...
بعد از تعریف «مشروطة محمدی» و «سلطنت سکولار»، که پس از سه دهه «مبارزه» توسط داریوش همایون و رضاپهلوی حضور ما ملت تقدیم شد، تا از این پس هفت سینمان بدون «سماق» نماند، یکی از مفتیهای سوریه هم «اسلام سبز» را به مسلمین جهان معرفی کرده! و این خبر بهجت اثر در حنازرچوبه، مورخ 5 آوریل 2008، انتشار یافت، تا بدانیم حفظ محیط زیست در واقع ریشه در تعالیم عالیة اسلامی دارد. اتفاقاً در کتاب «پیامبر»، وقتی از معراج پیامبر گرامی اسلام سخن به میان میآید، به صحت سخنان مفتی مذکور پی میبریم. و میبینیم که ایشان به هیچ عنوان حرف مفت نزدهاند.
داستان معراج پیامبر اسلام از این قرار است که ایشان یک شب سوار بر اسبی الهی از مکه به بیتالمقدس مشرف شده، سپس از همانجا به آسمان صعود میفرمایند! پیامبر گرامی هنگامی که به آسمان چهارم میرسند حضرت عیسی را هم میبینند. میدانیم که طبق باورهای بسیار علمی و دقیق پیروان ادیان ابراهیمی، آسمان هفت طبقه دارد. بله، آنوقتها آسمانخراش نبود، و بسازبفروشها خیلی که همت به خرج میدادند شش، هفت طبقه میساختند. هر چند که همة علوم جهان در اسلام وجود داشته، دارد و خواهد داشت، به دلیل رعایت حال بندگان خیمه نشین، خداوند از علم آسمانخراش سازی پنهان در دل اسلام استفاده نکرد، و شرکت سهامی «الهیت و معنویت» را فقط در هفت طبقة حقیر احداث فرمودند. و از طریق شایعه پراکنی به شوت و پرتها باوراندند که روح بندگان شایسته پس از مرگ به آسمان هفتم صعود خواهد کرد. بله، به این ترتیب وقتی «حاج محمد»، عیسی را در آسمان چهارم دید حیرت کرد، چون طبق بیبیگوزکهای معنوی، عیسی هم میبایست در آسمان هفتم اقامت داشته باشد.
پس آنحضرت دهنة اسب الهی خویش را کشیده به سوی عیسی تاخت، لبخند ملیحی تحویل داده، و از آنجا که زبان «آرامی» نمیدانست، به زبان «عارابی» سره از عیسی میپرسد، «شما که ادعا میکرد پسر خدا است، چرا در آسمان هفتم نبود؟!» و در اینجا، عیسی مسیح بغض محترمشان ترکید و در حالیکه های، های گریه میفرمودند، پاسخ دادند، «دست به دلم نگذار محمد!، کاش من هم مثل تو بیپدر بودم!» محمد که از سخنان عیسی مسیح، مانند همان «بیش از یک میلیارد مسلمان» که به گفتة مکارم شیرازی از فیلم ویلدرس «آزرده خاطر» شده بودند، دلخور شده بود، فرمود، «چون شما به مقدسات توهین کرد، امت ما در طهران تظاهرات میکند!» و اینجا بود که عیسی مسیح متوجه شد محمد، خاتم الانبیا، خیلی هم زود رنج است و از «آزادی بیان» اصلاً خوشش نمیآید. پس در صدد دلجوئی از محمد برآمده گفت، منظور بدی نداشتم، منظورم این بود که ایکاش من هم مثل تو از پدری چون خدا محروم میشدم. چون وقتی مرا به صلیب کشیدند، سه روز به پدرم التماس میکردم تا مرا پهلوی خودش ببرد، ولی این خدای بیپدر بدون اینکه میخهای صلیب را از دست و پایم در آورد مرا به آسمان برد، و به دلیل وجود همین میخها من مجبور شدم در آسمان چهارم بمانم! محمد که به علامت تعجب ابروانش را بالا برده بود گفت، «آه، نمیدانستم!» و عیسی افزود، کسی که نمیداند خواجه حافظ شیرازی است، حتی مولوی هم در مثنوی به این میخها اشاره کرده! و محمد که مولوی را نمیشناخت، سری به علامت تأئید تکان داده، سکوت کرد! البته عیسی متوجه شد که محمد از بیخ عرب است و از جریان مولوی و عرفان هیچ نمیداند چون هنوز مولوی وجود نداشت، ولی عیسی هم از روی پدر سوختگی ذاتی سکوت کرد. و محمد هم دهانة اسب الهی را کشیده به دنبال کار خود رفت.
ولی به محض اینکه محمد دور شد، عیسی توسط «گابریل»، یا همان جبرئیل به پیروان خود پیغام فرستاد، که این محمد از نظر ساختار شخصیتی خیلی ضعیفه، هر وقت هوس کردید اراذل را به خیابانهای تهران بیاورید، در مورد محمد «رمان» بنویسید یا فیلم و کارتون بسازید، چون نانتان در روغن خواهد بود. ولی عیسی هم کور خوانده بود، چون نمیدانست «جنگ سرد» به پایان رسیده! و اینچنین است که پس از یکماه جنجال رسانهای پیرامون فیلم «ویلدرس»، و سخنرانیهای مضحک آیات عظام و خطبههای علفزار، دیروز گورکنها توانستند یک بودجة کلان برای پاسخگوئی به فیلم «فتنه» اختصاص دهند! بله قرار شده یکی از نوابغ سینمای گورکنی یک فیلم در مورد محمد بسازد تا به جهانیان ثابت شود «ویلدرس» و شرکاء حق داشتهاند، و لازم است گورکنهای ادیان ابراهیمی با جنجال و هیاهو پیرامون دین صدای لائیسیته را خاموش کنند. از این گذشته، پورمحمدی، وزیر کشور گورکنها، 70 رأس از اراذل و اوباش را در برابر سفارت هلند در تهران «بسیج» کرد که به شیوة روحالله به عربدهجوئی و نفسکش طلبی بپردازند، تا حکومت مفلوک الهی یادی از روزهای خوش گذشته کرده باشد.
حنازرچوبه، مورخ 17 فروردینماه سالجاری، خبر تجمع اوباش را انتشار داده و مینویسد «تظاهر کنندگان» این «اهانت» را نشانة ضعف غرب در مقابل «خدا پرستی» دانستند! البته ما هم میدانیم که اربابان حکومت اسلامی تضعیف شدهاند و میکوشند از طریق جنجال و هیاهو نوکران خود را بسیج کنند، تا سرکوب در کشورهای منطقه تداوم یابد. ولی خداوندان حکومتهای اسلامی با خداپرستی هیچ مشکلی ندارند، چون اینان خود حکومتهای الهی را در منطقه مستقر کردهاند، تا بتوانند دامنة چپاول را گسترش دهند. در واقع تضعیف جبهة اسلامپناهان غرب به تضعیف نوکرانشان در جمکران منجر شده. به همین دلیل است که پورمحمدی مفلوک نمیتواند بیش از 70 لات و اوباش حرفهای را روانة خیابانها کند. نمایندة اوباش در این تظاهرات درافشانی مختصری هم صورت داده، و ثابت کرده از دانش آموختگان محضر امام است. چون به همان شیوة «مستدل»، «منطقی» و «علمی» پریشان میگوید. به زعم نمایندة کذا، چون دین اسلام خیلی در جهان محبوبیت یافته، مخالفان به آن توهین میکنند! جالب اینجاست که اراذل و اوباش با تکیه بر مصوبة اخیر شورای مضحک حقوق بشر سازمان رسوای ملل تجمع کرده، و ساختن فیلم کذا را مخالف با منشور سازمان ملل خواندهاند. ولی جالبتر اینکه تظاهر کنندگانی که در ظاهر به خاطر اعتراض به فیلم «ویلدرس» تجمع کرده بودند، بجای تهدید اربابان خود در هلند، زبان به تهدید کشورهای اسلامی گشودهاند! بله، و چنین گفتهاند ماشاالله قصابها:
«به تمام کشورهای اسلامی هشدار میدهیم که نگذارید خون مسلمانان به جوش آید و[...] ریشة کسانی که به اسلام توهین میکنند را بخشکانند.»
میبینیم که تهدیدها مستقیماً متوجه مردم منطقه، به ویژه آزادی بیان در کشورهای اسلامی است، امثال «ویلدرس» فیلم میسازند تا گورکنها بتوانند به ارعاب و سرکوب ادامه دهند. بله، با توجه به تعداد اندک لات و اوباشی که وزارت کشور گورکنها توانسته به خیابان بیاورد، متأسفانه سفیر هلند «حق اعتراض» قابل توجهی از وزارت امور خارجة جمکران دریافت نخواهد کرد! البته تظاهرکنندگان در پایان چند تخم مرغ و چند شعار احمقانه هم تحویل سفارت هلند دادهاند، ولی همانطور که گفتیم دوران لات بازی و سرکوب از طریق توهین به مقدسات دیگر به سرآمده و اربابان رمالان تهران باید با پیروی از پیام نوروزی رهبر فرزانه، چارة دیگری بیندیشند و «نوآوری» کنند!
به عنوان نمونه، با پیروی از حاج «آبراهام» یزدی، کابویها هم بجای جنگ زرگری، به همکاریهایشان با گورکنها اشاره کنند. حاج آبراهام، علیرغم مشکلات پروستاتی، جانفشانی کرده، با حضور در دانشگاه کلمبیا از همکاری سپاه ضدامپریالیست پاسداران با ارتش ایالات متحد در افغانستان سخن گفته.
سایت رادیو زمانه مورخ 17 فروردینماه سالجاری، در این رابطه گفتگوئی با یزدی ترتیب داده. ابراهیم یزدی هم که پیشتر مأموریت داشت 2500 سال استبداد را «پاک کند»، و 1400 سال تحجر و یک سده استحمار را بجای آن قرار دهد، فرمودهاند، اگر کودتای 28 مرداد نبود دمکراسی ما خیلی پیشرفت میکرد! ما خیلی از کودتای 28 مرداد صدمه دیدیم و پس از این کودتا 25 سال دچار «استبداد سلطنتی» بودیم. البته ابراهیم یزدی مانند همة گورکنانی که موجودیت خود را مدیون استعماراند، هرگز نامی از استعمار به زبان نمیآورد، همانطور که یهودیان معتقدند، به زبان آوردن نام خداوند، توهین به مقدسات است!
ولی حاج آبراهام شوت و پرتتر از آن است که بداند چه میگوید، ما هم اگر میگوئیم گورکنها با کودتای کلنل آیرونساید هیچ مخالفتی نداشته و ندارند، به همین دلیل است! چون کودتای آیرونساید اسلام پناه، در واقع متضمن دوام و بقای رمالانی بود که در 28 مرداد 32، و 22 بهمن سال 1357، نتایج درخشان تداوم حضور سیاسی خود را علنی کردند. در واقع، مادر همة کودتاها در ایران، همان کودتای آیرونساید بود، ولی از آنجا که رمالان زنستیزند، هیچ احترامی برای مادرشان قائل نیستند، اما در مورد کودتای آیرونساید استثناء قائل میشوند. ابراهیم یزدی در ادامة سخنان خود، از اینکه خاتمی نتوانسته در سازمان ملل به کلینتون حتی یک دست هم بدهد، ابراز تأسف کرده! بله مگر محمد خاتمی از مونیکا لوینسکی کمتر بود که نگذاشتند با کلینتون دیده بوسی کند؟ به این میگویند توهین به مقدسات اسلام! که از قدیم گفتهاند، «چه مردی بود، کز زنی کم بود»؟ آنهم نه هر مردی، یک آخوند! در هرحال ابراهیم یزدی به این نتیجه رسیده که تنش به نفع آمریکا نیست، و به نفع نوکرانش در جمکران هم نیست، پس بهتر است آمریکا با ایران گفتگو کند! البته اخیراً تنش به نفع آمریکا نیست، چرا که اوضاع در عراق و افغانستان حسابی بحرانی شده. دلیل سپاسگزاریهای صمیمانة جرج بوش از ولادیمیر پوتین در «سوچی» همین شرایط بحرانی است.
امروز جرج بوش جهت دخالت پوتین در پروندة هستهای ایران از وی تشکر کرده! ولی در واقع، جرج بوش از اینکه آمریکا دیگر نمیتواند به تنش آفرینی در منطقه ادامه دهد، ابراز تأسف کرده! پوتین هم با بدجنسی تمام جرج بوش را دلداری داده و طرفین دو عکس عاشقانه هم با یکدیگر گرفتهاند، یکی در حال تماشای غروب آفتاب، و دیگری در حالیکه سرشان را به یکدیگر نزدیک کردهاند! خلاصه در «سوچی»، برای جرج بوش سنگ تمام گذاشتهاند. میگویند جرج بوش سعی کرده همراه گروه رقص حاضر در محل «لزگی» هم برقصد، و از اینکه ناشیانه رقصیده باز هم ابراز تأسف کرده! ولی پوتین که از به رقص آوردن حضرت پرزیدنت چشمانش برق میزده، به جرج بوش گفته شما خیلی هم قشنگ میرقصید! چقدر دلم میخواست رقص جرج بوش را میدیدم! همانطور که محمد هم وقتی با اسب الهی به آسمان رفت، دلش میخواست خداوند را ببیند.
بله، از آنجا که نمیتوانیم در «سوچی» حضور داشته باشیم، بهتر است بازگردیم به معراج حضرت محمد. در روایات آمده که آنحضرت پس از عبور از آسمان چهارم، اقامتگاه عیسی مسیح، به سوی طبقات بالاتر آسمان حرکت کردند و آنقدر به خداوند نزدیک شدند که صدای قلم ایشان را میشنیدند، ولی خود خداوند را نمیدیدند! خداوند حتماً هم وبلاگ مینوشتند، و هم گفتار و کردار بندگانشان را ردیف میکردند. به زبان سادهتر خداوند بخشندة مهربان مشغول پرونده سازی برای مردم بودند تا به گفتة رمالان در آن دنیا پاداش نیکیها و جزای بدیهایشان را بدهند. خلاصة مطلب محمد هر چه نگاه کرد، هیچ ندید، فقط صدای قلم خداوند میآمد و بس! و طی این سفر بود که پیامبر گرامی رمز حفظ محیط زیست را از خداوند دریافت کرد، و آنرا به پیروان خویش آموخت.
خداوند محمد برخلاف خداوند موسی که با قلم لیزری ده فرمان بر سنگ حک میکرد، نه تنها قلم مجازی به کار میبرد که کاغذ و کتیبهای هم در کار نبود. فقط صدای نوشتن به گوش پیامبر گرامی میرسید. و ایشان هر چه فضولی کردند و سرک کشیدند حتی نتوانستند ببینند خدا چه مینویسد، چون اگر هم میدیدند در هر حال نمیتوانستند بخوانند، ولی خداوند تبارک و تعالی به این حرفها کاری نداشت، خداوند وقتی متوجة سرک کشیدن محمد شد، وی را فرمود، «ای محمد! بدان و آگاه باش که جهت صرفهجوئی در مصرف سنگ و چوب و کاغذ، بر صفحة آسمان مینویسم. پس مؤمنان را بشارت ده، هر کس از حفظ محیط زیست سرپیچی کند، جزایاش جز مرگ نخواهد بود.» بله آن مفتی سوری اصلاً حرف مفت نزده، حفظ محیط زیست از «نوآوریهای» پیامبر اسلام است که، به پیروی از پیام نوروزی رهبری، در قرآن اختراع و سپس کشف شده.
بعد از تعریف «مشروطة محمدی» و «سلطنت سکولار»، که پس از سه دهه «مبارزه» توسط داریوش همایون و رضاپهلوی حضور ما ملت تقدیم شد، تا از این پس هفت سینمان بدون «سماق» نماند، یکی از مفتیهای سوریه هم «اسلام سبز» را به مسلمین جهان معرفی کرده! و این خبر بهجت اثر در حنازرچوبه، مورخ 5 آوریل 2008، انتشار یافت، تا بدانیم حفظ محیط زیست در واقع ریشه در تعالیم عالیة اسلامی دارد. اتفاقاً در کتاب «پیامبر»، وقتی از معراج پیامبر گرامی اسلام سخن به میان میآید، به صحت سخنان مفتی مذکور پی میبریم. و میبینیم که ایشان به هیچ عنوان حرف مفت نزدهاند.
داستان معراج پیامبر اسلام از این قرار است که ایشان یک شب سوار بر اسبی الهی از مکه به بیتالمقدس مشرف شده، سپس از همانجا به آسمان صعود میفرمایند! پیامبر گرامی هنگامی که به آسمان چهارم میرسند حضرت عیسی را هم میبینند. میدانیم که طبق باورهای بسیار علمی و دقیق پیروان ادیان ابراهیمی، آسمان هفت طبقه دارد. بله، آنوقتها آسمانخراش نبود، و بسازبفروشها خیلی که همت به خرج میدادند شش، هفت طبقه میساختند. هر چند که همة علوم جهان در اسلام وجود داشته، دارد و خواهد داشت، به دلیل رعایت حال بندگان خیمه نشین، خداوند از علم آسمانخراش سازی پنهان در دل اسلام استفاده نکرد، و شرکت سهامی «الهیت و معنویت» را فقط در هفت طبقة حقیر احداث فرمودند. و از طریق شایعه پراکنی به شوت و پرتها باوراندند که روح بندگان شایسته پس از مرگ به آسمان هفتم صعود خواهد کرد. بله، به این ترتیب وقتی «حاج محمد»، عیسی را در آسمان چهارم دید حیرت کرد، چون طبق بیبیگوزکهای معنوی، عیسی هم میبایست در آسمان هفتم اقامت داشته باشد.
پس آنحضرت دهنة اسب الهی خویش را کشیده به سوی عیسی تاخت، لبخند ملیحی تحویل داده، و از آنجا که زبان «آرامی» نمیدانست، به زبان «عارابی» سره از عیسی میپرسد، «شما که ادعا میکرد پسر خدا است، چرا در آسمان هفتم نبود؟!» و در اینجا، عیسی مسیح بغض محترمشان ترکید و در حالیکه های، های گریه میفرمودند، پاسخ دادند، «دست به دلم نگذار محمد!، کاش من هم مثل تو بیپدر بودم!» محمد که از سخنان عیسی مسیح، مانند همان «بیش از یک میلیارد مسلمان» که به گفتة مکارم شیرازی از فیلم ویلدرس «آزرده خاطر» شده بودند، دلخور شده بود، فرمود، «چون شما به مقدسات توهین کرد، امت ما در طهران تظاهرات میکند!» و اینجا بود که عیسی مسیح متوجه شد محمد، خاتم الانبیا، خیلی هم زود رنج است و از «آزادی بیان» اصلاً خوشش نمیآید. پس در صدد دلجوئی از محمد برآمده گفت، منظور بدی نداشتم، منظورم این بود که ایکاش من هم مثل تو از پدری چون خدا محروم میشدم. چون وقتی مرا به صلیب کشیدند، سه روز به پدرم التماس میکردم تا مرا پهلوی خودش ببرد، ولی این خدای بیپدر بدون اینکه میخهای صلیب را از دست و پایم در آورد مرا به آسمان برد، و به دلیل وجود همین میخها من مجبور شدم در آسمان چهارم بمانم! محمد که به علامت تعجب ابروانش را بالا برده بود گفت، «آه، نمیدانستم!» و عیسی افزود، کسی که نمیداند خواجه حافظ شیرازی است، حتی مولوی هم در مثنوی به این میخها اشاره کرده! و محمد که مولوی را نمیشناخت، سری به علامت تأئید تکان داده، سکوت کرد! البته عیسی متوجه شد که محمد از بیخ عرب است و از جریان مولوی و عرفان هیچ نمیداند چون هنوز مولوی وجود نداشت، ولی عیسی هم از روی پدر سوختگی ذاتی سکوت کرد. و محمد هم دهانة اسب الهی را کشیده به دنبال کار خود رفت.
ولی به محض اینکه محمد دور شد، عیسی توسط «گابریل»، یا همان جبرئیل به پیروان خود پیغام فرستاد، که این محمد از نظر ساختار شخصیتی خیلی ضعیفه، هر وقت هوس کردید اراذل را به خیابانهای تهران بیاورید، در مورد محمد «رمان» بنویسید یا فیلم و کارتون بسازید، چون نانتان در روغن خواهد بود. ولی عیسی هم کور خوانده بود، چون نمیدانست «جنگ سرد» به پایان رسیده! و اینچنین است که پس از یکماه جنجال رسانهای پیرامون فیلم «ویلدرس»، و سخنرانیهای مضحک آیات عظام و خطبههای علفزار، دیروز گورکنها توانستند یک بودجة کلان برای پاسخگوئی به فیلم «فتنه» اختصاص دهند! بله قرار شده یکی از نوابغ سینمای گورکنی یک فیلم در مورد محمد بسازد تا به جهانیان ثابت شود «ویلدرس» و شرکاء حق داشتهاند، و لازم است گورکنهای ادیان ابراهیمی با جنجال و هیاهو پیرامون دین صدای لائیسیته را خاموش کنند. از این گذشته، پورمحمدی، وزیر کشور گورکنها، 70 رأس از اراذل و اوباش را در برابر سفارت هلند در تهران «بسیج» کرد که به شیوة روحالله به عربدهجوئی و نفسکش طلبی بپردازند، تا حکومت مفلوک الهی یادی از روزهای خوش گذشته کرده باشد.
حنازرچوبه، مورخ 17 فروردینماه سالجاری، خبر تجمع اوباش را انتشار داده و مینویسد «تظاهر کنندگان» این «اهانت» را نشانة ضعف غرب در مقابل «خدا پرستی» دانستند! البته ما هم میدانیم که اربابان حکومت اسلامی تضعیف شدهاند و میکوشند از طریق جنجال و هیاهو نوکران خود را بسیج کنند، تا سرکوب در کشورهای منطقه تداوم یابد. ولی خداوندان حکومتهای اسلامی با خداپرستی هیچ مشکلی ندارند، چون اینان خود حکومتهای الهی را در منطقه مستقر کردهاند، تا بتوانند دامنة چپاول را گسترش دهند. در واقع تضعیف جبهة اسلامپناهان غرب به تضعیف نوکرانشان در جمکران منجر شده. به همین دلیل است که پورمحمدی مفلوک نمیتواند بیش از 70 لات و اوباش حرفهای را روانة خیابانها کند. نمایندة اوباش در این تظاهرات درافشانی مختصری هم صورت داده، و ثابت کرده از دانش آموختگان محضر امام است. چون به همان شیوة «مستدل»، «منطقی» و «علمی» پریشان میگوید. به زعم نمایندة کذا، چون دین اسلام خیلی در جهان محبوبیت یافته، مخالفان به آن توهین میکنند! جالب اینجاست که اراذل و اوباش با تکیه بر مصوبة اخیر شورای مضحک حقوق بشر سازمان رسوای ملل تجمع کرده، و ساختن فیلم کذا را مخالف با منشور سازمان ملل خواندهاند. ولی جالبتر اینکه تظاهر کنندگانی که در ظاهر به خاطر اعتراض به فیلم «ویلدرس» تجمع کرده بودند، بجای تهدید اربابان خود در هلند، زبان به تهدید کشورهای اسلامی گشودهاند! بله، و چنین گفتهاند ماشاالله قصابها:
«به تمام کشورهای اسلامی هشدار میدهیم که نگذارید خون مسلمانان به جوش آید و[...] ریشة کسانی که به اسلام توهین میکنند را بخشکانند.»
میبینیم که تهدیدها مستقیماً متوجه مردم منطقه، به ویژه آزادی بیان در کشورهای اسلامی است، امثال «ویلدرس» فیلم میسازند تا گورکنها بتوانند به ارعاب و سرکوب ادامه دهند. بله، با توجه به تعداد اندک لات و اوباشی که وزارت کشور گورکنها توانسته به خیابان بیاورد، متأسفانه سفیر هلند «حق اعتراض» قابل توجهی از وزارت امور خارجة جمکران دریافت نخواهد کرد! البته تظاهرکنندگان در پایان چند تخم مرغ و چند شعار احمقانه هم تحویل سفارت هلند دادهاند، ولی همانطور که گفتیم دوران لات بازی و سرکوب از طریق توهین به مقدسات دیگر به سرآمده و اربابان رمالان تهران باید با پیروی از پیام نوروزی رهبر فرزانه، چارة دیگری بیندیشند و «نوآوری» کنند!
به عنوان نمونه، با پیروی از حاج «آبراهام» یزدی، کابویها هم بجای جنگ زرگری، به همکاریهایشان با گورکنها اشاره کنند. حاج آبراهام، علیرغم مشکلات پروستاتی، جانفشانی کرده، با حضور در دانشگاه کلمبیا از همکاری سپاه ضدامپریالیست پاسداران با ارتش ایالات متحد در افغانستان سخن گفته.
سایت رادیو زمانه مورخ 17 فروردینماه سالجاری، در این رابطه گفتگوئی با یزدی ترتیب داده. ابراهیم یزدی هم که پیشتر مأموریت داشت 2500 سال استبداد را «پاک کند»، و 1400 سال تحجر و یک سده استحمار را بجای آن قرار دهد، فرمودهاند، اگر کودتای 28 مرداد نبود دمکراسی ما خیلی پیشرفت میکرد! ما خیلی از کودتای 28 مرداد صدمه دیدیم و پس از این کودتا 25 سال دچار «استبداد سلطنتی» بودیم. البته ابراهیم یزدی مانند همة گورکنانی که موجودیت خود را مدیون استعماراند، هرگز نامی از استعمار به زبان نمیآورد، همانطور که یهودیان معتقدند، به زبان آوردن نام خداوند، توهین به مقدسات است!
ولی حاج آبراهام شوت و پرتتر از آن است که بداند چه میگوید، ما هم اگر میگوئیم گورکنها با کودتای کلنل آیرونساید هیچ مخالفتی نداشته و ندارند، به همین دلیل است! چون کودتای آیرونساید اسلام پناه، در واقع متضمن دوام و بقای رمالانی بود که در 28 مرداد 32، و 22 بهمن سال 1357، نتایج درخشان تداوم حضور سیاسی خود را علنی کردند. در واقع، مادر همة کودتاها در ایران، همان کودتای آیرونساید بود، ولی از آنجا که رمالان زنستیزند، هیچ احترامی برای مادرشان قائل نیستند، اما در مورد کودتای آیرونساید استثناء قائل میشوند. ابراهیم یزدی در ادامة سخنان خود، از اینکه خاتمی نتوانسته در سازمان ملل به کلینتون حتی یک دست هم بدهد، ابراز تأسف کرده! بله مگر محمد خاتمی از مونیکا لوینسکی کمتر بود که نگذاشتند با کلینتون دیده بوسی کند؟ به این میگویند توهین به مقدسات اسلام! که از قدیم گفتهاند، «چه مردی بود، کز زنی کم بود»؟ آنهم نه هر مردی، یک آخوند! در هرحال ابراهیم یزدی به این نتیجه رسیده که تنش به نفع آمریکا نیست، و به نفع نوکرانش در جمکران هم نیست، پس بهتر است آمریکا با ایران گفتگو کند! البته اخیراً تنش به نفع آمریکا نیست، چرا که اوضاع در عراق و افغانستان حسابی بحرانی شده. دلیل سپاسگزاریهای صمیمانة جرج بوش از ولادیمیر پوتین در «سوچی» همین شرایط بحرانی است.
امروز جرج بوش جهت دخالت پوتین در پروندة هستهای ایران از وی تشکر کرده! ولی در واقع، جرج بوش از اینکه آمریکا دیگر نمیتواند به تنش آفرینی در منطقه ادامه دهد، ابراز تأسف کرده! پوتین هم با بدجنسی تمام جرج بوش را دلداری داده و طرفین دو عکس عاشقانه هم با یکدیگر گرفتهاند، یکی در حال تماشای غروب آفتاب، و دیگری در حالیکه سرشان را به یکدیگر نزدیک کردهاند! خلاصه در «سوچی»، برای جرج بوش سنگ تمام گذاشتهاند. میگویند جرج بوش سعی کرده همراه گروه رقص حاضر در محل «لزگی» هم برقصد، و از اینکه ناشیانه رقصیده باز هم ابراز تأسف کرده! ولی پوتین که از به رقص آوردن حضرت پرزیدنت چشمانش برق میزده، به جرج بوش گفته شما خیلی هم قشنگ میرقصید! چقدر دلم میخواست رقص جرج بوش را میدیدم! همانطور که محمد هم وقتی با اسب الهی به آسمان رفت، دلش میخواست خداوند را ببیند.
بله، از آنجا که نمیتوانیم در «سوچی» حضور داشته باشیم، بهتر است بازگردیم به معراج حضرت محمد. در روایات آمده که آنحضرت پس از عبور از آسمان چهارم، اقامتگاه عیسی مسیح، به سوی طبقات بالاتر آسمان حرکت کردند و آنقدر به خداوند نزدیک شدند که صدای قلم ایشان را میشنیدند، ولی خود خداوند را نمیدیدند! خداوند حتماً هم وبلاگ مینوشتند، و هم گفتار و کردار بندگانشان را ردیف میکردند. به زبان سادهتر خداوند بخشندة مهربان مشغول پرونده سازی برای مردم بودند تا به گفتة رمالان در آن دنیا پاداش نیکیها و جزای بدیهایشان را بدهند. خلاصة مطلب محمد هر چه نگاه کرد، هیچ ندید، فقط صدای قلم خداوند میآمد و بس! و طی این سفر بود که پیامبر گرامی رمز حفظ محیط زیست را از خداوند دریافت کرد، و آنرا به پیروان خویش آموخت.
خداوند محمد برخلاف خداوند موسی که با قلم لیزری ده فرمان بر سنگ حک میکرد، نه تنها قلم مجازی به کار میبرد که کاغذ و کتیبهای هم در کار نبود. فقط صدای نوشتن به گوش پیامبر گرامی میرسید. و ایشان هر چه فضولی کردند و سرک کشیدند حتی نتوانستند ببینند خدا چه مینویسد، چون اگر هم میدیدند در هر حال نمیتوانستند بخوانند، ولی خداوند تبارک و تعالی به این حرفها کاری نداشت، خداوند وقتی متوجة سرک کشیدن محمد شد، وی را فرمود، «ای محمد! بدان و آگاه باش که جهت صرفهجوئی در مصرف سنگ و چوب و کاغذ، بر صفحة آسمان مینویسم. پس مؤمنان را بشارت ده، هر کس از حفظ محیط زیست سرپیچی کند، جزایاش جز مرگ نخواهد بود.» بله آن مفتی سوری اصلاً حرف مفت نزده، حفظ محیط زیست از «نوآوریهای» پیامبر اسلام است که، به پیروی از پیام نوروزی رهبری، در قرآن اختراع و سپس کشف شده.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت