شنبه، فروردین ۱۷، ۱۳۸۷

تاج و چکش!

...
پیش از پرداختن به وبلاگ امروز، باز هم به هم‌میهنان آریائی‌تبار با حداقل هفت‌هزار سال فرهنگ و هنر، دو نکته را می‌باید یادآور ‌شویم. از تابستان سال 2006، از این وبلاگ هیچ پیامی برای دیگران ارسال نشده و نخواهد شد. اگر کسانی شیفتة مطالب «شیوای» این وبلاگ می‌شوند، فقط می‌توانند به این مطالب «لینک» بدهند. از کاربران تقاضا می‌کنیم که از کپی برداری و انتشار مطالب این وبلاگ در دیگر سایت‌ها و وبلاگ‌ها خودداری کنند! دلیل نیز کاملاً روشن است، این وبلاگ طرفدار بی‌قید و شرط «آزادی بیان» است، با هیچیک ازگروه‌های سیاسی، اعم از «دولتی»، «مخالف‌نما»، و یا «اوپوزیسیون» رسمی هیچگونه ارتباطی ندارد، خواهان هیچ ارتباطی هم نیست!

همانطور که در وبلاگ «نفت و مارکسیسم» اشاره شد، چپ افراطی در این مرحله از موجودیت سیاسی خود، تلاش بر ارائة «تصویر دلپذیر» از اسلام دارد. به همین دلیل، نوابغ چپ با توسل به اصل «ترادف کلی»، ایدئولوژی اسلامی را در ترادف با ایدئولوژی حاکمیت دمکراتیک قرار داده می‌گویند، حکومت ایدئولوژیک، چه دمکراتیک و چه اسلامی «ضدکارگر» است. بنابراین اشکال اصلی از اسلام نیست، چرا که بر اساس «نظریات» اینان، اسلام پوششی است بر مطالبات استعماری. بسیار جالب است، چرا که با حذف واژه‌های «ضدکارگر» و «استعمار» از ادبیات چپ افراطی، می‌رسیم به ادبیات سیاسی فاشیست‌های دوران پهلوی که امروز نقاب مشروطه خواهی بر چهره زده‌اند. از نظر تاریخی، نزدیک شدن گروه‌های چپ‌افراطی و فاشیست‌ها در ایران همواره جهت فراهم آوردن زمینة مناسب برای استقرار یک حکومت تازه نفس فاشیستی بوده. آخرین محصول این هم‌سرائی شوم، استقرار حکومت اسلامی در کشورمان است. به یاد داریم که چپ افراطی در نعلین آخوندها نور ضدامپریالیسم رؤیت کرده بود، و پا به پای گروه رجوی و هم‌صدا با اراذل و اوباش ساواک در خیابان‌های تهران شعار «مرگ بر شاه» می‌داد! و به صرف اینکه بعضی از «خلقیون» سابقة زندان اوین را نیز در کارنامة «مبارزات» مضحک‌شان داشتند، در چشم شوت و پرت‌ها «تقدس» پیدا کرده بودند. ظاهراً بعضی‌ها می‌پندارند که اگر دکان «تقدس» ریش و نعلین کساد شده، می‌توان اینک دکان «تقدس» داس و چکش و «کارگرپرستی» را بجای آن «افتتاح» کرد!

گفتیم که «تقدس» در هر حال زمینه ساز فاشیسم است، و پس از فروپاشی اتحادجماهیر شوروی استعمار غرب جهت حفظ منافع خود در ایران، به هرگونه تقدسی رضایت خواهد داد، از جمله تقدس «داس و چکش!» کافی ‌است به معرکة کلنل هوگو چاوز در ونزوئلا بنگریم تا دست خون‌آلود عموسام را پشت سر این کودتاچی حرفه‌ای به صراحت مشاهده کنیم. و ببینیم که در کشورمان چپ افراطی چگونه با نادیده گرفتن عامل «تقدس» در حکومت اسلامی، ایدئولوژی این حکومت را هم‌تراز ایدئولوژی حاکمیت دمکراتیک برآورد کرده، به لباس‌شخصی‌های دوران پهلوی نزدیک می‌شود. این بررسی را از داریوش همایون آغاز می‌کنیم که از لباس شخصی‌های شناخته شدة حکومت پهلوی بود، و پس از سرنگونی این حکومت، «مبارزات» خود را در غرب ادامه می‌دهد. و البته به یاد داریم که ایشان نیز مانند رضاپهلوی از محمد خاتمی و شبه اصلاح طلبان شیاد آشکارا حمایت می‌کردند. از داریوش همایون آغاز می‌کنیم تا برسیم به شخص رضا پهلوی.

بله امروز داریوش همایون، مطلبی انتشار داده تحت عنوان «مسئله دین نیست»! و ضمن ستایش از شعار ابلهانة «سیاست ما عین دیانت ماست»، و تجلیل ‌از پیغمبر اسلام، تعریف نوینی از «جامعة آزاد» نیز ارائه کرده. البته «آزادی» از دید داریوش همایون، همان آزادی از دید روح‌الله خمینی‌ است:‌ به زبان ساده‌تر، آزادی در چماق‌کشی و سرکوب مخالفان. چون اگر کسی مفهوم آزادی را بشناسد مسلماً می‌داند که نگرش دینی در تضاد با هرگونه آزادی قرار خواهد گرفت، و این «تضاد با آزادی» به هیچ عنوان به دین اسلام محدود نمی‌شود. ولی همانطور که بارها در این وبلاگ گفته‌ایم، دارودستة داریوش همایون و رضاپهلوی نه آزادیخواه‌اند و نه درک درستی از «آزادی» در محتوای دمکراتیک آن دارند. فعالیت‌های اینان در سه دهة اخیر شاهدی ‌است بر این مدعا. در هرحال لباس شخصی سابق حکومت پهلوی، امروز «سنت محمد» را جهت ایجاد جامعة آزاد توصیه می‌کند. مسلماً در جامعة پیشنهادی ایشان حق خواهیم داشت با پیروی از فرصت طلبی‌های محمد، از «دین»، هر چه به شرایط روز نزدیک‌تراست برگزینیم! به عبارت دیگر «استاد» دکتر داریوش همایون، همان چرندیاتی که محمد خاتمی و شیرین عبادی در تأئید اسلام به هم می‌بافند، سر هم کرده تا تعریف ویژة خود را از «جامعة آزاد»، ویراست فاشیسم ارائه دهد، و در این «ناپرهیزی» دمکراتیک از چارچوب دین اسلام هم پای فراتر نگذارد. همایون می‌گوید اگر آخوندها طی سه دهه توانسته‌اند به هر صورت که منافع‌شان ایجاب کرده دین را تعریف کنند، پس ما هم می‌توانیم! ساده‌تر بگوئیم، مدیرعامل دکان مشروطه‌چی‌ها، برای شرکت در حکومت اسلامی از نوع «پیشرفته» و مردمی آن، تلویحاً اعلام آمادگی فرموده‌اند:

«سنت محمد بهترین راهنمای کسانی است که بخواهند بی [بدون] روی‌گرداندن از دین نگرش دینی خود را تغییر دهند.[...] جامعة آزاد پیشرفته‌ می‌تواند [...] تاکید را بر آنچه از دکترین دینی با شرایط زمان سازگارتر است بگذارد [...] مردم ما مشکلی با دین ندارند. مسئله سیاسی است.»
منبع: خبرگزاری کوروش

بله همانطور که آقای داریوش همایون فرمودند، «مردم ما» مشکلی با «دین» ندارند، و دیدیم که چپ‌ افراطی هم می‌گوید، اگر دین به ایدئولوژی تبدیل نشده بود، چنین توحشی را شاهد نبودیم. خلاصة کلام، لباس شخصی‌های ساواک پهلوی و «کارگرپرستان» هر دو خواستار حفظ جایگاه ویژة دین در کشور استعمارزدة ایران شده‌اند، چون بدون «تقدس»، کار فاشیست‌های مدعی مشروطیت و کارگرپرستان، مشکل خواهد شد. بی‌جهت نیست که قلم به مزدان در داخل و خارج وظیفه دارند، ضمن پیوند زدن «نوروز» و «چهارشنبه سوری» به دین زرتشت، از هر جسد، یک «حسین شهید»، یک «مبارز» و یک «قهرمان» به ملت ایران تحویل دهند، و با اینکار دکان تولید «تقدس» را رونق بخشند. همة فعلة فاشیسم یک صدا با داریوش همایون تکرار می‌کنند، ‌ مردم ما هیچ مشکلی با دین ندارند! و ما آزادیم که نگرش دینی خود را تغییر دهیم! بله، اگر آزادی در چارچوب «دین» قرار بگیرد، نیاز فاشیست‌ها بر آورده خواهد شد. و اگر دین کذا، دین داس و چکش هم باشد هیچ اشکالی ندارد، ‌ چرا که رفیق استالین با همین «دین» گله‌های بسیاری را به راه راست و چپ هدایت کرده.

و اما برویم به سراغ رضاپهلوی که «نامه‌ای به جهانیان» ارسال داشته‌ و خود را دموکرات سکولار خوانده‌اند! مگر پادشاه سکولار هم وجود دارد؟ مگر سلطنت «ودیعة الهی» نیست؟ پس چگونه کسی که وارث تاج و تخت ایران است می‌تواند سکولار باشد؟ این سکولاریسم هم حکایت روحانیت مردمی ‌است؟ حضرت والا! شما که عمری را در غرب سپری کرده‌اید، نمی‌دانید که سکولار بودن شما را از سلطنت کشور ایران محروم می‌کند؟ اگر امروز ملکة انگلستان بگوید، من سکولار هستم، کلیسای آنگلیکان ایشان را از سلطنت خلع خواهد کرد. شما نمی‌توانید سکولار باشید،‌ مگر اینکه خود را در جایگاه یک فرد عادی قرار دهید! بگذریم! حضرت والا در نامة خود از شرایط اسفبار ایران ابراز تأسف کرده خواهان گذار آرام به دموکراسی شده‌اند! البته بسیار خوب است که رضا پهلوی خواهان آزادی و دمکراسی و رعایت حقوق بشر در کشور ایران باشد. بسیار خوب است که رضا پهلوی خواستار جامعه‌ای باز و سکولار باشد. خواهان رعایت حقوق کارگران، زنان، اقلیت‌های قومی و مذهبی باشد. و بسیار نیکوست که رضاپهلوی خواستار دگرگونی بدون خشونت باشد. چون ما هم با خشونت مخالف‌ایم. ولی رضاپهلوی نکات مهمی را در پیام خود گویا به دست فراموش سپرده.

مهمترین نکته‌ای که از چشمان تیزبین رضا پهلوی پنهان مانده این است که مبداء تاریخ ایران باید در جایگاه واقعی خود قرار گیرد، چون «فرار» محمد از مکه به مدینه، مبداء تاریخ ایرانیان نیست. دیگر اینکه ملت ایران امروز نیک می‌داند که سازمان جنایتکار ناتو حکومت توحش اسلامی را در ایران مستقر کرد، تا اتحادجماهیر شوروی را با یک منطقة اسلامی محاصره کند و پس از فروپاشی حکومت انسان ستیز رفیق استالین همة کشورهای حاشیة خزر را به این منطقة توحش بیفزاید. تبلیغات فعلة فاشیسم در اروپای غربی این بود که پس از فروپاشی، مردم همة کشورهای مسلمان نشین اتحاد جماهیر سابق، صلاح و رستگاری خود را در اسلام جستجو خواهند کرد، و نان ما هم در روغن شناور خواهد بود. همانطور که دیدیم، رویاهای اسلام پروری ناتو کار را به جنگ داخلی در چچنی نیز رساند. ولی شاهد بودیم که سازمان کذا نه تنها در اهداف خود ناکام ماند، که امروز در افغانستان و عراق دست کثیف‌اش زیر سنگ روسیه افتاده، و دیر یا زود ناچار است بساط آخوند پروری را برچیند و گورکن‌های جمکران نیز از روند این «حذف» سیاسی مستثنی نخواهند بود. و دلیل واقعی ابراز عشق مشروطه‌چی‌ها و کارگرپرستان به «اسلام»، افلاس کنونی سازمان ناتو است.

ولی اگر خرده‌پاهای سازمان سیا از درک شرایط عاجزاند و قیاس به نفس کرده مخاطب را ابله می‌پندارند، رضا پهلوی نمی‌تواند از چنین «امتیازاتی» برخوردار شود! بله، داریوش همایون و داس و چکش پرستان در جایگاه رضاپهلوی قرار نمی‌گیرند، و هر چه اربابان‌شان فرمان دهند، اطاعت خواهند کرد. اما رضا پهلوی باید پاسخ دهد، به چه دلیل در نامة خود به جهانیان، روابط صلح آمیز و حسنه را فقط برای غرب و همسایگان خاورمیانه خواستار شده و می‌گوید:

«ما خواستار روابط صلح آمیز و حسنه با همسایگان‌مان در خاورمیانه، با غرب، و جامعة گستردة جهانی هستیم»
همان منبع

مگر رئیس دفتر حضرت والا نمی‌داند در شمال ایران، ابر قدرتی به نام کشور روسیه وجود دارد که ایجاد روابط حسنه و صلح آمیز با آن بر روابط با نوکران عموسام در خاورمیانه به طبع اولی از ارجحیتی به مراتب بالاتر برخوردار است؟ یا اینکه حضرت والا می‌پندارند هنوز دوران جنگ سرد و داستان «رستاخیز» است، و منافع ملت ایران می‌باید به ابزار تأمین منافع آمریکا در برابر روسیه تبدیل شود؟ به رضاپهلوی صریحاً می‌گوئیم، اگر می‌خواهید جامعة «سکولار» پیشنهادی‌تان را بر محور ایجاد تنش پیوسته با روسیه و تأمین منافع استراتژیک ایالات متحد بر قرار کنید، بهتر است جامعة کذا را با همکاری محسن سازگارا، فخرآورها و دیگر تحفه‌های ارسالی ساواک در همان حومة واشنگتن تشکیل دهید. چرا که، ممکن است به زودی محمد خاتمی هم به خیل طرفداران چنین جامعه‌ای در ینگه دنیا به شما ملحق شود، تا اوپوزیسیون اسلام پرست از نعمت وجود آخوند و روضه‌خوان معمم نیز بی‌بهره نماند! بهتر است رضاپهلوی و اطرافیان‌اش بدانند که روابط صلح آمیز با همسایگان، به ویژه با روسیه، رکن اساسی در حفظ منافع ملی ما خواهد بود. کشور ایران هیچ مرز مشترکی با آمریکا و اروپا ندارد، ولی صدها کیلومتر مرزهای آبی و خاکی ایران با روسیه و کشورهای سابقاً شورائی، در عمل مهم‌ترین محور روابط استراتژیک و سیاسی کشور ایران در آینده است!




0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت