فریب «بومی»!
...
همان بردة بومی و بربری
سبق برده بر ماه و بر مشتری
نظامی
اگر چه «نظامی»، با ابعاد نوین و استعماری «بوم پرستی» و «بومی ستائی» آشنائی نداشت، تک بیت فوق در توصیف توحش و بربریت بومیگرائی «کنونیات» شگفتانگیزی دارد. پیشتر گفتیم که مهمترین ویژگی فاشیسم، تقدسی است که مولد ایستائی و سکون است، سکونی که بر جامعه و به ویژه بر افراد تحمیل میشود. و توضیح دادیم که فاشیسم استعماری در ایران، از طریق ایجاد «گسستهای» پیدرپی، یا بهتر بگوئیم «کودتا»، به «نوآوری» در جامعه و تحمیل «مدرنیزاسیون» پرداخته. از کودتای کلنل آیرونساید تا براندازی 22 بهمن و از معرکة سازندگی و مضحکة دوم خرداد، تا حکایت «مهرورزی»، روند «نوآوری» و «مدرنیزاسیون» بخوبی و خوشی تداوم داشته، و اکنون نیز «رویا پروران» و فدائیان اسلام میپندارند که «در بر همان پاشنه» خواهد چرخید. ریشة «خلیج فارس پرستی» مشتی قدارهبند و تیغکش که به همت ژنرال هویزر در ایران به «خلافت» رسیدهاند، در همین خام اندیشی است.
اگر 70 درصد جمعیت ایران را جوانانی تشکیل میدهند که نه براندازی را دیدهاند، و نه جنگ را شاهد بودهاند، ما به یاد داریم چگونه جانوران وحشی از قماش ابراهیم یزدی که به قول خودشان برای «پاک کردن» 2500 سال استبداد پای پیش گذاشته بودند، تا امت اسلامی را بجای ملت ایران بنشانند، سخنان بیسروته خود را با آیات قرآن آغاز میکردند، و با آیات قرآن نیز به پایان میبردند. به یاد داریم که روحالله خمینی دجال، پس از هزاران سال تحقیق و تدریس در حوزة فقر فرهنگی قم و چندین سال اقامت در عراق برای صحبت با رهبر فلسطین، یاسر عرفات نیازمند مترجم بود! بله، متاسفانه «ما» هنوز هستیم، و به یاد داریم که امثال محمد خاتمی، بهزاد نبوی یا بنیصدر و ابراهیم یزدی چهها گفتند و چهها کردند. همچنانکه همکاری صمیمانة ساواک و شهربانی را با براندازی استعماری شاهد بودیم. بنابراین به پاسداران سلطنتطلب یادآور میشویم که رمالان اینبار نمیتوانند مانند دوران پهلوی ژست مخالفت با حکومت گرفته خود را در «کنار مردم» قرار دهند. البته به دلیل شعارهای ایران پرستانة دوران پهلوی، آن روزها دستاربندان «هویت دینی» پیدا کرده بودند، و ارواح شکمشان همگی به زبان عربی هم تسلط داشتند، ولی امروز همین رمالان بجای سینهزنی برای «بیبیگوزکهای» صحرای کربلا، و نشخوار آیات بیسروته قرآن، شیفتة خلیج فارس شده، دم از «هویت بومی» میزنند. چرا؟ چون «هویت بومی» مانند «هویت دینی» از ارکان فاشیسم و مورد توجه استعمار است.
به همین دلیل بود که حاج «آبراهام» یزدی ضمن دمجنبانی و شیرین زبانی برای اربابان در ینگه دنیا، خواهان «دموکراسی بومی» هم شده بود. و به همین دلیل است که همزمان با پارس کردن فعلة فاشیسم برای خلیج فارس اشغال شده، «فمینیسم بومی» ظهور کرده! چون «بوم» هم مانند «دین» میتواند اهداف استعمار را در پس پردة «تقدس» پنهان دارد.
و از آنجا که امروز یک چشم هممیهنان به «خلیج فارس» و چشم دیگرشان به اطریش خیره مانده، میپردازیم به واژة دوست داشتنی «بومی»! فرهنگ دهخدا، واژة «بومی» را، منسوب به شهر و بلاد، منسوب به بوم، اهل محل، منسوب به سرزمین، مملکت و کشور معنا کرده. سادهتر بگوئیم هر پدیدة برخاسته از محدودة شناخته شدة جغرافیائی، «بومی» خوانده میشود. حال باز میگردیم به آنچه در کشور ایران «بومی» معنا میدهد.
با توجه به سیر تحولات تاریخی در ایران، در کشورمان هرگز دمکراسی و فمینیسم وجود نداشته. دلیل هم آنکه، دمکراسی برخاسته از قدرت سرمایهداری است که با شکستن مرزهای جغرافیائی، چارچوب نظام ساکن فئودال را نیز فروپاشاند، قدرت کلیسا را در حاشیه قرار داد و عرصة «اجتماعی ـ سیاسی» را از سلطة دین رهانید. و البته برخلاف ترهات روشنفکران جمکران، نظام دمکراتیک به دین و اعتقادات مذهبی مردم کاری ندارد، چون اعتقادات مذهبی در روند رشد سرمایهداری «عرصة فردی» تعریف میشود، نه «عرصة اجتماعی»! از نظر تاریخی، جنبش فمینیسم پس از استقرار حاکمیتهای دمکراتیک پای گرفت، و پیشتر در تعریف دمکراسی گفتیم که نظام دمکراتیک نظامی است «باز»، «انسان محور» و پویا که در تقابل کامل با نظامهای بسته قرار میگیرد. به این ترتیب نه دمکراسی و نه فمینیسم محلی از اعراب در یک نظام بسته و استعماری چون حکومت اسلامی نخواهند داشت. ولی این امر مانع از مطالبات دمکراتیک مردم ایران و مطالبات ویژة زنان، برای رهائی از زنجیر روابط توحش پدرسالارانه نمیتواند باشد! به هیچ عنوان!
مانعی که بر سر راه تحقق مطالبات دمکراتیک مردم ایران قرار گرفته، ممانعت حکومت اسلامی از تشکیل احزاب و اتحادیهها است. حکومت اسلامی با تکیه بر حمایت استعمار غرب، با تأکید بر «خدا محوری» مضحک جمکران، میمونوار به تقلید از نظامهای دمکراتیک غرب نیز مشغول شده. و نتیجة این تقلید شوم رشد تشکلهای وابسته به حکومت از جمله جنبش «فمینیسم اسلامی» است که امثال شیخ یوسف صانعی از مدافعان آن به شمار میروند! و اگر مداحیهای مهرانگیز کار را به یاد داشته باشیم، سردار اکبر بهرمانی هم از حامیان « کمپین یک میلیون امضا» یا همان «کمپین آش» بود. چرا که، وظیفة جنبش حکومتی زنان جمکران، مانند اصلاح طلبان شیاد، ایجاد هیاهو برای ممانعت از تحقق مطالبات دمکراتیک مردم است، مطالباتی که در تقابل کامل با قانون اساسی حکومت اسلامی قرار میگیرد.
کمپین یک میلیون امضاء در واقع «فمینیسم دینی» است. به عبارت دیگر، تحرکی است مزورانه برای توجیه حکومت اسلامی! کمپین کذا تلاش دارد از طریق سفسطه، نخست استقرار حکومت اسلامی را با مسلمان بودن اکثریت مردم ایران در ترادف قرار دهد، سپس ادعا کند که مسلمان بودن با برابری حقوق انسانها در تضاد نیست. و اگر به خواهر «نوشین احمدی» اعتراض کنید، بلافاصله به شما خواهند گفت، مگر فرانسویها مسیحی نیستند؟! در پاسخ به هوچیهای گروه عبادی میباید بگوئیم، فرانسویها هم اعتقادات مذهبی دارند، ولی قانون اساسیشان از دین و مذهب استخراج نشده! در نتیجه، آنچه تعیین کنندة حقوق زنان در کشور فرانسه است، احکام توحش انجیل و تورات نیست، بلکه قوانین مدنی و انسان محوری است که به قاضی این اختیار را میدهد تا پدر و مادر نالایق را از سرپرستی فرزندان خود محروم کند. سادهتر بگوئیم بر خلاف قوانین الهی، قوانین فرانسه پدر و مادر را مالک جان فرزندان نمیداند.
بله اشکال خواهران «کمپین آش» این است که به دلیل برخورداری از حمایت بیش از حد محافل استعماری، مخاطبان خود را ابله شمرده و میپندارند اگر حکومت «مردمسالاری دینی» با تقلید میمونوار از دمکراسیهای غربی، و با کسب حمایت غرب سه دهه دوام آورده، فمینیسم دینی هم با پیروی از همین اصل مقدس، دوام و بقای خود را تضمین خواهد کرد! ولی ما به «خواهران» اطمینان میدهیم که تأئید محافل غربی از «فمینیسم دینی» دیگر نمیتواند ضامن پیروزی گروههای مزوری باشد که برای توجیه حکومت غارنشینان جمکران دست به جنجال و هیاهو برداشتهاند. چرا که حامیان حکومت اسلامی تضعیف شده، و قادر نیستند به روال معهود از دستنشاندگان خود پشتیبانی کنند. شاید بهتر باشد «خواهران» با اقتداء به قدارهبندان مؤتلفه، بیانیهای در باب خلیج فارس صادر کنند، و همانطور که ابراهیم یزدی «دمکراسی بومی» طلب میکرد، اینان نیز خواهان «فمینیسم بومی» شوند.
نمونههای «فمینیسم بومی» را استعمار غرب بسته بندی شده، تحویل داده: قرهالعین، آریادخت، پوراندخت و گردآفرید! هدایای نوین استعمار اشکالات چرندیات استاد شریعتی را نیز رفع کردهاند! شریعتی یک «فاطمه» تحویل شوتوپرتها داده بود که فقط در سایة جهانگستر پدر، همسر و پسراناش میتوانست موجودیت داشته باشد! و هر چند اخیراً گورکنهای مؤنث کشف کرده بودند که ایشان فعالیتهای اجتماعی و سیاسی و «مشارکتی» هم داشته، ولی الگوی اسلامی دیگر فرسوده شده و این مهملات به کار عموسام نمیآید. پس عموسام بر گردآفرید و آریادخت و زنانی که در زمان ساسانی بر تخت سلطنت نشستند خود را متمرکز کرده! یکی از فواید الگوهای زنان ایران باستان این است که بر خلاف فاطمه در خیمة آنحضرت و این حضرت به کارگل مشغول نیستند، با لباس پاره نان نمیپزند، و دست مبارکاشان از شدت عملگی زخم نشده، آریا دخت و دیگران، نه تنها مسند صدارت و تخت سلطنت در اختیار دارند، که «بومی» هم هستند! و شرایط زندگی افسانهایشان هوش از سر شوت و پرتها میرباید. به ویژه آنها که چند دیپلم پاره از دانشگاهها ابتیاع کرده، و تازه دریافتهاند که اگر پدر یا همسرشان عضو این یا آن محفل نباشد، پست و مقامی هم در کار نخواهد بود! این گروه به سرعت جذب جنبش «فمینیسم بومی» خواهد شد. ولی به همة زنانی که شکمشان را برای صدارت و سلطنت در امپراطوری ایران باستان صابون زدهاند، یادآور شویم که نه آریا دخت، نه پوران دخت تاریخی، و نه حتی گردآفرید اسطورهای، از هیچیک از آزادیهای زنان در یک جامعة دموکراتیک معاصر نمیتوانستهاند برخوردار باشند. این الگوها و جنبشها، دینی یا بومی، همه ایستا و متعلق به گذشتههاست، و به همین دلیل استعمار از آنان بهرهبرداری میکند، چرا که این الگوها بهترین ابزار جهت به سکون کشاندن جامعة ایران و تحمیل روابط «استعماری ـ فئودالیاند».
2 نظردهید:
دم شما گرم من هم اعتقاد دارم که این شعار خلیج فارس شعار پاسدارهای سردمدار مافیاست برای کشاندن ملت به دم احمدی نژاد و رهبر
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
ارسال یک نظر
<< بازگشت