پنجشنبه، فروردین ۱۵، ۱۳۸۷

نماز «تقویم»!

...


به دلیل افلاس اربابان گورکن‌ها، حکومت اسلامی که دیگر نمی‌تواند لات و اوباش را به خیابان‌ها سرازیر کند تا به ساختن فیلم، نوشتن رمان و به طور کلی به هر گونه «آزادی بیان» اعتراض کنند، لات و اوباش را راهی صحرا می‌کند، تا نماز باران به ‌جای آورند! بله، چون همه کار به دست خداوند است، باران را هم باید از خداوند ابراهیم طلب ‌کنیم، ‌تا طبیعت نیز به لجن «الهیت» آلوده شود.

پیشتر گفتیم که فاشیست‌های مسلمان «جرم» را با «گناه» در ترادف قرار می‌دهند، تا بتوانند «مجرم» را «گناهکار» شمرده، مجازات او را با مراجعه به احکام توحش قرآنی تعیین کنند. یکی از فواید قرار دادن «گناه» در مقام «جرم» این است که گناه در عرصة دین و الهیت قرار می‌گیرد، و طبق چرندیات کتب مقدس، «خداوند گناهکار را به سزای اعمال خود می‌رساند»! ولی همین خداوند نیز قرار است پاداش اعمال نیک را در آن‌ دنیا بدهد! در نتیجه، ترادف جرم با گناه کارساز حکومت‌های دست نشاندة سازمان ناتو می‌شود. چرا که این نوع حکومت‌ها چون حکومت گورکن‌ها، حوادث طبیعی از قبیل سیل، زلزله و یا توفان را «خواست خداوند» به شمار می‌آورند، و ادعا می‌کنند که رواج «گناه» و «فساد» در میان مردم خشم خداوند را اینچنین برانگیخته. به طور مثال، بر اساس چنین منطق مزورانه‌ای، حکومت‌ اسلامی در قبال زلزله زدگان بم یا سیل زدگان گرگان هیچ مسئولیتی ندارد، و هیچ اقدامی نیز نه در جهت پیشگیری، و نه در جهت بهبود این شرایط انجام نخواهد داد. به عنوان نمونه، احداث مسیل در مناطق سیل‌گیر و یا ساختن بناهای مقاوم در برابر زلزله در برنامة حکومت اسلامی اصولاً دیده نمی‌شود، چرا که در این صورت حکومت به جنگ خداوند رفته، و در برابر ارادة الهی ایستاده ‌است! با این وجود اگر اقداماتی، حتی در دوران پهلوی صورت گرفته باشد، گورکن‌ها با کمال میل این اقدامات عمرانی را به نام خود ثبت می‌کنند. از آنجمله‌ است سدی که در شمال شرقی مسجد سلیمان دو سال پیش از تخلیة خمینی در فرودگاه مهرآباد، ساخته شده بود، و بر اساس گزارش مهرنیوز، مورخ 15 فروردین‌ماه سالجاری، این سد به نام نامی «شهید عباسپور» به ثبت رسیده! گذشته از ثبت اقدامات دیگران به نام خود، تنها کاری که گورکن جماعت قادر به انجام آن است، اعمالی ‌است که کوچک‌ترین ارتباطی با عقل و منطق ندارد: روضه خوانی، وردخواندن و خودزنی!

به عنوان نمونه، برای رفع خشک‌سالی مشتی‌از گورکن‌ها سروپا برهنه راهی بیابان شده‌اند، تا نماز باران به جای آورند. سایت «روزآنلاین» مورخ 15 فروردین‌ماه سالجاری، به نقل از خبرگزاری جمهوری‌ اسلامی خبر این شیادی و عوامفریبی را انتشار داده. از قرار معلوم پس از کرمان و شیراز، به دعوت امام جمعة اردکان، تعدادی از «مردم» این شهر هم نماز باران به جای آورده‌اند، تا خشک‌سالی پنجاه سال اخیر مرتفع شود! می‌بینیم که خشک‌سالی هم از دوران پهلوی آغاز شده، چون سازمان سیا از سی سال پیش گورکن‌ها را به حاکمیت منصوب کرده. بله، فعلاً که راه عربده‌جوئی و شعار بر اراذل و اوباش ساواک بسته شده، اینان به گریه زاری و ورد خواندن در بیابان‌های اطراف شهر اکتفا می‌کنند. چون گورکن‌ها به هر ترتیب ممکن باید بر طبل خرافات و اوهام بکوبند تا دکان چپاول سازمان سیا کساد نشود. و فعلاً بجز خشک‌سالی، موضوع مهم دیگری که گورکن‌ها بتوانند در اطراف آن جنجال به پا کنند و پای خدا و پیغمبر و «معنویات» را به میان آورند، همان فیلم «ویلدرس» است!

هیچ فکرکرده‌اید اگر «ویلدرس» فیلم نمی‌ساخت، گورکن‌ها از نظر تبلیغاتی در این سال نو، به چه افلاسی می‌افتادند و نخبگانی چون مهاجرانی یا مکارم شیرازی چگونه می‌توانستند فضای رسانه‌ای را اشغال کنند؟ دستاربندان جمکران باید از «ویلدرس» و حاکمیت هلند سپاسگزار باشند که به آنان و گورکن‌های ساکن غرب امکان داد تا با چرند گفتن و عربده جوئی ابراز وجود کرده، و ساختن فیلم را با «توهین» در ترادف قرار دهند.

فاشیست‌های مسلمان و اربابان‌شان در غرب می‌کوشند «آزادی بیان» را با «گناه» یکسان بخوانند تا هر کس جسارت کرد و به تخیلات خود میدان داد، رمان نوشت، فیلم ساخت و ... بداند که سروکارش با شمشیر اسلام و سانسور اربابان حکومت‌های اسلامی در غرب خواهد بود. همانطور که گفتیم محافل فاشیست غرب جهت ایجاد بحران و تداوم سرکوب در کشورهای مسلمان نشین سیاست ایجاد جنجال جهت دو قطبی کردن فضای اجتماعی را در پیش گرفته‌اند، تا میدان از دست نوکران‌شان در منطقه به در نرود. امروز ناصر مکارم شیرازی که سه دهه ‌است شریک چپاول و سرکوب ما ملت توسط دست‌نشاندگان غرب در ایران است، به شیوة روح‌الله خمینی به عربده‌جوئی پرداخته و برای دولت سیاست اقتصادی هم تعیین کرده، و حنازرچوبه، خبرگزاری رسمی حکومت گورکن‌ها، چرندیات مکارم را امروز انتشار داده.

مکارم شیرازی خود را در جایگاه قیم بیش از یک میلیارد مسلمان قرار داده و می‌گوید بیش از یک میلیارد مسلمان از این فیلم آزرده خاطر شده‌اند! ظاهراً ناصر مکارم در تمام نقاط جهان منبع اطلاعاتی دارد که با چنین اطمینانی «مزخرف» می‌گوید. و البته فیلم «ویلدرس» به امثال مکارم امکان می‌دهد که اصل «آزادی بیان» را با تمام قوا محکوم کنند. آخوند مکارم شیرازی که موجودیت خود را مرهون آخوندپروری سازمان سیا است، به خود اجازه داده «آزادی» را «تفسیر» هم بکند! البته از طریق نفی تفسیر غرب از آزادی! چون همانطور که می‌دانیم، آخوند جماعت، آنهم در جمکران، فهم و شعور این مسائل را ندارد. طبق تفسیر ابلهانة حضرت آیت‌الله، «آزادی» نباید باعث آزار و اذیت بیش از یک میلیارد مسلمان شود! آری! این همان منطق بلاهت رایج در حوزه‌های فقر فرهنگی جمکران است که، با تکیه بر آن در بهار 1358، روزنامه‌ها را تعطیل کردند، روزنامه نگاران را اعدام کردند، تا مردم ایران بدانند «آزادی بیان» از دید حکومت رمالان جمکران «توهین به مقدسات» است، و مجازات «توهین به مقدسات» هم طبق احکام توحش قرآن، مرگ است. جهت تداوم همین شرایط است که استعمار بر «قهرمان‌سازی» در ایران پافشاری می‌کند. چون «قهرمان» بنابرتعریف، از «انسان» برتر است و همین برتری، ضامن «تقدس» او خواهد شد. پیشتر گفتیم که چنین قهرمانی در جهان اسطوره‌ای و حماسی جای دارد؛ در عرصة رمان، یا عرصة دمکراتیک، «قهرمان» وجود خارجی نخواهد داشت. چرا که قهرمان رمان، یک موجود زمینی، یا بهتر بگوئیم، یک «ضدقهرمان» است. ولی رمال و گورکن که نان خود را از کارخانة رجاله پروری دریافت می‌کنند، دست‌اندرکارند تا کارخانة تولید قهرمان ورشکست نشود. و همانطور که شیخ مسعود بهنود، فریدون آدمیت را به قهرمان تبدیل کرده بود، مکارم شیرازی هم وظیفة حراست از قهرمانان یا مقدسات را برعهده گرفته. نقش ایشان دقیقاً نقش سگ نگهبان خانه است. با یک تفاوت عمده، سگ نگهبان، بدون استثناء، هر گاه تهدیدی حس کند به پارس کردن می‌پردازد، آیت‌الله‌های ریزه خوار سفارت کذا، فقط به اشارة سفارت، تهدید را حس کرده و پارس می‌‌کنند. خلاصه بگوئیم سگ بر اینان شرف دارد. بله! عارف قزوینی حق داشت، «سر افعی و سر شیخ بکوبید به سنگ، که در آن سم و در این وسوسه و اوهام است.» و در سر آخوند مکارم و شرکای‌اش علاوه بر وسوسه و اوهام، منافع کارخانة رجاله پروری‌ نیز جای دارد. مکارم که بجز بندگی و نوکری به درگاه خداوند و ارباب اجنبی‌اش هیچ نمی‌شناسد، امروز آزادی شناس هم شده، و به تفسیر غرب از آزادی اعتراض می‌کند! و منطق به رسمیت شناختن آزادی بیان را به زیر سئوال می‌برد. ایشان فرموده‌اند:

«این چه منطقی است که آزادی را اینگونه تفسیر می‌کند که باعث آزار و اذیت بیش‌ از یک میلیارد[...] مسلمان جهان شود.»

اگر آخوند مکارم منطق آزادی بیان در غرب را نمی‌شناسد، ما از منطق فاشیست‌های مسلمان نیک آگاه‌ایم! چون سخنان مکارم بر همان منطق استعماری استوار شده که با توسل به اسلام سرکوب را توجیه می‌کند. سخنان آخوند اشراقی، داماد روح‌الله را در مورد «حجاب» فراموش نکرده‌ایم، و مواضع «مترقی» جبهة ملی، نهضت آزادی و به ویژه چپ مفلوک ایران را نیز بخوبی به یاد داریم. و سه دهه ‌است که سگ‌های هار سازمان سیا، معاشرت زنان و مردان را در سطح جامعه ممنوع کرده‌اند، زنان و مردان را به بهانة عدم رعایت پوشش اسلامی بازداشت می‌کنند،‌ به خانه‌های مردم هجوم می‌آورند، تا بر اساس نظرات مکارم و امثال ایشان، بیش از یک میلیارد مسلمان از آنچه در خانه‌های ما و در جامعة ما می‌گذرد آزرده ‌خاطر نشوند. ولی «بیش از یک میلیارد مسلمان»، از چپاول ثروت‌های خود توسط استعمار غرب گویا به هیچ عنوان آزرده خاطر نخواهند شد، چون استعمار تکه استخوانی جلوی مکارم شیرازی و شرکاء می‌اندازد، تا پارس کنند و مقدسات‌شان محفوظ بماند. اما امروز در کار «تبادل» استخوان با حفظ مقدسات گویا اشکالاتی پیش آمده. همانطور که در بصره هم شاهد بودیم، ایالات متحد ناچار شد توسری محکمی به مقتدی صدر زده، بساط باجگیری و قاچاق نوکر وفادار خود را تعطیل کند، چرا که شرایط تغییر کرده! بله، مقتدی صدر که چند روز پیش خواستار خروج نوری‌المالکی از بصره شده بود، و مثل خمینی شعار «جنگ جنگ تا پیروزی» سر می‌داد، پس از دریافت توسری شیرین، نعلین ضدامپریالیستی را به پا کشید و خواستار تظاهرات «مردم» بر ضد اشغالگران آمریکائی در شهر نجف شد. چون همانطور که می‌دانیم انگلیسی‌ها در منطق ایشان «اشغالگر» نیستند، و البته در نجف حضور ندارند، چون نجف نه نفت دارد و نه راهی به دریا!

بله حاکمیت انگلستان شکمش را صابون زده بود که بصره را به دست تیغ کش‌های شیعی مسلک خود بسپارد و یک حکومت اسلامی «مستقل» به رهبری مقتدی صدر در بصره تشکیل دهد. گویا قرار بود مقتدی چپاول نفت از بندر بصره را تضمین کند، تا حاکمیت انگلستان هم مقدسات مقتدی صدر را محفوظ نگاهدارد. ولی از قضای روزگار این «برنامه» عملی نشد! و مقتدی صدر به ناچار نقش قهرمان مبارز را بر عهده گرفته. مکارم و شرکاء نیز دقیقاً در شرایط مشابهی قرار دارند. اینان نیک می‌دانند که ساواک دیگر قادر نیست اوباش حامی‌شان را به خیابان‌های شهر آورد، تا منافع ارباب پایدار بماند. در نتیجه، مکارم مقدسات را فراموش کرده و حافظ منافع مسلمانان شده، می‌گوید، مسلمانان دیگر نمی‌خواهند غارت شوند! حال آنکه اگر غارت کشورهای مسلمان نشین پایان گیرد، عمر امثال مکارم و دیگر رمالان نیز در کشورمان به پایان خواهد رسید. در واقع اگر آیت‌الله العظمی ناصر مکارم شیرازی نمی‌داند نان از دست که می‌خورد، ما ملت نیک می‌دانیم آخوند جماعت سر در آخور کدام سفارتخانه دارد، و نیک می‌دانیم که بدون حمایت و پشتیبانی سازمان جنایتکار ناتو، آخوند جماعت نمی‌توانست بر ملت ایران حکومت کند. و می‌دانیم اگر امروز مکارم شیرازی به منافع مردم علاقمند شده، و اینچنین نعل وارونه می‌زند، به دلیل کسادی بازار «مقدسات» و افلاس اربابان‌اش است:

«دشمنان، اسلام را مزاحم منافع نامشروع‌شان می‌دانند [...] آنان منافع‌شان به خطر افتاده [...] از ثروت کشورهای اسلامی [...] چنین فیلم‌هائی بر ضد مسلمانان می‌سازند [...] آیا وقت آن نرسیده که در روابط مان با آنان تجدید نظر کنیم؟»

بله از آنجا که به ادعای مکارم شیرازی، اسلام مزاحم منافع «دشمنان» است، همین «دشمنان»، کشورهای افغانستان و عراق را اشغال کردند، تا در آنجا حکومت اسلامی مستقر کنند! باید گفت این «دشمنان» با منافع خود هم گویا دشمنی دارند! یا ناصر مکارم شیرازی هم مانند دیگر رمالان جمکران هوا را پس دیده، و به پریشان‌گوئی افتاده. چون دشمنان کذا بدون توسل به دین اسلام نمی‌توانستند کل منطقه را به لجنزار فاشیسم تبدیل کنند، و می‌باید خدمت مکارم بگوئیم، امروز منافع استعمار آخوندپرور و اسلام پناه به خطر افتاده، نه منافع مردم.

رمالان هنوز می‌پندارند که مانند دوران مشروطیت می‌توانند خود را در کنار مردم قرار دهند! ولی سخت در اشتباه‌اند، چرا که اگر ملت ایران در دوران پهلوی به دلیل سانسور ساواک، از خیانت و مزدوری روحانیت بی‌اطلاع مانده بود، طی سه دهة اخیر به ماهیت واقعی شیوخ پی برده، و این تجربة تاریخی را هیچکس و هیچ قدرتی نمی‌تواند از ذهنش بزداید. دلیل پافشاری فعلة فاشیسم برای زدودن مبداء تاریخ ایران و بنیانگزار امپراطوری هخامنشی در همین نکتة به ظاهر پیش پا افتاده نهفته. مبداء تاریخ کشور ایران «دینی» نیست، و هیچ ارتباطی با وقایع زندگی زرتشت، پیامبر ایران باستان هم ندارد. دلیل جنجال شیوخ به پیروی از کارخانة رجاله پروری، پیرامون تعویض تاریخ ایران در دورة محمدرضا پهلوی دقیقاً همین نکته ‌است.

در تاریخ 25 اسفندماه 1386، موسسة مطالعات و پژوهش‌های سیاسی در جمکران مطلبی منتشر کرده، تا به جهانیان ثابت کند، هدف از تغییر تاریخ رسمی کشور در 24 اسفندماه 1354، اسلام‌زدائی بوده. حال آنکه هدف از چنین اقدامی در واقع تحریک افکار عمومی و بر انگیختن تعصبات مذهبی بود و بس. می‌دانیم که سیاست انسداد سازمان سیا در منطقه از سال 1976 آغاز شد و در اسفندماه سال 1354، بیش از دو ماه از آغاز سال 1976 می‌گذشته. در پی تغییر تاریخ رسمی، استاد محیط طباطبائی از «نظر علمی» آنرا مردود شمردند! می‌دانیم که نوعی «علم» وجود دارد که با علم در تضاد قرار می‌گیرد، و استاد محیط طباطبائی تخصصشان در زمینة همین نوع علوم بود! سفیر وقت انگلستان نیز این اقدام را «علیه معتقدات مذهبی» توصیف کرد، و طبیعی است که آیت‌الله گلپایگانی هم به این اقدام اعتراض کرده باشند. موسسة مطالعات جمکران به نقل از احسان نراقی، که با استاد شهید مطهری «لژ» مشترک داشته، می‌نویسد:

«[...] شاه قصد داشت مسلمان بودن ملت ایران را کم رنگ جلوه دهد.»


می‌دانیم که احسان نراقی و بهنود از فدائیان قدرت و از پادوهای ساواک‌اند، پس چنین اظهارات ابلهانه‌ای ازسوی نراقی کاملاً طبیعی ‌است. و به همین دلیل روح‌الله خمینی هم دقیقاً با نراقی هم عقیده از آب در می‌آید. و اما مؤسسة کذا به نقل از «یرواند آبراهامیان»، مورخ، می‌نویسد:

«در دوران معاصر کمتر رژیمی در سراسر عالم آنقدر احمق بوده که تقویم مذهبی خود را دور افکند»

اگر آبراهامیان چنین حرفی زده، باید به هوش او آفرین گفت! اینکه یک «مورخ»، پیوند «تقویم» و «مذهب» را ناگسستنی بداند، نشان می‌دهد که مورخ کذا وجود تقویم غیرمذهبی را به رسمیت نمی‌شناسد! خلاصه بگوئیم، چنین مورخی، فقط در جمکران می‌تواند مورخ به شمار آید. «تقویم مذهبی» را به خاطر بسپاریم، چون بدون مذهب، تقویم مذهبی و دیگر آلات و ابزار مذهبی، چپاول و سرکوب امکانپذیر نخواهد بود. و اکنون که نمی‌توان لات و اوباش را جهت اعتراض به فیلم و رمان بسیج کرد، شاید همین روزها فعلة فاشیسم جهت برگزاری نماز، سروپا برهنه راهی بیابان شوند و از خداوند بخواهند که برکت «تقویم مذهبی» را برای‌شان محفوظ نگاه دارد. این امکان نیز وجود دارد که، الله‌کرم‌ها و مخملباف‌ها سفارش ساختن فیلمی به نام «بدون تقویم‌ام هرگز» را از «فستیوال کن» دریافت کنند.




0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت