...
آن که بگرفته از او تا کمر ايران گه
به مکافات، الا تا کمرش بايد ريد
میرزادة عشقی
محمد خاتمی در اسپانیا خواستار سلطنت شد، البته سلطنت الهی! گویا آخوند خاتمی هم پس از رایزنی با رضا پهلوی به این نتیجه رسیده که سلطنت «غیرالهی» هم وجود دارد! بله، آخوندجماعت همانطور که گفتیم سر از آستان «شاه» بر نمیدارد، چرا که تداوم سلطنت الهی در کشور استعمار زدة ایران همان حکومت الهی است، بهتر بگوئیم، همین لجنزاری که سه دهه است در آن گرفتاریم. به گزارش مهرنیوز، آخوند خاتمی در «کنفرانس ادیان و ایجاد صلح» در اسپانیا یکی از همان سخنرانیهای ابلهانه، که از سوی ساواک برای همة شیخکها تهیه میشود ایراد کرده، و نیازی به تکرار مکررات نیست، چنین سخنرانیهائی با تکیه بر اصل مقدس «ترادف کلی» ساخته و پرداخته میشود، تا علاوه بر اثبات حماقت سخنران، مرزهای مفاهیم متضاد را مخدوش کرده فاشیسم را در ترادف با سوسیالیسم یا دموکراسی قرار دهد. دلیل شباهت سخنرانیهای فعلة فاشیسم با فدائیان سناتور شهید «مک کارتی»، همین اصل جادوئی «ترادف کلی» است. در وبلاگ دیروز ضمن بررسی نامة پرسوز و گداز و ابلهانة پاسدار باقی، مشاهده کردیم که فعلة قلم به مزد فاشیسم چگونه خود را با صوراسرافیل به قیاس میکشند، و با چه ترفندی فرضیة داروین را به ابزار توجیه توحش حکومت گورکنها تبدیل میکنند. محمد خاتمی هم دقیقاً به همین شیوه، در کمال حماقت و شیادی «تاریخ» را به زیر سئوال برده، ادعا میکند، وقایع تاریخی با اصل دعوت پیامبران فاصلة بسیار دارد. به عبارت دیگر شیاد اردکان، مانند «پروفسور» نصر توصیه میکند، شواهد و مدارک تاریخیای که توحش و سبعیت ادیان ابراهیمی، به ویژه خشونتهای پیامبر گرامی اسلام را به ثبوت میرساند، «مهمل» است! و از این رو میباید اصل را بر «باورها» گذارد! چون «باورها» به ما میگوید اسلام، دین مهر و عطوفت است، و خداوند بخشندة مهربان، پیامبران، به ویژه محمد را برای استقرار «عدالت» و «آزادی» فرستاده بود!
آمدند و کشوری شد مستراح دیو و دد
این هم از اعجاز ایمان و خدای واعظان
محمد خاتمی، در چارچوب سنتی سخنرانیهای خود، همواره لنگاش را هوا برده، جفتکی هم نثار سکولاریسم میکند. به زعم «حاج ممد»، مسبب دو جنگ جهانی و «جنگ سرد» همان سکولاریسم بوده! و دین در این میان هیچ نقشی نداشته! جهت پذیرفتن این «چرندیات» میباید واقعیت تاریخی حمایت آمریکا و متحداناش، همچنانکه حمایت کلیسا و مسجد از هیتلر، موسولینی، فرانکو، سالازار، بنلادن، خمینی و ملاعمر را تماماً نادیده گرفت، و دل به تبلیغات سازمان سیا، به ویژه به مهملات مادلن البرایت سپرد. چرندیاتی که به صورت منظم در «فارس نیوز» نیز منعکس میشود، تا به ما تفهیم کند، ارتش آمریکا هیچ مسئولیتی در قبال شرایط کنونی عراق ندارد؛ تقصیر از خود عراقیها است که نمیگذارند دموکراسی مستقر شود! بله، این چرندیات دقیقاً از الگوی سخنان احمقانة خاتمی پیروی میکند، زمانیکه وی میگوید، میان وقایع تاریخی با «دعوت» پیامبران، تفاوت از زمین تا آسمان است. به همین ترتیب، سازمان سیا نیز از زبان مادلن البرایت ادعا دارد، آنچه در عراق مشاهده میکنید، با «دعوت» آمریکا فاصلة بسیار دارد! و «فارس نیوز»، «ایسنا» و دیگر رسانههای رسمی گورکنها موظفاند «پروپاگاند» احمقانة سازمان سیا را از زبان حاجیه البرایت به صورت منظم برای ملت ایران انتشار دهند.
مادلن البرایت اخیراً در نقش موسی فرو رفته، «پیشگوئی» هم میکند! بر اساس این پیشگوئیها سه کابوس در انتظار رئیس جمهور آیندة آمریکا خواهد بود، ولی اگر جرج بوش موفق شود به کمک نوکراناش در جمکران از عراق بگریزد، رئیس جمهور آینده ناناش در روغن خواهد افتاد. اما موسی مؤنث نمیداند که ما میدانیم، جرج بوش تمام مسائل عراق را باید به جانشین خود تقدیم کند، چرا که نه چین، نه هند و نه روسیه به گاوچرانها اجازة خروج از عراق را نخواهند داد، و این از نتایج مذاکرات «سوچی» است. البرایت ضمن پیشگوئیهای مضحک خود، دروغهای شاخداری هم تحویل مخاطب داده و میگوید، ما صلح دوستایم و بنلادن را هم دوست نداریم!
«هیچکس القاعده را تأیید نمیکند، هیچکس هم خواهان جنگ نیست.»
و این مادلن البرایت صلح طلب، که امروز از بنلادن هم دل خوشی ندارد، همان موجود بیشرمی است که در تاریخ 12 ماه مه 1996، در پاسخ به خبرنگار «سی.بی.اس» که به او گفته بود نیم میلیون کودک عراقی در اثر تحریمها جان سپردهاند، با وقاحت اظهار میدارد: «ما فکر میکنیم ارزش تحریمها بیش از اینها است.»
ص. 64 از کتاب «در باب پروپاگاند»
بله یک جنایتکار جنگی، به نام مادلن البرایت، اکنون در دانشگاه جرج تاون به «تدریس» قصههای خاله سوسکه مشغول شده، و مترسکهائی چون «کارلا دلپونته» و «لوئیزهاربور» هم برایاش پرونده تشکیل نمیدهند، چرا که این موجود نفرتانگیز عضو قبیلة «تفنگ فروشان دینی» است، و در انتظار تجزیة عراق به سه کشور روز شماری میکند. آنچه وی به عنوان «کابوس»، و جنگ شیعه و سنی در عراق مطرح کرده، خواست حاکمیت آمریکاست. شاهد بودیم که آمریکا به محض اشغال کشور عراق به آموزش نظامی اوباش شیعی مسلک مشغول شد، تا ضمن خروج از عراق، حاکمیت این کشور را به جنایتکارانی از قماش مقتدی صدر و حکیم بسپارد. و البته همانطور که دیدیم، خواب البرایت و ارباباناش تعبیر نشد. ولی «فارس نیوز»، به دلیل نوکری گورکنها برای آنگلوساکسونهای دو سوی آتلانتیک ناچار است ترهات البرایت را همچنان انتشار دهد، تا به جهانیان ثابت کند که حاجیه مادلن البرایت مانند آخوند محمدخاتمی از جمله صلح طلباناند.
نعرة تجار دین، ک... فلک را پاره کرد
خورده بر فرق سرت سنگ بلای واعظان
خاتمی پس از اینکه در کنفرانس ادیان، جنگهای جهانی و جنگ سرد را به «سکولاریسم» نسبت داد، تعاریف نوینی هم از علم تاریخ، عدالت و آزادی ارائه کرد، و ضمن آشکار کردن علم و دانش بیکران خود، واژة مندرآوردی «استکمال» را نیز بر گنجینة فقر فرهنگی گورکنان افزود. خاتمی در این قسمت از سخناناش در حال پرسه زدن در گورستان بود! آنهم چه گورستانی، گورستان فلسفه که در آن «لیبینیتس» و «کانت» به بحث فلسفی مشغولاند! در مورد فلسفة لایبینیتس، فقط میگوئیم که ایشان از طرفداران «وضع موجود» بودند، و عقیده داشتند که «بهترین اوضاع» در «بهترین جهان ممکن» برقرار است! در هر حال، محمد خاتمی به دلیل ویژگی گورکنانهاش، برای چنگ انداختن بر تابوت «کانت» نیازمند تابوت «لیبینیتس» شده! چرا که اخیراً گورکنها به دلیل پیشرفتهای «علمی»، با یک جسد کارشان پیش نمیرود. همانطور که مهرورزی جهت بحران آفرینی هر روز به سانتریفوژهای موهوم و بیشتری نیاز دارد، گورکنها هم جهت پیشبرد تبلیغات اربابان خود به اجساد بیشتری احتیاج پیدا کردهاند. به عنوان نمونه جهت لجن پراکنی به فروغ فرخزاد یا صادق هدایت، اخیراً به نقل خاطرات این مرحوم در بارة آن مرحوم میپردازند! و خلاصة مطلب خاتمی در اسپانیا گفته، کانت طرحهای سیاسی و اخلاقی خود را از سر در گورستان برگرفته:
«کانت آنرا [صلح دائم] از سر در گورستان برگرفت و بر پیشانی طرحهای سیاسی و اخلاقی خود بر افراشت.»
و همین حرکت موهوم و ساخته و پرداختة ذهن علیل ساواک را نه تنها میباید به عنوان «واقعیت» بپذیریم که آنرا نمونهای از روند «استکمال» تاریخ و تمدن بشری به شمار آوریم. به زبان سادهتر گورکنها میگویند تاریخ رو به «کمال» است! ولی مهمتر از این مهملات «آموختن تاریخ» از طریق «تجربه» است، که به رمالان امکان میدهد، «تاریخ» را در ترادف با «اسطوره» قرار داده، به پیروی از ترهات فوکویاما، مدعی شوند «تاریخ» هم مانند اسطورههای مقدس «تکمیل» شده، و برای استقرار «صلح دائم» فقط باید آنرا آموخت:
«اگر میشد از متون مقدس و از تاریخ [...] تجربه آموخت، بسیاری از فجایع بزرگ ناشی از جنگ و خشونت قابل اجتناب بود[...]»
ولی ما به شیاد اردکان میگوئیم، تاریخ که قابلی ندارد، جغرافیا را نیز میتوان از متون مقدس و حدیث و روایات «آموخت». و این مهم را امروز، اکبر بهرمانی در خطبههای علفزار به ما «آموخت»! سردار اکبر که مانند دیگر فعلة فاشیسم از بحران و تنش تغذیه میکند، نام «خلیج فارس» را به عنوان محور جدید بحران برگزیده، و در خطبههای علفزار جنگ زرگری شدیدی بر محور «فارس» بودن خلیجی که روحالله آن را «خلیج اسلام» لقب داده بود، و در هر حال، دهههاست در اشغال آنگلوساکسون قرار دارد، آغاز کرده.
اکبر بهرمانی که اخیراً مانند دیگر رمالان نان خود را در جبهة «خدا، شاه، میهن» به تنور میچسباند، در روایات و احادیث قرآنی، اسنادی کشف کرده که «ثابت» میکنند، کوروش کبیر دریای مدیترانه و دریای سرخ را به هم وصل کرده! البته این نخستین بار است که ما میشنویم کوروش کانال زده! پیشتر میگفتند، به فرمان داریوش کبیر کانال حفر شد! بله، همانطور که فوکویاما پایان تاریخ را اعلام کرد، اکبر بهرمانی، پایان جغرافیا را در یک خطبه نوید داد! به گفتة رفسنجانی، در «سورة کهف» به دریائی اشاره شده که محل ملاقات حضرت موسی و حضرت خضر بوده! بیدلیل نبود که پیشتر گفتیم، «جغرافیا» هم در قرآن موجود است. و این دریا که محل ملاقات «تاریخی» دو موجود برخاسته ازبیبیگوزکهای ادیان ابراهیمی است «مجمع البحرین» نام داشته! و چون مشخص نیست این مجمع البحرین کجاست، علمای حوزة فقر فرهنگی به تفسیر و تعبیر متوسل شدهاند، تا معلوم شود که این دریای کذا، همان جبلالطارق، تنگة بسفر، باب المندب و یا نقطة تلاقی دریای سرخ با دریای مدیترانه باید باشد! میبینیم که کورگن جماعت، از نظر جغرافیائی چه مختصات دقیقی از مجمعالبحرین به دست میدهد! و خلاصه، طبق یکی از تفسیرها که کارساز تبلیغات کنونی ساواک است، این محل به قول رفسنجانی همان «کانال کوروش کبیر»، محل تلاقی دریای روم و فارس به شمار میرود. بهرمانی در ادامة جغرافیای «توهم» چنین میگوید:
«95 درصد از این تفسیرها، از قرن اول تا قرن چهاردهم، میگویند که این دو دریا دریای فارس و دریای روم است.[...]»
و هاشمی جنایتکار میگوید اکنون که طبق چنین سند مهمی ثابت شد دریای فارس وجود داشته، طلبهها اجازه ندهند نام خلیج فارس را تحریف کنند:
«ما طلبهها و روحانیون وقتی سند به این مهمی در دست داریم اجازه ندهیم که دیگران تفرقه بیندازند[...]»
منبع: حنازرچوبه
بله همانطور که گفتیم آخوند جماعت مسیر باد را خوب تشخیص میدهد، و بلافاصله خود را با جماعت همرنگ میکند، تا «انا شریک» گویان، خود را «در کنار مردم» قرار دهد. در این راستا، حاج اکبر بهرمانی هم در همینجا جغرافیا را «استکمال» کردهاند! گویا گورکنها به این توهم دچار شدهاند که پس از انتخابات آیندة آمریکا، دمکراتها به کاخ سفید میروند و یک براندازی دیگر در راه خواهد بود، و «سلطنت» به ایران باز میگردد! یا اینکه همین جرج بوش، از آنجا که در کاخ سفید هفت سین بازاری چیده، از طریق جنگ حکومت را تغییر خواهد داد. در نتیجه گورکنها به پیشباز «شاهبازی» شتافته، نعلینهایشان را کنار خلیج فارس ردیف کردهاند، و آمادة شهادت، در راه خلیج پر افتخار «فارس» شدهاند.
قومی از وارونه کارانند و دیوانند و بس
بگذر از هر لوح محفوظ و لوای واعظان
گر نمیخواهی که در گه چالهها جا خوش کنی
پس مشو علاف لاف و ادعای واعظان
عسگر آهنین
و اتفاقا گاوچرانها با همکاری نوکرانشان در جمکران در پی زمینه سازی برای یک برخورد نظامی در خلیج فارس برآمدهاند. بله، به گزارش حنازرچوبه مورخ 23 فروردینماه سالجاری، باز هم شایع شده که یک قایق شکستة پادوهای ایالات متحد به ناوگان گاوچرانها در خلیج فارس برخورد کرده. و البته بلافاصله خبر چنین نبرد عظیمی میان پاسداران و کابویها تکذیب شد. در همین گیرودار هم «مهرنیوز» ادعا کرده که طبق «تحقیقات» پژوهشگران ایتالیائی، ثابت شده، مادر لئوناردو داوینچی یک عرب نابغه بوده! بله، پژوهشگران نابغة ایتالیائی از طریق «بازسازی اثر یک انگشت دست چپ لئوناردو»، موفق به چنین کشف سرنوشت سازی شدهاند، تا با یک انگشت، فاشیستهای مسیحی و مسلمان را به یکدیگر پیوند دهند!
بنگاه خبر پراکنی «بیبیسی» گزارش میدهد که، شوهر خواهر مقتدی صدر به قتل رسید. این خبر تکذیب نشده، و اگر گورکنها دست از جنگ زرگری خود با آمریکا بر ندارند، ترورها به نزدیکان مقتدی صدر محدود نخواهد ماند. و این مسئله نه در اسناد معتبر اکبر بهرمانی و «سورة کهف» ذکر شده، و نه در تجربیات «تاریخی ـ گورستانی» محمد خاتمی. حتی محققان ایتالیائی هم قادر نخواهند بود از طریق بازسازی یک انگشت دست چپ شهید کذا، به این نتیجه برسند که مادر لئوناردو، یک عرب نابغه بوده! ولی ما میگوئیم آن انگشتی که برای ترور شوهر خواهر مقتدی صدر ماشه را چکانده، انگشتی است که بر «پیوند مقدس» فاشیستهای مسیحی و مسلمان پایان خواهد داد.
به مکافات، الا تا کمرش بايد ريد
میرزادة عشقی
محمد خاتمی در اسپانیا خواستار سلطنت شد، البته سلطنت الهی! گویا آخوند خاتمی هم پس از رایزنی با رضا پهلوی به این نتیجه رسیده که سلطنت «غیرالهی» هم وجود دارد! بله، آخوندجماعت همانطور که گفتیم سر از آستان «شاه» بر نمیدارد، چرا که تداوم سلطنت الهی در کشور استعمار زدة ایران همان حکومت الهی است، بهتر بگوئیم، همین لجنزاری که سه دهه است در آن گرفتاریم. به گزارش مهرنیوز، آخوند خاتمی در «کنفرانس ادیان و ایجاد صلح» در اسپانیا یکی از همان سخنرانیهای ابلهانه، که از سوی ساواک برای همة شیخکها تهیه میشود ایراد کرده، و نیازی به تکرار مکررات نیست، چنین سخنرانیهائی با تکیه بر اصل مقدس «ترادف کلی» ساخته و پرداخته میشود، تا علاوه بر اثبات حماقت سخنران، مرزهای مفاهیم متضاد را مخدوش کرده فاشیسم را در ترادف با سوسیالیسم یا دموکراسی قرار دهد. دلیل شباهت سخنرانیهای فعلة فاشیسم با فدائیان سناتور شهید «مک کارتی»، همین اصل جادوئی «ترادف کلی» است. در وبلاگ دیروز ضمن بررسی نامة پرسوز و گداز و ابلهانة پاسدار باقی، مشاهده کردیم که فعلة قلم به مزد فاشیسم چگونه خود را با صوراسرافیل به قیاس میکشند، و با چه ترفندی فرضیة داروین را به ابزار توجیه توحش حکومت گورکنها تبدیل میکنند. محمد خاتمی هم دقیقاً به همین شیوه، در کمال حماقت و شیادی «تاریخ» را به زیر سئوال برده، ادعا میکند، وقایع تاریخی با اصل دعوت پیامبران فاصلة بسیار دارد. به عبارت دیگر شیاد اردکان، مانند «پروفسور» نصر توصیه میکند، شواهد و مدارک تاریخیای که توحش و سبعیت ادیان ابراهیمی، به ویژه خشونتهای پیامبر گرامی اسلام را به ثبوت میرساند، «مهمل» است! و از این رو میباید اصل را بر «باورها» گذارد! چون «باورها» به ما میگوید اسلام، دین مهر و عطوفت است، و خداوند بخشندة مهربان، پیامبران، به ویژه محمد را برای استقرار «عدالت» و «آزادی» فرستاده بود!
آمدند و کشوری شد مستراح دیو و دد
این هم از اعجاز ایمان و خدای واعظان
محمد خاتمی، در چارچوب سنتی سخنرانیهای خود، همواره لنگاش را هوا برده، جفتکی هم نثار سکولاریسم میکند. به زعم «حاج ممد»، مسبب دو جنگ جهانی و «جنگ سرد» همان سکولاریسم بوده! و دین در این میان هیچ نقشی نداشته! جهت پذیرفتن این «چرندیات» میباید واقعیت تاریخی حمایت آمریکا و متحداناش، همچنانکه حمایت کلیسا و مسجد از هیتلر، موسولینی، فرانکو، سالازار، بنلادن، خمینی و ملاعمر را تماماً نادیده گرفت، و دل به تبلیغات سازمان سیا، به ویژه به مهملات مادلن البرایت سپرد. چرندیاتی که به صورت منظم در «فارس نیوز» نیز منعکس میشود، تا به ما تفهیم کند، ارتش آمریکا هیچ مسئولیتی در قبال شرایط کنونی عراق ندارد؛ تقصیر از خود عراقیها است که نمیگذارند دموکراسی مستقر شود! بله، این چرندیات دقیقاً از الگوی سخنان احمقانة خاتمی پیروی میکند، زمانیکه وی میگوید، میان وقایع تاریخی با «دعوت» پیامبران، تفاوت از زمین تا آسمان است. به همین ترتیب، سازمان سیا نیز از زبان مادلن البرایت ادعا دارد، آنچه در عراق مشاهده میکنید، با «دعوت» آمریکا فاصلة بسیار دارد! و «فارس نیوز»، «ایسنا» و دیگر رسانههای رسمی گورکنها موظفاند «پروپاگاند» احمقانة سازمان سیا را از زبان حاجیه البرایت به صورت منظم برای ملت ایران انتشار دهند.
مادلن البرایت اخیراً در نقش موسی فرو رفته، «پیشگوئی» هم میکند! بر اساس این پیشگوئیها سه کابوس در انتظار رئیس جمهور آیندة آمریکا خواهد بود، ولی اگر جرج بوش موفق شود به کمک نوکراناش در جمکران از عراق بگریزد، رئیس جمهور آینده ناناش در روغن خواهد افتاد. اما موسی مؤنث نمیداند که ما میدانیم، جرج بوش تمام مسائل عراق را باید به جانشین خود تقدیم کند، چرا که نه چین، نه هند و نه روسیه به گاوچرانها اجازة خروج از عراق را نخواهند داد، و این از نتایج مذاکرات «سوچی» است. البرایت ضمن پیشگوئیهای مضحک خود، دروغهای شاخداری هم تحویل مخاطب داده و میگوید، ما صلح دوستایم و بنلادن را هم دوست نداریم!
«هیچکس القاعده را تأیید نمیکند، هیچکس هم خواهان جنگ نیست.»
و این مادلن البرایت صلح طلب، که امروز از بنلادن هم دل خوشی ندارد، همان موجود بیشرمی است که در تاریخ 12 ماه مه 1996، در پاسخ به خبرنگار «سی.بی.اس» که به او گفته بود نیم میلیون کودک عراقی در اثر تحریمها جان سپردهاند، با وقاحت اظهار میدارد: «ما فکر میکنیم ارزش تحریمها بیش از اینها است.»
ص. 64 از کتاب «در باب پروپاگاند»
بله یک جنایتکار جنگی، به نام مادلن البرایت، اکنون در دانشگاه جرج تاون به «تدریس» قصههای خاله سوسکه مشغول شده، و مترسکهائی چون «کارلا دلپونته» و «لوئیزهاربور» هم برایاش پرونده تشکیل نمیدهند، چرا که این موجود نفرتانگیز عضو قبیلة «تفنگ فروشان دینی» است، و در انتظار تجزیة عراق به سه کشور روز شماری میکند. آنچه وی به عنوان «کابوس»، و جنگ شیعه و سنی در عراق مطرح کرده، خواست حاکمیت آمریکاست. شاهد بودیم که آمریکا به محض اشغال کشور عراق به آموزش نظامی اوباش شیعی مسلک مشغول شد، تا ضمن خروج از عراق، حاکمیت این کشور را به جنایتکارانی از قماش مقتدی صدر و حکیم بسپارد. و البته همانطور که دیدیم، خواب البرایت و ارباباناش تعبیر نشد. ولی «فارس نیوز»، به دلیل نوکری گورکنها برای آنگلوساکسونهای دو سوی آتلانتیک ناچار است ترهات البرایت را همچنان انتشار دهد، تا به جهانیان ثابت کند که حاجیه مادلن البرایت مانند آخوند محمدخاتمی از جمله صلح طلباناند.
نعرة تجار دین، ک... فلک را پاره کرد
خورده بر فرق سرت سنگ بلای واعظان
خاتمی پس از اینکه در کنفرانس ادیان، جنگهای جهانی و جنگ سرد را به «سکولاریسم» نسبت داد، تعاریف نوینی هم از علم تاریخ، عدالت و آزادی ارائه کرد، و ضمن آشکار کردن علم و دانش بیکران خود، واژة مندرآوردی «استکمال» را نیز بر گنجینة فقر فرهنگی گورکنان افزود. خاتمی در این قسمت از سخناناش در حال پرسه زدن در گورستان بود! آنهم چه گورستانی، گورستان فلسفه که در آن «لیبینیتس» و «کانت» به بحث فلسفی مشغولاند! در مورد فلسفة لایبینیتس، فقط میگوئیم که ایشان از طرفداران «وضع موجود» بودند، و عقیده داشتند که «بهترین اوضاع» در «بهترین جهان ممکن» برقرار است! در هر حال، محمد خاتمی به دلیل ویژگی گورکنانهاش، برای چنگ انداختن بر تابوت «کانت» نیازمند تابوت «لیبینیتس» شده! چرا که اخیراً گورکنها به دلیل پیشرفتهای «علمی»، با یک جسد کارشان پیش نمیرود. همانطور که مهرورزی جهت بحران آفرینی هر روز به سانتریفوژهای موهوم و بیشتری نیاز دارد، گورکنها هم جهت پیشبرد تبلیغات اربابان خود به اجساد بیشتری احتیاج پیدا کردهاند. به عنوان نمونه جهت لجن پراکنی به فروغ فرخزاد یا صادق هدایت، اخیراً به نقل خاطرات این مرحوم در بارة آن مرحوم میپردازند! و خلاصة مطلب خاتمی در اسپانیا گفته، کانت طرحهای سیاسی و اخلاقی خود را از سر در گورستان برگرفته:
«کانت آنرا [صلح دائم] از سر در گورستان برگرفت و بر پیشانی طرحهای سیاسی و اخلاقی خود بر افراشت.»
و همین حرکت موهوم و ساخته و پرداختة ذهن علیل ساواک را نه تنها میباید به عنوان «واقعیت» بپذیریم که آنرا نمونهای از روند «استکمال» تاریخ و تمدن بشری به شمار آوریم. به زبان سادهتر گورکنها میگویند تاریخ رو به «کمال» است! ولی مهمتر از این مهملات «آموختن تاریخ» از طریق «تجربه» است، که به رمالان امکان میدهد، «تاریخ» را در ترادف با «اسطوره» قرار داده، به پیروی از ترهات فوکویاما، مدعی شوند «تاریخ» هم مانند اسطورههای مقدس «تکمیل» شده، و برای استقرار «صلح دائم» فقط باید آنرا آموخت:
«اگر میشد از متون مقدس و از تاریخ [...] تجربه آموخت، بسیاری از فجایع بزرگ ناشی از جنگ و خشونت قابل اجتناب بود[...]»
ولی ما به شیاد اردکان میگوئیم، تاریخ که قابلی ندارد، جغرافیا را نیز میتوان از متون مقدس و حدیث و روایات «آموخت». و این مهم را امروز، اکبر بهرمانی در خطبههای علفزار به ما «آموخت»! سردار اکبر که مانند دیگر فعلة فاشیسم از بحران و تنش تغذیه میکند، نام «خلیج فارس» را به عنوان محور جدید بحران برگزیده، و در خطبههای علفزار جنگ زرگری شدیدی بر محور «فارس» بودن خلیجی که روحالله آن را «خلیج اسلام» لقب داده بود، و در هر حال، دهههاست در اشغال آنگلوساکسون قرار دارد، آغاز کرده.
اکبر بهرمانی که اخیراً مانند دیگر رمالان نان خود را در جبهة «خدا، شاه، میهن» به تنور میچسباند، در روایات و احادیث قرآنی، اسنادی کشف کرده که «ثابت» میکنند، کوروش کبیر دریای مدیترانه و دریای سرخ را به هم وصل کرده! البته این نخستین بار است که ما میشنویم کوروش کانال زده! پیشتر میگفتند، به فرمان داریوش کبیر کانال حفر شد! بله، همانطور که فوکویاما پایان تاریخ را اعلام کرد، اکبر بهرمانی، پایان جغرافیا را در یک خطبه نوید داد! به گفتة رفسنجانی، در «سورة کهف» به دریائی اشاره شده که محل ملاقات حضرت موسی و حضرت خضر بوده! بیدلیل نبود که پیشتر گفتیم، «جغرافیا» هم در قرآن موجود است. و این دریا که محل ملاقات «تاریخی» دو موجود برخاسته ازبیبیگوزکهای ادیان ابراهیمی است «مجمع البحرین» نام داشته! و چون مشخص نیست این مجمع البحرین کجاست، علمای حوزة فقر فرهنگی به تفسیر و تعبیر متوسل شدهاند، تا معلوم شود که این دریای کذا، همان جبلالطارق، تنگة بسفر، باب المندب و یا نقطة تلاقی دریای سرخ با دریای مدیترانه باید باشد! میبینیم که کورگن جماعت، از نظر جغرافیائی چه مختصات دقیقی از مجمعالبحرین به دست میدهد! و خلاصه، طبق یکی از تفسیرها که کارساز تبلیغات کنونی ساواک است، این محل به قول رفسنجانی همان «کانال کوروش کبیر»، محل تلاقی دریای روم و فارس به شمار میرود. بهرمانی در ادامة جغرافیای «توهم» چنین میگوید:
«95 درصد از این تفسیرها، از قرن اول تا قرن چهاردهم، میگویند که این دو دریا دریای فارس و دریای روم است.[...]»
و هاشمی جنایتکار میگوید اکنون که طبق چنین سند مهمی ثابت شد دریای فارس وجود داشته، طلبهها اجازه ندهند نام خلیج فارس را تحریف کنند:
«ما طلبهها و روحانیون وقتی سند به این مهمی در دست داریم اجازه ندهیم که دیگران تفرقه بیندازند[...]»
منبع: حنازرچوبه
بله همانطور که گفتیم آخوند جماعت مسیر باد را خوب تشخیص میدهد، و بلافاصله خود را با جماعت همرنگ میکند، تا «انا شریک» گویان، خود را «در کنار مردم» قرار دهد. در این راستا، حاج اکبر بهرمانی هم در همینجا جغرافیا را «استکمال» کردهاند! گویا گورکنها به این توهم دچار شدهاند که پس از انتخابات آیندة آمریکا، دمکراتها به کاخ سفید میروند و یک براندازی دیگر در راه خواهد بود، و «سلطنت» به ایران باز میگردد! یا اینکه همین جرج بوش، از آنجا که در کاخ سفید هفت سین بازاری چیده، از طریق جنگ حکومت را تغییر خواهد داد. در نتیجه گورکنها به پیشباز «شاهبازی» شتافته، نعلینهایشان را کنار خلیج فارس ردیف کردهاند، و آمادة شهادت، در راه خلیج پر افتخار «فارس» شدهاند.
قومی از وارونه کارانند و دیوانند و بس
بگذر از هر لوح محفوظ و لوای واعظان
گر نمیخواهی که در گه چالهها جا خوش کنی
پس مشو علاف لاف و ادعای واعظان
عسگر آهنین
و اتفاقا گاوچرانها با همکاری نوکرانشان در جمکران در پی زمینه سازی برای یک برخورد نظامی در خلیج فارس برآمدهاند. بله، به گزارش حنازرچوبه مورخ 23 فروردینماه سالجاری، باز هم شایع شده که یک قایق شکستة پادوهای ایالات متحد به ناوگان گاوچرانها در خلیج فارس برخورد کرده. و البته بلافاصله خبر چنین نبرد عظیمی میان پاسداران و کابویها تکذیب شد. در همین گیرودار هم «مهرنیوز» ادعا کرده که طبق «تحقیقات» پژوهشگران ایتالیائی، ثابت شده، مادر لئوناردو داوینچی یک عرب نابغه بوده! بله، پژوهشگران نابغة ایتالیائی از طریق «بازسازی اثر یک انگشت دست چپ لئوناردو»، موفق به چنین کشف سرنوشت سازی شدهاند، تا با یک انگشت، فاشیستهای مسیحی و مسلمان را به یکدیگر پیوند دهند!
بنگاه خبر پراکنی «بیبیسی» گزارش میدهد که، شوهر خواهر مقتدی صدر به قتل رسید. این خبر تکذیب نشده، و اگر گورکنها دست از جنگ زرگری خود با آمریکا بر ندارند، ترورها به نزدیکان مقتدی صدر محدود نخواهد ماند. و این مسئله نه در اسناد معتبر اکبر بهرمانی و «سورة کهف» ذکر شده، و نه در تجربیات «تاریخی ـ گورستانی» محمد خاتمی. حتی محققان ایتالیائی هم قادر نخواهند بود از طریق بازسازی یک انگشت دست چپ شهید کذا، به این نتیجه برسند که مادر لئوناردو، یک عرب نابغه بوده! ولی ما میگوئیم آن انگشتی که برای ترور شوهر خواهر مقتدی صدر ماشه را چکانده، انگشتی است که بر «پیوند مقدس» فاشیستهای مسیحی و مسلمان پایان خواهد داد.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت