...
در کتاب «تولد فلسفه در عصر تراژدی یونان»، انتشارات «گالیمار»، نیچه میگوید، «در سرچشمهها و ریشهها جز بربریت و زشتی هیچ نیست.» البته این اظهارات نیچه در واقع پاسخ به کسانی بوده، که تأکید داشتند، یونان باستان خاستگاه فلسفه نیست، و فلاسفة یونان از فلسفة ایران باستان و مصر الهام گرفتهاند. همانطور که پیشتر هم گفتیم مسیحیت با چندهزار لیتر «چسب مایع» خود را به فلسفة یونان چسبانده، و به دروغ ادعا دارد که «تمدن» اروپا، تداوم تمدن یونان باستان، و فلسفة اروپا نیز تداوم فلسفة یونان باستان است. البته پیشتر هم اشاره کردیم که اروپای غربی، به دلیل اینکه دینی از آن خود ندارد، و مسیحیت را از شرق وارد کرده، تمدن به معنای واقعی کلمه به شمار نمیرود. یک تمدن، همواره دین ویژهای از آن خود داشته. و اروپا اگر چه از نظر علم، فرهنگ و صنایع، منطقهای است پیشرفته، ولی فلسفه و دین خود را مدیون «غیراروپائیها» است، چرا که هر دو را از شرق گرفته. دین اروپا ریشه در ادیان سامی، و فلسفهاش ریشه در ایران باستان دارد. این واقعیتی است که کلیسا، به ویژه کلیسای کاتولیک سعی تمام دارد تا از طریق تحریف شواهد و مدارک تاریخی، و پژوهشهای «شبهعلمی» آن را واژگونه جلوه دهد. و سخنان نیچه، در مقام یک مسیحی اروپائی، از این روند مستثنی نیست.
نیچه چون نمیتواند تأثیر زرتشت، پیامبر ایران باستان را بر افلاطون، پدر فلسفة یونان با دلایل مستدل و منطقی مردود شمارد، «بربریت» ریشهها را در اینجا مطرح میکند. میدانیم که یونانیان، نیاکان والاتبار ما را «بربر» میخواندند، چون غیریونانیان از نظر اینان «بربر» بودهاند. و در این چارچوب، نیاکان والاتبار اقوام دیگر هم به افتخار بربریت نائل میشدند. اما در دوران نیچه، چنین صحبتهائی صرفاً رایحة تند کلیسائی دارد. این مختصر را گفتیم تا مشخص شود وقتی یک فیلسوف، آنهم فیلسوفی والامقام چون نیچه، سخناناش را بر پایة تعصب مذهبی استوار کند، نه تنها از مسیر فلسفه، که از چارچوب عقل و منطق متعارف نیز خارج میشود، و عملاً به پریشانگوئی میافتد.
نیچه در جامعهای میزیست که از دروغپردازیهای آخوندهای مسیحی اشباع شده بود. بنابراین «بربر» خواندن ریشههای فلسفه، از سوی فیلسوف مدرنیته صرفاً بازتاب نفرت حاکم بر جوامع مسیحی از ایرانیان باستان و پیامبرشان، زرتشت است. البته نفرت کلیسا نسبت به «مانی»، دیگر پیامبر ایرانی نیز بسیار ریشهدار است، و دین مانی هم از تحریف آخوندهای مسیحی و تبلیغات کلیسا در امان نمانده، تا جائیکه در زبان فرانسه، «مانیکهایسم» به خطا، «مطلقنگری» معنا گرفته. اما زرتشت نزد اصحاب کلیسا منفورتر از دیگران است، چرا که فلسفة افلاطون ریشه در بینش پیامبر ایران باستان دارد، به زبان سادهتر، فلسفة غرب مدیون زرتشت است. همانطور که اسطورههای ادیان ابراهیمی، به ویژه حکایت توفان نوح شباهت فراوانی به افسانههای بابل دارد. البته زمانیکه شرقشناسان در عراق به اسناد تاریخیای دست یافتند که این واقعیت «تلخ» را علنی کرد، تلاش غربیها بر این بود که دروغهای گذشته را دست نخورده محفوظ دارند، و عنوان کنند که این داستانها را فرزندان «آدم و حوا» از زبان «یهوه» نقل کردهاند، و متعلق است به ادیان الهی! حال آنکه در واقع بسیاری از اسطورههای ادیان ابراهیمی نیز از افسانههای بابل اقتباس شده! ولی مگر فرزندان ابراهیم رضایت میدهند! «دروغ» قسمت عمدهای از ارزشهای ادیان ابراهیمی است.
دروغ یکی از فضائل بندگان خداوند است. بله! دروغ در چارچوب ادیان ابراهیمی از فضائل مؤمنان به شمار میرود. برای اثبات این امر باز میگردیم به سرچشمة ادیان ابراهیمی، به کتاب مقدس و شخص ابراهیم! به عبارت دیگر باز میگردیم به ریشههای «فرهنگی» نیچه و دیگر بندگان خداوند ابراهیم، تا بربریت و زشتی را از نزدیک مشاهده کنیم. طبق «بیبیگوزکهای» دینی، در «کتاب آفرینش» آمده است که ابراهیم ترک دیار کرده، به مصر رفت تا از قحطی در امان بماند. آنحضرت وقتی به مصر میرسند به همسرشان سارا چنین میگویند: تو زن زیبائی هستی و اگر مردان بدانند که تو همسر منی، ممکن است به خاطر تصاحب تو قصد جان من کنند. پس بهتر است به کسی نگوئی که همسر من هستی. و منهم به همه خواهم گفت که تو خواهر منی. به این ترتیب کسی به خاطر تو مرا نخواهد کشت و جان من در امان خواهد بود! بله، فراموش نکنیم که این موجود شگفت، پدر یهودیت، مسیحیت و اسلام هم به شمار میآید!
در ادامة این داستان «شیرین» آمده است که آوازة زیبائی سارا دهان به دهان گشت تا به گوش فرعون رسید. و فرعون فرمان داد تا این مهروی مه پیکر را به دربار بیاورند. و چون وی را نزد فرعون آوردند، وی از خود سخاوتمندی فراوان نشان داد و به ابراهیم تعداد قابل توجهی گاو و گوسفند و الاغ و شتر و غلام و کنیز اهداء کرد. پس از اینکه ابراهیم از قبل زیبائی سارا به نان و نوائی رسید، «یهوه» به خاطر سارا، بیماری و بلا بر دربار فرعون نازل کرد! اینهم «عدالت» خداوند ابراهیم است که بجای مجازات ابراهیم دروغگو، فرعون از همه جا بیخبر را تنبیه میکند! ظاهراً یهوه به فرعون میگوید که چرا چنین بلائی بر او نازل کرده! چون آنوقتها، یهوه گویا مستقیماً با همه «گپ» میزده، و خدم و حشم و جبرئیل نداشته. بله، فرعون پس از اینکه در جریان قرار میگیرد، خشمگین شده، ابراهیم را احضار میکند و از او میپرسد، چرا نگفتی که سارا همسر توست؟ چرا او را خواهر خود معرفی کردی؟ من حتی میخواستم او را به همسری اختیار کنم! و چون حضرت ابراهیم در پاسخ فرعون خفقان گرفته بودند، فرعون به ایشان میگوید: بیا همسرت را بردار و برو! فرعون برای اینکه از کم شدن شر آنحضرت اطمینان حاصل کند، به سواران خود فرمان میدهد تا ابراهیم و بانو را به همراه خدم و حشم تا دروازههای مصر همراهی کنند. و به این ترتیب بود که ابراهیم که از قحطی گریخته بود، با ثروت فراوان به دیار خود بازگشت! و داستان پدرسوختگی خود و بدجنسی یهوه را برای همة همولایتیهایاش نقل کرد. به همین دلیل است که «دروغ»، تبدیل به یکی از ارکان ادیان ابراهیمی شده. حال بپردازیم به چند نمونه از دروغهای پیروان ادیان الهی.
سایت رعایای الیزابت دوم، دیروز لات و اوباش گروه مقتدی صدر را متهم کرده بود که به قاچاق فرآوردههای نفتی در بصره مشغولاند. حال آنکه بدون حمایت ارتش جنایتکار انگلیس که مانند یهوه در خارج شهر خیمه زده، قاچاق و دیگر تجارتهای سنتی ارتش ناتو امکانپذیر نخواهد بود. البته بعضی اوقات خود دروغگوها به دلیل حماقت دروغ خود را فاش میکنند. حنازرچوبه، خبرگزاری رسمی گورکنها که مانند دیگر رسانههای رمالان جمکران چند ماه است نقاب مبارز ضدآمریکائی بر چهرة کریه عبدالله گل و رجب اردوغان افکنده، امروز، ندانسته پرده از دروغ خود برداشت! حنازرچوبه، مورخ 7 فروردینماه سالجاری، در مطلبی پیرامون اوضاع «قاراشمیش» ترکیه مینویسد، مشاجرات بین دولت و قوة قضائیه باعث نگرانی «جامعة ترکیه» شده.
گویا دولت فاشیستهای فکل کراواتی رویای «بگیروببندهای» رایج در حکومت جمکران در سر دارد. چون یک «جریان مخرب» در ترکیه کشف کرده، به نام «ارکنگن»، که از قضای روزگار ضدآمریکائی است! و به ادعای حنازرچوبه ، این جریان مخرب قصد کودتا دارد! و عجیب اینکه تاکنون چندین نویسنده، رهبر حزب کارگر، و مسئولان یک شبکة تلویزیونی به جرم ارتباط با این «جریان» دستگیر شدهاند! چون دستگیرشدگان دولت اردوغان را به همکاری با آمریکا و اسرائیل جهت پیاده کردن طرح خاورمیانة بزرگ و تجزیة ترکیه متهم کرده، میگویند دولت اردوغان در پی تضعیف لائیسیته است. در واقع پس از مطالعة مطلب حنازرچوبه خوشحال شدم که در ترکیه زندگی نمیکنم، چرا که در غیراینصورت مرا هم به جرم ارتباط با همان جریان مخرب تا حال دستگیر کرده بودند. چون دولت اسلامی ترکیه همکاریهای «نظامی ـ امنیتی» خود را با اسرائیل گسترش داده. و میدانیم که ناآرامیهای عراق، علاوه بر گورکنها از سوی ترکیه و اسرائیل نیز رهبری میشود. اما، رجب اردوغان در پاسخ به این جریان مخرب فرموده: «اقدامات شما بر ضد دمکراسی است، ما با 47 درصد آراء انتخاب شدهایم!»
بله، وقتی از سطل زبالهدان و تیم فوتبال «فنربچه»، نخست وزیر و رئیس جمهور بیرون میکشند، دمکراسی را هم این حضرات در 47 درصد آراء خود مشاهده خواهند کرد! این «منتخبین» فراموش میکنند که شرط دمکراسی رعایت حقوق مخالفان است، در غیر اینصورت در همة قبایل وحشی آمازون که اکثریت اهالی پیرو رئیس و جادوگر قبیلهاند، «دمکراسی» برقرار شده! اینان فراموش میکنند که، آنچه فقط بر رأی اکثریت تکیه دارد دمکراسی نیست، پوپولیسم است. و پوپولیسم یعنی تحمیل رأی موافقان حاکمیت بر مخالفان. البته از این امر نمیتوان چشم پوشی کرد که، «دمکراسی» اردوغان شباهت فراوانی به حکومت گورکنها در ایران پیدا کرده. چون تمام تلاش خود را برای نقض قانون اساسی به کار میگیرد، تا قوة قضائیه نتواند با تکیه بر شواهد و مدارکی که خلافهای سنگین حزب عدالت و توسعه را به اثبات میرساند، این حزب ساخته و پرداختة سازمان سیا را غیرقانونی اعلام کند. بله اردوغان که سابقاً فوتبالیست بوده، گویا توپ سیاست را محکم در قانون اساسی کشور شوت کرده، تا بتواند از تعطیلی دکان فاشیستهای اسلامی به هر ترتیب ممکن جلوگیری کند. مخالفان اردوغان و حزب ایشان، دولت اسلامی ترکیه را متهم میکنند که دیکتاتوری حزبی بر پا کرده. چون هیچ دولتی حق ندارد قانون اساسی و قانون و مقررات را به نفع خود تغییر دهد. حنازرچوبه که از مشاهدة این شرایط در ترکیه ذوق کرده، بند را آب میدهد، و در انتهای مطلب خود مینویسد:
«حمایتهای آمریکا، اتحادیه اروپا و مجامع مالی جهانی از سیاستهای دولت اردوغان، وی را در مقابل مخالفاناش در موضع برتر قرار داده»
اتفاقاً ما هم با حنازرچوبه کاملاً موافقایم، بدون حمایت آمریکا و اتحادیة اروپا و محافل سرمایهداری جهانی، دولت فاشیست رجب اردوغان که از سوی بنگاه «بیبیسی» و کاغذپارههای گورکنها، «ضدآمریکائی» خوانده میشود، در برابر مخالفان یک روز هم دوام نخواهد داشت.
و اما بپردازیم به مهمترین «دروغ» فرزندان ابراهیم! «پطر گونچاروف»، مفسر سیاسی، در سایت نووستی مورخ 26 مارس 2008 مینویسد، برای مبارزه با القاعده و طالبان لازم است جهان اسلام همکاری کند. وی میافزاید، این جهان اسلام که برای یک کاریکاتور اینگونه بسیج میشود هرگز در مورد نوارهای تهدیدآمیز بنلادن که به صورت منظم بر روی شبکة اینترنت قرار میگیرد اظهار نظری نمیکند! البته مفسر سیاسی سایت نووستی مسلماً میداند چرا جهان اسلام در برابر تهدیدهای نوکر فراری سازمان سیا خفقان گرفته. چرا که گونچاروف در ادامة مطلب، القاعده و سازمانهای مشابه آن را منبعث از «ایدئولوژی خونین فاشیستی» به شمار میآورد. و همه میدانند که فاشیسم جهانی برخاسته از ایتالیاست، و ریشه در مغرب زمین دارد. بیدلیل نیست که امروز در ایتالیا، یک کشیش کاتولیک برای ساختن مسجد مسلمانان کاسة گدائی به دست گرفته. نام این کشیش اسلامپناه «جورجو بوتورینی» است، و جهت گرم کردن بازار این کشیش «نازنازی»، اسقف به ایشان دستور داده «کارشان» را تعطیل کنند، چون هر گروه مذهبی خودش باید مستقلاً گدائی کند! این خبر مهم را نیز حنازرچوبه به نقل از «لارپوبلیکا»، روزنامة ایتالیائی انتشار داده. تلویحاً باید از چنین ترهاتی نتیجه بگیریم که اصحاب کلیسا با آخوندهای مسلمان دشمنی دارند، ولی واقعیت این است که اسقف هم به پیروی از ابراهیم، پیوند زناشوئی خود را با اسلام پنهان میکند. همچنان که سازمان جنایتکار ناتو، در کمال بیشرمی پیوند خود را با ایدئولوژی فاشیسم منکر میشود.
در کتاب «تولد فلسفه در عصر تراژدی یونان»، انتشارات «گالیمار»، نیچه میگوید، «در سرچشمهها و ریشهها جز بربریت و زشتی هیچ نیست.» البته این اظهارات نیچه در واقع پاسخ به کسانی بوده، که تأکید داشتند، یونان باستان خاستگاه فلسفه نیست، و فلاسفة یونان از فلسفة ایران باستان و مصر الهام گرفتهاند. همانطور که پیشتر هم گفتیم مسیحیت با چندهزار لیتر «چسب مایع» خود را به فلسفة یونان چسبانده، و به دروغ ادعا دارد که «تمدن» اروپا، تداوم تمدن یونان باستان، و فلسفة اروپا نیز تداوم فلسفة یونان باستان است. البته پیشتر هم اشاره کردیم که اروپای غربی، به دلیل اینکه دینی از آن خود ندارد، و مسیحیت را از شرق وارد کرده، تمدن به معنای واقعی کلمه به شمار نمیرود. یک تمدن، همواره دین ویژهای از آن خود داشته. و اروپا اگر چه از نظر علم، فرهنگ و صنایع، منطقهای است پیشرفته، ولی فلسفه و دین خود را مدیون «غیراروپائیها» است، چرا که هر دو را از شرق گرفته. دین اروپا ریشه در ادیان سامی، و فلسفهاش ریشه در ایران باستان دارد. این واقعیتی است که کلیسا، به ویژه کلیسای کاتولیک سعی تمام دارد تا از طریق تحریف شواهد و مدارک تاریخی، و پژوهشهای «شبهعلمی» آن را واژگونه جلوه دهد. و سخنان نیچه، در مقام یک مسیحی اروپائی، از این روند مستثنی نیست.
نیچه چون نمیتواند تأثیر زرتشت، پیامبر ایران باستان را بر افلاطون، پدر فلسفة یونان با دلایل مستدل و منطقی مردود شمارد، «بربریت» ریشهها را در اینجا مطرح میکند. میدانیم که یونانیان، نیاکان والاتبار ما را «بربر» میخواندند، چون غیریونانیان از نظر اینان «بربر» بودهاند. و در این چارچوب، نیاکان والاتبار اقوام دیگر هم به افتخار بربریت نائل میشدند. اما در دوران نیچه، چنین صحبتهائی صرفاً رایحة تند کلیسائی دارد. این مختصر را گفتیم تا مشخص شود وقتی یک فیلسوف، آنهم فیلسوفی والامقام چون نیچه، سخناناش را بر پایة تعصب مذهبی استوار کند، نه تنها از مسیر فلسفه، که از چارچوب عقل و منطق متعارف نیز خارج میشود، و عملاً به پریشانگوئی میافتد.
نیچه در جامعهای میزیست که از دروغپردازیهای آخوندهای مسیحی اشباع شده بود. بنابراین «بربر» خواندن ریشههای فلسفه، از سوی فیلسوف مدرنیته صرفاً بازتاب نفرت حاکم بر جوامع مسیحی از ایرانیان باستان و پیامبرشان، زرتشت است. البته نفرت کلیسا نسبت به «مانی»، دیگر پیامبر ایرانی نیز بسیار ریشهدار است، و دین مانی هم از تحریف آخوندهای مسیحی و تبلیغات کلیسا در امان نمانده، تا جائیکه در زبان فرانسه، «مانیکهایسم» به خطا، «مطلقنگری» معنا گرفته. اما زرتشت نزد اصحاب کلیسا منفورتر از دیگران است، چرا که فلسفة افلاطون ریشه در بینش پیامبر ایران باستان دارد، به زبان سادهتر، فلسفة غرب مدیون زرتشت است. همانطور که اسطورههای ادیان ابراهیمی، به ویژه حکایت توفان نوح شباهت فراوانی به افسانههای بابل دارد. البته زمانیکه شرقشناسان در عراق به اسناد تاریخیای دست یافتند که این واقعیت «تلخ» را علنی کرد، تلاش غربیها بر این بود که دروغهای گذشته را دست نخورده محفوظ دارند، و عنوان کنند که این داستانها را فرزندان «آدم و حوا» از زبان «یهوه» نقل کردهاند، و متعلق است به ادیان الهی! حال آنکه در واقع بسیاری از اسطورههای ادیان ابراهیمی نیز از افسانههای بابل اقتباس شده! ولی مگر فرزندان ابراهیم رضایت میدهند! «دروغ» قسمت عمدهای از ارزشهای ادیان ابراهیمی است.
دروغ یکی از فضائل بندگان خداوند است. بله! دروغ در چارچوب ادیان ابراهیمی از فضائل مؤمنان به شمار میرود. برای اثبات این امر باز میگردیم به سرچشمة ادیان ابراهیمی، به کتاب مقدس و شخص ابراهیم! به عبارت دیگر باز میگردیم به ریشههای «فرهنگی» نیچه و دیگر بندگان خداوند ابراهیم، تا بربریت و زشتی را از نزدیک مشاهده کنیم. طبق «بیبیگوزکهای» دینی، در «کتاب آفرینش» آمده است که ابراهیم ترک دیار کرده، به مصر رفت تا از قحطی در امان بماند. آنحضرت وقتی به مصر میرسند به همسرشان سارا چنین میگویند: تو زن زیبائی هستی و اگر مردان بدانند که تو همسر منی، ممکن است به خاطر تصاحب تو قصد جان من کنند. پس بهتر است به کسی نگوئی که همسر من هستی. و منهم به همه خواهم گفت که تو خواهر منی. به این ترتیب کسی به خاطر تو مرا نخواهد کشت و جان من در امان خواهد بود! بله، فراموش نکنیم که این موجود شگفت، پدر یهودیت، مسیحیت و اسلام هم به شمار میآید!
در ادامة این داستان «شیرین» آمده است که آوازة زیبائی سارا دهان به دهان گشت تا به گوش فرعون رسید. و فرعون فرمان داد تا این مهروی مه پیکر را به دربار بیاورند. و چون وی را نزد فرعون آوردند، وی از خود سخاوتمندی فراوان نشان داد و به ابراهیم تعداد قابل توجهی گاو و گوسفند و الاغ و شتر و غلام و کنیز اهداء کرد. پس از اینکه ابراهیم از قبل زیبائی سارا به نان و نوائی رسید، «یهوه» به خاطر سارا، بیماری و بلا بر دربار فرعون نازل کرد! اینهم «عدالت» خداوند ابراهیم است که بجای مجازات ابراهیم دروغگو، فرعون از همه جا بیخبر را تنبیه میکند! ظاهراً یهوه به فرعون میگوید که چرا چنین بلائی بر او نازل کرده! چون آنوقتها، یهوه گویا مستقیماً با همه «گپ» میزده، و خدم و حشم و جبرئیل نداشته. بله، فرعون پس از اینکه در جریان قرار میگیرد، خشمگین شده، ابراهیم را احضار میکند و از او میپرسد، چرا نگفتی که سارا همسر توست؟ چرا او را خواهر خود معرفی کردی؟ من حتی میخواستم او را به همسری اختیار کنم! و چون حضرت ابراهیم در پاسخ فرعون خفقان گرفته بودند، فرعون به ایشان میگوید: بیا همسرت را بردار و برو! فرعون برای اینکه از کم شدن شر آنحضرت اطمینان حاصل کند، به سواران خود فرمان میدهد تا ابراهیم و بانو را به همراه خدم و حشم تا دروازههای مصر همراهی کنند. و به این ترتیب بود که ابراهیم که از قحطی گریخته بود، با ثروت فراوان به دیار خود بازگشت! و داستان پدرسوختگی خود و بدجنسی یهوه را برای همة همولایتیهایاش نقل کرد. به همین دلیل است که «دروغ»، تبدیل به یکی از ارکان ادیان ابراهیمی شده. حال بپردازیم به چند نمونه از دروغهای پیروان ادیان الهی.
سایت رعایای الیزابت دوم، دیروز لات و اوباش گروه مقتدی صدر را متهم کرده بود که به قاچاق فرآوردههای نفتی در بصره مشغولاند. حال آنکه بدون حمایت ارتش جنایتکار انگلیس که مانند یهوه در خارج شهر خیمه زده، قاچاق و دیگر تجارتهای سنتی ارتش ناتو امکانپذیر نخواهد بود. البته بعضی اوقات خود دروغگوها به دلیل حماقت دروغ خود را فاش میکنند. حنازرچوبه، خبرگزاری رسمی گورکنها که مانند دیگر رسانههای رمالان جمکران چند ماه است نقاب مبارز ضدآمریکائی بر چهرة کریه عبدالله گل و رجب اردوغان افکنده، امروز، ندانسته پرده از دروغ خود برداشت! حنازرچوبه، مورخ 7 فروردینماه سالجاری، در مطلبی پیرامون اوضاع «قاراشمیش» ترکیه مینویسد، مشاجرات بین دولت و قوة قضائیه باعث نگرانی «جامعة ترکیه» شده.
گویا دولت فاشیستهای فکل کراواتی رویای «بگیروببندهای» رایج در حکومت جمکران در سر دارد. چون یک «جریان مخرب» در ترکیه کشف کرده، به نام «ارکنگن»، که از قضای روزگار ضدآمریکائی است! و به ادعای حنازرچوبه ، این جریان مخرب قصد کودتا دارد! و عجیب اینکه تاکنون چندین نویسنده، رهبر حزب کارگر، و مسئولان یک شبکة تلویزیونی به جرم ارتباط با این «جریان» دستگیر شدهاند! چون دستگیرشدگان دولت اردوغان را به همکاری با آمریکا و اسرائیل جهت پیاده کردن طرح خاورمیانة بزرگ و تجزیة ترکیه متهم کرده، میگویند دولت اردوغان در پی تضعیف لائیسیته است. در واقع پس از مطالعة مطلب حنازرچوبه خوشحال شدم که در ترکیه زندگی نمیکنم، چرا که در غیراینصورت مرا هم به جرم ارتباط با همان جریان مخرب تا حال دستگیر کرده بودند. چون دولت اسلامی ترکیه همکاریهای «نظامی ـ امنیتی» خود را با اسرائیل گسترش داده. و میدانیم که ناآرامیهای عراق، علاوه بر گورکنها از سوی ترکیه و اسرائیل نیز رهبری میشود. اما، رجب اردوغان در پاسخ به این جریان مخرب فرموده: «اقدامات شما بر ضد دمکراسی است، ما با 47 درصد آراء انتخاب شدهایم!»
بله، وقتی از سطل زبالهدان و تیم فوتبال «فنربچه»، نخست وزیر و رئیس جمهور بیرون میکشند، دمکراسی را هم این حضرات در 47 درصد آراء خود مشاهده خواهند کرد! این «منتخبین» فراموش میکنند که شرط دمکراسی رعایت حقوق مخالفان است، در غیر اینصورت در همة قبایل وحشی آمازون که اکثریت اهالی پیرو رئیس و جادوگر قبیلهاند، «دمکراسی» برقرار شده! اینان فراموش میکنند که، آنچه فقط بر رأی اکثریت تکیه دارد دمکراسی نیست، پوپولیسم است. و پوپولیسم یعنی تحمیل رأی موافقان حاکمیت بر مخالفان. البته از این امر نمیتوان چشم پوشی کرد که، «دمکراسی» اردوغان شباهت فراوانی به حکومت گورکنها در ایران پیدا کرده. چون تمام تلاش خود را برای نقض قانون اساسی به کار میگیرد، تا قوة قضائیه نتواند با تکیه بر شواهد و مدارکی که خلافهای سنگین حزب عدالت و توسعه را به اثبات میرساند، این حزب ساخته و پرداختة سازمان سیا را غیرقانونی اعلام کند. بله اردوغان که سابقاً فوتبالیست بوده، گویا توپ سیاست را محکم در قانون اساسی کشور شوت کرده، تا بتواند از تعطیلی دکان فاشیستهای اسلامی به هر ترتیب ممکن جلوگیری کند. مخالفان اردوغان و حزب ایشان، دولت اسلامی ترکیه را متهم میکنند که دیکتاتوری حزبی بر پا کرده. چون هیچ دولتی حق ندارد قانون اساسی و قانون و مقررات را به نفع خود تغییر دهد. حنازرچوبه که از مشاهدة این شرایط در ترکیه ذوق کرده، بند را آب میدهد، و در انتهای مطلب خود مینویسد:
«حمایتهای آمریکا، اتحادیه اروپا و مجامع مالی جهانی از سیاستهای دولت اردوغان، وی را در مقابل مخالفاناش در موضع برتر قرار داده»
اتفاقاً ما هم با حنازرچوبه کاملاً موافقایم، بدون حمایت آمریکا و اتحادیة اروپا و محافل سرمایهداری جهانی، دولت فاشیست رجب اردوغان که از سوی بنگاه «بیبیسی» و کاغذپارههای گورکنها، «ضدآمریکائی» خوانده میشود، در برابر مخالفان یک روز هم دوام نخواهد داشت.
و اما بپردازیم به مهمترین «دروغ» فرزندان ابراهیم! «پطر گونچاروف»، مفسر سیاسی، در سایت نووستی مورخ 26 مارس 2008 مینویسد، برای مبارزه با القاعده و طالبان لازم است جهان اسلام همکاری کند. وی میافزاید، این جهان اسلام که برای یک کاریکاتور اینگونه بسیج میشود هرگز در مورد نوارهای تهدیدآمیز بنلادن که به صورت منظم بر روی شبکة اینترنت قرار میگیرد اظهار نظری نمیکند! البته مفسر سیاسی سایت نووستی مسلماً میداند چرا جهان اسلام در برابر تهدیدهای نوکر فراری سازمان سیا خفقان گرفته. چرا که گونچاروف در ادامة مطلب، القاعده و سازمانهای مشابه آن را منبعث از «ایدئولوژی خونین فاشیستی» به شمار میآورد. و همه میدانند که فاشیسم جهانی برخاسته از ایتالیاست، و ریشه در مغرب زمین دارد. بیدلیل نیست که امروز در ایتالیا، یک کشیش کاتولیک برای ساختن مسجد مسلمانان کاسة گدائی به دست گرفته. نام این کشیش اسلامپناه «جورجو بوتورینی» است، و جهت گرم کردن بازار این کشیش «نازنازی»، اسقف به ایشان دستور داده «کارشان» را تعطیل کنند، چون هر گروه مذهبی خودش باید مستقلاً گدائی کند! این خبر مهم را نیز حنازرچوبه به نقل از «لارپوبلیکا»، روزنامة ایتالیائی انتشار داده. تلویحاً باید از چنین ترهاتی نتیجه بگیریم که اصحاب کلیسا با آخوندهای مسلمان دشمنی دارند، ولی واقعیت این است که اسقف هم به پیروی از ابراهیم، پیوند زناشوئی خود را با اسلام پنهان میکند. همچنان که سازمان جنایتکار ناتو، در کمال بیشرمی پیوند خود را با ایدئولوژی فاشیسم منکر میشود.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت