دوشنبه، فروردین ۲۶، ۱۳۸۷

شیرین و اکبر!
...


آقای عسگر آهنین، از اینکه از شعر «واعظان» ایشان در وبلاگ‌ام استفاده کرده‌ام، در کامنتی تشکر کرده‌اند. اما در واقع تشکر وظیفة بنده است، چرا که «شعر» ایشان بود که به «متن» من جان داد. حال بپردازیم به وبلاگ امروز.

انفجار در حسینیة شیراز، تداوم تظاهرات لات و اوباشی است که پورمحمدی، ‌وزیر اخراجی کشور در برابر سفارت هلند بسیج کرده بود. پیشتر چنین شیوه‌هائی به ساواک حکومت اسلامی امکان می‌داد به سرکوب همه جانبه بپردازد. ظاهراً پاسدار شریعتمداری و شرکاء پنداشته‌اند، هنوز در بر همان پاشنه می‌چرخد! همچنانکه شیرین عبادی و شرکاء چنین خیال خامی در سر می‌پرورانند.

بله، شیرین عبادی را باز هم تهدید به مرگ کرده‌اند! آنهم به گزارش فرانس پرس! عبادی ادعا کرده روی در ساختمان محل کارش نوشته‌اند، «عبادی، مرگت نزدیک است». دکان این تهدیدها از هنگامی افتتاح شد که محفل نوبل یک جایزه به عبادی داد تا همه باور کنند ایشان از شخصیت‌های برجستة ایران و جهان به شمار می‌روند. و هر گاه بوی کسادی از دکان جنجال شیرین عبادی بر می‌خیزد، در رسانه‌ها نامه‌های تهدید به مرگ به آدرس ایشان ارسال می‌شود، تا کسی فراموش نکند شیرین عبادی هنوز زنده است. هر چند توانائی ایجاد آشوب و جنجال را از دست داده! در هر حال تا آنجا که واقعیت فعالیت‌های مخرب شیرین عبادی نشان می‌دهد، گورکن‌ها از مرگ حاجیه عبادی سودی نخواهند برد، ‌ چون سخنان پرت و پلای ایشان همواره در جهت توجیه حکومت جنایت و سرکوب اسلامی بوده، و خودشان هم همانطور که می‌بینیم اهمیت چندانی ندارند. به خانم عبادی و شرکاء اطمینان می‌دهیم که اگر ساواک گورکن‌ها، جهت ایجاد آشوب بخواهد دوستان و شرکای حکومت را به قتل برساند، نتیجة مطلوب را از چنین جنایاتی نخواهد گرفت،‌ چرا که دورة معرکه گیری با «شهید» و «قهرمان» دیگر سپری شده. حال بپردازیم به یک دکان کساد دیگر به نام سازمان تبلیغات اسلامی و دکانداری به نام سید مهدی خاموشی، که تا دیروز می‌خواست کشور را تبدیل به مسجد کند، و همة فعالیت‌های «فرهنگی ـ اجتماعی» کشور را هم به سوی مساجد سوق دهد!

بله به یاد داریم که سید مهدی می‌گفت غربی‌ها از مساجد می‌ترسند، و فیلم «ویلدرس» شاهدی است بر این مدعا! پس پول نفت را بدهید به ما که مسجد بسازیم و طلاب پرورش دهیم! ظاهراً دوستان سید مهدی، به فیلم «ویلدرس» اکتفا نکرده، یک حسینیه را هم در شیراز هدف گرفته‌اند تا بتوانند با یک تیر چندین و چند نشان بزنند. مخالفان را در داخل سرکوب کنند، جهت ساخت و ساز مسجد و حسینیه بودجة بیشتری دریافت دارند، و مانند محمد خاتمی شیاد تأکید کنند، «خشونت» ناشی از سکولاریسم است! اتفاقاً حنازرچوبه، ‌مورخ 14 آوریل 2008 هم مطلبی در مورد فرانسه انتشار داده، و پایکوبان و دست افشان به پایان لائیسیته اشاره کرده! نویسندة مقاله پس از مدح و ثنای نیکولا سرکوزی می‌گوید، او بساط لائیسیته را بر خواهد چید. البته ایشان فرانسه را با ترکیه اشتباه گرفته‌اند و می‌پندارند همانطور که اردوغان در صحنة سیاست ترکیه شوت می‌کند، سرکوزی هم می‌تواند به لائیسیته در قانون اساسی فرانسه لگدپرانی کند! در هر حال گورکن‌ها مانند آن روباه دم بریده،‌ که نمی‌توانست دم خود را به دست آورد، و آرزو می‌کرد دم همة روباه‌ها بریده شود، آرزو دارند لجنزار ادیان ابراهیمی سراسر اروپای غربی را فرا گیرد تا اینان بتوانند در برابر اربابان خود آشکارا کرنش کنند!

بله، بازگردیم به پورمحمدی که از سر دستة اوباش و عامل اصلی اشغال فضای اجتماعی توسط اراذل بود. به یاد داریم که لات و اوباشی که پورمحمدی در مقابل سفارت هلند بسیج کرد، بجای تهدید کشورهای غربی، چگونه زبان به تهدید حکومت‌های اسلامی گشودند که اگر با «آزادی بیان»‌ مبارزه نکنند، چنین و چنان خواهیم کرد! و در واقع ساواک جمکران خرابکاری را از شهری آغاز کرده که در بین شهرهای بزرگ ایران حداقل تعداد شرکت کننده در انتخابات اخیر را داشته.

مسلماً کارشناسان «نظامی ـ امنیتی» از واقعیت و چگونگی انفجار آگاهی دارند، ولی خوشبختانه رسانه‌ها نتوانستند با جنجال پیرامون انفجاری که دست‌های سازمان امنیت حکومت جمکران در آن نمایان است، شهر شیراز را به اشغال اوباش «شهیدپرور» و عزاداران حسینی در آورند. زمانیکه بی‌نظیر بوتو، حامی طالبان، خواهان دخالت «جان نگروپونته» برای استقرار دموکراسی در پاکستان شد، گفتیم که سیاست استعمار غرب «بازتولید» شرایط پاکستان در ایران است. و به یاد داریم که نگروپونته و ریچارد بوچر پس از انتخابات اخیر پاکستان در اسلام آباد حضور یافتند. پیامد حضور اینان در پاکستان خرابکاری و انفجار بود، و در افغانستان، تهاجم به کارگران و کارمندان شرکت‌های راهسازی.

همانطور که بارها در این وبلاگ تأکید کرده‌ایم، استعمار غرب حاضر نیست یک گام از سیاست انسداد عقب بنشیند. و به همین جهت عراق و افغانستان را به منطقة آشوب تبدیل کرده. این آشوبی است که کشور ایران نیز از آن در امان نخواهد ماند. و اگر به صحنة سیاست ایران دقیق شویم مشاهده خواهیم کرد که، فعلة فاشیسم در زمینه‌های مختلف زمینه را برای آشوب فراهم می‌آورند. در این راستا، نخست به اظهارات ابلهانة صفار هرندی می‌پردازیم که ازنوچه‌های محمد خاتمی است. ایشان نیز مانند دیگر اوباش دست‌پروردة خاتمی نهایت امر سر از وزارت ارشاد در آورده. هرندی از نظر وقاحت، دریدگی و حماقت شباهت فراوانی به شخص محمدخاتمی و پاسدار شریعتمداری دارد، و شاید به همین دلیل امور فرهنگی را به وی واگذار کرده‌اند، چرا که فرهنگ مطلوب استعمار،‌ همین ابتذالی است که امثال خاتمی، مهاجرانی و یا هرندی مسئولیت «انتشار» و «گسترش» آنرا بر عهده دارند. همچنانکه پیش از استقرار حکومت گورکن‌ها باند آیدین آغداشلو به همراهی معصومه سیحون و شرکاء پخش ابتذال را عهده‌دار بود. گروهی که اکنون نیز با امثال هرندی همکاری نزدیک دارد.

بنگاه خبرپراکنی «بی‌بی‌سی»، مورخ 13 آوریل اظهارات ابلهانة هرندی را انتشار داده. وی مانند دیگر ماشالله قصاب‌های حکومت خواستار «کیفیت» است. اما کیفیتی که داش‌مشتی‌ها می‌طلبند، کیفیتی است مشخص: ابتذال! منتهی این ابتذال، پس از 22 بهمن سال 1357، با ریش و روسری و آیاتی از کلام‌الله مجید و روضه و نوحه توأم شده. آنچه مهم است سخنرانی‌ها و تصمیمات امثال هرندی نیست. مهم پیامد این سخنرانی‌هاست، که «مخالفان کاذب» را ‌به شخصیت‌های «مطلوب» در افکار عمومی تبدیل می‌کند. به همت صفار هرندی، فعلاً فردی به نام مجید مجیدی، که در مقام فیلمساز، چند هفته قبل به عربده جوئی پرداخته و از توهین به قرآن و مقدسات ابراز انزجار می‌کرد، رسماً در صف «مخالفان» وزارت ارشاد قرار گرفته، تا با این صحنه‌سازی‌ها کنترل از دست اوباش حکومتی به در نرود.

اما مهم‌تر از صفار هرندی، اکبر اعلمی است. ایشان عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس هفتم، رئیس گروه پارلمانی دوستی ایران و انگلیس، و از طرفداران لاریجانی به شمار می‌روند! پیشتر به بررسی سخنان آقای اعلمی پیرامون پیوند زدن بابک خرمدین به اسلام و مسلک شیعه پرداخته‌ایم، و نیازی نیست که ارادت خالصانة‌ ایشان به «دین»، به ویژه به اسلام و حسین و کربلا و دیگر مهملات دین فروشان شیعی مسلک را بار دیگر یادآور شویم. فقط به ذکر این نکتة پیش پا افتاده اکتفا می‌کنیم که عضویت در کمیسیون امنیت ملی، نیازمند عضویت در ساواک است! و خلاصه ‌آقای اعلمی گویا به همة زیورهای استعمار آراسته‌اند. و به همین دلیل، آخرین سخنرانی ایشان در مسجد گورکن‌ها همین امروز روی سایت «ویکی‌پدیا» به زبان فارسی ظهور کرده!

اکبر اعلمی در آخرین سخنرانی خود، به صحرای کربلا زده تا انقلاب فرانسه را در ترادف با کودتای هویزر در ایران قرار دهد! آقای اعلمی فرموده‌اند شورای نگهبان مانند «شورای گیوتین» است! می‌دانیم که به قیاس کشیدن انقلاب فرانسه با براندازی سلطنت پهلوی، فقط با توسل به اصل جادوئی «ترادف کلی» امکانپذیر خواهد بود. و به طریق اولی مقایسة شورای مفلوک نگهبان گورکن‌ها با «شورای گیوتین» نیز بر همین اصل اساسی استوار است. چرا که آقای اعلمی فراموش کرده‌اند، اگر امثال جنتی و دیگر زباله‌های شورای نگهبان با تأئید و توصیة کارخانة‌ رجاله پروری در این جایگاه قرار گرفته‌اند، تا منافع استعمار حفظ شود، روبسپیر، هر چند سفاک، به هیچ عنوان ریزه‌خوار استعمار نبوده! چون در فرانسه بر خلاف ایران، انقلابی در جهت تغییر «شیوة تولید» صورت گرفت. و اهمیت انقلاب فرانسه در تاریخ، نه به دلیل این و یا آن شخصیت، که به دلیل تغییری است که این انقلاب در «شیوة تولید» ایجاد کرده. در هر حال انقلاب فرانسه براندازی استعماری به شیوة 22 بهمن نبود!

سخنرانی اکبر اعلمی که به نام خداوند بخشندة ابراهیم آغاز شده، حاوی چند «قطره» افشاگری در مورد آخوند جنتی نیز هست. گویا پسر این دستاربند «شریف»، از دارودستة «ضدامپریالیست» رجوی بوده، که مانند سعادتی، خیابانی و بسیاری دیگر توسط همرزمان به «بهای مناسب» راهی کشتارگاه شد. بله، این مجاهدین که امروز در شهرک اشرف به نبرد با امپریالیسم مشغول‌اند، یاران فراوانی را به حکومت تقدیم کرده‌اند، برادر رجوی را دست‌کم نگیریم. بگذریم! آخوند جنتی که به ریزه خواری از سفرة استعمار در ایران مشغول است، یک مجاهد خلق «تربیت» کرده، و عروس‌شان هم از کادرهای بالای مجاهدین خلق تشریف دارند، و خلاصه نشان از چند سو دارد این جنتی پلید! و جای بسی تأسف است که آقای اعلمی تاکنون این واقعیات را افشا نمی‌کردند، تا ما ملت هم بدانیم قسمتی از بودجة مجاهدین خلق مستقیما از شورای نگهبان جمکران تأمین می‌شود!

البته اگر جناب اعلمی رد صلاحیت نمی‌شدند، ما هرگز نمی‌توانستیم به این مهم پی ببریم که سازمان ناتو نه تنها گورکن‌ها را بر ما تحمیل کرده، که پسر و عروس و نوه و خاله و عمه و ننه‌بزرگ گورکن‌ها را نیز به عنوان آلترناتیو همین حکومت برگزیده! پس از شورای محترم نگهبان سپاسگزاریم که آقای اعلمی را رد صلاحیت کرد، تا ما از زبان عضو کمیسیون امنیت ملی حکومت به اسرار گورکنان پی ببریم. البته نگرانی آقای اعلمی این است که چرا از سوی شورای مسخرة نگهبان به «بی‌دینی»‌ متهم شده! می‌دانیم که پیام اصلی سخنرانی اکبر اعلمی، نه دفاع از خود که دفاع از دین و مقدسات است. چرا که بدون «مقدسات»، سیاست استعمار در ایران پیش نخواهد رفت.

متن کامل سخنرانی اکبر اعلمی در سایت اکبر رفسنجانی آنلاین موجود است. این سخنرانی مردمفریبانه که با شعار آزادی و عدالت آغاز می‌شود، در واقع دفاعیه‌ای ‌است از احکام توحش قرآن و قانون اساسی حکومت اسلامی! آقای اعلمی، پس‌ از سه دهه شرکت در جنایات و چپاول حکومت اسلامی ناگهان متوجة بی‌عدالتی‌ها در این نظام توحش شده، و از نابودی «آرمان‌های انقلاب» ابراز نگرانی می‌فرمایند! ایشان ضمن بازخوانی اصول «خوب» قانون اساسی، همان اصولی که توسط دو اصل نخست این قانون به خودی خود ابتر می‌شوند، از آزادی بیان و حقوق اقلیت‌‌ها برایمان داستانسرائی هم می‌کنند، بدون اینکه آگاه ‌باشند که ما نیک می‌دانیم اصل اول و دوم قانون اساسی حکومت ادبار دینی ناقض آزادی و کلیة حقوق انسانی ‌است.

در پایان سخنرانی آقای اعلمی متوجه می‌شویم که ظلم و عدالت مورد نظر ایشان همان واژه‌های پوچی است که در قرآن و روایات و افسانه‌ها آمده، و عملاً هیچ تعریف مشخصی ندارد. به عبارت دیگر نمایندة تبریز به هراس افتاده که مبادا این قانون اساسی نان و آبدار که قریب سه دهه است منافع استعمار غرب را تأمین کرده رعایت نشود! البته ایشان نگرانی خود را به صورتی بیان می‌کنند که امر بر مخاطب نیز مشتبه شود! آقای اعلمی در این سخنرانی توفانی، میان اسطوره و افسانه‌های یونان باستان، اسطوره‌های ادیان ابراهیمی و نظریه‌های‌ معاصر حکومت «وجه مشترک» رویت فرموده و می‌گویند قالب حکومت اصلاً اهمیت ندارد:

«وجه مشترک بینش اسطوره‌ای یونانیان، دیدگاه اسلام و نظریه پردازان معاصر[...] این است که لازمة استقرار حکومت خوب معطوف و منحصر به تحقق عدالت، و اجتناب از هرگونه ظلم و تعدی است [...] مهم آن است که محصول رویکرد حاکمیت [...] توأم با عدالت و انصاف باشد [...]»


اتفاقاً ما هم معتقدیم که قالب حکومت اهمیتی ندارد، ولی تأکید می‌کنیم که قانون اساسی حکومت اهمیت فراوان دارد، چون حکومت اسلامی تا به حال فقط با تکیه بر دو اصل نخست قانون اساسی، تمامی جنایات خود را توجیه کرده. ولی بر خلاف آقای اعلمی ما معتقدیم حکومت‌های اسطوره‌ای و حکومت‌های معاصر هیچ وجه مشترکی ندارند! چون حتی حکومت اسلامی هم، ‌علیرغم حمایت همه جانبة استعمار غرب، نتوانست خود را به توحش صدر اسلام نزدیک کند. ولی همین حکومت توانسته توحش استعماری را با تکیه بر عدالت اسطوره‌ای و کلام معصوم و غیره، به بهترین وجه حاکم کند. نگاهی به خطبه‌های نماز علفزار بیفکنید، تا مشاهده کنید وقتی اکبر هاشمی خواستار کمک به بیماران مبتلا به هموفیلی می‌شود، وقاحت را تا به کجا می‌رساند!

فاطمة رفسنجانی، دختر همین فرد مزور، سال‌ها در رأس سازمان انتقال خون به خرید و فروش و کاسبی و سوءاستفاده از خون داوطلبان مشغول بود، و هزاران بیمار مبتلا به هموفیلی و افراد سالم را به بیماری ایدز مبتلا کرد، ‌بدون اینکه در حکومت عدل و عدالت و کثافت معصومین شما و همفکران‌تان، ‌ کسی به عملکرد جنایتکارانة او اعتراضی کند. یا اینکه کسی به فریاد مبتلایان به ایدز برسد. در همان روزها، رسانه‌های منفوری چون کیهان و اطلاعات، ابتلا به بیماری ایدز را ناشی از روابط همجنس‌گرایانه می‌خواندند! و هنوز امثال اکبر اعلمی، دست از دامان عدالت اسلامی و کلام معصومین موهوم‌شان نمی‌شویند! زهی بیشرمی! آقای اعلمی! با این سخنرانی سر تا پا فریب و شعار چه اهدافی را نشانه گرفته‌اید؟

پیامد سخنرانی اکبر اعلمی که مقام معظم رهبری را به برکناری تهدید کرده، چه خواهد بود؟ چون این مقام معظم همان مقام رهبری است که همة جرم و جنایات حکومت اسلامی را رهبری می‌کند. و اکبر اعلمی چنین مقام قدرقدرتی را به چالش خوانده! پیامد این سخنرانی بجز تبلیغ و کسب وجهه برای حکومت اسلامی هیچ نیست! چرا؟ چون فردا همه خواهند گفت یک نمایندة مجلس، آشکارا از رهبر و نظام انتقاد کرده، و هیچکس هم مزاحم وجود مبارک‌شان نشده! بله، فرداست که متخصصین بحث آزاد «کشک» در رسانه‌های غرب، به ویژه در فرانسه گرد هم آیند و از آزادی بیان در حکومت اسلامی ستایش‌ها صورت دهند! و چه کسی است که این آزادی بیان را به اثبات رسانده؟ یک «مخالف»، به نام اکبر اعلمی! و این مخالف محترم چه گفته؟ ایشان ضمن دفاع از قانون اساسی و تهدید «ضد انقلاب» ـ اکثریت مردم ایران ـ خواستار بازگشت به حکومت عدل علی شده‌اند! همانطور که مهدی بازرگان منفور می‌گفت و سحابی مزدور می‌گوید، ما هنوز «اسلام واقعی» و عدالت علی را نمی‌شناسیم! و به گواهی تاریخ، شورای نگهبان مانند «شورای گیوتین» توطئه کرده تا ما را که برای «نظام معهود» تلاش می‌کنیم از صحنه خارج کند!

بله درست شنیدید، «نظام معهود»، مانند «سرزمین موعود»! که هر دو «بی‌بی‌گوزکی» بیش نیستند و آقای اعلمی، مانند افراط‌گرایان اسرائیلی که از نیل تا فرات را نشانه گرفته‌اند، اصرار دارند نظام معهودشان را به خورد ما بدهند! آقای اعلمی، یک نمونه از عدالت علوی یا نظام معهود را هم صریحاً ارائه فرموده‌اند تا کسی فکر نکند اینهمه فقط «داستان» است! ایشان گفته‌اند وقتی «عدالت» نباشد، «رژیم شاهنشاهی» با جمهوری اسلامی و یا جمهوری دمکراتیک تفاوتی ندارد! خلاصه بگوئیم، قانون اساسی فعلی را حفظ می‌کنیم، نام حکومت را تغییر می‌دهیم، رهبری را اخراج می‌کنیم، پهلوی را بجای‌اش می‌نشانیم! روسری هم اجباری نخواهد بود! مگر «ملت» عدالت بیش از این می‌طلبد؟ به هیچ عنوان! چون عدالت کذا هنوز در کلام معصوم و در کثافت علوی شناور است. آقای اعلمی! به کجا چنین شتابان؟ به گواهی تاریخ، جنگ سرد به پایان رسیده، کمی صبر و شکیبائی به خرج دهید، چون رضاپهلوی هم هنوز تصمیم نگرفته «شاهزاده» باشد! و به گواهی همان تاریخ، بازگشت به گذشته دیگر امکانپذیر نیست. کاری نکنید که فردا «فرانس‌پرس» برای رونق دکان‌تان ناچار شود خبر «تهدید به مرگ شما» را هم مخابره کند!






0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت