جمعه، اردیبهشت ۲۷، ۱۳۸۷



شیخ و آبریزگاه!

...

گورکن جماعت همانطورکه می‌دانیم وقیح، ابله، وحشی، شیاد و مزور است؛ از این نظر شباهت فراوانی به اربابان غربی خود دارد. غربی‌ها سه دهة پیش مشتی اوباش و جنایتکار را در رأس هرم قدرت در ایران قرار دادند، و امروز سعی دارند تا هم اینان و یا فرزندان‌شان را به عنوان مدافعان آزادی معرفی کنند. به عنوان نمونه می‌توان به سوسیالیست شدن رمالان و دفاع حاج اکبر سازندگی از آزادی مطبوعات نگاهی داشت، و یا برافراشتن پرچم آزادی زنان توسط فاطمه صادقی، دختر شیخ صادق خلخالی را مد نظر قرار داد. آخوند خلخالی، حاکم دادگاه‌های «انقلاب»، در هنگام معرکة اصلاح طلبی، بلافاصله در خیمة محمد خاتمی قرار گرفت، و حتی از میانه‌روی‌های وی «انتقاد» هم می‌کرد، و امروز صبیة ایشان که مانند همة توله آخوندها خوردن نان به نرخ روز را در مکتب پدر آموخته‌، مخالف حجاب شده!

در اردیبهشت‌ماه سال 1359 فدائیان اسلام به رهبری صادق خلخالی با بیل و کلنگ و جرثقیل و دیگر وسائل «لازم» تخریب بنای تاریخی آرامگاه رضاشاه را آغاز کردند. خلخالی در پی این اقدام وحشیانه اعلام کرد که می‌خواهد در این مکان «آبریزگاه عمومی» درست کند. به جنایات صادق خلخالی که 14 سال در مکتب روح‌الله خمینی رموز توحش و نفس‌کش طلبی آموخته بود، اشاره نمی‌کنیم، چرا که این وحشی‌گری‌ها تماماً بر روی شبکة اینترنت موجود است. ولی امروز که شیخ صادق خلخالی زمین را از وجود پلیدشان پاک کرده‌ا‌ند، صبیة محترم ایشان فاطمه صادقی، ‌ با بیانات «کلنگی» به جان حقوق و مطالبات زنان ایران افتاده، و سایت رادیو زمانه هم با کمال افتخار دختر شیخ صادق خلخالی را به عنوان یکی از رهبران جنبش آزادی زنان ایران برگزیده! چون کل مطالبات فاطمة خلخالی به برداشتن همان روسری کذا محدود می‌شود. به عبارت دیگر، شیخ فاطی خلخالی، «حق انتخاب پوشش» را به عنوان کل حقوق و مطالبات زنان ایران مطرح کرده‌ا‌ند و اهالی سایت زمانه هم ترهات فاطی‌خانم را با شوق و ذوق انتشار داده‌اند.

شیخ فاطی یکی از زنان فرهیختة حکومت گورکن‌هاست که چندی پیش در مورد اگزیستانسیالیسم یک سخنرانی جامع و بسیار کشکی ایراد کرده، گفته بودند، «آخرش هم ژان پل سارتر با سیمون دوبووار ازدواج نکرد!» البته صبیة خلخالی را دستکم نگیریم، مانند همة توله آخوندها یک مدرک دکترا به دستش داده‌اند تا در دانشگاه فقرفرهنگی اگزیستانسیالیسم، ویراست حوزة علمیة قم تدریس کند. و به همین دلیل سایت رادیوزمانه بیانات مضحک وی را منتشر کرده، تا ما با «آزادی زنان» بهتر آشنا شویم، و بدانیم که حق و حقوق زن در قاموس فلاسفة بزرگ از قبیل فاطمة صادقی، به برداشتن همان روسری محدود می‌ماند.

پیشتر گفتیم که نشاندن جزء بجای کل، از شیوه های رایج فاشیست‌هاست. پیام سفر علیاحضرت «ناخداکلمب» به ترکیه این ویژگی را به صراحت نشان می‌دهد. جایگزین کردن حقوق و آزادی‌های فردی، به ویژه حقوق زنان در ترکیه، با یک جام شامپانی! همانطور که در تصویر مضحک وبلاگ «گورکن و ناخداکلمب» دیدیم، خیرالنساء، همسر عبدالله گل، با حفظ حجاب کامل، جام شامپانی هم در دست گرفته! این همان تصویر مضحکی است که استعمار غرب در کمال بلاهت تلاش دارد از «حقوق زن» در کشورهای اسلامی ارائه دهد. حقوقی که به «ظواهر» محدود می‌شود، و دینی که در همان «ظواهر» قرون‌وسطائی مدفون شده! به عبارت دیگر، «اسلام مترقی» و مورد تأئید ناخداکلمب همان مضحکه‌ای است که در کشور ترکیه شاهدیم. تهدید پیوستة مردم کشور توسط یک حاکمیت سرکوبگر، سرکوب مستقیم اقلیت‌ها به ویژه کردها توسط ارتش ناتو، حاکمیت قوانین نانوشتة «نیمه اسلامی» ولی تماماً فاشیستی، تحت لوای یک «لائیسیتة» فرضی ویراست استعمار انگلستان، و ... و البته اینجا می‌باید تذکر دهیم که حاکمیت ترکیه هیچ ارتباطی با لائیسیته، در مفهوم یک نظریة حکومتی ندارد، «لائیسیته» برای این حاکمیت چماقی شده که با آن مردم کوچه و خیابان را سرکوب می‌کند! به عبارت دیگر، هر چند ظاهراً دولت‌های آنکارا و تهران کاملاً متخالف به نظر می‌رسند، هر دو «حاکمیت» خود را بجای «ملت» نشانده‌اند!

استعمار انگلیس، سال‌ها پیش با کودتای کلنل آیرون‌ساید، سیاستی مشابه ترکیه را بر ملت ایران نیز تحمیل کرد، و به موازات گسترش چپاول اقتصادی که با تدابیر خائنانة محمد مصدق و در دو گام بر ملت ایران تحمیل شد، حاکمیت ایران هر چه بیشتر به دامان دین فروافتاد. پیشتر گفتیم که محمد مصدق پس از پایان جنگ دوم، ابتدا منابع نفتی ایران را در انحصار غرب قرار داد، سپس با همکاری فدائیان اسلام نفت را «ملی» کرد، تا هم بار تعهدات مالی به دولت ایران را از شانة انگلستان بردارد و هم از جیب ما ملت به اربابان‌اش خسارت بپردازد. همزمان با چپاول اقتصادی، وزیر فرهنگ دولت مصدق «زنانه ـ مردانه» کردن جامعة ایران را نیز با تعطیل مدارس مختلط آغاز کرد. البته این خیانت‌ها همه با «شعار استقلال» صورت می‌گرفت، همچنان که بعداً براندازی 22 بهمن، اشغال سفارت آمریکا و جنگ با عراق ضامن «استقلال» ملی ما شد! ولی پیش از ادامة مطلب می‌باید این مهم را در خاطر داشته باشیم که نمی‌توان شرایط ترکیه را با ایران مقایسه کرد، هر چند که یک سیاست واحد استعماری بر هر دو کشور حاکم باشد. و امروز شاهدیم که افلاس ناتو، چگونه نقاب از چهرة لائیسیتة کشکی ترکیه فرو افکنده، و با بیرون کشیدن دارودستة عبدالله گل از صندوق‌های مارگیری، ترکیة «لائیک» را به ویترین حکومت «اسلام مترقی» در منطقه تبدیل کرده.

استعمار غرب علاقة عجیبی به ویترین‌سازی برای آبریزگاه‌های دینی دارد. در امارات هم یک ویترین بازاری و مدرن جهت هم‌میهنان گرامی علم کرده که از دروازه‌های تمدن بی‌بهره نمانند. چرا که شرایط در ایران با کمک سازمان سیا و ظهور امام سیزدهم به قرون وسطی بازگشته. هر چند جرج بوش در اسرائیل ضمن بلبل زبانی‌های احمقانة مرسوم ادعا کرده مهرورزی می‌خواهد منطقه را به قرون وسطی بازگرداند، اما مهرورزی نه عراق را اشغال کرده و نه افغانستان را! و مستر پرزیدنت گاوچران‌ها بهتر است جنگ زرگری و مهوع با نوکران خود را تعطیل کنند. امروز همه می‌دانند حکومت گورکن‌ها مانند حاکمیت «مستقل» اسرائیل، سر در آخور سازمان دین‌پناه سیا دارد. به همین دلیل همه روزه در ایران، دین در مقام جزء، به کل جامعه تحمیل می‌شود. با این تفاوت که رأس هرم حاکمیت در ایران مانند عبدالله گل و شرکاء فکل کراواتی نیست. در ایران مشتی لات و اوباش و جنایتکار حکومت می‌کنند که به توحش خود مفتخراند. البته حکومت‌های منطقه با اربابان خود در شیوة انسان‌ستیز فاشیسم مشترک‌اند.

«مقالة» فاطمه صادقی دقیقاً بازتاب همین انسان‌ستیزی است. چرا که بجای پرداختن به حقوق انسان‌ها، استدلال منطقی را بر احساسات شخصی خود استوار کرده! دختر شیخ صادق خلخالی در شهر قم در سنین کودکی از اینکه روسری به سر کند «احساس حقارت» می‌کرده. البته باید به این مدافع دلسوختة آزادی زنان بگوئیم مطالبات ما، جهت رفع احساس حقارت دختربچه‌ها نیست! ما آزادی‌های اجتماعی را حق مسلم افراد بشر می‌دانیم. و حقوق زنان از جمله حق انتخاب پوشش ارتباطی با «احساسات» ندارد. ساده‌تر بگوئیم قوانین را جهت رعایت احساسات کسی وضع نمی‌کنند. «احساسات» در حوزة فقرفرهنگی اهمیت پیدا می‌کند، چرا که هر گاه منافع کارخانة رجاله پروری مورد تهدید واقع شده، یکی از آیات عظام «احساس تکلیف» کرده و خواهان استقلال و عزت و سربلندی مسلمین می‌شود! همچنان که در مورد قرارداد رژی تنباکو، ملی شدن نفت، بهمن‌ماه 57، اشغال سفارت آمریکا و جنگ ایران و عراق «احساس‌سالاری»، منافع استعمار غرب را به خوبی تأمین کرد. ولی احساسات در تضاد کامل با عقل سلیم قرار دارد؛ قوانین حقوقی بر مبنای عقل سلیم تدوین می‌شود نه بر مبنای احساسات. البته منظور ما در اینجا تدوین قوانین در نظام‌های انسان محور است. چون در نظام خدا محور، قوانین براساس توحش وضع خواهد شد، ‌ همچنانکه در ایران شاهدیم.

دختر صادق خلخالی در ادامة مطلب خود ادعا می‌کند، در سلسله مراتب قدرت «آریستوکراتیک» روحانیت جای داشته و پوشش وی تعیین کننده هویت او بوده. البته قصد مچ‌گیری نداریم و نام روحانیون را هم نمی‌بریم ولی فرزندان روحانیت آریستوکراتیک ایران، با چادر و چاقچور هزاران سال نوری فاصله داشتند. و امثال صادق خلخالی و روح‌الله خمینی به هیچ عنوان در این آریستوکراسی فریبنده نمی‌توانستند حضور داشته باشند. روحانیت هنگامی آریستوکراتیک است که شاخه‌ای از سلطنت سنتی باشد. تا آنجا که ما به یاد داریم بساط سلطنت سنتی را کلنل آیرون‌ساید «اسلام پناه» برچید و کلنل میرپنج هم یک قشر روحانی ویژه از لات و اوباش بازار تشکیل داد تا استقلال و عزت کشور حفظ شود. بگذریم!

صادقی ضمن نکوهش حجاب اجباری تأکید می‌کند که آیات عظامی هم وجود دارند که با حجاب اجباری مخالف‌اند، و در ادامه به تمجید و ستایش از زنان بی‌حجاب پرداخته می‌گوید، زنان با حجاب سهمی در «انقلاب» نداشتند! خلاصة مطلب صادقی تلویحاً از ما دعوت می‌کند جهت رفع بحران اجتماعی حجاب به خیابان‌ها بیائیم چرا که، نخستین مطالبات زنانی چون صدیقة دولت آبادی، تاج السلطنه و مهرانگیز منوچهریان همان «کشف حجاب» بوده. باید به دختر شیخ صادق خلخالی بگوئیم متأسفانه برای این مبارزات حق‌طلبانه کمی دیر شده، چون مطالبات ما به برداشتن روسری و گرفتن مدرک دانشگاهی محدود نمی‌شود، ما هویت خود را در یک نظام فاشیستی که با زور سرنیزة ناتو بر ملت ایران حاکم شده در یک پوشش تحمیلی نمی‌بینیم، چون هویت ما را دولت امام زمان و سازمان ناتو تعیین نمی‌کند. مطالبات ما، بر خلاف آخوندپرستان شیفتة غرب که روسری را تنها مانع تقلید میمون‌وار از ابتذال هولیوود می‌بینند، بر حقوق فردی و اجتماعی کل زنان تمرکز یافته. و از آنجا که این حقوق در چارچوب قانون اساسی فعلی قابل استیفا نیست، خواهان برگزاری رفراندوم برای تغییر قانون اساسی «نظام مقدس» هستیم. و به همین دلیل به زنان مخالف حکومت نیز توصیه می‌کنیم قوانین جاری را رعایت کنند تا امکان سرکوب حاکمیت را کاهش دهند. رعایت قوانین برخلاف آنچه گروه عبادی و اربابان‌شان در محفل نوبل تبلیغ می‌کنند، نشانة موافقت با حکومت نیست، نشانه بلوغ جنبشی است که نیک می‌داند از طریق شورش و ایجاد درگیری حقوق خود را به دست نخواهد آورد. برخلاف ادعای خانم صادقی، باطوم خوردن و شب را در بازداشتگاه گذراندن به هیچ عنوان افتخاری نبوده و نخواهد بود. نتیجة این عملیات گسترش روند سرکوب، و نهایت امر جایگزینی یک نظام سرکوبگر نوین با نوع قدیمی است؛ ما چنین سیاستی را ساختة دست استعمار می‌دانیم، شما چطور؟!

ما شاهد بودیم که زنان، نخستین قربانیان شورش سازمان یافته توسط ساواک بودند. شورشی که با استفاده از نارضایتی مردم به براندازی بهمن سال 57 انجامید. ولی در هر حال باید خدمت امثال فاطمه صادقی‌ها بگوئیم که «حق انتخاب پوشش» جزئی است از کل حقوق افراد که در ایران منحصر به زنان هم نمی‌شود. سخنان عوامفریبانة توله‌آخوندها فقط کسانی را مجذوب می‌کند که می‌پندارند با برداشتن روسری، زمینه‌های فرهنگی سنگسار، قصاص، تعدد زوجات و دیگر احکام توحش اسلامی نیز از جامعه رخت برخواهد بست، حال آنکه چنین نیست. چارچوب قوانین حکومت ایران توحش اسلامی است و تا زمانی که این چارچوب از طریق قانونی شکسته نشود، نه تنها زنان که مردان ایران نیز به حقوق انسانی خود دست نخواهند یافت. سرکار خانم صادقی! مطالبات زنان و حقوق اجتماعی مردم ایران، آرامگاه رضاشاه کبیر نیست که شما به پیروی از پدر جنایتکارتان آنرا به «آبریزگاه عمومی» تبدیل کنید.



0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت