چهارشنبه، خرداد ۰۱، ۱۳۸۷


صفرسالاری!

...

پیش از پرداختن به وبلاگ امروز یکبار دیگر تأکید می‌کنیم، با براندازی مخالف‌ایم و از هیچ تجمع و تظاهراتی بر ضد حاکمیت فعلی حمایت نخواهیم کرد. در ایران بازگشت به «نقطة صفر» و یا از صفر شروع کردن با سیاست استعمار غرب در هم آمیخته. «نقطة صفر» همه را وسوسه می‌کند؛ نقطة صفر براندازی، ملی کردن نفت، کودتا، نبرد با آمریکا، جنگ، تجزیة ایران، و همة نقطه‌های صفری که طی سالیان دراز جنگ سرد کارساز سیاست استعمار بود، امروز کارآئی خود را از دست داده‌، و این ناکامی داغ حسرت بر دل روبهان سیاست‌پیشة غرب و شرق گذاشته. اینچنین است که نهایت امر وزارت امورخارجة حکومت ضدامپریالیست جمکران همان می‌گوید که سخنگوی کاخ سفید در واشنگتن!

در مورد هم‌سرائی سخنگوی کاخ سفید با ساواکی‌های جمکران و سخنگوی وزارت امور خارجة گورکن‌ها، یادآور شویم که این هم‌صدائی دقیقاً در تداوم رهنمودهای پیامبرگونة امام سیزدهم قرار می‌گیرد. در دوران حیات امام ‌سیزدهم، از آنجا که جنگ سرد هنوز به پایان نرسیده بود، خمینی دجال می‌فرمود، «هر چه آمریکا بگوید، باید عکس آنرا انجام داد». امروز اتحاد شوروی وجود ندارد و شرایط تغییر کرده. آمریکا و شرکاء از یکسو فناوری «نظامی‌ـ هسته‌ای» در اختیار رمالان قرار می‌دهند، تا روسیه را تهدید کنند، و از سوی دیگر آشکارا با نقض حقوق قانونی اعضای «ان.پی.تی» خواستار توقف غنی‌سازی اورانیوم در ایران می‌شوند! نتیجة این سیاست‌ها مشخص است: تحریم اقتصادی و تهدید ملت ایران به تهاجم نظامی، جهت تقویت حاکمیت جمکران.

وقتی می‌گوئیم شاهرودی، رئیس قوة (غذائیه) جمکران زبان نفهم است، دلیل دارد. امروز آخوند شاهرودی «حقوق بشر» را با «حضور زنان» در پست‌های حکومتی درترادف قرار داده! به عبارت دیگر به زعم هاشمی شاهرودی، از آنجا که زباله‌هائی از قبیل معصومه ابتکار، عشرت شایق، مریم بهروزی، فاطمه آلیا، و ... در جمکران پست و مقامی دارند، حقوق بشر هم در ایران رعایت می‌شود! حال آنکه حضور هم‌ اینان در جایگاه تصمیم‌گیری مصداق بارز نقض حقوق بشر در ایران است. چرا که اگر حقوق اکثریت ملت ایران پایمال نشده بود، جایگاه امثال مریم بهروزی، ابتکار و یا شخص هاشمی شاهرودی و به ویژه معاون‌اش محمد «جلاد» لاریجانی در زباله‌دان بود. باید یک مترجم با صبر و حوصله به رئیس زبان نفهم قوة (غذائیه) تفهیم کند که رعایت «حقوق بشر» به معنای دریافت «حقوق» نیست! و بشر فقط به «زن» محدود نمی‌شود! «بشر»، خارج از جنسیت، مذهب و نژاد دارای حقوقی است که در تضاد با ادیان ابراهیمی قرار می‌گیرد. ولی وقتی رادیو آمریکا «حقوق بشر» را با «حضور زن» در جامعه جایگزین می‌کند، مسلم است که نانخورهای سفرة استعمار مانند شاهرودی و شرکاء به بهانة «مبارزه با استکبار» به نشخوار همین تبلیغات استحماری مشغول شوند؛ همانطور که پیشتر گفتیم شعارهای استحماری گورکن‌ها وارداتی است و همه در غرب تولید می‌شود.

«گویانیوز»، مورخ 31 اردیبهشت‌ماه به نقل از «ایسنا» می‌نویسد، هاشمی گفته «استکبار» خواستار اجرای حقوق بشر در کشورهای اسلامی است. حال آنکه می‌دانیم، کمیسیون حقوق بشر سازمان رسوای ملل با حمایت ایالات متحد تلاش می‌کند پدیدة فاشیستی «‌حقوق بشر نسبی» را در کشورهای منطقه به ملت‌ها حقنه کنند. به همین دلیل است که فعلة فاشیسم در جمکران، جهت ارائة چهرة دلپذیر از غرب، به عنوان مدافع سرسخت حقوق بشر، به «واژگون نمائی» پرداخته و با توسل به «حقوق بشر نسبی» و ترویج مقدسات، به سرکوب مردم می‌پردازند، تا ضمن اعمال سیاست سرکوب مورد نظر اربابان خود، اینان را مخالف با سیاست مطلوب‌شان هم معرفی کنند. ساده‌تر بگوئیم امثال شاهرودی سعی دارند حمایت آشکار ایالات متحد از اعمال «حقوق بشر نسبی» را پنهان دارند. و به همین دلیل اینروزها در رسانه‌ها فوران اظهارات ابلهانة لاریجانی و شاهرودی پیرامون «حقوق بشرنسبی» و مبارزه با غرب را شاهدیم.

پس از آنکه لاریجانی کشف کرد حقوق بشر جزئی از سیاست خارجی است، و فقط 20 درصد آن مانند سنگسار و قصاص از جمله مسائل داخلی است، هاشمی شاهرودی هم به اکتشافات بزرگی نائل آمد. شاهرودی کشف کرده که کشورهای غربی قصد مقابله با «نظام دینی» را دارند! البته بین خودمان بماند که این «نظام دینی» کذا، فاقد هر گونه نظمی است و دین‌اش هم فلان‌الدینی! ولی خوب همانطور که گفتیم شاهرودی زبان نفهم است، به همین دلیل علیرغم جنجال پیرامون توهین به قرآن در بغداد، چنین ادعای ابلهانه‌ای می‌کند. البته شاهرودی بجز اکتشافات ابلهانة فوق، اختراعات احمقانه‌ای نیز دارد، که از طریق عمل «ضرب» حاصل شده. شاهرودی شمار تقریبی یک میلیارد مسلمان در جهان را چندین میلیارد برآورد کرده، همه را هم «معتقد به اسلام» به شمار ‌آورده. به این ترتیب است که شیخ محمود کشورهائی را که اکثر جمعیت‌شان مسلمان است، «کشور اسلامی» خوانده ، و از آنان می‌خواهد مانند حکومت رمالان شیعی مسلک در برابر غرب «مقاومت» کنند!

ساده‌تر بگوئیم، اعضای سازمان ناتو همچنان می‌کوشند از طریق نوکران‌شان در کشورهای نفتخیز، یک اتحاد جماهیر اسلامی را جایگزین اتحاد جماهیر شوروی کنند، و جنگ شیرین سرد را از نو برقرار و استوار سازند. چون اتحاد جماهیر اسلامی به صورت یکدست از نوکران سنتی آنگلوساکسون‌ها تشکیل شده، و از یکسو در تقابل دروغین با غرب و اسرائیل قرار می‌گیرد، و از سوی دیگر به عامل فشار غرب بر روسیة ارتدوکس و کشورهای چین و هند تبدیل خواهد شد. البته این رویائی است که آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک در سر می‌پرورانند. در حالیکه واقعیت غیر از این است؛ فروپاشی جبهة ناتو را شاهدیم.

شاهدیم که به دلیل شکست این سازمان در لبنان، عراق و افغانستان، اتحادیة اروپا ناچار شده به روسیه نزدیک شود، و از انگلستان فاصله بگیرد. دیروز «برنار کوشنر»، وزیر امورخارجة فرانسه راهی مسکو شد تا در مورد همکاری‌های استراتژیک این اتحادیه با روسیه مذاکره کند. همزمان با سفر کوشنر به مسکو، دولت انگلستان ناچار شد از شرکت فرانسه در پروژة نوسازی ناوگان جنگی خود چشم‌پوشی کرده و رأساً مخارج دو ناو جنگی مدرن را بر عهده گیرد. این نوسازی از ده سال پیش مطرح شده بود و در آن زمان فرانسه هیچ مخالفتی با آن نداشته، ولی شرایط جهانی امروز تغییرکرده. البته مسلم است که این تغییر و تحولات از دید امثال شاهرودی و دیگر نخبگان چاه جمکران پنهان خواهد ماند، چون ورود نوکران به عرصة استراتژیک ممنوع است. پادوهای استعمار وظیفه دارند ضمن تکیه بر مقدسات با اربابان خود جنگ زرگری به راه بیاندازند.

امروز می‌پردازیم به فعالیت‌های «علمی» گورکن‌ها در داخل و خارج مرز پرگهر. گورکن‌های درونمرزی به سه دسته متمایز تقسیم می‌شوند. گروه نخست، مانند عبادی و اعضای نهضت منفور آزادی به نبش قبر می‌پردازند، و مفاهیم مدرن مانند دمکراسی و حقوق بشر را درون اسلام و قرآن می‌یابند. در همان حال که گروه اول به نبش قبر مشغول است، گروه دوم مانند شیخ فاطی‌خلخالی، و ... قسمت‌های ناخوشایند قرآن و اسلام مانند حجاب و سنگسار را زیر خاک مدفون می‌کنند. نتیجة «کشف» و «دفن» دو گروه فوق این است که گروه سوم، در توهمات خود و در راستای سیاست‌های استعماری تصویر دروغینی از جامعة ایران ارائه می‌دهد و مدعی می‌شود، سکولاریسم با «بعثت» آغاز شده، براندازی 22 بهمن نوعی سکولاریسم بوده، و یا اینکه جامعة ایران اصلاً «سکولار» است! این «آکروباسی» مضحک به این دلیل صورت می‌گیرد که کارخانة رجاله پروری بتواند از چهرة کریه اسلام و توحش احکام اسلامی یک «تصویر دلپذیر» به ما ملت حقنه کند، تا بازار مقدسات در منطقه تعطیل نشود. همانطور که در حکایت گاو مقدس،‌ ملقب به «بزرگ مقام» گفتیم، استعمار انگلیس بدون مقدسات نمی‌تواند در ایران دوام آورد، چون از آغاز پایه‌های سیاست خود را بر دستاربندان و اوباش پاسدار دکان «تقدس» استوار کرده.

و اما به موازات سه گروه فوق، یک گروه دیگر نیز برای ارائة تصویر دلپذیر از قانون اساسی عصر حجر بسیج شده‌. رهبری این گروه را همان دارودستة مهدی بازرگان یا فکل کراواتی‌های حوزه و بازار بر عهده دارند، و عملیات گورکنی جهت بزک کردن قانون اساسی جمکران در سایت سردار «فلان‌الدین بهرمانی» صورت می‌گیرد. پیش از ادامة مطلب لازم است به نبرد سردار فلان‌الدین با امپریالیسم غرب هم اشارة مختصری داشته باشیم. بله اکبر بهرمانی در سفر به خوزستان جنگ مختصر و مفیدی هم با امپراطوری انگلستان صورت دادند، ولی چون خیلی،‌ خیلی متواضع و فروتن هستند و هرگز طبق عادت «گدای معتبر» خود را در جایگاه پادشاهان ایران باستان مشاهده نکرده‌اند، از خبرگزاری‌‌ها تقاضا کرده‌اند در این‌مورد سکوت اختیار کنند. ولی سایت «رادیوزمانه» که از فلان‌الدین دستور نمی‌گیرد، زرنگی کرده و این خبر را منتشر کرده! سایت کذا گویا فقط از اوامر «فلان‌الدنیا» اطاعت می‌کند.

باری! گفتیم که سردار اکبر ادعا کرده «چشمان حریص» به خوزستان خیره شده‌اند. البته این چشمان حریص حدود یک سده ‌است که به هر کجا نفت و آبراه استراتژیک باشد «چپ، چپ» نگاه می‌کند! بی‌دلیل نبود که مش قاسم دوست داشتنی ما همیشه به «انگلیسای چش چپ» بدو بیراه می‌گفت. بله این انگلیسا از بس به سوی خوزستان و خلیج فارس چپ، چپ نگاه کرده‌اند چشم‌شان چپ شده، ولی با این وجود خودشان از راه راست افراطی یا راست رادیکال هرگز میلیمتری منحرف نمی‌شوند. از مطلب دور افتادیم، بازگردیم به سایت «فلان‌الدنیا»، مورخ 30 اردیبهشت‌ماه سالجاری که ضمن سرپیچی از دستور «فلان‌الدین»، مطلبی تحت عنوان «بازدید غیرمنتظرة هاشمی از نقطة صفر مرزی» منتشر کرده! بر اساس این مطلب، گویا اکبر بهرمانی به همراه فلاحیان، یکی از ساواکی‌های گروه خاتمی و استاندار خوزستان، سری به «منطقة عملیاتی شلمچه» زده.

سایت «رادیوزمانه» که سعی دارد این سفر را بسیار مهم جلوه دهد می‌نویسد، آخوند اکبر بهرمانی می‌گوید، از ابتدای «انقلاب» سفرهای‌اش به خوزستان بسیار «معنادار» بوده! البته با معنای حضور حاج اکبر در خوزستان پیش از آغاز جنگ ایران و عراق آشنا هستیم، و می‌دانیم بمب‌گذاری در شهرهای جنوب ایران با همکاری نوکران ضدامپریالیست آمریکا در حکومت اسلامی انجام شد و گورکن‌ها حکومت عراق را مسئول خرابکاری‌ها معرفی کردند. بمب‌گذاری در پایتخت عراق نیز توسط نوچه‌های عموسام در بغداد صورت گرفت، و اینگونه بود که جنگ «مقدس» را توانستند سازمان بدهند. ولی رفسنجانی می‌پندارد که بجز نوکری استعمار در این جنگ نقش دیگری هم داشته! همانطورکه گفته‌اند، «یارب مباد آنکه گدا معتبر شود، چون معتبر شود ز خدا بی‌خبر شود»، حاج اکبر هم نقش سرنوشت‌سازش را باور کرده!

«معنای» سفر اکبرهاشمی به شلمچه، عرض ادب به درگاه چند سر نظامی ارتش آنگلوساکسون‌ها است که شایع شده در چند کیلومتری مرز شلمچه مستقر شده‌اند. رئیس مجمع تشخیص مصلحت گورکن‌ها پس از رسیدن به «نقطة صفر مرزی» با استشمام رایحة خوش نظامیان آمریکا، نعلین‌ها را در آورده و در حالی که دست‌ها را به سوی آسمان دراز کرده بود، زمزمه فرمود:

بوی خوش تو هر که ز باد صبا شنید
از یار آشنا سخن آشنا شنید.

سپس سردار اکبر در حالیکه از شدت شادی اشک در چشمان مزورش حلقه زده بود، شکر ایزد بجای آورد که آمریکا هنوز نرفته، که «امام تنها بماند»، ولی ناگهان به یاد تقاضای «تضمین امنیتی» افتاد، از همین‌ رو به سه گزینة جادوئی حجت‌الاسلام «مک‌فال» جهت «گذار به دمکراسی» فکر کرده، فغان برآورد:

ای شاه حسن چشم به حال گدا فکن!

و اینجا بود که سید ابراهیم نبوی، طی گزارش‌های «بی‌طرفانه» از وقایع سی سال پیش، به سفر شاه به بوشهر و مصاحبة فرح دیبا با یک رسانة هلندی اشاره کرد. طبق این گزارش، ‌در تاریخ 20 اردیبهشت سال 1357، فرح پهلوی به رسانة کذا گفته بود:

«آزادی‌های بیشتری به دانشگاه داده شود [...] ما باید تکنولوژی خودمان را بسازیم، نه اینکه تکنولوژی دیگران را بخریم [...] حالا که نفت داریم نوبت ماست. مردم ما باید از زندگی خوبی برخوردار شوند.»

البته فرح دیبا در این مصاحبه به دمکراسی غرب هم ایراد گرفته بود که در آن نمایندگان کارگران و کشاورزان انتخاب نمی‌شوند! ولی ما به بحث پیرامون این سخنان عجیب نمی‌پردازیم، فقط به سیدابراهیم یادآور می‌شویم که ارز حاصل از فروش نفت به دست دولت ایران داده نمی‌شد که هر جور دوست دارد آنرا به مصرف برساند. تا آنجا که ما به یاد داریم و مسلماً فرح پهلوی هم در سال 1357 به یاد داشته، غربی‌ها به ایران صنایع ذوب آهن هم نمی‌فروختند، و دارائی‌های ایران را در بانک‌های خود مسدود کرده بودند که دولت ایران نتواند صنایع فوق را از بلوک شرق وارد کند. خلاصه بگوئیم، با در نظر گرفتن شرایط واقعی دولت ایران، سخنان فرح دیبا «کودکانه‌تر» از آنست که به نظر بعضی‌ها می‌رسد. حال بپردازیم به آزادی در دانشگاه‌ها که اختیارش به دست ساواک منفور و دانشجویان محترم عضو ساواک بود. مسلماً سیدابراهیم نبوی که به ادعای خود در ایران به دانشگاه رفته، و پس از براندازی 22 بهمن در جایگاه معاونت سیاسی وزارت کشور قرار داشته، و بعد هم تصمیم گرفته به صف «مخالف‌نمایان» برونمرزی نفوذ کند، نه تنها با عملکرد ساواک در دانشگاه‌های ایران آشنائی دارد که نیک می‌داند فرح دیبا نه در مورد پول نفت و پایه‌ریزی تکنولوژی در داخل، و نه در مورد آزادی در ایران تصمیم گیرنده نبوده. پس بازگردیم به فغان و فریاد حاج اکبر به درگاه آمریکا! چرا که ینگه‌دنیا به ناچار می‌باید نوکران‌اش را تنها بگذارد.

سردار اکبر که مانند همة دستاربندان از بدو تولد به مبارزه با آمریکا مشغول بود، عاقبت در نشست گوادالوپ موفق شد آمریکا را به تسلیم در برابر خود و همراهان‌اش وادار کند. در همین نشست بود که آمریکا خواستار استقرار حکومت اسلامی در ایران شد! و سردار اکبر امروز از اینکه «بازی» شیرین مبارزه با آمریکا به پایان خود رسیده، سخت نگران است و آرزو دارد باز هم مبارزه با استکبار را از «نقطة صفر» آغاز کند. به همین دلیل هم به نقطة «صفر مرزی» مشرف شده، و اشک‌ریزان تکرار می‌کند:

محروم اگر شدم ز سر کوی او چه شد
از گلشن زمانه که بوی وفا شنید

سایت «رادیوزمانه»، در ادامة گزارش این سفر پرهیجان می‌گوید، سردار اکبر در جنگ هشت ساله، فرماندهی جبهه‌های ایران را بر عهده داشت! حتماً منظورشان «جبهه‌های معنوی» است. چون فرماندهی جنگ را در واقع ارتش ناتو بر عهده داشت، خطبه‌های وق‌وقیه‌اش را هم گاهی اوقات سردار اکبر قرائت می‌کرد. بگذریم، و بازگردیم به گورکن‌هائی که سعی دارند با حذف ولایت فقیه، چارچوب قانون اساسی جمکران را از زیر ضربه خارج کنند.

ولایت فقیه در قانون اساسی جمکران به حجاب و سنگسار در قرآن شباهت دارد. همة گورکن‌ها مزورانه می‌کوشند تا به ما بباورانند، اگر ولایت فقیه را از قانون اساسی برداریم همه چیز روبراه خواهد شد. پیشتر هم دیدیم چگونه تبلیغات فعلة فاشیسم بر «رفتن شاه» متمرکز شده بود، تا با این ترفند چارچوب استعماری نظام محفوظ بماند. تمرکز بر یک نقطه،‌ از شیوه‌های شناخته شدة فاشسیم است. وقتی شعارهای سیاسی همه بر یک نقطه متمرکز شوند، نقاط اصلی و اساسی از دید مردم پنهان می‌ماند. این تجربه‌ای است که ما ملت هم با «ملی شدن نفت»، و هم با براندازی سلطنت پهلوی تجربه کرده‌ایم و هر دو بار جبهة ملی و فدائیان اسلام در این تحرکات خیانت‌بار متحد شده بودند. اینبار نیز همان جبهة استعماری است که خواهان حذف ولایت فقیه از قانون اساسی شده. سخنگوی استعمار، معین‌فر معروف، وزیر نفت مهدی بازرگان است که با سایت حاج اکبر بهرمانی مصاحبه کرده. سایت کذا هم در کمال تزویر یک تیتر بزرگ زده تا مخاطب به این توهم دچار شود که حاج علی‌اکبر معین‌فر خواهان تغییر قانون اساسی هستند! در حالیکه معین‌فر نابکار فقط خواهان رفتن ولایت فقیه است! به عبارت دیگر، اصول اول و دوم قانون اساسی عصر حجر که ناقض کلیة حقوق انسانی است، از نظر ایشان می‌باید محفوظ بماند، تا بتوانیم مشروطة محمدی داریوش همایون را داشته باشیم. البته در این مصاحبه، معین‌فر کمی هم به ارعاب مردم پرداخته و می‌گوید، بوش ممکن است حمله کند! سپس خبرنگار سایت حاج‌اکبر که تهاجم نظامی را مسلم پنداشته، از ایشان پرسیده، «ایران از این حمله چه صدمه‌ای خواهد دید؟» و معین‌فر هم ضمن حضور در «نقطة صفر عقل» داستان چند سال جنگ را تعریف کرده و می‌گوید، فکر نکنید! حکایت یکسال و دو سال نیست! بله، معین‌فر و شرکاء کاری می‌کنند که حداقل هشت سال طول بکشد و فرماندهی این جنگ رویائی هم طبق معمول بر عهدة حاج اکبر سازندگی خواهد بود، جان جوانان ایران پیشکش ایالات متحد، جسدشان هم در روضه‌خوانی‌های اکبر بهرمانی تبدیل می‌شود به «سرمایه‌های معنوی»! سرمایه‌های مادی را هم بانک‌های غربی تقدیم می‌کنند به صاحبان صنایع نظامی در غرب؛ پورسانتاژ حاج اکبر محفوظ خواهد بود! بعد می‌رسیم به دورة سازندگی، سپس نوبت به اصلاح طلبان می‌رسد که اگر باز هم عرضة کودتا نداشتند، احمدی نژادی خواهد بود و باز هم تهدید و اورانیوم، و باز هم می‌رسیم به «نقطة صفر» سیاست استعمار یعنی جنگ، سرکوب و خرید اسلحه.

ساقی بیا که عشق ندا می‌کند بلند
کانکس که گفت قصة ما هم ز ما شنید
ما باده زیر خرقه نه امروز می‌خوریم
صد بار پیر میکده این ماجرا شنید

ولی بهترین پیشنهاد بازگشت به نقطة‌ صفر در مطلبی از پیر خردمند ساواک، شیخ مسعود بهنود ارائه می‌شود. شیخ‌مسعود با مقایسة احمدی نژاد و سید ضیاء، در حالی که آب از لب و لوچه‌‌شان سرازیر شده بود، به صورت بسیار، بسیار زیرجلکی یادی هم از کودتای کلنل آیرون‌ساید اسلام پناه کردند! که گفته‌اند، «وصف‌العیش، نصف‌ا‌لعیش!»




0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت