فلانالدین!
...
در وبلاگ «بشر20 درصدی»، به ارسال چلچراغ از سوی سفیر انگلستان برای گاو مقدس در تبریز اشاره کردیم؛ گاوی که «بزرگ مقام» لقب گرفته بود. اینهمه تا بگوئیم تبلیغات استعمار برای «مقدسات» در ایران به دوران پیش از مشروطیت باز میگردد، و کودتای کلنل آیرونساید در واقع تداوم همین سیاست بود، چون جنبش مشروطه در تقابل با حکومت دینی قرار داشت. همچنانکه دیروز گفتیم، بدون مقدسات، بر هم ریختن نظم و مقررات قانونی امکانپذیر نیست، و استعمار انگلیس در زمان صدارت امیرکبیر با حمایت از ملایان مانع از استقرار نظم قانونی در ایران شد. مقدسات ابزار استعمار است، برای شکستن چارچوبهای نظم و قانون و فراهم آوردن زمینههای سرکوب. چرا که مقدسات هم مانند پروپاگاند با تهییج احساسات، عقل سلیم را به چالش میطلبد. امروز یک نمونة بارز از پروپاگاند قانونشکنی و تبلیغ مقدسات را که در سایت اکبربهرمانی انتشار یافته بررسی میکنیم. مطلبی است در مورد نامة «فرضی» یک دختر 15 ساله برای شاهرودی، رئیس قوة قضائیه که در سایت روزآنلاین تحت عنوان مضحک «آقای شاهرودی، مادرم آبروی من است»، افتخار حضور یافته.
البته از صحت و سقم مسائلی که در این نامه عنوان شده اطلاعی نداریم، و در اینجا صرفاً به بررسی جنبههای تبلیغات استحماری آن خواهیم پرداخت. چون این نامه هم مانند نامههای پاسداراکبر و پاسدارباقی و دیگر زندانیان حکومتی گورکنها به ترویج تبلیغات راست افراطی میپردازد.
نویسندة این نامه خود را «سیده فاطمه» میخواند، و ضمن کوفتن بر طبل آبرو، خانواده، خیانت، خدا، و... و دیگر ترهات ویژة ساواک جمکران از شاهرودی در خواست میکند جهت شاد کردن «دل یک بچه سید سینه سوخته»، یک متهم به قتل عمد را آزاد کند! متهم به قتل، مادر «بچه سید سینه سوخته» است که همسر خود را به دلیل خیانت به قتل رسانده. و چون در قوانین حقوق بشر نسبی حکومت گورکنها، که به تأئید حاجی جواد لاریجانی هم رسیده، قتل ناموسی مجاز است و مرد حق دارد همسر خود را به دلیل خیانت به قتل برساند، پس در راستای فعالیت گروه عبادی جهت «برابری حقوق»، زن هم باید بتواند همسرش را به دلیل خیانت به قتل برساند. این است مسیر واقعی فعالیتهای گروه عبادی: گسترش توحش و حماقت و ذلت در جامعة ایران، البته با تکیه بر مقدسات.
«سیده فاطمه» که از رئیس قوه قضائیه میخواهد قانون را نقض کند، یک دختر پانزده ساله است که زندگی بدون مادرش را نمیتواند تحمل کند، و از زخم زبان فامیل دلش خون است و هر کس به سیده فاطمه میرسد به خاطر جرم مادرش او را تشویق به خودکشی میکند! سیده فاطمه، علاقه فراوانی هم به «حفظ آبرو» دارد و خلاصة مطلب ایشان در 15 سالگی هنوز قادر نیستند در حد یک کودک 5 ساله بدانند که هر چه دوست دارند نمیتوانند داشته باشند! در هر حال، اگر فردی به نام «اکرم مهدوی» وجود خارجی داشته و به جرم قتل در زندان باشد، نامة «سیده فاطمه» از تولیدات اصیل نامه نویس ساواک است که بجز ترویج حماقت و تقدس و زبان ابتذال هیچ هدفی را دنبال نمیکند. شاید بهتر باشد ساواک جمکران هم به پیروی از فرمان رهبری به «نوآوری» پرداخته روش نامهنگاریهای ابلهانة خود را کمی تغییر دهد. چون گذشته از همة مطالب مضحکی که در این نامه مطرح شده و دلیلی نمیبینیم که وقت این وبلاگ را به آنها اختصاص دهیم، در یک کشور متمدن که قوانین الهی حاکم نیست، سرپرستی یک دختر جوان را به یک قاتل واگذار نمیکنند. بگذریم! و بپردازیم به گفتگوی غیرمستقیم گورکنها با گاوچرانها، یا گفتگوی توحشها.
همچو سگ قصد نان ما دارند
گربهگانی که گرد خوان تو اند
نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا، که هنوز در رؤیای خوش جنگ زرگری با گورکنها فرورفته، و به همین نسبت ما ملت را احمق پنداشته، طی سخنانی در اسرائیل اعلام داشت، اگر آمریکا به ایران حمله کند مردم از رهبران حکومت اسلامی حمایت خواهند کرد. صدای آمریکا هم این قصة خاله سوسکه را منتشر کرده، چرا که بوقهای سازمان سیا که از همه چیز در همه جا اطلاع دارند، و اگر پشهای در قطب جنوب به آبهای خلیج فارس نگاه کند، بلافاصله از آنچه در ذهناش میگذرد مطلع شده و منظورش را کشف میکنند، هنوز نمیدانند که ما ملت میدانیم اگر آمریکا به کشورمان حمله کند، فقط جهت تقویت حکومت پوسیدة اسلامی است. اگر نه دلیلی نداشت که سفیر گورکنها در مسکو، اعضای کمیسیون امنیت ملی در مجلس جمکران، و سخنگوی وزارت امورخارجة گورکنها با «گوردون جاندرو»، سخنگوی کاخ سفید علناً همصدا شوند و با «تضمین امنیتی» از سوی آمریکا به ایران مخالفت کنند، و «صدای آمریکا» هم مخالفت گورکنها را با تضمین امنیتی «تیتر» فرماید!
یا چو سگ پای آدمی گیرند
همچو سگ سر بر آستان تو اند
این همسرائیها نتیجة فروپاشی اتحادجماهیر شوروی است که دست آمریکا و نوکران ضدآمریکائیاش را در ایران اینچنین رو کرده. در نتیجه، «نانسی پلوسی» کور خوانده! اگر فرضاً آمریکا به ایران حمله کند، هیچکس جز نوکران آمریکا در جمکران از حکومت دستنشاندة استعمار حمایت نخواهد کرد. همچنانکه مخالفت پادوهای سازمان سیا با «تضمین امنیتی به ایران» به جرج بوش و نانسی پلوسی امکان داده که از اسرائیل زبان به تهدید ملت ایران بگشایند، و خواستار حفظ گزینة تهاجم نظامی به کشورمان شوند. تا به این ترتیب، نوکران آمریکا در ایران بتوانند همچنان با استفاده از ابزار «شرایط ویژه» زمینة چپاول منطقه را برای گاوچرانها حفظ کنند.
ای به دستار و به جبه گشته اندر دین امام
ترک دنیا کن که نبود جبه و دستار دین
ای لقب گشته فلانالدینوالدنیا تو را
ننگ دنیائی و از نام تو دارد عار دین
هنوز سخنان جرج بوش در مورد «قوم برگزیده» به پایان نرسیده بود، که اکبر بهرمانی خود را به خوزستان رساند تا ضمن یادآوری روزهای «خوش» جنگ با عراق، که برای قبیلة خمینی و رفسنجانی و دیگر گورکنها «نعمت الهی» بود، «شرایط ویژه» را در اهواز اعلام کند! حنازرچوبه مورخ 29 اردیبهشت ماه که اظهارات اکبر بهرمانی را منتشر کرده مینویسد، حاج اکبر از دوران «بینظیر» جنگ سخن گفتند. بله ایشان در حالیکه انگشت کوچکة دست راستشان را از زیر لباده به سوی دریای خزر گرفته بودند، تا کسی متوجه نشود، ضمن اشاره به «نعمتالهی»، «دشمن» را نشان دادند و گفتند دشمن، چشم طمع به خوزستان دوخته. حاج اکبر همچنین ادعا کردند در دوران هشتسالة «نعمت الهی»، که میرحسین موسوی نفت را بشکهای 9 دلار حراج کرده بود، و با اجازة آمریکا به چند برابر قیمت از اسرائیل اسلحه ابتیاع میکرد، شرق و غرب، مجاهدین خلق، ستون پنجم و «چند تا نقطه» در برابر حاج اکبر ایستادند، و جوانان با ایمان دشمن کذا را به عقب راندند. البته حاج اکبر فراموش کرده بگوید که برای جوانان اسلحة اسرائیلی و آمریکائی ابتیاع کرده، و همانطورکه جوانان، با یک کلید پلاستیکی برگردن، در حال عقب راندن دشمن بودند و خمینی دجال عربده میزد:
«جنگ نعمت الهی است، اگر این جنگ 20 سال هم طول بکشد ما ایستادهایم»
جنگ رو به پایان داشت. در واقع به محض اینکه میکائیل گورباچف در ماه دسامبر سال 1987 در ایالات متحد رسماً اعلام داشت که اتحاد جماهیرشوروی سربازاناش را از افغانستان خارج خواهد کرد، جنگ پایان یافته بود. با این وجود پارس کردن خمینی دجال و دیگر مزدوران کارخانة رجاله پروری، به ویژه علیخامنهای و اکبر بهرمانی فروکش نکرد، و ملایان عملیات گستردة تهاجمی علیه عراق را همچنان ادامه دادند. در تاریخ 14 آوریل 1988، اتحادجماهیر شوروی توافقنامههائی با آمریکا، پاکستان و افغانستان امضاء کرد که به موجب آن این کشورها تعهد کردند به محض خروج نظامیان شوروی از افغانستان کمکهای خود به شورشیان افغان را قطع خواهند کرد. شورویها در تاریخ 15 ماه مه سال 1988 خروج از افغانستان را آغازکردند. ولی ایالات متحد، انگلستان و فرانسه از طریق پاکستان جنگ داخلی در افغانستان به راه انداختند، تا سرانجام در دوران نکبتبار ریاست جمهوری کلینتون، ملاعمر، بدیل سنی مذهب خمینی را در افغانستان به حکومت برسانند. اما علیرغم خروج ارتش سرخ از افغانستان، حکومت اسلامی همچنان جنگ با عراق را ادامه میداد، چرا که تداوم این جنگ همچنانکه میدانیم منافع ناتو را در منطقه حفظ میکرد و اکبرهاشمی و تولهاکبرها، به همراه صادق طباطبائی به دریافت پورسانتاژ واردات اسلحه اشتغال داشتند.
این جنگ استعماری که تاراج ملت و تخریب کشور ایران را گسترش میداد، به دهان حاج اکبر چنان شیرین آمده که هنوز در حسرت آنروزها از ته دل «آه» میکشد. گورکنها آنقدر به جنگ ادامه دادند تا یک فروند هواپیمای مسافربری ایران هدف موشک قرار گرفت و بیش از سیصد سرنشین آن کشته شدند! تنها در این مقطع بود که اربابان خمینی دجال متوجه شدند، ادامة «نعمتالهی» دیگر ممکن نیست، و در تاریخ 19 اوت 1988 دهنة رهبرکبیر انقلاب را محکم کشیدند. و اینچنین بود که سازمان سیا «شرایط ویژه» را جایگزین «نعمتالهی» فرموده، حاج اکبر سازندگی را مأمور دمیدن در شیپور مقدس «شرایط ویژه» کرد.
همانطور که گفتیم دم مسیحائی جرج بوش در منطقه روح تازهای به کالبد الاغ مردههای جمکران دمیده. میدانیم که جرج بوش «دم مسیحائی» دارد که با رایحة ویسکی در هم آمیخته و همین امر نه تنها به الاغ مردة «لازار»، که به سردار اکبر هم جان تازهای بخشید، و ایشان را کمی هم مست کرده به هذیان گفتن انداخت. حاج اکبر که برای یک دیدار سه روزه وارد خوزستان شده، اکتشافات مستانهای کردهاند. از جمله اینکه دانشگاه گندیشاپور مرکز علمای «شیعه» بوده! بنابر ادعای ایشان گویا معرکة تشیع که با شیخ صفیالدین در اردبیل به راه افتاد، و بعدها به قزوین و اصفهان رسید، همزمان در گندی شاپور هم استقرار یافت.
البته این چرندیاتی است که سید مهدی خاموشی برای حاج اکبر نقل میکند تا وی در استان سنینشین خوزستان، از افتخارات موهوم تشیع داد سخن دهد؛ منطقة سنینشین را مرکز علمای تشیع بخواند و همزمان، درگیریهای استان خوزستان را هم به «دشمن» نسبت دهد. این پدرسوختگیها ویژة رمالان شیعیمسلک و نانخور کارخانة رجاله پروری است. اکبر بهرمانی در ادامة بیانات مستانة خود، به اقدامات وسیع عمرانی در دوران سازندگی نیز اشاراتی دارد. البته اگر حاج اکبر فراموش کرده، ما میدانیم که دوران سازندگی در واقع دوران تخریب اقتصادی و تهدید اجتماعی بود. ولی فعلة فاشیسم واقعیتها را همواره واژگونه مینمایانند. به همین دلیل اکبر بهرمانی، صدها هزار جوان ایرانی را که در جنگ با عراق کشته شدند تا حاج اکبر و تولههایاش به چپاول بپردازند، «سرمایة معنوی» خوانده.
واما مهمترین بخش سخنان رفسنجانی آنجاست که میفرماید، خوزستان میتواند به نخستین قطب تولیدات کشاورزی در ایران تبدیل شود! بله، نه تنها خوزستان که بسیاری از مناطق ایران «میتوانند» به قطبهای تولیدات کشاورزی تبدیل شوند، اشکال اینجاست که سیاست آمریکا چنین نمیخواهد و نوکراناش در حکومت اسلامی بجز پیروی از سیاستهای ارباب هیچ راهی ندارند. همچنانکه در این سهدهه، به ویژه دردوران «سازندگی» حاج اکبر، کاهش تولیدات کشاوزری را شاهد بودیم. البته نظر حاج اکبر این است که ایشان خوزستان را به سوی «توسعه» و «پیشرفت» رهنمون شدهاند. چون اگر رفسنجانی خوزستان را به راه راست هدایت نمیکرد، خوزستان گمراه میشد و در وضعیت فعلی قرار نمیگرفت! خوشبختانه با رهنمودهای پیامبرگونة اکبر بهرمانی خوزستان پیشرفت کرد! البته مقصودشان پیشرفتهای «معنوی» باید باشد که همچون «استقلال» و «عظمت» حکومت اسلامی به چشم دیده نمیشود. هاشمی ضمن تأکید بر اینکه «چشمان حریص به ایران خیره شده»، ادعا کرده، پس از پایان جنگ، عراق صد میلیارد دلار به ایران غرامت پرداخت:
«[رفسنجانی] شناخته شدن عراق به عنوان شروع کنندة جنگ تحمیلی [...] و پرداخت غرامت به میزان 100 میلیارد دلار به ایران را نشانة مقاومت و ایستادگی جوانان این مرزو بوم در مقابل تجاوز و جنایت عنوان کرد. وی افزود چشمان بسیار حریص به ایران خیره شده [...]»
بله اینروزها، «مرز و بوم» اهمیت فراوان یافته، چون به پیشنهاد حجتالاسلام مکفال، قرار است همة «مفاهیم» مدرن که دینی شده بودند، «بومی» شوند. بگذریم و بازگردیم به غرامت جنگ! ما که به یاد نداریم چنین غرامتی پرداخت شده باشد. ولی میدانیم خسارت جنگ به مراتب از صد میلیارد دلار بیشتر است. شاید حاج اکبر به دلیل عادت به دریافت پورسانتاژ، مقداری از غرامت جنگ را نیز به جیب گشادش سرازیر فرموده. ولی اینبار در دزدی بیتالمال گویا زیادهروی کرده! چون «وزارتخانة چرتکة» گورکنها خسارت جنگ را بدون درنظر گرفتن تلفات انسانی، 400 میلیارد دلار برآورد میکند، چرا که تلفات انسانی، یعنی همان «سرمایة معنوی» مورد اشارة اکبر بهرمانی، ارزش مادی ندارد! ولی طبق آمار فرنگستان، خسارت ما از «نعمت الهی»، هزار میلیارد دلار برآورد شده بود. ظاهراً 900 میلیارد دلار مابهالتفاوت غرامت را حاج اکبر سازندگی در مسیر تهران به خوزستان گم کردهاند! شاید همان چشمان حریص 900 میلیارد دلار کذا را بلعیده باشد. ولی از حق نگذریم، حریصترین چشمی که به ایران خیره شده، چشم دین فروشان و دین پرستان است که پیکر به خون خفتة قرآن را در حومة بغداد مییابند.
جرج بوش دیروز اعلام کرد ملت ایران شایستة زندگی بهتری است. ما هم با «مستر» پرزیدنت کاملاً موافقیم. به همین دلیل از ایشان و اربابانشان در پنتاگون میخواهیم، سوپر مارکت «توهین به مقدسات» را تعطیل کرده، نوکران خود را از کشور ما خارج کنند و با خود به ینگهدنیا ببرند!
هیچکس را نماند آسایش
تا چنین ناکسان کسان تو اند
همچو سگ قصد نان ما دارند
گربهگانی که گرد خوان تو اند
یا چو سگ پای آدمی گیرند
همچو سگ سر برآستان تو اند
البته از صحت و سقم مسائلی که در این نامه عنوان شده اطلاعی نداریم، و در اینجا صرفاً به بررسی جنبههای تبلیغات استحماری آن خواهیم پرداخت. چون این نامه هم مانند نامههای پاسداراکبر و پاسدارباقی و دیگر زندانیان حکومتی گورکنها به ترویج تبلیغات راست افراطی میپردازد.
نویسندة این نامه خود را «سیده فاطمه» میخواند، و ضمن کوفتن بر طبل آبرو، خانواده، خیانت، خدا، و... و دیگر ترهات ویژة ساواک جمکران از شاهرودی در خواست میکند جهت شاد کردن «دل یک بچه سید سینه سوخته»، یک متهم به قتل عمد را آزاد کند! متهم به قتل، مادر «بچه سید سینه سوخته» است که همسر خود را به دلیل خیانت به قتل رسانده. و چون در قوانین حقوق بشر نسبی حکومت گورکنها، که به تأئید حاجی جواد لاریجانی هم رسیده، قتل ناموسی مجاز است و مرد حق دارد همسر خود را به دلیل خیانت به قتل برساند، پس در راستای فعالیت گروه عبادی جهت «برابری حقوق»، زن هم باید بتواند همسرش را به دلیل خیانت به قتل برساند. این است مسیر واقعی فعالیتهای گروه عبادی: گسترش توحش و حماقت و ذلت در جامعة ایران، البته با تکیه بر مقدسات.
«سیده فاطمه» که از رئیس قوه قضائیه میخواهد قانون را نقض کند، یک دختر پانزده ساله است که زندگی بدون مادرش را نمیتواند تحمل کند، و از زخم زبان فامیل دلش خون است و هر کس به سیده فاطمه میرسد به خاطر جرم مادرش او را تشویق به خودکشی میکند! سیده فاطمه، علاقه فراوانی هم به «حفظ آبرو» دارد و خلاصة مطلب ایشان در 15 سالگی هنوز قادر نیستند در حد یک کودک 5 ساله بدانند که هر چه دوست دارند نمیتوانند داشته باشند! در هر حال، اگر فردی به نام «اکرم مهدوی» وجود خارجی داشته و به جرم قتل در زندان باشد، نامة «سیده فاطمه» از تولیدات اصیل نامه نویس ساواک است که بجز ترویج حماقت و تقدس و زبان ابتذال هیچ هدفی را دنبال نمیکند. شاید بهتر باشد ساواک جمکران هم به پیروی از فرمان رهبری به «نوآوری» پرداخته روش نامهنگاریهای ابلهانة خود را کمی تغییر دهد. چون گذشته از همة مطالب مضحکی که در این نامه مطرح شده و دلیلی نمیبینیم که وقت این وبلاگ را به آنها اختصاص دهیم، در یک کشور متمدن که قوانین الهی حاکم نیست، سرپرستی یک دختر جوان را به یک قاتل واگذار نمیکنند. بگذریم! و بپردازیم به گفتگوی غیرمستقیم گورکنها با گاوچرانها، یا گفتگوی توحشها.
همچو سگ قصد نان ما دارند
گربهگانی که گرد خوان تو اند
نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا، که هنوز در رؤیای خوش جنگ زرگری با گورکنها فرورفته، و به همین نسبت ما ملت را احمق پنداشته، طی سخنانی در اسرائیل اعلام داشت، اگر آمریکا به ایران حمله کند مردم از رهبران حکومت اسلامی حمایت خواهند کرد. صدای آمریکا هم این قصة خاله سوسکه را منتشر کرده، چرا که بوقهای سازمان سیا که از همه چیز در همه جا اطلاع دارند، و اگر پشهای در قطب جنوب به آبهای خلیج فارس نگاه کند، بلافاصله از آنچه در ذهناش میگذرد مطلع شده و منظورش را کشف میکنند، هنوز نمیدانند که ما ملت میدانیم اگر آمریکا به کشورمان حمله کند، فقط جهت تقویت حکومت پوسیدة اسلامی است. اگر نه دلیلی نداشت که سفیر گورکنها در مسکو، اعضای کمیسیون امنیت ملی در مجلس جمکران، و سخنگوی وزارت امورخارجة گورکنها با «گوردون جاندرو»، سخنگوی کاخ سفید علناً همصدا شوند و با «تضمین امنیتی» از سوی آمریکا به ایران مخالفت کنند، و «صدای آمریکا» هم مخالفت گورکنها را با تضمین امنیتی «تیتر» فرماید!
یا چو سگ پای آدمی گیرند
همچو سگ سر بر آستان تو اند
این همسرائیها نتیجة فروپاشی اتحادجماهیر شوروی است که دست آمریکا و نوکران ضدآمریکائیاش را در ایران اینچنین رو کرده. در نتیجه، «نانسی پلوسی» کور خوانده! اگر فرضاً آمریکا به ایران حمله کند، هیچکس جز نوکران آمریکا در جمکران از حکومت دستنشاندة استعمار حمایت نخواهد کرد. همچنانکه مخالفت پادوهای سازمان سیا با «تضمین امنیتی به ایران» به جرج بوش و نانسی پلوسی امکان داده که از اسرائیل زبان به تهدید ملت ایران بگشایند، و خواستار حفظ گزینة تهاجم نظامی به کشورمان شوند. تا به این ترتیب، نوکران آمریکا در ایران بتوانند همچنان با استفاده از ابزار «شرایط ویژه» زمینة چپاول منطقه را برای گاوچرانها حفظ کنند.
ای به دستار و به جبه گشته اندر دین امام
ترک دنیا کن که نبود جبه و دستار دین
ای لقب گشته فلانالدینوالدنیا تو را
ننگ دنیائی و از نام تو دارد عار دین
هنوز سخنان جرج بوش در مورد «قوم برگزیده» به پایان نرسیده بود، که اکبر بهرمانی خود را به خوزستان رساند تا ضمن یادآوری روزهای «خوش» جنگ با عراق، که برای قبیلة خمینی و رفسنجانی و دیگر گورکنها «نعمت الهی» بود، «شرایط ویژه» را در اهواز اعلام کند! حنازرچوبه مورخ 29 اردیبهشت ماه که اظهارات اکبر بهرمانی را منتشر کرده مینویسد، حاج اکبر از دوران «بینظیر» جنگ سخن گفتند. بله ایشان در حالیکه انگشت کوچکة دست راستشان را از زیر لباده به سوی دریای خزر گرفته بودند، تا کسی متوجه نشود، ضمن اشاره به «نعمتالهی»، «دشمن» را نشان دادند و گفتند دشمن، چشم طمع به خوزستان دوخته. حاج اکبر همچنین ادعا کردند در دوران هشتسالة «نعمت الهی»، که میرحسین موسوی نفت را بشکهای 9 دلار حراج کرده بود، و با اجازة آمریکا به چند برابر قیمت از اسرائیل اسلحه ابتیاع میکرد، شرق و غرب، مجاهدین خلق، ستون پنجم و «چند تا نقطه» در برابر حاج اکبر ایستادند، و جوانان با ایمان دشمن کذا را به عقب راندند. البته حاج اکبر فراموش کرده بگوید که برای جوانان اسلحة اسرائیلی و آمریکائی ابتیاع کرده، و همانطورکه جوانان، با یک کلید پلاستیکی برگردن، در حال عقب راندن دشمن بودند و خمینی دجال عربده میزد:
«جنگ نعمت الهی است، اگر این جنگ 20 سال هم طول بکشد ما ایستادهایم»
جنگ رو به پایان داشت. در واقع به محض اینکه میکائیل گورباچف در ماه دسامبر سال 1987 در ایالات متحد رسماً اعلام داشت که اتحاد جماهیرشوروی سربازاناش را از افغانستان خارج خواهد کرد، جنگ پایان یافته بود. با این وجود پارس کردن خمینی دجال و دیگر مزدوران کارخانة رجاله پروری، به ویژه علیخامنهای و اکبر بهرمانی فروکش نکرد، و ملایان عملیات گستردة تهاجمی علیه عراق را همچنان ادامه دادند. در تاریخ 14 آوریل 1988، اتحادجماهیر شوروی توافقنامههائی با آمریکا، پاکستان و افغانستان امضاء کرد که به موجب آن این کشورها تعهد کردند به محض خروج نظامیان شوروی از افغانستان کمکهای خود به شورشیان افغان را قطع خواهند کرد. شورویها در تاریخ 15 ماه مه سال 1988 خروج از افغانستان را آغازکردند. ولی ایالات متحد، انگلستان و فرانسه از طریق پاکستان جنگ داخلی در افغانستان به راه انداختند، تا سرانجام در دوران نکبتبار ریاست جمهوری کلینتون، ملاعمر، بدیل سنی مذهب خمینی را در افغانستان به حکومت برسانند. اما علیرغم خروج ارتش سرخ از افغانستان، حکومت اسلامی همچنان جنگ با عراق را ادامه میداد، چرا که تداوم این جنگ همچنانکه میدانیم منافع ناتو را در منطقه حفظ میکرد و اکبرهاشمی و تولهاکبرها، به همراه صادق طباطبائی به دریافت پورسانتاژ واردات اسلحه اشتغال داشتند.
این جنگ استعماری که تاراج ملت و تخریب کشور ایران را گسترش میداد، به دهان حاج اکبر چنان شیرین آمده که هنوز در حسرت آنروزها از ته دل «آه» میکشد. گورکنها آنقدر به جنگ ادامه دادند تا یک فروند هواپیمای مسافربری ایران هدف موشک قرار گرفت و بیش از سیصد سرنشین آن کشته شدند! تنها در این مقطع بود که اربابان خمینی دجال متوجه شدند، ادامة «نعمتالهی» دیگر ممکن نیست، و در تاریخ 19 اوت 1988 دهنة رهبرکبیر انقلاب را محکم کشیدند. و اینچنین بود که سازمان سیا «شرایط ویژه» را جایگزین «نعمتالهی» فرموده، حاج اکبر سازندگی را مأمور دمیدن در شیپور مقدس «شرایط ویژه» کرد.
همانطور که گفتیم دم مسیحائی جرج بوش در منطقه روح تازهای به کالبد الاغ مردههای جمکران دمیده. میدانیم که جرج بوش «دم مسیحائی» دارد که با رایحة ویسکی در هم آمیخته و همین امر نه تنها به الاغ مردة «لازار»، که به سردار اکبر هم جان تازهای بخشید، و ایشان را کمی هم مست کرده به هذیان گفتن انداخت. حاج اکبر که برای یک دیدار سه روزه وارد خوزستان شده، اکتشافات مستانهای کردهاند. از جمله اینکه دانشگاه گندیشاپور مرکز علمای «شیعه» بوده! بنابر ادعای ایشان گویا معرکة تشیع که با شیخ صفیالدین در اردبیل به راه افتاد، و بعدها به قزوین و اصفهان رسید، همزمان در گندی شاپور هم استقرار یافت.
البته این چرندیاتی است که سید مهدی خاموشی برای حاج اکبر نقل میکند تا وی در استان سنینشین خوزستان، از افتخارات موهوم تشیع داد سخن دهد؛ منطقة سنینشین را مرکز علمای تشیع بخواند و همزمان، درگیریهای استان خوزستان را هم به «دشمن» نسبت دهد. این پدرسوختگیها ویژة رمالان شیعیمسلک و نانخور کارخانة رجاله پروری است. اکبر بهرمانی در ادامة بیانات مستانة خود، به اقدامات وسیع عمرانی در دوران سازندگی نیز اشاراتی دارد. البته اگر حاج اکبر فراموش کرده، ما میدانیم که دوران سازندگی در واقع دوران تخریب اقتصادی و تهدید اجتماعی بود. ولی فعلة فاشیسم واقعیتها را همواره واژگونه مینمایانند. به همین دلیل اکبر بهرمانی، صدها هزار جوان ایرانی را که در جنگ با عراق کشته شدند تا حاج اکبر و تولههایاش به چپاول بپردازند، «سرمایة معنوی» خوانده.
واما مهمترین بخش سخنان رفسنجانی آنجاست که میفرماید، خوزستان میتواند به نخستین قطب تولیدات کشاورزی در ایران تبدیل شود! بله، نه تنها خوزستان که بسیاری از مناطق ایران «میتوانند» به قطبهای تولیدات کشاورزی تبدیل شوند، اشکال اینجاست که سیاست آمریکا چنین نمیخواهد و نوکراناش در حکومت اسلامی بجز پیروی از سیاستهای ارباب هیچ راهی ندارند. همچنانکه در این سهدهه، به ویژه دردوران «سازندگی» حاج اکبر، کاهش تولیدات کشاوزری را شاهد بودیم. البته نظر حاج اکبر این است که ایشان خوزستان را به سوی «توسعه» و «پیشرفت» رهنمون شدهاند. چون اگر رفسنجانی خوزستان را به راه راست هدایت نمیکرد، خوزستان گمراه میشد و در وضعیت فعلی قرار نمیگرفت! خوشبختانه با رهنمودهای پیامبرگونة اکبر بهرمانی خوزستان پیشرفت کرد! البته مقصودشان پیشرفتهای «معنوی» باید باشد که همچون «استقلال» و «عظمت» حکومت اسلامی به چشم دیده نمیشود. هاشمی ضمن تأکید بر اینکه «چشمان حریص به ایران خیره شده»، ادعا کرده، پس از پایان جنگ، عراق صد میلیارد دلار به ایران غرامت پرداخت:
«[رفسنجانی] شناخته شدن عراق به عنوان شروع کنندة جنگ تحمیلی [...] و پرداخت غرامت به میزان 100 میلیارد دلار به ایران را نشانة مقاومت و ایستادگی جوانان این مرزو بوم در مقابل تجاوز و جنایت عنوان کرد. وی افزود چشمان بسیار حریص به ایران خیره شده [...]»
بله اینروزها، «مرز و بوم» اهمیت فراوان یافته، چون به پیشنهاد حجتالاسلام مکفال، قرار است همة «مفاهیم» مدرن که دینی شده بودند، «بومی» شوند. بگذریم و بازگردیم به غرامت جنگ! ما که به یاد نداریم چنین غرامتی پرداخت شده باشد. ولی میدانیم خسارت جنگ به مراتب از صد میلیارد دلار بیشتر است. شاید حاج اکبر به دلیل عادت به دریافت پورسانتاژ، مقداری از غرامت جنگ را نیز به جیب گشادش سرازیر فرموده. ولی اینبار در دزدی بیتالمال گویا زیادهروی کرده! چون «وزارتخانة چرتکة» گورکنها خسارت جنگ را بدون درنظر گرفتن تلفات انسانی، 400 میلیارد دلار برآورد میکند، چرا که تلفات انسانی، یعنی همان «سرمایة معنوی» مورد اشارة اکبر بهرمانی، ارزش مادی ندارد! ولی طبق آمار فرنگستان، خسارت ما از «نعمت الهی»، هزار میلیارد دلار برآورد شده بود. ظاهراً 900 میلیارد دلار مابهالتفاوت غرامت را حاج اکبر سازندگی در مسیر تهران به خوزستان گم کردهاند! شاید همان چشمان حریص 900 میلیارد دلار کذا را بلعیده باشد. ولی از حق نگذریم، حریصترین چشمی که به ایران خیره شده، چشم دین فروشان و دین پرستان است که پیکر به خون خفتة قرآن را در حومة بغداد مییابند.
جرج بوش دیروز اعلام کرد ملت ایران شایستة زندگی بهتری است. ما هم با «مستر» پرزیدنت کاملاً موافقیم. به همین دلیل از ایشان و اربابانشان در پنتاگون میخواهیم، سوپر مارکت «توهین به مقدسات» را تعطیل کرده، نوکران خود را از کشور ما خارج کنند و با خود به ینگهدنیا ببرند!
هیچکس را نماند آسایش
تا چنین ناکسان کسان تو اند
همچو سگ قصد نان ما دارند
گربهگانی که گرد خوان تو اند
یا چو سگ پای آدمی گیرند
همچو سگ سر برآستان تو اند
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت