، تشکیلات «نه شرقی، نه غربی» حزب رستاخیز، نخستین گردهمائی خود را بر پا کرده بود. می‌گویند نظریه‌پرداز این حزب پرویز نیکخواه بوده، که پس از براندازی بهمن 1357 اعدام شد. البته می‌گویند شیخ مسعود بهنود هم جهت خودشیرینی برای روضه‌خوان‌ها، از پرویز نیکخواه «شکایت» فرموده بودند! ولی همین شیخ خردمند ساواک هرگز از «حسن آیت» شکایتی نکرد. چون حسن آیت از نوچه‌های مظفر بقائی بود که پس از کودتای 22 بهمن،‌ از حزب رستاخیز به «حزب جمهوری اسلامی» اسباب کشی کرد. همانطورکه شیخ بهنود، همچون احسان نراقی، در کمال «استقلال»، از ساواک پهلوی به ساواک جمکران نقل مکان کردند. می‌بینیم که گورکن‌ها، به دلیل استقلال حکومت‌شان، افراد مستقل را ارج می‌نهند!

و حکومت ایران از هنگامی که رسماً دست نشاندة استعمار شده، ‌ فریاد «استقلال‌اش» یک دم خاموش نمی‌شود. به عبارت دیگر، پس از کودتای کلنل آیرون‌ساید، حاکمیت ایران تبدیل شد به سپر بلای آنگلوساکسون‌ها در برابر اتحادجماهیر شوروی. حکومت کذا چون نمی‌توانست در مرزهای یک ابر قدرت کمونیستی دم از وابستگی مستقیم به غرب بزند، ناچار بود برای حفظ ظاهر، و به ویژه برای تأمین منافع اربابان خود، از یکسو «نه شرقی، نه غربی» باشد، ‌ و از سوی دیگر، با پیروی از سیاست‌های غرب و تقلید ظاهری از ساختار سیاسی همسایة شمالی، هم شرقی باشد و هم غربی! و نهایتاً به دلیل سیر تحولات تاریخی متفاوت از شرق و غرب، در واقعیت نه این باشد و نه آن! بله، می‌دانیم که این مطلب کمی گنگ و مبهم است، ولی این ابهام ویژگی حاکمیت‌های استعماری است. چون چنین حاکمیتی نمی‌تواند ماهیت واقعی خود را آشکار سازد، ‌چرا که افشای چنین واقعیتی با منافع اربابان‌اش در تضاد قرار می‌گیرد.

به عنوان نمونه، اگر حکومت اسلامی که وابستگی ساختاری‌اش به استعمار غرب آشکار شده، بخواهد در اردوگاه غرب جائی برای خود دست‌وپا کند، ‌ غرب مانع وی خواهد شد. چرا که حکومت‌هائی از قبیل حکومت اسلامی ساخته و پرداخته می‌شوند، تا رسانه‌های غرب بتوانند پروپاگاند دشمن‌سازی را با توسل به اینان انجام دهند. این پروپاگاندی است که از طریق بزرگ‌نمائی و گزافه‌گوئی پیرامون قدرت فردی به اهداف خود دست می‌یابد. آن‌روزها که خمینی را به پاریس ارسال کرده بودند، در رسانه‌های غرب این پیرمرد مفلوک تبدیل شده بود به «مردی که غرب را به لرزه در می‌آورد»! این عبارت در ذهن من نقش بسته چون نخستین بار آنرا روی جلد مجلة «نوول اوبسرواتور» در آن روزها دیدم. بعدها دیدیم چگونه رسانه‌های غرب،‌ جهت حفظ منافع اربابان تفنگ‌فروش خود سعی کردند از احمدی نژاد هم همین تصویر را ارائه دهند. و در شرایطی که غرب دست‌اندرکار تجهیز حکومت اسلامی به سلاح اتمی بود، ‌ رسانه‌هایش به جنجال پیرامون احمدی نژاد و اظهارات یهودستیزانة وی می‌پرداخت. و خلاصة مطلب غربی‌ها سعی کردند تصویر احمدی نژاد را به هیتلر نزدیک کنند،‌ ولی موفق نشدند. این روزها اوضاع احمدی نژاد چنان وخیم شده که حتی «اوبامای» بینوا هم کشف کرده که مهرورزی «مرد قدرتمند» ایران نیست! اوباما می‌گوید، با احمدی نژاد مذاکره نمی‌کنم، منتظر انتخابات می‌شوم ببینم چه کسی جانشین احمدی نژاد خواهد شد!

چون دارودستة برژینسکی که جیمی کارتر و سیاست انسداد را به جهانیان معرفی کرد، امروز همگام با سناتور کندی معروف پشت سر اوباما ایستاده، ‌ و شکم‌اش را برای ظهور یک «مرد قدرتمند»، مشابه خمینی مفلوک در ایران صابون مفصلی زده‌. مزایای «مرد قدرتمند» این است که ضمن نفس‌کش طلبی و ادعای استقلال، هم دامنة سرکوب در داخل را گسترش می‌دهد و هم سیاست اربابان‌ا‌ش را به بهترین نحو اعمال می‌کند. همانطورکه در دورة «قدرتمداری» روح‌الله به یاد داریم،‌ هر چه آمریکا می‌گفت باید عکس‌اش را انجام می‌دادیم تا به آمریکا «سیلی» سختی زده باشیم. بله، آنروزها همة کارها به همین سادگی و سهولت پیش می‌رفت. خمینی عربده می‌زد، اوباش به خیابان‌ها می‌آمدند، و آمریکا هم سیلی می‌خورد.

امروز به دلیل شرایط اسف‌باری که بر آمریکا و نوکران‌اش حاکم شده، حکومت ایران وظیفه دارد ضمن انتشار وق‌وقیه‌های سرداران و آیات عظام، بر «حق مسلم» خود نیز پافشاری کند، تا تحریم‌های اقتصادی که بر ما ملت تحمیل می‌شود استقلال و عزت گورکن‌ها را به جهانیان ثابت کند. چند روز پیش منوچهر متکی، وزیر امورخارجة گورکن‌ها به پیروی از علی خامنه‌ای و دیگر فعلة استعمار اظهار داشته، تحریم‌ها هیچ اثری ندارد، چون ما 15 همسایه داریم!

البته متکی کاملا حق دارد، تحریم‌ها به هیچ عنوان مانع «واردات» گستردة بنجل‌های ساخته شده در غرب نمی‌شود، و حکومت اسلامی سه دهه ‌است که از طریق دوبی کالاهای غرب را به چند برابر قیمت، بدون هر گونه تضمین و حمایت از حقوق مصرف‌کنندگان، وارد می‌کند! تحریم‌ها علاوه بر رونق اقتصادی برای امارات یا بهتر بگوئیم برای اربابان حکومت امارات، به قاچاق نیز رونق فراوان بخشیده. چرا که، به گفتة روزنامة فیگارو مورخ 26 ماه مه 2008، ناوگان آمریکا مستقر در خلیج فارس هیچ مزاحمتی برای قاچاقچیان «محترم» ایجاد نمی‌کند. به گفتة «ژرژ مالبرونو»، فرستادة مخصوص فیگارو به تهران و دوبی، هر روز بالغ بر 30 هزار تن محمولة قاچاق به ارزش بیش از یک میلیارد دلار در سال از دوبی به آبادان، بندرعباس و بوشهر ارسال می‌شود!

علاوه بر این، تحریم بانکی نیز «دیگر اثر ندارد»! چون بانک‌های درجه دوم چین، بانک‌های عرب و بانک‌های «کانتونال» سوئیس و صندوق‌های پس‌انداز آلمان، بین 10 تا 15 درصد کارمزد خود را برای ایرانیان افزایش داده‌اند! همچنین شعب «بانک‌های متحد عرب» در اروپا و بانک‌های آسیائی در دوبی یا شرکت‌نماها در بیروت به حکومت اسلامی کمک می‌کنند تا از مزایای بازار سیاه کاملاً بهره‌مند شود!

«ژرژ مالبرونو» در گزارش خود می‌افزاید، بانک‌های امارات پول نقد را به میزان نامحدود می‌پذیرند و همین امر باعث شده که ایرانیان به بازار بورس وارد شوند تا بتوانند ارز مورد نیاز خود را تأمین کنند. «استفن آستن» یک انگلیسی که در رأس «شرکت ملی بین‌المللی» قرار دارد، به فرستادة فیگارو می‌گوید، با کمپانی سرمایه‌گذاری بانک ملی ایران، «بی.ام.آی.آی.‌سی» همکاری می‌کند، و این کمپانی ارتباطی با بانک ملی ایران ندارد! این شرکت در سال 2006، با سرمایة 300 هزار یورو آغاز به کار کرده. مبلغی که توسط بانک ملی ایران به مرکز مالی بین‌‌المللی دوبی، «دی.اف.آی.سی» پرداخت شده است.

ویژگی «دی.اف.آی.سی» این است که مانند دولت سوئیس، حکومت جمکران، و دولت مفلوک امارات «مستقل» است و بانک مرکزی امارات هیچ نظارتی بر فعالیت‌های‌اش ندارد. و به همین دلیل ایران قصد دارد 90 میلیارد دلار به این مرکز مستقل انتقال دهد. بله، تحریم‌های اقتصادی در واقع ابزار تشویق خروج سرمایه از ایران، واردات کالاهای بنجل غرب و گسترش تجارت قاچاق و بازار سیاه شده، و از هرگونه سرمایه گذاری در کشور جلوگیری می‌کند. روشن‌تر بگوئیم تحریم‌ها زمینة مناسبی است برای چپاول ثروت‌های ملی ما. و بی‌دلیل نیست که علی خامنه‌ای مانند دیگر اعضای حکومت گورکن‌ها اینچنین از تحریم‌ها استقبال می‌کند. تحریم‌ها ضمن گسترش فقر در داخل کشور، جیب اربابان حکومت اسلامی را پر می‌کند. و این در قاموس علی خامنه‌ای و شرکاء، «پیشرفت» خوانده می‌شود.

یکی دیگر از مهم‌ترین عوامل «پیشرفت» در حکومت اسلامی، ایجاد «مناطق آزاد» است. به گفتة فیگارو، شرکت‌های آمریکائی در منطقة آزاد کیش حضور گسترده‌ای دارند. فیگارو می‌نویسد، یکی از سری‌ترین شرکت‌های نقل و انتقال مالی شرکت «نی‌کو» در «جرسی» است که نخستین شعبة خود را در سال 2002 در حوالی لوزان در سوئیس افتتاح کرده. ریاست این شرکت را که شعبه‌ای است از شرکت ملی نفت ایران، مجید رضوی هدایت‌زاده، سفیر اسبق ایران در ایتالیا عهده‌دار است. شرکت مذکور، نزد «بی.ان.پی» و «کالیون» که به دلیل تحریم‌ها نمی‌توانند مستقیماً به ایران اعتبار بدهند، اعتبار مالی فراوان دارد و نقش دلال ایفا می‌کند.

این شمه‌ای بود از «استقلال» حکومت اسلامی. و جهت حفظ چنین استقلالی است که وزارت اطلاعات این حکومت سرسپرده، در حسینیة شیراز بمب‌گذاری می‌کند تا به سرکوب بپردازد، و با ایجاد آتش‌سوزی عمدی در شرکت‌های تولیدی، زمینة تبدیل ایران به بازار مصرف کالاهای غرب را فراهم می‌آورد. ولی این سیاست‌ها به نقطة پایان خود نزدیک می‌شود. چون استراتژی غرب در کل منطقه شکست خورده و دیر یا زود باید بساط چپاول خود را هم برچیند. و در این راستا، گروه «محترم» برژینسکی می‌تواند تا پایان جهان در انتظار ظهور «مرد قدرتمند» خود در ایران بنشیند!

درماه آوریل سال 1975، همزمان با سقوط سایگون، «حزب رستاخیز» در ایران مدعی «ایدئولوژی نه شرقی، نه غربی» و «استقلال» شد، تا خسارت شکست ایالات متحد در ویتنام کاهش یابد. آن هنگام حاکمیت ایران در آستانة فروپاشی بود، و ایجاد حزب رستاخیز در واقع سیاست آیندة آمریکا در ایران را ترسیم کرد. چون «رستاخیز» استعماری به استقرار حکومت اسلامی منجر شد: ظهور یک «مردة قدرتمند» در ایران و تحمیل «شرایط ویژه» به مدت سی‌سال. امروز شرایط حاکمیت ایران به مراتب از شرایط حکومت سلطنتی وخیم‌تر است، ولی دیگر رستاخیزی در کار نخواهد بود که نویدبخش افسرده‌دلان گروه برژینسکی شود. اینبار اتحادجماهیر شوروی وجود ندارد که به بهانة مبارزه با کمونیسم، غرب سرکوب ما ملت را شدت بخشد. اینبار مرگ استعمار غرب را در کل منطقه به تماشا می‌نشینیم، مرگی بدون رستاخیز!





0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت