یکشنبه، اردیبهشت ۱۵، ۱۳۸۷


کفش و نعلین!

...

علی خامنه‌ای تبلیغات برای براندازی و فراهم آوردن زمینة بازگشت سلطنت را از استان فارس آغاز کرده. تعجب نکنیم، حکومت دست نشانده می‌باید با دست خود گور خود را حفر کند. و رأس هرم قدرت در امر خود براندازی همواره از حق تقدم برخوردار است.

همانطور که پیشتر گفتیم ویژگی حکومت‌های استعماری خود براندازی ‌است. خود براندازی در کشورهای استعمارزده توسط تشکل‌های «نظامی ـ امنیتی» سازماندهی می‌شود، و سران حکومت ناچار به همراهی با تشکل‌های فوق خواهند بود. پیش از براندازی 22 بهمن، در ایران ساواک و شهربانی، ستون فقرات و طلاب و اوباش، بازوی استعمار بودند، و براندازی سال 1357 با همکاری اینان سازمان یافت. پس از استقرار حکومت اسلامی، بسیج و سپاه نیز به این گروه‌های استعماری افزوده شد. به همین دلیل در وبلاگ دیروز در مورد تجمع گروهی از طلاب و «شاگردان» مصباح یزدی در برابر دفتر شاهرودی به شوت پرت‌ها هشدار دادیم که مراقب تجمع و راهپیمائی‌ «حق طلبانة» دستاربندان باشند. در وبلاگ‌های پیشین به موارد خودبراندازی در دوران سلطنت پهلوی اشاره کرده‌ایم و گفتیم که نخستین بار روز 13 آبانماه 1357، «صدای انقلاب» از دربار پهلوی شنیده شد! همانروزی که خرابکاران ساواک در خیابان آریامهر و روزولت به تخریب ادارات دولتی پرداختند، تا حکومت نظامی اعلام شود. بقیة ماجرا هم روشن است، آشوب‌ها ادامه یافت و مردم ناراضی هم به جمع آشوب‌طلبان پیوستند. چرا که در حکومت‌های استبدادی نارضایتی مردم از حاکمیت یک اصل غیر قابل انکار است. و با تکیه بر همین نارضایتی عمیق مردم بود که براندازی توسط سازمان ناتو به ثمر رسید.

نتیجة براندازی پس از سه دهه در برابر دید‌گان‌مان قرار دارد: گسترش فقر، فساد و سرکوب. به همین دلیل است که پیوسته تکرار می‌کنیم با براندازی مخالف‌ایم. چون حاصل براندازی برای ملت ایران جز افزایش منافع استعماری نبوده و نخواهد بود. ولی استعمار و دست نشاندگان‌اش با ما ملت منافع مشترک ندارند. به همین دلیل علی‌خامنه‌ای، «رهبر» حکومت اسلامی، در استان فارس، با توسل به نعل وارونه به کسب وجهه برای سلطنت پهلوی پرداخته و سایت حنازرچوبه، مورخ 15 اردیبهشت‌ماه سالجاری تبلیغات سلطنت‌طلبانة رهبر فرزانه را در رأس «اخبار» خود قرار داده.

البته این تبلیغات در قالب «خاطرات» مقام معظم پخش می‌شود، و تردیدی نیست که انتشار این خاطرات هم مانند انتشار «خاطرات» سردار اکبر، در راستای حقنه کردن تبلیغات استعمار به مخاطبان صورت می‌گیرد. ولی از آنجا که اهمیت خاطرات «رهبری» بیش از خاطرات «اکبری» است، حنازرچوبه، در مقام شیپور تبلیغاتی سازمان سیا، به بازار گرمی برای آن پرداخته. علی خامنه‌ای در تاریخ اول آبان‌ماه سال 1369، اظهار داشته بود که، در «دوران اختناق»، زمانی که شاه از برابر استادان عبور می‌کرد، یک استاد معروف دانشگاه روی کفش اعلیحضرت افتاد! و علی‌خامنه‌ای چقدر از این عمل استاد محترم و فاضل تأسف خورده بود! چون علی خامنه‌ای، مانند دیگر گورکن‌ها می‌پندارد استاد دانشگاه به صرف مقام و مرتبت اداری در یک مؤسسه، «انسان برتر» است، همانطور که رمالانی چون خامنه‌ای، به صرف داشتن یک عمامه و عبا، خود را در همین رده قرار می‌دهند. اشتباه نکنیم، این واقعیت دارد که علی خامنه‌ای در ذهن خود به دلیل برخورداری از یک کوره سواد، و به پا داشتن یک جفت نعلین نسبت به دیگران احساس برتری می‌کند. البته گردآمدن بادمجان دورقابچینان حرفه‌ای به دور «شمع» وجود زباله‌هائی چون خمینی و خامنه‌ای در ایجاد چنین «احساس برتری» مسلماً نقش مهمی بر عهده دارد. ولی خامنه‌ای به مصداق ضرب‌المثل «میمون هر چه زشت‌تر، بازی‌اش بیشتر»، نه تنها احساس فرزانگی شدیدی کرده، که می‌پندارد با تظاهر به فقر، می‌تواند چپاول و فساد مالی خود و اطرافیان‌اش را هم از دیدگان مردم پنهان دارد. بله، حماقت هم عالمی دارد! از مطلب دور افتادیم بازگردیم به «کفش اعلیحضرت» و علم و دانش از دیدگاه «رهبری»، که جهت بازارگرمی برای محمدرضا پهلوی به وی هتاکی می‌کند.

تجربة سیاسی در عمل ثابت کرد که، نفرت عمومی از علی‌خامنه‌ای به حدی است که هر کسی مورد تأئید او قرار گیرد در دم منفور مردم خواهد شد. عکس مسئله هم صحت دارد؛ برای کسب محبوبیت برای محمدرضا شاه، از زبان خامنه‌ای به او توهین می‌کنند. «رهبری» در خاطرات خود چنین می‌فرمایند:

«استاد معروف عالی‌مقامی را می‌شناختم که روی کفش شاه آن‌ وقت ـ محمدرضا ـ افتاد! [ ...] از این کارها می‌کردند، اما چه کسانی تیمسارها [...] بدترین فحش در محیط اهل علم لقب بیسوادی‌ است [...] آنوقت آن عالم روی پای یک جاهل و قلدر افتاد.[...] گفت هیبت سلطانی مرا گرفت»


البته قصد پاره کردن چرت مقام معظم رهبری را نداریم، ولی محمدرضا پهلوی هر چه بود، از صفات سرکار که مانند خمینی، به دلیل بیسوادی، جهالت، حماقت، قلدری، ابتذال و دریدگی کلام به رهبری حکومت اسلامی «منصوب» شده‌اید، فرسنگ‌ها فاصله داشت. این مختصر را گفتیم تا حنازرچوبه، که زباله‌هائی چون سیدصادق خرازی در آن پرورش می‌یابند بداند محمدرضا پهلوی مانند مقام رهبری از زباله‌دان حوزه استخراج نشده بود، و گفتار و رفتارش به عکس رهبر فرزانه، به سگ نازی آباد هیچ شباهتی نداشت. مقام معظم رهبری بهتر است این گنده‌گوئی‌ها را در برابر کسانی بفرمایند که نمی‌دانند محمدرضا پهلوی را همان دستی به سلطنت رساند که دجالی به نام خمینی را به رهبری «انقلاب» برگزید، تا از طریق علما و فضلای دانشمند جمکران، که مانند رهبر فرزانه کوچکترین اعتنائی هم به مال دنیا ندارند، دامنة چپاول ثروت‌های ما ملت را گسترش دهد. علی خامنه‌ای شاید بهتر است گوشه‌ای از خاطرات خود با «خانم امامی» و شرکاء را نقل کند که با بودجة نامحدود دولتی برای‌اش در قشم شرکت تأسیس می‌کند. هر چه ما سکوت کردیم، این آدم‌کشان حرفه‌ای زبان‌شان درازتر شده. دجالی که از برکت ساواکی‌هائی چون ولایتی‌ها و سعید امامی‌ها در کشور ایران به آلاف و علوف رسیده، امروز دم از فضل و دانش و بی‌اعتنائی به قدرت و ثروت هم می‌زند!

پروندة درخشان سعید امامی، مقام امنیتی حکومت امام زمان، جاسوس سازمان سیا و داماد دری نجف آبادی روی سایت آقای عبدالله شهبازی در دسترس عموم قرار گرفته. سعید امامی همان کسی است که دارودستة محمد خاتمی به زندگی پرافتخارش پایان دادند تا وابستگی‌شان به سازمان سیا برملا نشود. عبدالله شهبازی می‌گوید، کتاب مبتذل «تا سیاهی»، خاطرات «فرضی» پروین غفاری، یکی از شاهکارهای سعید امامی است. پیشتر به این کتاب اشاره کرده‌ایم و گفتیم چنین کتاب‌هائی با هدف پخش ابتذال در سطح جامعه منتشر می‌شود. البته نمی‌دانستیم که داماد دری‌نجف آبادی، مأمور سازمان سیا در جمکران، به این‌ فعالیت‌های « فرهنگی» اشتغال داشته. ولی در اینکه چنین متون مبتذلی ساخته و پرداختة ساواک باشد تردید نداشتیم. این کتابی است که از وزارت ارشاد در دورة خاتمی مجوز انتشار گرفته، و آن‌زمان زباله‌ای به نام عطاالله‌مهاجرانی وزیر ارشاد بود. بازگردیم به افشاگری‌های عبدالله شهبازی پیرامون شبکة سعید امامی! افشاگری‌هائی که صرفاً بازتاب تضعیف سیاست ایالات متحد در ایران است.

و به همین دلیل ایالات متحد همزمان با عقب نشینی سیاسی از منطقه، تلاش دارد توحش اسلامی را در سازمان ملل نهادینه کند، تا از طریق این سازمان امکان بازگشت به سیاست‌های دینی و سرکوبگر گذشته را برای خود محفوظ بدارد. علت پذیرش عضویت «کمیسیون حقوق بشر اسلامی» در سازمان ملل تداوم همین اهداف استعماری است. امروز کمیسیون کذا در مرکز اسلامی شهر لندن، قبلة واقعی مسلمانان، تشکیل جلسه داده، تا به جنایات اسرائیل در فلسطین رسیدگی کند! به گزارش بنگاه خبرپراکنی «بی‌بی‌سی»، مورخ 15 اردیبهشت‌ماه سالجاری، کمیسیون کذا تضادهای بیانیة جهانی حقوق بشر را هم بررسی خواهد کرد! می‌باید انصاف داد که جهت بررسی «تضادهای» بیانیة جهانی حقوق بشر هیچ ابزاری بهتر از توحش دین وجود ندارد. و جهت قضاوت در مورد اعلامیة جهانی حقوق بشر نیز، فقط دین‌فروشان مسلمان واجد شرایط‌اند! مکانی هم مناسب تر از «مرکز اسلامی لندن» برای برگزاری چنین مضحکه‌ای وجود ندارد.

بنگاه خبر پراکنی «بی‌بی‌سی»، روز اول ماه مه، با آب و تاب خبر انتصاب یک زن بحرینی را به مقام سفارت این کشور در ایالات متحد انتشار داده، و از اینکه در یک کشور «اسلامی»، یک زن یهودی به مقامی دولتی منصوب می‌شود ابراز حیرت کرده بود! همانطور که می‌دانیم اربابان «بی‌بی‌سی»، پیرو سیاست مقدس «یک کشور، یک مذهب‌اند»، و از این جهت ترجیح می‌دهند در کشورهای مسلمان‌نشین، اقلیت مذهبی وجود نداشته باشد، تا استقرار حکومت توحش دینی از هر جهت بلامانع شود. در همین راستاست که قلم به مزدهای روزی‌نامة اطلاعات نیز به تبلیغ علیه بهائیان و یهودیان ایران اشتغال دارند، و سگ مؤنث نازی آباد، همسر عطاالله مهاجرانی، که چندی پیش به گمانه زنی در مورد انفجار حسینیة شیراز پرداخته بود، از همین روزی‌نامه حق و حساب می‌گیرد. بله، پس از جنجال پیرامون انفجار در شیراز، انفجاری به مراتب شدیدتر پیرامون زمین‌خواری و شبکة جاسوسی سعیدامامی رخ داده که جزئیات آن در سایت عبدالله شهبازی منتشر شده.

جالب است بدانیم که خاستگاه این شبکة جاسوسی استان فارس بوده! و جالب‌تر اینکه به گفتة عبدالله شهبازی، همسر سعید امامی، دختر دری نجف آبادی نیز جاسوس سازمان سیا است. و تا آنجا که ما می‌دانیم وزارت اطلاعات جمکران مزاحم همسر «شهید» نشده، و دری نجف آبادی هم از مقامات «نظام مقدس» است. مطالب عبدالله شهبازی پیرامون سعید امامی در ارتباط با زمین‌خواری در استان فارس و نقش یکی از سرداران در سایت وی انتشار یافته. البته سردار کذا مسلما از حمایت آیات عظام برخوردار بوده، و چنانکه شهبازی می‌نویسد حائری شیرازی به اتفاق سردار زمین‌خوار به سراغ احمدی نژاد هم رفته تا با ماستمالی «مقدس» قضیه، از خدشه‌دار شدن «معنویت» سردار و «نظام مقدس» جلوگیری کند، که البته نتیجة مطلوب حاصل نشده. عبدالله شهبازی از نقش حجاریان در ورود سعید امامی به وزارت اطلاعات نیز سخن گفته، ولی می‌دانیم که تاکنون، به جرم فراهم آوردن زمینة استخدام یک مأمور شناخته شدة سازمان سیا در وزارت اطلاعات گورکن‌ها، کسی مزاحم حجاریان هم نشده! البته فراموش نکرده‌ایم که جناح خاتمی تلاش کرد حجاریان را هم از میان بردارد، تا به این ترتیب پل‌های ارتباطی خود با سازمان سیا را با مهره‌های نوین «جایگزین» کند. ولی نه تنها حجاریان زنده مانده که به فعال سیاسی حکومت تبدیل شد، و هر چه مهمل بگوید و منتشر ‌کند، وزارت اطلاعات هیچ مزاحمتی برای وی و محمد خاتمی ایجاد نمی‌کند! چون اگر عبدالله شهبازی مطلب خود را به شبکة حسینیان، فلاحیان، سعید امامی و دختر دری نجف آبادی محدود کرده، عقل سلیم نمی‌پذیرد که اینان هیچ ارتباطی با محمد خاتمی و شرکاء نداشته باشند. در واقع محمد خاتمی در رأس این شبکة استعماری قرار گرفته و با توجه به مسیر حرکت وی در حکومت اسلامی که از کیهان آغاز شد و به وزارت ارشاد و پس از آن به ریاست قوة مجریه منتهی شده، بارها گفته‌ایم که خاتمی نوک حملة استعمار در ایران است، و نوچه‌های‌اش در داخل و خارج کشور از مهره‌های شناخته شدة استعمار‌اند.

بررسی حکایت سعید امامی و بانو را در همینجا به پایان می‌بریم. یادآور می‌شویم که افشای شبکة سعید امامی و مسائل زمین‌خواری در فارس توسط عبدالله شهبازی در راستای تضعیف سیاست ایالات متحد در منطقه صورت می‌پذیرد، و این روندی است که رو به شتاب خواهد داشت. عبدالله شهبازی، به مطالب خود عکسی نیز از پدرش در لحظاتی پیش از تیرباران ضمیمه کرده، عکس مردی که دست‌های‌اش‌ را بسته‌اند، و در برابر جوخة اعدام لبخند می‌زند. دهه‌ها پیش وقتی پدر شهبازی و دیگر زمین‌داران بزرگ منطقه را تیرباران کردند، در شیراز این شعار بر سرزبان‌ها بود: «شیران را کشتند، بچه شیران زنده‌اند.» چه کسی فکر می‌کرد که سه دهه پس از براندازی حکومت پهلوی، عبدالله شهبازی از همان جور و ستمی که بر پدرش رفت، اینچنین زبان به شکوه بگشاید؟

حنازرچوبه در مقدمة خاطرات رهبر فرزانه می‌نویسد:

«مرور این خاطرات و توجه به آن می‌تواند چراغ راه و هدایت‌گر زندگی ما باشد»


البته خاطرات کذا توسط نخبگان ساواک «بازسازی» شده تا عمق ابتذال رهبر فرزانه از مخاطب پنهان داشته شود. و نویسندة «خاطرات» می‌گوید در این حکایات نکات آموزنده وجود دارد! ولی اگر نویسندة ستاد خبری مقام رهبری برای گذران زندگی خود نیازمند «مطالعة» چنین ترهاتی است، باید بگوئیم او نیز مانند همان استاد عالی‌مقام که به قول خامنه‌ای روی کفش اعلیحضرت افتاد، روی نعلین خامنه‌ای خوابیده:

«نویسندة معروف عالی‌مقامی را می‌شناختم که روی نعلین رهبر آن ‌وقت ـ سید علی ـ افتاد! [ ...] از این کارها می‌کردند، اما چه کسانی سردارها [...] بدترین فحش در محیط اهل علم لقب بیسوادی‌ است [...] آنوقت آن نویسنده روی پای یک جاهل و قلدر فرزانه نما افتاد. [...] گفت هیبت جاهلی مرا گرفت»




0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت