...
پشت هنر آنروز شکستهست درست
کاین بیهنران پشت به بالش دادند
هنگام برکناری سردار زارعی، در وبلاگی گفتیم که این برکناری به سردار زارعی منحصر نخواهد شد، چرا که سردار زارعی حلقهای است از یک مجموعه، که وزارت کشور، قوة قضائیه و ساواک منفور را شامل میشود. بنابراین سرداران نیروی انتظامی و رئیس زبان نفهم قوة قضائیه که پیرامون اتهامات سردار زارعی به جنگ زرگری مشغول شدهاند، کور خواندهاند. حتی اگر خبر خودکشی یا سکتة قلبی سردار زارعی در زندان واقعیت داشته باشد، جریان فساد مالی در ساواک، قوة قضائیه و وزارت کشور را نمیتوان با قتل سردار زارعی ماستمالی کرد. نیروهای انتظامی در یک شهر 12 میلیونی بر کلیة فعالیتهای غیرقانونی از شبکههای تجارت زن و کودک تا موادمخدر و فعالیتهای بازار سیاه نظارت دارند. باج میگیرند، رشوه میگیرند و حق و حساب وزیر کشور، رئیس قوة قضائیه و مسئولین امنیتی را پرداخت میکنند. سادهتر بگوئیم، آب از سرچشمه گلآلود است، و از مقام معظم رهبری تا سگهای هار مؤنث و مذکر بسیج در این مجموعة فساد شریکاند. به همین دلیل، علی خامنهای عاجزانه خواهش کرده برادران از یکدیگر «مچ گیری» نکنند، چون مچ اکبر بهرمانی، محمد یزدی، رهبر فرزانه و دیگران نیز در این میان گرفته خواهد شد. بنابراین کسانی که پنداشتهاند با تکرار خیمه شب بازی سعید امامی میتوان فساد حاکمیت گورکنها را بر دوش یک نفر گذاشت، و آن یکنفر را هم سر به نیست کرد، سخت در اشتباهاند. حال بپردازیم به دنبالة داستان لجنپراکنی به «لائیسیته» از سوی پاسدار شریعتمداری و اصلاحطلبان که تحت نظارت عالیة کارخانة رجاله پروری انجام میگیرد.
چون نیست در این زمانه سودی ز خرد
جز بیخرد از زمانه بر مینخورد
ای دوست بیار آنچه خرد را ببرد
باشد که زمانه سوی ما به نگرد
پس از انتشار ترهات ژنرال شریعتمداری در باب لائیک بودن «مسیح علینژاد»، ایشان یک مقاله وزین تحت عنوان «من ترجیح میدهم یک دلفین باشم»، در دفاع از خود قلمی فرموده و تعریف نوینی از «توهین» ارائه دادهاند. ایشان میگویند، اگر کسی واژهای را جهت توصیف خود به کار برد، میتواند همان واژه را برای توصیف دیگران هم به کار ببرد! ایشان سپس در وصف «عزت نفس» دلفینها چندخطی تقدیم مخاطب شوت و پرت کردهاند، تا ما بدانیم و آگاه باشیم که دلفینها خیلی نازنازی و دوست داشتنی هستند. و خانم علینژاد خداپرستاند، و به قول خودشان به پدرومادرشان «تا همیشه» افتخار میکنند!
البته مسلم است کسی که خدا را میپرستد، پدر و مادرش را هم طبق همان فرامین الهی به نوعی خواهد پرستید، و این پرستشها در جهان سوم بسیار هم رایج است. ولی خداپرستی «مسیح علی نژاد» و افتخار ایشان به پدرو مادرشان برای ما هیچ اهمیتی ندارد، بالاخره کسی که اهل پرستش باشد ابزار مناسب برای پرستش خواهد یافت، و کسی که در پی افتخار کردن است، عاقبت مفتخر خواهد شد. مسئله این است که اگر «مسیح علینژاد» خودش را دلفین میخواند، چرا که میپندارد دلفینها دوست داشتنی و سرفرازاند، حق ندارد مردم را دلفین بخواند، چون دلفین در هر حال یک «حیوان» است و کسی هم قادر نیست نانوشتههای مسیح علینژاد را حدس بزند و بداند نیت ایشان خیر بوده! در واقع متن «آواز دلفینها» مبهم است و مسلم است که ابهام جای هرگونه تعبیر و تفسیر را باز میگذارد. در هر حال یک اصل کلی پایدار خواهد بود، اگر «علینژاد» دوست دارد خود را به دلفین تشبیه کند، حق ندارد مردم را به یک حیوان تشبیه کند.
پیشتر گفتیم که مردم مقدس نیستند، و توهین به مردم، توهین به مقدسات نیست، ولی بر چسب زدن به مردم توسط یک روزنامه نگار جرم به شمار میرود. در واقع خانم علینژاد به جای مرثیه خوانی و توجیه مقالة «آواز دلفینها» بهتر است بدانند، هر چه ایشان به خود نسبت میدهند، نمیتوانند به دیگران هم نسبت دهند. درست است که گفتهاند، «هرچه بر خود نمیپسندی، بر دیگران مپسند»، ولی عکس این «قضیه» صادق نیست! متأسفانه منطق «ضدمنطق»، یا چرندگوئی، پایة اصلی سخنان و مقالات وزین حکومتیهای جمکران شده، شاهکاری که دهههاست در داخل و خارج از مرزهای ایران افتخار مشاهدة آنرا را داریم. خانم علینژاد مینویسند:
«منکه گفته بودم ملت را وادار به زار زدن نیازهایشان نکنید و بگذاریم عزت نفسشان بر جای بماند.»
باید از این نویسندة محترم بپرسیم امروز کدام ایرانی است که علیرغم رفاه مالی، با مشاهدة وضع کشور خود «عزت نفس» و «افتخار» غرغره کند؟ کدام ایرانی است که به عراق و افغانستان بنگرد و از اینکه از طریق مشتی جنایتکار دینپرست با دستار و بیدستار، ناخواسته شریک جنایات غرب در منطقه شده، به وعظ و خطابه در مورد ترس از خدا و باورهایاش بپردازد، تا تنور ذلت و بندگی را گرم نگاهدارد؟ کدام دلفینی است که به بهانة دفاع از عزت نفس یک ملت اشک تمساح بریزد و مزورانه به تبلیغ دین و خداپرستی مشغول شود؟ از این فرصت طلائی که رسانههای حکومت منفور اسلامی در اختیارتان گذاشتهاند حداکثر استفاده را بفرمائید، به فقر افتخار کنید و به اینکه از «بیبیسی» پولی دریافت نکردهاید. ولی ما به شما میگوئیم که بیجهت بر طبل توخالی افتخارات نکوبید، آن رسانهها که در ایران پیرامون «آواز دلفینها» جنجال به پا کردند، همگی بدون استثناء ریزه خوار دستگاه استعماراند. ما به شما میگوئیم که به خطا خود را «دلفین» میخوانید، هیچ دلفینی آواز «دین فروشی» سر نداده. اگر تشبیه مردم به دلفین خلاف ادب است، دین فروشی و تبلیغ برای خداوند با توسل به دلفین، بیشرمی است. دلفینها با تزویر و ریا بیگانهاند.
اما ببینیم پشت پردة جنجال دلفینها چیست؟ در پس پردة جنجال دلفینها، عربدة مافیای تجارت اسلحه، مواد مخدر و بردهفروشی در حکومتهای اسلامی ایران، پاکستان و افغانستان شنیده میشود. همان مافیائی که رهبریاش اخیراً ضربة مهلکی در سیسیل دریافت کرد. بله، درست حدس زدید «خط لولة صلح»، منافع همین مافیا را تهدید میکند. گفتیم که یک شاخه از این مافیا در حاکمیت ایالات متحد حضور مستقیم دارد، و جهت حفظ منافع همین شاخة مافیا، بلوچستان ایران و پاکستان میباید مناطق محروم و آشوبزده باقی بمانند، تا رونق بازار قاچاق و بردهفروشی حفظ شود. بیجهت نیست که حضرت «تقیزاده»، متخصص امور انرژی در سایت اکبر بهرمانی دوباره از ضرر و زیان صدور گاز ایران به هند داد سخن داده، بهای گاز صادراتی را «اندک» برآورد میکنند. همین متخصص «گرانپایه» فراموش کردند از قرارداد خفتبار حکومت گورکنها با سوئیس که به مدت 25 سال صدور گاز به یک سوم بهای رایج را تضمین میکند، تحلیل و تفسیر ارائه دهند! چرا که، این قرارداد امنیت قاچاق مواد مخدر و تجارت انسان در منطقه را تهدید نمیکند. در نتیجه «منافع ملی» بعضیها را به خطر نمیاندازد، ولی «خط لولة صلح» منافع آنگلوساکسونها و سه حکومت اسلامی جمکران، پاکستان و افغانستان را مستقیماً تهدید میکند. سادهتر بگوئیم، مرگ طالبان نزدیک است. و حضرت مهرورزی را با پس گردنی به هند روانه میکنند، تا جواز دفن سیاست طالبان پروری را به دست خود امضاء کند و حکومت «مستقل» پاکستان نیز چارهای جز همراهی نخواهد داشت. هر چند نوکران علیاحضرت ملکه تمامی تلاش خود را جهت مقابله با خط لولة صلح به کار بردند، و بنگاه خبرپراکنی حاکمیت انگلستان به طبل زدن پرداخت و محتشمیپور منفور هم فتوی صادر کرد. ولی دیگر نمیتوان مانند آنروزهای «خوب» از زبان آخوند کاشانی و مصدق مطالبات حاکمیت انگلستان را در ترادف با منافع ملی ایران قرار داد. چون امروز آمریکا به دلیل شکست در جبهة لبنان، عراق و افغانستان قادر نیست سیاستهای سنتی خود را تداوم بخشد، و ناچار به بازنگری در این سیاستهاست.
جهان سر به سر ظلم و عدوان گرفت
در او عدل و احسان نخواهیم یافت
سگ آدمیرو ولایت پر است
کسی آدمیسان نخواهیم یافت
سیف فرغانی
خلاصه بگوئیم گاری اربابان دینپناه طالبان در سربالائی افتاده، و قاطرهای گاری کذا به گاز گرفتن یکدیگر مشغول شدهاند. در این راستا از یکسو نوکران شیعی مسلک و ایرانی تبار عموسام در عراق گورکنها را گاز میگیرند، و آنان را به حمایت از شیعیان افراطی مقتدیصدر متهم میکنند، و از سوی دیگر سازمان القاعده به گاز گرفتن گورکنها مشغول شده. الظواهری که مانند بنلادن سه دهه است در التزام رکاب عموسام به مبارازت «ضدامپریالیستی» مشغول است، اخیراً جهت حفظ آبروی ارباب، به زدن دو نعل وارونه پرداخته، تا هم وجههای برای القاعدة مفلوک دست و پا کند و هم به زعم خود دست داشتن سرویسهای «امنیتی ـ نظامی» ایالات متحد در وقایع 11 سپتامبر را ماستمالی کرده باشد.
الظواهری میگوید، 11 سپتامبر را به اسرائیل نسبت میدهند تا همه فکر کنند سنیها قهرمان ندارند! سایت تابناک که این خبر را منتشر کرده، از زبان الظواهری میافزاید، ایرانیها میخواهند با این حرفها همکاریشان با آمریکا را در عراق و افغانستان پنهان کنند! به این میگویند ارتباط دادن گوز به شقیقه! چون الظواهری هم میکوشد با این حرفها نوکری خود را برای سازمان سیا پنهان کند. این است نتیجة استفادة همزمان از قاطران شیعی و سنی برای پیش بردن یک گاری واحد! اینان تا دم مرگ به گاز گرفتن یکدیگر ادامه خواهند داد تا «گفتگوی ادیان» به طور طبیعی پایان گیرد، ولی زخم «گفتگوی توحشها» از پیکر مردم منطقه هرگز زدوده نخواهد شد.
ای درختان عقیم ریشهتان در خاکهای هرزگی مستور
یک جوانة ارجمند از هیچ جاتان رست نتواند
ای گروهی برگ چرکین تار چرکین پود
یادگار خشکسالیهای گردآلود هیچ بارانی شما را شست نتواند
اخوان ثالث
کاین بیهنران پشت به بالش دادند
هنگام برکناری سردار زارعی، در وبلاگی گفتیم که این برکناری به سردار زارعی منحصر نخواهد شد، چرا که سردار زارعی حلقهای است از یک مجموعه، که وزارت کشور، قوة قضائیه و ساواک منفور را شامل میشود. بنابراین سرداران نیروی انتظامی و رئیس زبان نفهم قوة قضائیه که پیرامون اتهامات سردار زارعی به جنگ زرگری مشغول شدهاند، کور خواندهاند. حتی اگر خبر خودکشی یا سکتة قلبی سردار زارعی در زندان واقعیت داشته باشد، جریان فساد مالی در ساواک، قوة قضائیه و وزارت کشور را نمیتوان با قتل سردار زارعی ماستمالی کرد. نیروهای انتظامی در یک شهر 12 میلیونی بر کلیة فعالیتهای غیرقانونی از شبکههای تجارت زن و کودک تا موادمخدر و فعالیتهای بازار سیاه نظارت دارند. باج میگیرند، رشوه میگیرند و حق و حساب وزیر کشور، رئیس قوة قضائیه و مسئولین امنیتی را پرداخت میکنند. سادهتر بگوئیم، آب از سرچشمه گلآلود است، و از مقام معظم رهبری تا سگهای هار مؤنث و مذکر بسیج در این مجموعة فساد شریکاند. به همین دلیل، علی خامنهای عاجزانه خواهش کرده برادران از یکدیگر «مچ گیری» نکنند، چون مچ اکبر بهرمانی، محمد یزدی، رهبر فرزانه و دیگران نیز در این میان گرفته خواهد شد. بنابراین کسانی که پنداشتهاند با تکرار خیمه شب بازی سعید امامی میتوان فساد حاکمیت گورکنها را بر دوش یک نفر گذاشت، و آن یکنفر را هم سر به نیست کرد، سخت در اشتباهاند. حال بپردازیم به دنبالة داستان لجنپراکنی به «لائیسیته» از سوی پاسدار شریعتمداری و اصلاحطلبان که تحت نظارت عالیة کارخانة رجاله پروری انجام میگیرد.
چون نیست در این زمانه سودی ز خرد
جز بیخرد از زمانه بر مینخورد
ای دوست بیار آنچه خرد را ببرد
باشد که زمانه سوی ما به نگرد
پس از انتشار ترهات ژنرال شریعتمداری در باب لائیک بودن «مسیح علینژاد»، ایشان یک مقاله وزین تحت عنوان «من ترجیح میدهم یک دلفین باشم»، در دفاع از خود قلمی فرموده و تعریف نوینی از «توهین» ارائه دادهاند. ایشان میگویند، اگر کسی واژهای را جهت توصیف خود به کار برد، میتواند همان واژه را برای توصیف دیگران هم به کار ببرد! ایشان سپس در وصف «عزت نفس» دلفینها چندخطی تقدیم مخاطب شوت و پرت کردهاند، تا ما بدانیم و آگاه باشیم که دلفینها خیلی نازنازی و دوست داشتنی هستند. و خانم علینژاد خداپرستاند، و به قول خودشان به پدرومادرشان «تا همیشه» افتخار میکنند!
البته مسلم است کسی که خدا را میپرستد، پدر و مادرش را هم طبق همان فرامین الهی به نوعی خواهد پرستید، و این پرستشها در جهان سوم بسیار هم رایج است. ولی خداپرستی «مسیح علی نژاد» و افتخار ایشان به پدرو مادرشان برای ما هیچ اهمیتی ندارد، بالاخره کسی که اهل پرستش باشد ابزار مناسب برای پرستش خواهد یافت، و کسی که در پی افتخار کردن است، عاقبت مفتخر خواهد شد. مسئله این است که اگر «مسیح علینژاد» خودش را دلفین میخواند، چرا که میپندارد دلفینها دوست داشتنی و سرفرازاند، حق ندارد مردم را دلفین بخواند، چون دلفین در هر حال یک «حیوان» است و کسی هم قادر نیست نانوشتههای مسیح علینژاد را حدس بزند و بداند نیت ایشان خیر بوده! در واقع متن «آواز دلفینها» مبهم است و مسلم است که ابهام جای هرگونه تعبیر و تفسیر را باز میگذارد. در هر حال یک اصل کلی پایدار خواهد بود، اگر «علینژاد» دوست دارد خود را به دلفین تشبیه کند، حق ندارد مردم را به یک حیوان تشبیه کند.
پیشتر گفتیم که مردم مقدس نیستند، و توهین به مردم، توهین به مقدسات نیست، ولی بر چسب زدن به مردم توسط یک روزنامه نگار جرم به شمار میرود. در واقع خانم علینژاد به جای مرثیه خوانی و توجیه مقالة «آواز دلفینها» بهتر است بدانند، هر چه ایشان به خود نسبت میدهند، نمیتوانند به دیگران هم نسبت دهند. درست است که گفتهاند، «هرچه بر خود نمیپسندی، بر دیگران مپسند»، ولی عکس این «قضیه» صادق نیست! متأسفانه منطق «ضدمنطق»، یا چرندگوئی، پایة اصلی سخنان و مقالات وزین حکومتیهای جمکران شده، شاهکاری که دهههاست در داخل و خارج از مرزهای ایران افتخار مشاهدة آنرا را داریم. خانم علینژاد مینویسند:
«منکه گفته بودم ملت را وادار به زار زدن نیازهایشان نکنید و بگذاریم عزت نفسشان بر جای بماند.»
باید از این نویسندة محترم بپرسیم امروز کدام ایرانی است که علیرغم رفاه مالی، با مشاهدة وضع کشور خود «عزت نفس» و «افتخار» غرغره کند؟ کدام ایرانی است که به عراق و افغانستان بنگرد و از اینکه از طریق مشتی جنایتکار دینپرست با دستار و بیدستار، ناخواسته شریک جنایات غرب در منطقه شده، به وعظ و خطابه در مورد ترس از خدا و باورهایاش بپردازد، تا تنور ذلت و بندگی را گرم نگاهدارد؟ کدام دلفینی است که به بهانة دفاع از عزت نفس یک ملت اشک تمساح بریزد و مزورانه به تبلیغ دین و خداپرستی مشغول شود؟ از این فرصت طلائی که رسانههای حکومت منفور اسلامی در اختیارتان گذاشتهاند حداکثر استفاده را بفرمائید، به فقر افتخار کنید و به اینکه از «بیبیسی» پولی دریافت نکردهاید. ولی ما به شما میگوئیم که بیجهت بر طبل توخالی افتخارات نکوبید، آن رسانهها که در ایران پیرامون «آواز دلفینها» جنجال به پا کردند، همگی بدون استثناء ریزه خوار دستگاه استعماراند. ما به شما میگوئیم که به خطا خود را «دلفین» میخوانید، هیچ دلفینی آواز «دین فروشی» سر نداده. اگر تشبیه مردم به دلفین خلاف ادب است، دین فروشی و تبلیغ برای خداوند با توسل به دلفین، بیشرمی است. دلفینها با تزویر و ریا بیگانهاند.
اما ببینیم پشت پردة جنجال دلفینها چیست؟ در پس پردة جنجال دلفینها، عربدة مافیای تجارت اسلحه، مواد مخدر و بردهفروشی در حکومتهای اسلامی ایران، پاکستان و افغانستان شنیده میشود. همان مافیائی که رهبریاش اخیراً ضربة مهلکی در سیسیل دریافت کرد. بله، درست حدس زدید «خط لولة صلح»، منافع همین مافیا را تهدید میکند. گفتیم که یک شاخه از این مافیا در حاکمیت ایالات متحد حضور مستقیم دارد، و جهت حفظ منافع همین شاخة مافیا، بلوچستان ایران و پاکستان میباید مناطق محروم و آشوبزده باقی بمانند، تا رونق بازار قاچاق و بردهفروشی حفظ شود. بیجهت نیست که حضرت «تقیزاده»، متخصص امور انرژی در سایت اکبر بهرمانی دوباره از ضرر و زیان صدور گاز ایران به هند داد سخن داده، بهای گاز صادراتی را «اندک» برآورد میکنند. همین متخصص «گرانپایه» فراموش کردند از قرارداد خفتبار حکومت گورکنها با سوئیس که به مدت 25 سال صدور گاز به یک سوم بهای رایج را تضمین میکند، تحلیل و تفسیر ارائه دهند! چرا که، این قرارداد امنیت قاچاق مواد مخدر و تجارت انسان در منطقه را تهدید نمیکند. در نتیجه «منافع ملی» بعضیها را به خطر نمیاندازد، ولی «خط لولة صلح» منافع آنگلوساکسونها و سه حکومت اسلامی جمکران، پاکستان و افغانستان را مستقیماً تهدید میکند. سادهتر بگوئیم، مرگ طالبان نزدیک است. و حضرت مهرورزی را با پس گردنی به هند روانه میکنند، تا جواز دفن سیاست طالبان پروری را به دست خود امضاء کند و حکومت «مستقل» پاکستان نیز چارهای جز همراهی نخواهد داشت. هر چند نوکران علیاحضرت ملکه تمامی تلاش خود را جهت مقابله با خط لولة صلح به کار بردند، و بنگاه خبرپراکنی حاکمیت انگلستان به طبل زدن پرداخت و محتشمیپور منفور هم فتوی صادر کرد. ولی دیگر نمیتوان مانند آنروزهای «خوب» از زبان آخوند کاشانی و مصدق مطالبات حاکمیت انگلستان را در ترادف با منافع ملی ایران قرار داد. چون امروز آمریکا به دلیل شکست در جبهة لبنان، عراق و افغانستان قادر نیست سیاستهای سنتی خود را تداوم بخشد، و ناچار به بازنگری در این سیاستهاست.
جهان سر به سر ظلم و عدوان گرفت
در او عدل و احسان نخواهیم یافت
سگ آدمیرو ولایت پر است
کسی آدمیسان نخواهیم یافت
سیف فرغانی
خلاصه بگوئیم گاری اربابان دینپناه طالبان در سربالائی افتاده، و قاطرهای گاری کذا به گاز گرفتن یکدیگر مشغول شدهاند. در این راستا از یکسو نوکران شیعی مسلک و ایرانی تبار عموسام در عراق گورکنها را گاز میگیرند، و آنان را به حمایت از شیعیان افراطی مقتدیصدر متهم میکنند، و از سوی دیگر سازمان القاعده به گاز گرفتن گورکنها مشغول شده. الظواهری که مانند بنلادن سه دهه است در التزام رکاب عموسام به مبارازت «ضدامپریالیستی» مشغول است، اخیراً جهت حفظ آبروی ارباب، به زدن دو نعل وارونه پرداخته، تا هم وجههای برای القاعدة مفلوک دست و پا کند و هم به زعم خود دست داشتن سرویسهای «امنیتی ـ نظامی» ایالات متحد در وقایع 11 سپتامبر را ماستمالی کرده باشد.
الظواهری میگوید، 11 سپتامبر را به اسرائیل نسبت میدهند تا همه فکر کنند سنیها قهرمان ندارند! سایت تابناک که این خبر را منتشر کرده، از زبان الظواهری میافزاید، ایرانیها میخواهند با این حرفها همکاریشان با آمریکا را در عراق و افغانستان پنهان کنند! به این میگویند ارتباط دادن گوز به شقیقه! چون الظواهری هم میکوشد با این حرفها نوکری خود را برای سازمان سیا پنهان کند. این است نتیجة استفادة همزمان از قاطران شیعی و سنی برای پیش بردن یک گاری واحد! اینان تا دم مرگ به گاز گرفتن یکدیگر ادامه خواهند داد تا «گفتگوی ادیان» به طور طبیعی پایان گیرد، ولی زخم «گفتگوی توحشها» از پیکر مردم منطقه هرگز زدوده نخواهد شد.
ای درختان عقیم ریشهتان در خاکهای هرزگی مستور
یک جوانة ارجمند از هیچ جاتان رست نتواند
ای گروهی برگ چرکین تار چرکین پود
یادگار خشکسالیهای گردآلود هیچ بارانی شما را شست نتواند
اخوان ثالث
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت