جمعه، فروردین ۱۶، ۱۳۸۷

نفت و مارکسیسم!

...
در مورد تغییر مبداء تاریخ ایران مطالبی در وبلاگ «نماز تقویم» آورده‌ایم، ولی لازم است توضیح دهیم که تاریخ کشوری به نام ایران با امپراطوری هخامنشی و آغاز سلطنت کوروش کبیر پیوندی ناگسستنی دارد. به همین دلیل، سخن گفتن از هفت هزار سال تاریخ ایران صرفاً تلاشی است مزورانه برای تحریف تاریخ کشورمان. در ثانی همانطور که گفتیم، تاریخ ایران مبداء «غیردینی» دارد، به این ترتیب که بر «کنش انسانی» استوار است، و «دست الهی» و ارادة خداوندی در آن هیچ دخالتی نداشته. اشکال عمدة پروپاگاندیست‌های غرب و پادوهای‌شان در ایران، با تاریخ 2500 ساله، ریشه در همین واقعیت دارد. و بر خلاف آنچه چپ نمایان ادعا می‌کنند، مسئله، شاهنشاهی و حکومت فئودالی نیست! به هیچ عنوان! مسئله این است که فدائیان «سوسیالیسم علمی» و «نگرش عینی» و مدافعان ظاهری تقدم «ماده» بر «ایده»، به این مرحله که می‌رسند، به یک باره برخورد علمی را فراموش کرده، دوش به دوش عزاداران حسینی و دستاربندان، مبداء تاریخ کشور ایران را «مردود» می‌شمارند، چرا که حاکمیت ایران باستان «شاهنشاهی» بوده، و اینان این حاکمیت را در ویراستی نزدیک به آنچه «شاهنشاهی» معاصر می‌نامیم، تحلیل می‌کنند!

بله این است وجه مشترک چپ‌گرایان جمکران و دارودستة‌ الله‌کرم. چپ‌گرایان جمکران چنین می‌پندارند که هر حاکمیتی نام «جمهور» بر خود بگذارد، دیگر فئودالی نمی‌تواند باشد؛ چنین حاکمیتی در نظر اینان سریعاً می‌تواند به «جمهوری خلق» سوسیالیست هم ‌تبدیل شود. در واقع، دلیل سینه زنی «چپ‌الله» زیر علم آخوند جماعت همین بود! البته منظور ما رهبران چپ‌الله در ایران نیستند، چه اینان در هر حال از جیره خواران عموسام بوده و خواهند بود. منظور از چپ‌الله شوت‌و پرت‌هائی‌‌اند که در جمال بی‌مثال فرخ نگهدار و نورالدین کیانوری، انوار ضدامپریالیسم رویت کرده بودند. درست همانطور که عزاداران حسینی، آخوند جماعت را طرفدار «پابرهنه‌ها» می‌‌انگاشتند. بله، عزاداران حسینی با شاهنشاهی مخالف‌اند، ‌چون می‌پندارند سلطنت در تضاد با اسلام است، و اسلام هم حامی مستضعفان! حال آنکه «بنیاد دین» فقط مکمل بنیاد سلطنت است. و بنیاد دین، مهم‌ترین بنیاد سلطه بر انسان‌هاست. ولی در هزارة سوم و سه دهه پس از کودتای ژنرال هویزر در کشورمان، و پس از استقرار حکومت اسلامی در عراق و افغانستان توسط ارتش دمکراسی پرور آمریکا،‌ هنوز برای بعضی‌ها، آمریکا مدافع آزادی و دموکراسی به شمار می‌رود، و گروهی سعی بر آن دارند که با توجیهات «ماتریالیستی»، اسلام را از زیر ضربة محتوم تاریخ بیرون کشند، و جنایات شیوخ را در کشور ایران به نوعی «تلطیف» نمایند. چرا که امروز با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، سازمان سیا، دیگر کمونیسم را خطری جدی تحلیل نمی‌کند. در نتیجه، جهت فراهم آوردن زمینة فروپاشی در ایران، به چپ‌الله و سازمان برادر رجوی هم می‌تواند گوشه چشمی نشان دهد. به همین دلیل است که ناگهان عده‌ای به این نتیجه رسیده‌اند که آرمانگرائی خوب است و امپریالیسم و سرمایه‌داری وابسته، اسلام را «وسیله» قرار داد تا سیاست‌های خود را اعمال کند! اینان معتقدند که، اگر اسلام هم نبود، امپریالیسم به ابزار دیگری از قبیل سلطنت متوسل می‌شد!

البته در ابتدای امر، این نوابغ علوم سیاسی می‌باید توضیح دهند که آرمانگرائی «الهی» هم خوب است یا خیر؟ و سپس به ما بگویند، این کالای «نیست در جهان»، یا سلطنت غیرمذهبی را در کدام ناکجا آباد کشف کرده‌اند؟ تا آنجا که ما به یاد داریم، پیشنهاد «سلطنت لائیک» در یکی‌ از برنامه‌های «مردمی» تلویزیون دولتی فرانسه توسط فرح پهلوی مطرح شد، علامت تعجب هم نمی‌گذاریم، چرا که، فرح پهلوی نه «جامعه شناس» است و نه متخصص علوم سیاسی، و تا به حال چنین ادعائی هم نداشته. ولی، ذوب شدگان در مارکس و انگلس، که برای رهبری «گوسفندان کارگر» خیز برداشته‌اند، می‌باید از طریق استدلال منطقی، در چارچوب همان منطق ماتریالیستی برای ما شوت و پرت‌ها توضیح دهند، اگر سرمایه سالاری جهانی از طریق سلطنت، حتی سلطنت کودتائی پهلوی امکان چپاول و سرکوب فعلی را می‌داشت، به چه دلیل زباله‌های انباشته شده در قم و نجف را در تهران تخلیه کرد؟ البته ما در انتظار «پاسخ» مارکسیست‌های آبکی جمکران نمی‌مانیم! چون بارها و بارها در همین وبلاگ توضیح داده‌ایم که، شتاب روند چپاول سرمایه سالاری جهانی با افزایش دامنة سرکوب در کشورهای جهان سوم نسبت کاملاً مستقیم دارد، و تداوم این روند چپاول در گرو تداوم تحمیل گسست تاریخی بر روند رشد ملت‌های جهان سوم است. به زبان ساده‌تر، با هر براندازی، منافع امپریالیسم جهانی افزایش بیشتری خواهد یافت. همچنان که در ایران شاهدیم، نتیجة براندازی حکومت پهلوی فقط توسعة فقر بود و بس. فقری مادی و فرهنگی.

و اگر امروز مدعیان سوسیالیسم علمی، انگشت اتهام را به جانب امپریالیسم جهانی گرفته‌اند تا مسئولیت اسلام و آخوند را انکار کنند، موجودیت خودشان از نتایج همین فقرفرهنگی است. چون می‌باید حضور «رفقا» این اصل مسلم را توضیح دهیم که سلطنت، بنابرتعریف، به هیچ عنوان در تضاد با دین قرار نمی‌گیرد؛ حتی سلطنت دست نشانده و استعماری. منتهی در این نوع سلطنت، استبداد سنتی جای خود را به سرکوب استعماری می‌دهد. در نتیجه، در کشوری چون ایران، دستگاه سلطنت پهلوی به موازات سرکوب فئودال‌های سنتی و زمینداران بزرگ، روحانیت سنتی و اشرافی را نیز با اراذل و اوباش جایگزین کرد، تا رأس هرم «قدرت سنتی» نابود شود، و قدرت استعماری بجای آن قرار گیرد. در چنین چارچوبی است که به اصطلاح روحانیت با سلطنت در تضادی کاذب قرار گرفت، امثال روح‌الله خمینی به «مخالف» چنین سلطنتی تبدیل شدند، و سلطنت پهلوی هم به دروغ «اسلام ستیز» معرفی شد. چون هم سلطنت پهلوی و هم حوزة به اصطلاح علمیة قم ساخته و پرداختة استعمار‌اند، و «مبارزات» فرضی روحانیت با سلطنت همواره در جهت تأمین منافع استعمار انجام پذیرفته. «روحانیت در کنار مردم»، معرکه‌ای است که تبلیغات استعماری دهه‌هاست بر جامعة ایران تحمیل کرده، و هنوز شاهدیم که چپ‌نمایان با سلاح «ماتریالیسم دیالکتیک» سعی بر تداوم آن دارند. و کشور ایران دهه‌هاست که به صحنة اجرای همین تراژدی فقرفرهنگی تبدیل شده.

البته همانطور که در بالا گفتیم تلاش همه جانبة استعمار بر زدودن نفرت از اسلام و روحانیت متمرکز شده، تا بتواند از طریق ایجاد اتحاد میان گروه‌های «چپ انقلابی» و دارودستة برادر رجوی، «امت» را به «خلق»، یا «خلق ستمدیده» تبدیل کند، و فاشیست‌های دیگر را نیز به اینان پیوند زند. چون این حضرات پیشتر هم در برلن با یکدیگر ملاقات کرده، و اصل و اصولی ندارند، فقط منتظراند تا عموسام افتخار «نگهبانی» از لولة نفت و امور ما ملت را به اینان واگذار کند. در نتیجه این روزها شاهد فروکش کردن تب احترام به ادیان نزد دین‌پرستان شناخته شده‌ای چون جناب دکتر عبدالکریم لاهیجی و دوستان‌شان هستیم. بله، سیاست گام به گام به این ترتیب اجرا می‌شود. چپ «انقلابی» دستی بر چهرة کثیف اسلام می‌کشد، در نتیجه آقای لاهیجی هم دیگر با توسل به سفسطه نمی‌گویند نمایش فیلم «ویلدرس» باید ممنوع شود، بلکه با توسل به «سفسطه» مدعی وجود نوع جدیدی از دمکراسی می‌شوند!

البته باید اذعان داشت که مواضع دکتر لاهیجی در مقایسه با مواضع‌شان در مورد کاریکاتور محمد کمی «تغییر» کرده. پیشتر در همین وبلاگ سخنان آقای لاهیجی در مورد کاریکاتور محمد را بررسی کرده‌ایم. ایشان «کاریکاتور» را در ترادف با «آگهی تجارتی» قرار داده، خواستار ممنوعیت آن شده بودند. اما در میزگرد «رادیو بین‌المللی فرانسه» می‌گویند، در جوامع دمکراتیک غرب «امر قدسی» وجود ندارد، و آزادی بیان در جوامع غربی در چارچوب قانون روشن، صریح و غیرالهی تعریف شده. ولی برانگیختن مردم به خشونت «جرم» ‌است!

بله! اشکال سخنان جناب لاهیجی که گویا حقوقدان هم هستند، این است که تلویحاً القا می‌کنند، که در برخی جوامع دمکراتیک «امر قدسی» وجود دارد! و به این دلیل است که می‌گوئیم آقای لاهیجی یک بار دیگر، دست به سفسطه زده‌اند. چون در هیچ جامعة دمکراتیکی «امر قدسی» نمی‌تواند به رسمیت شناخته شود، چرا که دمکراسی، نظامی است «انسان محور» و عبدالکریم لاهیجی به عنوان حقوقدان در کشور فرانسه، از این امر مسلماً آگاه‌ است. وی همچنین می‌داند که «آزادی بیان» در کشورهای دموکراتیک غرب یا شرق به زیر سئوال نمی‌رود. به یاد داریم که چندی پیش یک پژوهشگر اسرائیلی مقاله‌ای انتشار داده بود که در آن تأکید می‌کرد، حکایت ده فرمان در کتاب مقدس می‌تواند نتیجة استفادة موسی از گیاهان توهم زا باشد. بنابراین بهتراست به آقای لاهیجی یادآور شویم که همة دمکراسی‌ها غربی نیستند، هند، ژاپن و اسرائیل در قارة آسیا واقع شده‌اند. پس بازگردیم به میز گرد رادیو فرانسة خودمان و «پیشرفت» مواضع آقای لاهیجی در مقایسه با دوران کاریکاتور دانمارکی!

آقای لاهیجی با تأکید بر وجود تقدس در قوانین حکومت اسلامی می‌گویند، این نوع قانون‌گذاری در واقع آب به آسیاب امثال «ویلدرس» می‌ریزد! البته پیش از ادامة مطلب لازم است یادآور شویم که به یاد نداریم آقای لاهیجی به قانون اساسی حکومت اسلامی کوچکترین اعتراضی کرده باشند، و موضع گیری اخیر ایشان پیرامون قوانین توحش جمکران بسیار «جدید»، و مسلماً ملهم از پیام نوروزی رهبری مبنی بر «نوآوری» است:

«در جوامعی مانند ایران مفهوم امر مقدس بسیار مهم است و حتی اهانت به روحانیت و روحانیون نیز گاه به عنوان اهانت به مقدسات تلقی می‌شود که مجازات آن اعدام [است] این نوع قانونگذاری آب به آسیاب کسانی چون فیلم‌ساز هلندی می‌ریزد.»
منبع: سایت عصرنو

البته آقای لاهیجی نمی‌گویند که در واقع دمکراسی‌های غرب حامی اصلی نظام‌های «خدا محور» به شمار می‌روند و در همین هفته، اتحادیة اروپا و دولت‌های فرانسه و انگلستان با دخالت آشکار در امور ترکیه به دادگاه قانون اساسی این کشور در مورد رسیدگی قانونی به شکایت دادستان بر ضد حزب اسلامگرایان ترکیه هشدار هم داده‌اند! و در تداوم همین اسلام پناهی غربی‌هاست که فعلة فاشیسم در کشورمان جهت سرکوب نه تنها به مقدسات اسلامی که به مقدسات همة ادیان ابراهیمی متوسل شده‌اند. فارس نیوز، مورخ 16 فروردین‌ماه سالجاری به نقل از فردی به نام «طالب زاده»‌ می‌نویسد، این فتنه زیر سر اسرائیل و آمریکا است، چون اسرائیل دوام خود را در نابودی همة جهان می‌بیند! فارس نیوز که «طالب زاده» را مستندساز و کارشناس امور رسانه‌ معرفی کرده، از زبان ایشان می‌نویسد، ما اینهمه به مقدسات غربی‌ها احترام می‌گذاریم، چرا غربی‌ها به مقدسات ما توهین می‌کنند:

«ما طولانی‌ترین و زیباترین فیلم‌ها را راجع به حضرت مسیح و حضرت موسی می‌سازیم و به مقدسات آن‌ها [...] بسیار احترام می‌گذاریم.»


بله، می‌بینیم که این احترام به ادیان در واقع برای حکومت‌های جهان سوم الزامی است، و حتی امروز که ورق برگشته و دیگر کسی نمی‌تواند در شیپور احترام به ادیان بدمد، فعلة فاشیسم نمی‌تواند دست از احترام به مقدسات بشوید. سخنان «آبراهامیان» در مورد «تقویم دینی» را فراموش نکرده‌ایم، پروژة «مک‌فال» و شرکاء برای گذار به دمکراسی در ایران را نیز به خاطر داریم؛ گزینة پیشنهادی غرب به ملت ایران از «امر قدسی» فراتر نمی‌رود: حکومت دینی، سلطنت، فاشیسم! جالب اینجاست که چپ کارگرپرست و اسلام‌دوست نیز بخوبی می‌تواند در همین طیف فاشیستی جای ‌گیرد. خوش‌آمدید رفقا!






0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت