دوشنبه، فروردین ۱۲، ۱۳۸۷

خمپارة الهی!

...

پیش از پرداختن به وبلاگ امروز،‌ تکرار می‌کنیم که ما در هرحال مدافع «آزادی بیان» هستیم، و این آزادی، حق «ویلدرس» را هم برای ساختن فیلم کذا شامل می‌شود. هر چند بحران‌سازی و فضاسازی بر پایة «آزادی‌بیان» را کاملاً‌ مردود می‌دانیم. بهتر است کسانی که در کمال حماقت «ویلدرس» را با «بن‌لادن» مقایسه می‌کنند، بدانند که بیان «عقاید» و «تخیلات» در قالب رمان، فیلم، شعر و مقاله، «حق مسلم» همة افراد بشر است. اگر فرد یا گروهی این امر را «توهین» تلقی می‌‌کند، می‌تواند با مراجعه به مراجع ذیصلاح از نویسنده یا هنرمند شکایت حقوقی و رسمی ارائه دهد. محض اطلاع فاشیست‌های مسلمان و اربابان‌شان در غرب باید بگوئیم، ما از حق «ویلدرس» برای بیان عقایداش‌ به شیوة صلح‌آمیز کاملاً دفاع می‌کنیم. در ضمن به اصحاب سایت «بیلدربرگ» که همچنان به مصاحبه با مشاهیر و نخبگان چاه جمکران اشتغال دارند، توصیه می‌کنیم در اینمورد نظر بیوة امام و عروس‌شان، همشیرة صادق طباطبائی و والدة سیدحسن خمینی را نیز جویا شوند، که بحث مستدل و «علمی‌ ـ فرهنگی‌شان» کاملاً بی‌عیب و نقص باشد. تا ما هم بتوانیم با خاطر آسوده بپردازیم به ادامة داستان خمپاره‌هائی که از یکشنبة گذشته بر فرق مبارک سفارتخانه‌های آنگلوساکسون‌ها در بغداد فرود می‌آید، خمپاره‌هائی که نهار علیاحضرت ملکه را به دهان میهمان گرانقدرشان، پرزیدنت نیکولاسرکوزی زهرمار کرد!

بله، همانطور که گفتیم مقتدی صدر، یا بهتر بگوئیم اربابان‌اش، همین که دیدند هوا پس است، از جنگ و خونریزی ابراز نفرت کرده و خواستار بازگشت اراذل مسلح به پایگاه‌های اشغالگران شدند. مقتدی‌صدر هم پنداشت کار به همینجا خاتمه یافته، و به دم جنبانی برای دولت عراق و نوری‌المالکی مشغول شد. و «الجزیره» هم یک مصاحبة کشکی از این «خمینی عراقی» پخش کرد که در آن مقتدی‌صدر دخالت در عراق را به رهبر گورکن‌های تهران نسبت داده بود! سایت تابناک، مورخ 30 مارس سالجاری این مطلب را انتشار داد، و رادیوزمانه هم امروز آنرا به عنوان «آخرین خبر» پخش کرد! و خلاصه همة اسلام پناهان نفسی به راحت کشیدند که درگیری‌های بصره به پایان رسید. ولی به گفتة حنازرچوبه، مورخ 31 مارس 2008، امروز باز هم در منطقة سبز بغداد انفجارهای متعددی رخ داد و پس از این انفجارها بود که نوری المالکی اعلام کرد، عملیات اصلی ما در بصره هنوز آغاز نشده! تلویحاً به این معنا که مقتدی‌صدر شکمش را بی‌جهت صابون نزند. بله، همانطور که می‌بینیم سید مقتدی دقیقاً در مسیر جد بزرگوارش حسین گام برمی‌دارد. حسین هم وقتی لشکر خلیفه را مشاهده کرد قصد بازگشت داشت که به ایشان تفهیم کردند، باید راه‌شان را ادامه دهند تا «شهید» شوند، چون شهادت ایشان مانع تعطیلی دکان رمالی آخوندهای شیعی خواهد شد. سید مقتدی هم باید بماند و «مبارزه» فرماید تا شرش را از سر مردم عراق کم کند. شاید چند دهة دیگر او هم مانند همة جنایتکاران اسلام‌پرست و ریزه‌خوار سفارتخانة کذا تبدیل شود به «قهرمان» یا «شهید راه آزادی»، و هیچکس بیاد نیاورد که مقتدی صدر، در واقع یک آدمکش و قاچاقچی بوده.

بله، این است فواید محو اسناد و شواهد تاریخی در کشورهای مسلمان نشین. به این ترتیب است که «آزادی»‌ تامین می‌شود: آزادی قهرمان‌سازی، آزادی تحریف، و تبدیل زباله به مبارز. با توسل به همین نوع ویژه از «آزادی» است که در پاکستان، مانند ترکیه و ایران، اخیراً پادوهای آمریکا به مخالفان آمریکا تبدیل شده‌اند.

همزمان با مراسم ادای سوگند توسط نخست وزیر جدید پاکستان دو مقام بلندپایة امنیتی ایالات متحد، که در وزارت امور خارجة این کشور فعالیت دارند، وارد اسلام آباد پایتخت پاکستان شده‌اند. جان نگروپونته، معاون وزارت امور خارجه و ریچارد بوچر، مسئول بخش جنوب آسیا با ژنرال مشارف، نخست وزیر جدید، فرمانده کل ارتش پاکستان و روسای قبائل دیدار و گفتگو کرده‌اند. به گزارش حنازرچوبه، مورخ 28 مارس 2008، مقامات «دمکراسی» پاکستان، به دیدار نگروپونته و بوچر اعتراض فرموده‌اند. همانطور که دروبلاگ «فرعون و سوگلی» گفتیم، حاکمیت پاکستان هم یکی‌از همسران ابراهیم هزارة سوم است که می‌باید ژست‌های ضدآمریکائی بگیرد، تا جان همسرش را از گزند بدخواهان در امان نگاهدارد. البته لزومی ندارد ضدامپریالیسم پاکستان به شدت ضدامپریالیسم گورکن‌ها باشد، چون گورکن‌ها در جایگاه «سوگلی» وظائف‌شان سنگین‌تر شده. پاکستانی‌ها لازم است ضمن اطاعت و دریافت توسری فقط نارضایتی بسیار رقیقی ابراز کنند. آنهم به صورت زمزمه‌های مؤدبانه! چون هنوز آمریکا حاکمیت پاکستان را به درجة حاکمیت ایران ارتقاء نداده، در نتیجه لات و اوباشی چون ولایتی، خرازی یا آصفی و حسینی و غیره را در وزارت امور خارجة پاکستان مشاهده نخواهید کرد. طبیعی ‌است که سخنگوی وزارت امورخارجة پاکستان، بجای عربده جوئی و نفس‌کش طلبی، به زبان آدمیزاد سخن گوید. بگذریم! بوچر و نگروپونته با نواز شریف نیز ملاقات کرده‌اند، و حضرت نواز شریف که مانند شهید «بی‌نظیر بوتو» علاقة فراوانی به تولید و پرورش «طالبان» از خود نشان داده، و چند سال هم در عربستان در امور شبیه سازی یا کلوناژ «طالبان» پژوهش می‌کرده‌اند، پس از ملاقات با نگروپونته و بوچر ناگهان ضدتروریست و مستقل از آب در آمده‌، فرموده‌اند، دولت پاکستان تروریسم را مستقلاً تعریف کرده و با آن مبارزه می‌کند!

بله! و به این ترتیب می‌توان محتوای پنهان دستورات نگروپونته و بوچر را به دولت جدید پاکستان تا حدودی مشخص کرد. تداوم تولید و پرورش طالبان به روال گذشته، و ادامة سرکوب به بهانة مبارزه با تروریسم! نوکران آمریکا طی دوران «جنگ سرد» به بهانة مبارزه با کمونیسم به سرکوب می‌پرداختند، و امروز به بهانة مبارزه با تروریسم همین سرکوب را می‌باید شدت بخشند. البته کسی با تروریست‌ها کاری ندارد، چون همانطور که می‌دانیم تروریست‌ها در واقع از حمایت سازمان سیا برخوردارند، سرکوب شامل حال مردم عادی می‌شود تا فراموش نکنند در پاکستان یک دولت «مستقل» وجود دارد که در رأس آن امثال نوازشریف، و دارودستة بی‌نظیر بوتو قرار گرفته‌اند! یک مجموعة اسلام‌پناه از فساد مالی و جنایت که از سوی آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک حمایت می‌شود. نخستین اقدام این دولت «مستقل» اعتراض به فیلم آن نمایندة مفلوک هلندی بود، که به زعم فعلة فاشیسم به «مقدسات» نوکران آمریکا «توهین» کرده. بله این نوکران عموسام هر چه نداشته باشند اشکالی ندارد، «نوامیس» و «مقدسات‌شان» باید محفوظ بماند! چون نان عموسام در همین تنور پخته می‌شود. در پی حضور نگروپونته و بوچر در پاکستان، مولوی عمر، سخنگوی طالبان پاکستان آمادگی طالبان را نیز برای مذاکره با دولت جدید اعلام کرده! و حنازرچوبه، مورخ 31 مارس نیز با خوشحالی این خبر بهجت اثر را پخش می‌کند، بدون اینکه بداند به این ترتیب ارتباط گاوچران‌ها با طالبان را آشکار می‌سازد. و اما بپردازیم به اصل مطلب!

29 سال پیش در چنین روزی، ملت ایران با پای خود به مسلخ فاشیسم رفت، و کل منطقه را نیز با خود به لجنزار فاشیسم اسلامی کشاند. امروز یکی از نوابغ حنازرچوبه، مطلبی به مناسبت سالگرد تثبیت حکومت گورکن‌ها به رشتة تحریر در آورده که در آن جهت توجیه نام مضحک حکومت جمکران، «جمهوری اسلامی»، «جمهور»، ویراست چاه جمکران را برای‌مان حسابی «تعریف» کرده، حکومت رمالان جیره‌خوار سازمان سیا را یک «دموکراسی حقیقی» می‌خواند. البته متذکر شویم که، «دموکراسی حقیقی»، همانطور که می‌دانیم وجود خارجی ندارد، چون دموکراسی در عرصة «واقعیت» تجلی می‌کند، نه در عرصة «حقیقت» و «معنویات»! به عبارت دیگر، دموکراسی نظامی ‌است «انسان محور» و هیچ ارتباطی با مفاهیم الهی «معنویت» و «حقیقت» نمی‌‌تواند داشته باشد.

اما نویسندة حنازرچوبه،‌ اصلاً کاری با این حرف‌ها ندارد، وی در ادامه می‌نویسد، «جمهور» به معنای «توده» و «انبوه مردم» است که با رأی خود سرنوشت‌شان را تعیین می‌کنند! و «اسلامی» هم به این دلیل به «جمهوری» افزوده شده، تا همه بدانند که این جمهوری از جمهوری‌های دیگر متمایز است چون تحت حاکمیت ارزش‌های الهی است:

«گنجاندن جمهور، به معنای توده یا انبوه مردم برای نظام شکل گرفته [...] تعیین کننده بودن رای مردم در سرنوشت خود [...] و گنجاندن اسلامی هم به سبب تمایز آن از دیگر نظام‌های جمهوری‌ است[...] که در آن ارزش‌های الهی و قرآنی بر تمام شئون حاکمیت دارد.»

بله این تعریف «علمی» و «مستدل» و به ویژه ابلهانه ثابت می‌کند که نویسندة کذا «پوپولیسم دینی» یا فاشیسم مذهبی را گویا با «جمهور» اشتباه گرفته‌اند! در هر حال، طبق آمار گورکن‌ها 98 درصد مردم به این تله پای گذاشتند. البته ما به یاد داریم که آن روزها رمالان ادعا می‌کردند فقط یک درصد از مردم ایران به این حکومت «شترگاو پلنگ» رأی مخالف داده‌اند. و البته کسانی که در رفراندوم ژنرال هویزر شرکت نکردند هم، به حساب نیامدند! چون آنروزها اوضاع بر وفق مراد گورکن جماعت بود و همة رمالان و فاشیست‌های گروه بازرگان و جبهة‌ملی با دم‌شان گردو‌ها می‌شکستند. و امروز، ‌ پس از 29 سال، رسانة حکومتی گورکن‌ها می‌پندارد در بر همان پاشنه می‌چرخد و می‌توان مانند دوران اصلاح طلبی به چرندبافی ادامه داد، و فاشیسم را دمکراسی نامید. حنازرچوبه می‌نویسد:

«استقرار حکومت اسلامی در ایران، یکی از شواهد تاریخی وجود دموکراسی حقیقی در این سرزمین است.»

تأکید بر وجود «دمکراسی حقیقی»، سفسطه‌ای است ناشیانه که نشان می‌دهد نویسنده مخاطب خود را نادان پنداشته. چون در چارچوب فلسفة مدرن، «وجود» در تضاد کامل با «حقیقت» قرار می‌گیرد. همانطور که پیشتر هم گفته‌ایم «حقیقت» از مفاهیم فلسفة کلاسیک است، و هرگز نمی‌تواند «وجود» داشته باشد، چرا که هر چه «وجود» دارد، به مرور زمان نابود خواهد شد. و هر چه «وجود» دارد به دلیل پویائی، پیوسته در حال تغییر و تحول است،‌ حال آنکه «حقیقت» جاودان و غیر قابل تغییر باقی می‌ماند. از سوی دیگر همانطور که در بالا آمد، دمکراسی، از آنجا که انسان‌محور است، فقط می‌تواند «واقعی» باشد و بس. همچنانکه مقتدی‌صدر و دارودسته‌اش در عالم واقعیت می‌باید از صحنة سیاست عراق کنار بروند. و همین «واقعیت» است، که واقعیات دیگر را نیز برملا می‌کند. به طور مثال، این واقعیت را که، فعالیت‌های نظامی گورکن‌ها در زمینة هسته‌ای امروز می‌باید متوقف شود، چرا که گاوچران‌ها به دلیل وضعیت عراق، دیگر نمی‌توانند از این گزینه حمایت کنند!

به گزارش رادیو فردا، مورخ 31 مارس سالجاری، رئیس سازمان سیا، «مایکل هایدن» به یاد آورده که نوکران‌اش در جمکران رویای دستیابی به سلاح هسته‌ای در سر می‌پرورانند! بله، اگر چند خمپارة دیگر به سفارتخانه‌های آنگلوساکسون‌ها در منطقة سبز بغداد اصابت کند، خواهیم دید که گورکن‌ها ناچار خواهند بود با «دمکراسی حقیقی» خود به قافلة مقتدی صدر بپیوندند. چون طرح خاورمیانة بزرگ آمریکا شکست خورده، و مسلماً پس از سرنگونی «رهبر» شیعی مسلکان عراق نوبت به شیعی مسلکان جمکران هم خواهد رسید.




0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت