شنبه، اردیبهشت ۲۱، ۱۳۸۷


کتاب و علوفه!

...


فردی که گویا هنوز مزة خوش کودتای 22 بهمن را زیر دندانش دارد، ضمن سر دادن شعارهای پوچ «استقلال ، آزادی، عدالت» در یکی از سایت‌های فارسی زبان، از مردم دعوت کرده جهت «خروج از بحران» با تظاهرات میدان را از دست «دولت فاسد» درآورند! ما هم به نوبة خود از مردم می‌خواهیم در هیچ تجمع و تظاهراتی شرکت نکنند، چرا که در واقع یک مافیای اقتصادی جای خود را به مافیای جدید می‌سپارد، و فریاد و فغان بعضی‌ها از جمله فکل کراواتی‌های حوزه و بازار فقط به همین دلیل به آسمان بلند شده! دولت امام زمان در کار ایجاد باندهای نوین چپاول مردم است تا «حق مسلم» خود را حفظ کند. بله! چه کسی گفته مهرورزی از اکبرهاشمی یا محمد خاتمی کمتر است؟ بساط چپاول که تعطیل بردار نیست، چرا مردم باید به خیابان‌ها بیایند تا امثال نهضت منفور آزادی با یک کودتای دیگر «دولت» تشکیل دهند؟ ما که بساط دولت‌های موقت و سرکوب زنان، کارگران و کشتار اقلیت‌های قومی در سراسر ایران را در دوران افتخارآفرین مهدی بازرگان فراموش نکرده‌ایم! ما ملت هشت دهه است که در بحران دست و پا می‌زنیم و هر بار به همت والای فدائیان اسلام و ساواک در بحران عمیق‌تری گرفتار شده‌ایم. حال به چه دلیل می‌باید باز هم برای حفظ منافع کارخانة رجاله پروری تظاهرات به راه بیاندازیم؟ تا ظهور کریم سنجابی‌ها و بنی‌صدرها و جبهه‌های رنگارنگ فاشیست را یک بار دیگر تجربه کنیم؟ حاج آقا! آن‌ راهی که سرکار برای «خروج از بحران» نشان می‌دهید به قعر چاه «بحران» ختم می‌شود! ما خواهان براندازی نیستیم! چرا که بین دولت فعلی، دولت مهدی بازرگان و دولتی که از بطن آشوب بر خواهد خاست هیچ تفاوتی نمی‌بینیم. همگی در سنگر واحد نوکری برای آمریکا نشسته‌اند.

اهالی حنازرچوبه بوسیدن آشکار چکمة فاشیست‌های فرانسه را کنار گذارده، جدیداً کمی دست و پای خود را جمع کرده، و در مطلبی تحت عنوان «روز هشتم مه، بازنمائی تناقض‌ها» بجای مداحی از «لوپن» و معرفی دارودستة او تحت عنوان افتخارآفرین «جبهة ملی»، لوپن را رهبر حزب راست افراطی می‌خوانند! البته فریب شیپور سازمان سیا در جمکران را نخوریم، چون این تغییر موضع ظاهری فقط به این دلیل در حنازرچوبة مزور مشاهده می‌شود که، این رسانة تبلیغاتی سازمان سیا، به شیپور زدن برای یک جنبش فاشیستی اسلام‌گرا مشغول شده! جنبشی که در کشور فرانسه به بهانة دفاع از «مستضعفین» به مخالفت با لائیسیته برخاسته، و به بهانة دفاع از حقوق فلسطینیان، در همگامی «پنهان» با لوپن، آتش تبلیغات یهودستیزانه را هم گرم نگاه می‌دارد. البته اعضای این به اصطلاح «جنبش» نه تنها موجودیت کشور اسرائیل که حتی یهودیان را هم به زیر سوال می‌برند!

پیش از ادامة مطلب یادآور شویم که سازمان ملل کشوری به نام اسرائیل را به رسمیت شناخته و در چارچوب قوانین بین‌المللی، کسی نمی‌تواند خواهان نابودی اسرائیل شود. و می‌باید به پرزیدنت مهرورزی که به فرمان اربابان‌اش قصد «پاک کردن» اسرائیل را دارد، سه نکتة مهم را یادآور شویم. نخست اینکه «پرزیدنت» بهتر است ابتدا دست و صورت مبارک خود را پاک کنند و به شتشوی خود اهمیت بیشتری بدهند، بعد به «پاک ‌کردن» کشورها بپردازند. دیگر اینکه، همان سیاستی که اسرائیل را ایجاد کرد، کشور دوست و برادر پاکستان را نیز به وجود آورده. میلیون‌ها هندی از خانه و کاشانة خود اخراج شدند تا «محمدعلی جناح» مزدور، آرزوی استعمار انگلیس جهت اعمال سیاست «یک کشور، یک مذهب» را برآورده کند. و بالاخره اگر پرزیدنت مهرورزی نمی‌داند، ما می‌دانیم که جنگ زرگری گورکن‌ها با اسرائیل تنها دلیل موجودیت‌ حکومت اسلامی است، چون اسرائیل مانند ایالات متحد از حامیان اصلی همین حکومت امام زمان به شمار می‌رود. حال بازگردیم به «جنبش» حامی مستضعفین در فرانسه!

این «کارناوال جدید» ادعا می‌کند دولت فرانسه با «اسلام» و «مسلمین» مخالف است! و اتفاقاً حزب لوپن هم به جنگ زرگری با همین جنبش «مترقی» مشغول شده تا بازارش را حسابی گرم کند. رهبر این جنبش مترقی همانطور که می‌دانیم شارلاتانی است به نام «طارق رمضان»، نوة بنیانگزار سازمان استعماری اخوان المسلمین در مصر؛ پیشتر شرح حال مختصری از ایشان ارائه کرده‌ایم. همچنین گفتیم که از دوران ریاست جمهوری فرانسوا میتران، دولت سوسیالیست فرانسه محله‌های مسلمان نشین را به دست اوباش اسلام پرست سپرد، تا نوعی حکومت اسلامی به شیوة عربستان و جمکران بر ساکنان این مناطق حاکم کند. و هنوز نیز همین سیاست بر شهرک‌های مسلمان نشین فرانسه حاکم است.

حنازرچوبه، در ادامة نعل وارونه و شیادی تلاش دارد گروه شیرین عبادی را هم طرفدار لائیسیته معرفی کند! در همین راستا، شیپور سازمان سیا، در تاریخ 21 اردیبهشت‌ماه سالجاری می‌نویسد، فردی به نام «پ.الف» ـ این فرد منطقاً همان پروین اردلان خودمان است ـ در گفتگو با یک رسانة لائیک، به زنان ترکیه در مورد انتخاب حجاب اسلامی هشدار داده. به ادعای حنازرچوبه، «پ. الف» که از مخالفان سرسخت قوانین اسلامی‌ است، گفته تنها در صورتیکه اصول لائیسیته رعایت شود می‌توان سخن از آزادی حجاب اسلامی به میان آورد. ظاهراً اهالی حنازرچوبه می‌پندارند مسائل زنان فقط به «حجاب» محدود می‌شود! یا بهتر بگوئیم، اربابان حکومت جمکران سعی دارند، حقوق و آزادی‌های اجتماعی ما ایرانیان را به حق پنهان کردن یا نمایاندن موی سر زنان محدود کنند! البته باید حضور گاوچران‌ها و نوکران‌شان بگوئیم که خیلی کور خوانده‌اند! و آرزوی بازگشت به دوران «رضاشاه کبیر» و «آزادی زنان» از نوع «توسری، بی‌روسری» را می‌باید همراه با آخوندیسم به گور ببرند. هر چند پورمحمدی منفور، وزیر کشور بیکار شدة حکومت جمکران، سعی داشته باشد با نسبت دادن انفجارهای شیراز به سلطنت طلبان، زمینه‌ای فراهم آورد تا مخالفان حکومت گورکن‌ها بر تخالف «فرضی» میان سلطنت‌طلبان و آخوندپروران ایمان بیاورند، و اطمینان حاصل کنند که «ناجیان» ضدآخوند در راه‌اند.

به دنبال اظهارات پورمحمدی، یک پورمحمدی دیگر هم که در وزارت اقتصاد معاونت امور بانکی، بیمه و شرکت‌های دولتی را عهده دار بود، از کار بیکار شد! به گزارش مهرنیوز، مورخ 20 اردیبهشت‌ماه سالجاری، سیدحمید پورمحمدی، متولد سال 1346، پیش از اشغال رأس هرم سرکوب اقتصادی، رئیس هیئت مدیرة «موسسة توسعة فرهنگ قرآن»، مدیرعامل شرکت سرمایه گذاری «شاهد»، مشاور اقتصادی معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان تربیت بدنی، مدیرعامل موسسة «اندوختة شاهد»، عضو هیئت مدیرة باشگاه پرسپولیس، معاون برنامه‌ریزی «اداری ـ مالی» استانداری چهارمحال و بختیاری، طراح طرح ورزشی روستائی و مدیر مطالعه و تدوین استراتژی دانشگاه «شاهد» بوده‌اند! همانطور که می‌بینیم ایشان وقت نداشتند اصلاً سرشان را بخارانند! به ادعای مهرنیوز، این پورمحمدی به دلیل مخالفت با تبدیل بانک‌های کشور به بانک قرض‌الحسنه، کناره گیری کرده! البته این مهملات فقط برای حفظ ظاهر است، چرا که عرب مازار، رئیس کل سازمان امور مالیاتی و هاشم رهبری، رئیس کل گمرک ایران نیز همزمان با پورمحمدی بیکار شده‌اند. به عبارت دیگر، یک مافیای اقتصادی کنار می‌رود، و یک مافیای جدید در حال خزیدن به جای اوست. چون همانطور که بارها گفتیم، در سیاست «فضای خالی» وجود ندارد. ولی از آنجا که در کشور «مستقل» امام زمان، به گفتة رهبرکبیر «انقلاب»، روح‌الله خمینی، « اقتصاد مال خر است»،‌ تغییر و تحولات در ساختارهای اقتصادی جمکران در جابجائی تعدادی «خر» خلاصه خواهد شد. چون تصمیمات اصلی در زمینة اقتصاد مملکت‌مان خارج از مرزها اتخاذ می‌شود، توسط همان‌ها که اینک سه دهه است در نمازهای جمعه مورد حملة سربازان رشید اسلام قرار می‌گیرند؛ آمریکائی‌ها! دلیل استقبال خمینی دجال از «جنگ»، و ستایش مقام معظم رهبری از «تحریم‌ها» نیز در همین واقعیت «کوچک» نهفته.

جنگ، تحریم و تهدید، ابزار استعمار برای حفظ حکومت‌های دست نشانده و گسترش چپاول ثروت‌های ملی است. و دلیل پافشاری گورکن‌ها بر غنی سازی فرضی اورانیوم، به عنوان «حق مسلم»، تداوم بخشیدن به تحریم‌ها و تهدیدهاست. چون هر چه ما ملت بیشتر تهدید شویم، حکومت امام زمان بهتر می‌تواند تحریم‌های اقتصادی و سرکوب اجتماعی را در درون مرزها بر ما تحمیل کند. این واقعیت را طی دوران«جنگ، نعمت الهی است» به چشم دیدیم. و هر چه ما بیشتر تحت فشار قرار گیریم مواضع مترسک‌های دست نشاندة استعمار مستحکم‌تر خواهد شد. در نتیجه علی خامنه‌ای، اکبر بهرمانی و دیگر عملة فاشیسم به هیچ عنوان از «حق مسلم خود»، که همان پایمال کردن حقوق ملت ایران در پیشگاه منافع استعمار است چشم‌پوشی نخواهند کرد. و فراموش نکنیم، در حکومت امام زمان نه تنها اقتصاد، که سیاست هم مال خر است. موضع‌گیری‌های استقلال طلبانة «سیاسی ـ اقتصادی» مقامات حکومت امام زمان، به ویژه مقام رهبری، دقیقاً به حکایت «کتاب خواندن» خر ملانصرالدین می‌ماند.

آورده‌اند که ملا در برابر تیمورلنگ به گزافه‌گوئی از فرهیختگی الاغ خود مشغول بود و در اغراق تا آنجا پیشرفت که گفت:
ـ الاغ من چنان هوش و فراستی دارد که می‌توانم همه چیز به او بیاموزم، حتی خواندن کتاب!
تیمور لنگ که سخنان نصرالدین را جدی نگرفته بود، به او گفت:
ـ زود برو و به الاغت خواندن بیاموز، از امروز سه ماه فرصت داری.
ملا شتابان به خانه رفت و به آموزش و پرورش الاغ خود مشغول شد. به این ترتیب که علوفه و کاه و یونجه‌ را لابلای صفحات کتاب قطوری ‌می‌گذاشت و به الاغ یاد می‌داد که با زبان خود کتاب را ورق بزند تا غذای خود را بیابد. آموزش و پرورش الاغ روزها و روزها ادامه یافت. الاغ نصرالدین دیگر در ورق زدن کتاب استاد شده بود. سه روز قبل از پایان مهلت سه ماهه، نصرالدین غذا دادن به الاغ بینوا را تعطیل کرد. و در روز موعود، در رکاب الاغ گرسنه راهی دربار تیمور شده، از وی کتابی قطوری خواست. تیمور کتابی به ملا داد و ملا آن را در برابر الاغ گرسنه گذاشت. الاغ طبق عادت با زبان خود شروع به ورق زدن کتاب کرد، تا شکمی از عزا درآورد، ولی چون لابلای صفحات کتاب هیچ نیافت، «عرعر» آغاز کرد! آنهم چه «عرعری»! تیمور خطاب به نصرالدین گفت:
ـ این شیوة کتاب خواندن به راستی عجیب است!
ملا پاسخ داد:
ـ حق با سلطان است، ولی چه کنیم که خرها اینجوری کتاب می‌خوانند.





0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت