...
گر چه آغاز نصیحت و افتتاح سخن [...] به لاحول کنند و مجلسیان به تلقین این کلمه آب در دهن چون بول کنند، اما یقین که شیطان لعین از این گنهکاران بیدین به تبع غرابالبین مسافت بعدالمشرقین جوید، پس همان به که در آویزیم چند چون پشکل از دنباله فرو ریزیم، که دعای این بیچارگان و نصیحت این روسپیزادگان این است که قومی که در این مجلس حاضرند و بر روی این پیر هرزهگوی ناظر، لعینا ایشان را [...] از یکدیگر برخورداری ده [...] و این روسپیزادگان بیبضاعت را [...] قوتی تمام روزی گردان [...]
بالاخره نان قرض دادن بنگاه خبرپراکنی «بیبیسی» به روزینامة کیهان و پاسدار شریعتمداری آشکار شد! هر چه پایههای طالبان و القاعده در منطقه تضعیف میشود، تلاش آنگلوساکسونها به ویژه رعایای الیزابت دوم برای حفظ فعلة فاشیسم شدت میگیرد. همزمان با مذاکرات جیمی کارتر با حماس، سازمان دست ساز سیا در فلسطین، و سفر رایس به عراق جهت تأکید بر پایان پشتیبانی ایالات متحد از دارودستة مقتدی صدر، «میلیبند» هم عازم پاکستان شد، تا دست و پای دوستان حاکمیت دینپناه انگلستان را در منطقه جمع و جور کند. ولی به هوش باشیم، استعمار نوکران دینپرست خود را رها نخواهد کرد. کوشش آنگلوساکسونها در ایالات متحد و انگلستان بر تبدیل عملة فاشیسم به مدافع دموکراسی متمرکز شده. سادهتر بگوئیم اینان در صدد برآمدهاند تا پادوهای سنتی خود را با صورتک «طرفدار دموکراسی» به صحنه آورند. و انتشار مقالة جنجالی و سرشار از شیادی و حماقت «آواز دلفینها» و سخنرانی حاج آبراهام یزدی که، سناتور شهید مک کارتی در مقایسه با ایشان سوسیال دمکرات به شمار میرود، در موسسة خاورمیانة واشنگتن، بخشی است از همین خیمهشب بازی مهوع.
حاج ابراهیم یزدی روز 16 فروردینماه سالجاری در یک سخنرانی چند کیلومتری، تعریف ابلهانه و نوینی از دمکراسی ارائه دادهاند که فقط در خشتک سازمان سیا یافت میشود. ایشان خواستار استقرار «دمکراسی بومی» شدهاند! دمکراسی بومی دقیقاً همان مردمسالاری دینی و جمهوری اسلامی است. و بر پایة «ضدمنطق» فاشیستی و انسان ستیزی استوار شده، که با نفی پویائی هویت و فرهنگ ملتها آنرا در یک محدودة جغرافیائی به سکون میکشاند، تا بتواند ایستائی و انسداد را بر آن حاکم کند. به یاد داریم که پیشتر محمد خاتمی هم به «هویت اردکانی» خود افتخار کرده بود! بله واژة «بومی» ویژگیهای جادوئی کاملاً مشابه واژة «دینی» دارد، و به همین دلیل بجای واژة دینی، به ابزار نوین شیادی استعمار تبدیل شده. چون همان ابهام گسترده که در «دینی» وجود دارد در «بومی» هم یافت میشود. و سیاست تبلیغاتی آنگلوساکسونها در واقع جایگزین کردن یک مفهوم «مبهم» با مفهومی است به همان میزان مبهم. و جهت انتشار چنین تبلیغاتی چه کسی بهتر از محمد خاتمی یا ابراهیم یزدی؟ همانطور که گفتیم استعمار سفلهپرور است و گزینههایاش از مترسکهای پوشالی فراتر نخواهد رفت. و ابراهیم یزدی یکی از همین مترسکهاست.
ایشان در سخنرانی خود در موسسة کذا، فرهنگ ایران را یکبار و برای همیشه در دو جمله تعریف فرموده، آنرا «ملی ـ مذهبی» توصیف میکنند. به عبارت دیگر، فرهنگ ما ایرانیان به شعبة دوم فدائیان اسلام یا تشکل استعماری نهضت آزادی محدود خواهد ماند. یادآور شویم که شعبة نخست فدائیان اسلام، جبهة ملی است که مصدق و کاشانی نمادهای بارز آن به شمار میروند، و پیامد خیانتهای پرافتخارشان در ملی کردن نفت و قتل رزمآرا هنوز بر دوش ملت ایران سنگینی میکند. بگذریم! و بازگردیم به سخنرانی عوامفریبانة ابراهیم یزدی.
به مصداق ضربالمثل معروف، «سگ در خانة صاحبش شیر است»، حاج آبراهام هم که چشمشان به ارباب افتاده، گردو خاک فراوان کرده، حق نوکری را نیک بجا آورده، میگوید، فرهنگ ایرانی دو بعد تفکیک ناپذیر دارد: ملیت و مذهب! بله، این تعریفی است که «مکفال» خودمان حتماً ضمن سق زدن همبرگر، از فرهنگ یک ملت تحویل حاج ابراهیم داده. «مکفال» سپس ضمن هرت کشیدن کوکاکولا، در بین دو آروغ، با تقلید از جبرئیل، به یزدی گفته اقراء! و یزدی که بر عکس پیامبر خواندن بلد بوده، گفته هرچه امر بفرمائید، نه تنها میخوانم که خواهم رقصید! پس «مکفال»، آیات عمو سام را بر او نازل کرده: به درستی که اسلام با دموکراسی هیچ تضادی ندارد، و این مهم را فقط بندگان مؤمن عموسام یا روشنفکران مسلمان میتوانند درک کنند. و پروفسور ابراهیم یزدی هم چنین تکرار کرده:
«فرهنگ ایرانی را میتوان دارای دو بعد توصیف کرد: ایرانیات و اسلامیات [...] مسلمانان روشنفکر، کم و بیش [ ...] اعتقاد دارند که جهان بینی اسلامی [...] با عناصر بنیادین دموکراسی سازگاری دارد.»
البته در ادامة سخنان یزدی باید بگوئیم، آنچه دو بعد دارد، فرهنگ یک ملت نیست، مزدوری پادوی سازمان سیا است که هم «شریک حکومت» است و هم خود را «مخالف حکومت» مینمایاند؛ هم از توبره میخورد و هم از آخور؛ هم با چوپان میگرید، و هم با گرگ دنبه میخورد؛ هم ملی است و هم مذهبی! در هر حال موسسة خاورمیانة واشنگتن، بجز پیشنهادات سرشار از «تقدس» از هیچ پیشنهاد دیگری استقبال نمیکند، چون بدون مقدسات نان موسسة کذا نیز آجر خواهد شد. این موسسات رنگ و وارنگ فقط با فعلة فاشیسم تفاهم دارند و بس. و لائیسیته را نیز مکروه اعلام کردهاند! دلیل حضور حاج آبراهام در موسسة کذا همین است. یزدی چرندیات دیگری هم پیرامون مخالفت فرضی دربار پهلوی با آخوند جماعت گفته که، روحالله و طلاب حوزه هم آنرا نشخوار کردهاند. پس «دموکراسی بومی» ابراهیم یزدی را در کنار «مشروطة محمدی» داریوش همایون و «سلطنت لائیک» رضا پهلوی رها کرده، میرویم به سراغ عشقورزی «بیبیسی» با ژنرال شریعتمداری، سرپرست کیهان. جریان از این قرار است که روزینامة اعتماد ملی مطلبی انتشار داده از فردی به نام «مسیح علینژاد». نویسنده در این مطلب ضمن تشبیه مردمی که به استقبال احمدی نژاد میآیند، به حیوانات گرسنه، احمدی نژاد را مسئول شرایط فعلی معرفی کرده. باید بگوئیم کسی که به خود اجازه میدهد انسانها را به حیوان تشبیه کند، چون از احمدی نژاد استقبال میکنند، خود با توحش فاصلة چندانی نباید داشته باشد. نه اینکه مردم «تقدس» داشته باشند، بلکه به این دلیل که یک گروه ناشناس را نمیتوان به دلیل حمایت واقعی یا ساختگی از مخالفان اصلاح طلبان شیاد، بادلفینهای گرسنه مقایسه کرد، که برای دریافت لقمهای نان تجمع کردهاند! هر چند که فقر و گرسنگی در ایران میرود تا تبدیل به یک اپیدمی «ملی ـ مذهبی» شود، ولی نویسندگی یک حرفه است و مقررات و قوانینی دارد که باید رعایت شود. از آنجمله است، پرهیز از برچسب زدن به مردم یک کشور!
اگر مسیح علینژاد، مدارک و شواهدی از آنچه میگوید ارائه ندهد، باید در برابر هیئت نظارت بر فعالیتهای مطبوعات پاسخگو باشد، ولی از آنجا که نویسندة «آوازدلفینها» شناخته شده است، کسی متعرض وی نشده. در عوض شیخ کروبی از انتشار چرندیات علینژاد در روزینامة اعتماد عذر خواهی کرده! آنهم پس از مشورت با داماد عماد افروغ: محمد قوچانی! بله، تحریک افکار عمومی همانطور که گفتیم ابزار پروپاگاند است. این معرکه پیرامون یک مقالة بیارزش، که بیشتر بازتاب حماقت، بیادبی و عدم بیطرفی نویسندة آن است، به این جهت به راه افتاده تا پاسدار شریعتمداری و الیاس نادران و چند سر دیگر از فعلة فاشیسم بتوانند «مسیح علی نژاد» را «لائیک» معرفی کنند!
ایزد همه خلق را ز ماء وطین کرد
چون است ترا ز آهک و سرگین کرد؟
فارس نیوز که چندی پیش فرش قرمز برای رضاپهلوی گسترده بود، امروز از زبان «الیاس نادران» عنوان کرده:
«لائیکهای فتنه انگیز در اعتماد ملی کروبی را تهدید میکنند.»
و نمیدانستیم که حماقت و طرفداری قلم به مزدان از گروه محمد خاتمی شیاد «لائیسیته» نام دارد! پاسدار شریعتمداری در مورد مقالة «علینژاد» توضیح داده که این نویسندة زبردست در زمرة قلم به مزدهای بنگاه خبرپراکنی «بیبیسی» قرار دارند. و از آنجا که این جماعت همدیگر را خوب میشناسند، باید بگوئیم خط کیهان در انتقاد از علینژاد دقیقاً همان خط تبلیغاتی کارخانه رجاله پروری است. کیهان با توسل به شیوة نعل وارونه، در صدد کسب وجهه برای اصلاح طلبان شیاد برآمده، و میدانیم که این گروه ساخته و پرداختة روتاری کلاب لندن است و میبینیم که هنوز نیک براونها میپندارند که میتوان از طریق این جوجه فاشیستها در ایران به سر منزل مقصود رسید.
شرط لازم و کافی برای حفظ پادوهای دینپرست استعمار غرب بر صحنة سیاست منطقه، تهاجم همه جانبه به لائیسیته است. و همانطور که ایالات متحد میکوشد ابراهیم یزدی و گروه فاشیست نهضت آزادی را طرفدار دمکراسی جلوه دهد، آنگلوساکسونهای این سوی آتلانتیک نیز به اصلاحطلبان فرضی متوسل شدهاند. بنگاه خبر پراکنی «بیبیسی»، که هنوز طعم گوارای تبدیل زباله به «رهبر کبیر انقلاب» زیر دنداناش باقی است، اکنون کمر همت به تبدیل «فعلة فاشیسم» به «لائیک» بسته، و نه تنها از زبان «ژوزف راتزینگر» ارتباط تنگاتنگ فاشیستها را با خدا انکار میکند، که فاشیسم را به دین زرتشت نیز پیوند میزند. البته نبرد سازمان سیا و بنگاه خبرپراکنی کذا با لائیسیته به یک جبهه محدود نمیشود. جبهة دیگری که استعمار غرب جهت مبارزه با لائیسیته باز کرده، جبهة تبدیل فاشیست به لائیک و تبدیل زباله به سوسیالیست است. رهبری جبهة نخست را یک مدعی ملیگرائی به نام «ل.م» و رهبری جبهة سوسیالیسم را اکبر بهرمانی بر عهده دارد!
به گزارش خبرهای 16، مورخ 31 فروردینماه سالجاری، حضرت «ل.م» مسئول انتشارات «ص»، زیر نظر «صفار هرندی»، یک کتاب از «جان کالی» انتشار دادهاند که نه تنها حکومت اسلامی را تروریست میخواند که از شریعت اسلام و احکام جزائی آن نیز انتقاد میکند! البته این کتاب به صورت رایگان توزیع میشود. بله! این است هرج و مرج حاکم بر حکومت گورکنها! در کشوری که توهین به دین اسلام جرم به شمار میرود، یک ناشر بدون دریافت مجوز از وزارت ارشاد چنین کتابی را نه تنها چاپ میکند که به صورت رایگان در اختیار «شهروندان» قرار میدهد! و هیچکس هم مزاحماش نمیشود! و چنین فردی در حکومت گورکنها مانند «مسیح علی نژاد»، «لائیک» خوانده میشود! چون فعلة فاشیسم به هر ترتیب که شده باید لائیسیته را به لجن فاشیسم خود بیالایند. ولی میباید حضور قلم به مزدهای ساواک گورکنها عرض کنیم، مسیح علی نژاد و شرکاء در جبهة لائیک جائی ندارند! همچنانکه اکبر بهرمانی بیهوده به سوسیالیسم چسبیده.
مرشد کامل آنکه زیر بود
هرچه مرشد تو بینی اندر دهر
جمله از ک... شوند شهرة شهر
هر که ک... بیشتر بدادندی
نام مرشد بر او نهادندی
به گزارش حنازرچوبه، مورخ اول اردیبهشتماه سالجاری، سردار اکبر در همایش سالانة انجمن پزشکان اطفال از سوء تغذیةکودکان ایران ابراز نگرانی فرموده، خواهان بهداشت، مسکن و آموزش برای همه شدهاند! حجتالاسلام هزار چهره، به یاد فقرا افتاده و کشف کردهاند که:
«بهداشت و درمان، تحصیل، شغل و مسکن از نیازهای ضروری مردم است [...]»
بله این اکبر هاشمی است که پس از سه دهه شرکت در چپاول، کشتار و تولید کارتن خواب و فروشندة کلیه، و فروشندگان زن و فرزند، امروز توصیه میکنند از شیوههای تأمین اجتماعی در کشور سوئد پیروی کنیم! البته سردار اکبر نمیگوید چگونه این «امر» خیر صورت گیرد، ایشان فقط فتوی میدهند! یا بهتر بگوئیم، مانند امام دجالاش فقط «شعار» میدهد.
وقتی عزیز است و در دوزخ گشاده [...] ای زشتان و ای قلتبانان، ای پیران سست، ای جوانان [...] نادرست یکساعت برخیزید و چون خران دهان باز کنید[...]
«آبراهام» یزدی هم در پایان سخنرانی مسخرهاش، اظهار داشته عوامل داخلی و شرایط بینالمللی همه به سود تغییرات دموکراتیک در ایران است. تغییرات دموکراتیک کذا همان شرایطی است که در سال 1357 شاهد بودیم: هرج و مرج و آشوب که به کودتای مخملین ناتو انجامید. ولی یزدی مانند دیگر گورکنها فراموش کرده که جنگ سرد به پایان رسیده، و ساواک دیگر نمیتواند با ایجاد هرج و مرج زمینهساز کودتا شود. چرا که، ابراهیم یزدی هم از سیاست پیشهگان «بومی» است و سیاست را در مرزهای محدودة جغرافیائی «تحلیل» میکند و با تحولات تاریخی بیگانه باقی مانده:
«در جمع بندی [...] تحولات اخیر سیاسی در ایران [...] نشاندهندة جهت تغییرات به سوی دمکراسی است. نارضایتی و خشم رو به رشد [...] دانشجویان، کارگران، معلمان و زنان از یک سو و به ویژه هرج و مرج [...] اقتصادی، سیاسی [...] میتواند این کشور را به مسیر جدیدی سوق دهد[...]»
مسیر جدید را به خاطر بسپارید، چون «مسیر جدید» همان «کودتا» است که یزدی و ارباباناش در انتظار آن دست به آسمان بلند کردهاند، همانطور که شیوخ مزور نماز باران بر پا میکنند.
شیطانا! لعینا! [...] ای دوست عزیز من [...] دمی گوش هوش به من دار [...] چون دوش و پریدوش تا تیزی چند بر سبلت افشانم [...] ترهات که ترا خواندم حدیثی است چون عقد و عهد فاجر و لوطی شکسته و بسته و چون تیز از ک... طفلان در میان لوطیان نشسته. حکایتی است [...] از قعر بحر فسق و فجور و نادرهای است در خور این کافر کیشان نامستور، رمزی است از کاشانة فساد و همزی است از خلوتخانة عناد و شرری است از حدقة محترقة قوادان جسته، و ثمری است از حدیقة خدیعة برادران بر ما پیوسته.
منبع: کلیات سعدی
غرابالبین: زاغ شوم جدائی
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت