پس از مزدک!
...
چند بیتی که در «حکایت بط» در وبلاگ دیروز آوردیم، برگرفته از نسخة «منطقالطیر» بود که به کوشش دکتر «گوهرین» گردآوری شده. این کتاب که در سال 2536 توسط «بنگاه ترجمه و نشر کتاب» انتشار یافت یکی از غنیترین نسخههای منطقالطیر است که در آن فرهنگ واژهها، توضیح مفاهیم، مضامین، حکایات و ارجاعات قرآنیشان وجود دارد. برخلاف نسخههای مثنوی معنوی و دیوان شمس تبریز از انتشارات امیرکبیر! در مثنوی معنوی نسخة «نیکلسون» هیچ وجود ندارد به جز یک فهرست! دیوان شمس تبریزی، با مقدمة حضرت استاد فروزانفر فقط یک واژهنامه دارد که به نظر میرسد از تحقیقات دکتر گوهرین به «عاریت» گرفته شده باشد، چون استاد فروزانفر بیش از آنکه اهل علم و فرهنگ باشند، اهل محفل خاصی بودند که امثال احسان نراقی و روضه خوانهای بسیاری افتخار عضویت آنرا دارند.
در هر حال در این سه دهه که از انقلاب کبیر ژنرال هویزر میگذرد، نه در دانشگاه و نه در حوزههای علمیة «نظام الهی» که مظهر جهل و توحشاند، حتی یک نسخة قابل قبول از مثنوی یا دیوان شمس، که حداقل در حد نسخة «منطقالطیر» دکتر گوهرین باشد انتشار نیافته. البته جای هیچ تعجبی نیست. وقتی تلاشهای «فرهنگی» حکومت مستقل اسلامی به انتشار خاطرات پروین غفاری آنهم از زبان الکن و مبتذل سعید امامیها محدود شود، مسلم است که علمای دانشمند و با فرهنگ حوزههای «جهلیه» به جز صیقل دادن مزخرفات علامه مجلسی یا بازنویسی چرندیات مطهری و خمینی قادر به انجام کار دیگری نباشند. بالاخره در مملکتی که اکبر بهرمانی حجتالاسلام میشود و خمینی آیتالله، نباید در انتظار ارتقاء فرهنگی باشیم. چون «فرهنگ» این حکومت را سازمان سیا «تعریف» میکند، و رسانهها نیز دست در دست دولت و سردار رادان این «فرهنگ» را ارتقاء میدهند، و از نظر اینان «فرهنگ» از چکمة خانمها و آرایش موی آقایان فراتر نمیرود.
البته بدبین نباشیم، سردار رادان به تنهائی بار سنگین ارتقاء فرهنگی در حکومت اسلامی را بر دوش نمیکشند. سازمانهای استحماری اسلامی که مثل قارچ از زمین میرویند در ارتقاء فرهنگ این مرزپرگهر فعالانه شرکت دارند. به عنوان نمونه، «کانون نغمههای نورانی قرآن کریم» که یکی از شاخههای فرعی سازمان استحماری تبلیغات اسلامیاست، از دولت بودجه دریافت میکند تا ظرف سه سال به دختران «روخوانی و روانخوانی قرآن» را بیاموزد. حنازرچوبه، مورخ 20 خردادماه سالجاری خبر این فعالیت فرهنگی را با کد 69606، تحت عنوان «غنیسازی اوقات فراغت نوجوانان در هویت بخشی آنان موثر است» انتشار داده. حنازرچوبه، با خدیجه کبیری، مسئول «هویت بخشی» به نوجوانان در «کانون» قزوین گفتگوئی ترتیب داده و خدیجه خانم تحت تأثیر تبلیغات گورکنها برای غنیسازی اورانیوم طی بیانات مستدل و کشکی خود فرمودهاند، اهداف کانون کذا غنیسازی اوقات فراغت جوانان است!
بله اگر نوجوانان ایران طی سه سال یاد بگیرند که آیات بیسروته قرآن را «روان» بخوانند، هم امثال خدیجه کبیریها «غنی» میشوند، هم فرهنگ ایران به فقر بیشتری دچار خواهد شد و خدیجهها از این بابت میتوانند هر چه بیشتر «غنی» شوند. که گفتهاند، «تا ابله در جهان هست، مفلس در نمیماند.» در کشوری که زبان فارسی اینچنین به ابتذال و فقر کشیده شده، دولت بجای تدریس ادبیات غنی فارسی در مدارس، با تمام قوا به رشد لانههای استعمار فرهنگی اهتمام میورزد. این دولت از یک سو با سرکوب پیوسته و تقسیم جامعه به دو بخش زنانه و مردانه از ایجاد ارتباط اجتماعی جلوگیری میکند، و از سوی دیگر جوانان و نوجوانان را به سوی مسجد و حسینیه و کانون قرآن و دیگر مراکز استحماری سوق میدهد. هدف از اعمال چنین سیاستی راندن نوجوانان به دامان خانواده است. چرا؟ چون به این ترتیب دامنة سرکوب، به ویژه سرکوب زنان گسترش مییابد.
چرا که در حکومت عصرحجر، فرزندان جزو اموال والدین به شمار میروند و بر پایة این «دینمبین»، صاحب مال و جان فرزند، پدر است! در چنین شرایطی بدرفتاری و سوءاستفاده از فرزند حق مسلم پدر به شمار میرود و هیچ دادگاهی در حکومت اسلامی نمیتواند فرزند را از قیمومت پدر و مادر ناشایست خارج کرده تحت قیمومت دیگری قرار دهد. چون خانواده، به ویژه پدر خانواده «تقدس» دارد، و بهشت هم که میدانیم «زیر پای مادران» افتاده! و خلاصة مطلب در این نگرش ضدانسانی، فرزند به پدرومادر خود بدهکار است! حال آنکه در واقع پدرومادر در مقابل فرزند مسئولیت دارند! ولی از آنجا که در قاموس فاشیسم، واژگون نمائی از امور روزمره به شمار میرود، در حکومت امام سیزدهم، فرزند برای حفظ پدر و مادر باید از جان خود نیز بگذرد. گویا شیخ مسعود بهنود جهت تبلیغ چنین برداشت احمقانهای یک فیلم هم ساخته بودند. میدانیم که شیخ مسعود مانند طلاب همهکاره است! بگذریم و بازگردیم به برنامههای فرهنگی خدیجه کبیری برای نوجوانان بینوای ایران.
خدیجه کبیری مانند همة تبلیغاتچیهای استحمار و دست پروردگان حوزههای جهل و تعصب میپندارد که «هویت انسان» با ورد خواندن تعیین میشود، و یا هویت همان هویج است که معرف «خرگوشیات» خرگوش است، و اگر خرگوشی هویج نخورد سگ شکاری میشود. ایشان جهت «رشد» و «بالندگی استعداد» نوجوانان ایران نسخة مفصلی نوشته، و اهداف کانون کذا را چنین شرح میدهند:
«ایجاد زمینة مناسب برای رشد و بالندگی استعدادها و غنیسازی اوقات فراغت جوانان[...]»
البته فعالیت چنین کانونی، در شرایط فعلی جامعة ایران خود غنیمتی است. در فهرست اهداف این کانون، برای دانش آموزان دختر استان قزوین در تابستان به جز آموزش قرآن، امکانات ورزشی و علمی نیز پیشبینی شده. و با توجه به وضع اسفبار جامعة ایران آنهم در شهرستانها، شرکت در این فعالیتها بهتر از زل زدن به برنامههای مبتذل تلویزیونهای ماهوارهای است، و میتواند به دانشآموزان دختر که بدون اجازة پدر حق خروج از خانه را ندارند و تعطیلات تابستان را در آرزوی باز شدن مدرسه سپری میکنند، امکان خروج از زندان «خانوادگی» را بدهد. ولی اشکال عمده این است که دولت جمکران هیچ خانوادهای را موظف به فرستادن فرزندان خود به کانون خانم کبیری نخواهد کرد. به عبارت دیگر امروز هم گرفتاری نوجوانان ایران همان است که جوانان در دوران پهلوی با آن روبرو بودند: اعمال قدرت و اختیار بیحد و مرز خانواده بر فرزندان که دولت هم برآن چشم میبندد. چرا که سرکوب در خانواده، مکمل سیاست سرکوب حکومت در اجتماع است. به همین دلیل دولت گورکنها و دولتهای پیش از استقرار حکومت اسلامی، همه بر این اصل اساسی تاکید داشته و دارند، که حریم اختیارات «الهی» پدر و مادر نمیباید شکسته شود! کارمندان این دولتها موظف نیستند در چارچوب گسترش یک زمینة فرهنگی، فرزندانشان را به اردوهای تابستانی و یا گردهمائیهای دیگر بفرستند! چون همانطور که گفتیم، «تقدس خانواده» در یک جامعة فاشیسمزده و استعماری همیشه کارساز استعمار خواهد بود.
بسیارند دخترانی که آرزو دارند برای رهائی از زندان خانواده در برنامههای همین کانون خانم کبیری شرکت کنند، و با مخالفت پدر خانواده روبرو میشوند. و البته هیچیک از مدافعان پر شروشور حقوق زنان در جمکران به این موضوع اساسی اهمیتی نمیدهد. در واقع اگر گروههای مدافع حقوق زنان فعالیت خود را بر شکستن «تقدس خانواده» متمرکز کنند، و خواهان نقض «حقوق الهی» پدرومادر بر زندگانی روزمرة فرزندان شوند زمینة حل بسیاری از مسائل اجتماعی در ایران فراهم خواهد شد. چرا که تفویض حقوق الهی به پدرومادر، کودک را برای پذیرش تقدس حکومت در آینده آماده میکند. اساس شخصیت انسان در کودکی شکل میگیرد و اگر ایرانیان نفی سلطه را از دوران کودکی تجربه کنند، و بدانند پدرومادر نه تنها تقدسی ندارند، که در برابر فرزندان خود مسئولیت حقوقی دارند و میباید پاسخگو باشند، این تجربه را به فرزندان خود نیز منتقل خواهند کرد، و دور باطل سرکوب اجتماعی در ایران متزلزل خواهد شد. فراموش نکنیم که نخستین تجربة اجتماعی از «خانواده» آغاز میشود و اگر فعلة فاشیسم با نفی طلاق اینچنین در شیپور «کیان خانواده» میدمند، بیدلیل نیست.
تبلیغات مدافعان تقدس خانواده بر این پایة «منطق ستیز» استوار است که به صرف تولید مثل، پدر و مادر از شایستگی برخوردارند، حال آنکه به هیچ عنوان چنین نیست. وجود پدر و یا مادر ناشایست برای فرزند مخرب است. و ازدواج مجدد به هیچ عنوان رشد و تعالی کودک را خدشهدار نخواهد کرد. البته اینجا روی سخن با جوامع انسانی است، که روابط دو سویه را به رسمیت میشناسند و اطاعت محض از قویتر را نشان بردگی و بندگی میدانند. یادآور شویم که رعایت قانون شامل این بحث نمیشود، چون نظم انسانی اجتماع را «قانون بشری» تضمین میکند و در یک جامعة دمکراتیک همه موظف به رعایت قانون و مقرراتاند. قوانینی که در ارتباط با زمان و مکان تدوین شده. حال آنکه در حکومتهای دینی جهت رعایت قوانین، انسان باید چارچوب واقعیتهای زمان و مکان را رها کرده، در توهم «زمانگریزی» و «مکان ستیزی» قوانین الهی قرار گیرد که مشوق پذیرش سلطه و اطاعت بیچون و چرا هستند. از مطلب دور افتادیم، بازگردیم به ارتقاء فرهنگی در جمکران که سرداران را در تقابل کامل با رهبر فرزانه و وقوقیههای ایشان قرار داده.
میدانیم که چند روزی است جیره خواران کارخانة رجاله پروری در جمکران و در عراق به تظاهرات بر علیه توافقنامة امنیتی عراق و آمریکا مشغولاند، چون همانطورکه گفتیم بازندة اصلی چنین طرحی حاکمیت انگلستان است. به چند دلیل، نخست آنکه ناخدا کلمب باید آرزوی حاکمیت مقتدی صدر و ابراهیم الجعفری و رویای آخوندبازی در عراق را به گور ببرد. دیگر آنکه اشغالگران در هر حال در عراق شکست خوردهاند، ولی از آنجا که زور گاوچرانها از جنتلمنهای نزولخور انگلستان بیشتر است، سنگینی بار شکست بیشتر بر دوش ناخدا کلمب خواهد افتاد. سادهتر بگوئیم در عرصة سیاست هرکه زور بیشتری دارد، حرف آخر را هم خواهد زد. و مسلم است که قدرتهای منطقهای مانند چین، هند و روسیه با طرف قویتر مذاکره میکنند. به همین دلیل همزمان با وقوقیههای جنتی در علفزار و تبلیغات پاسداران سلطنت طلب در «فارسنیوز» در باب مخالفت با طرح امنیتی مذکور از زبان آخوند سیستانی، و تلاش عملة فاشیسم در بازتولید شرایط سالهای 1340 در عراق از طریق کوبیدن بر طبل «کاپیتولاسیون»، کارخانة رجاله پروری ناکام شد! نخست وزیر عراق به جمکران آمد، و ضمن ملاقات با علی بزرگه، و علی کوچیکه یا همان «مرد قدرتمند»، یک توافقنامة همکاری امنیتی بین ایران و عراق با سردار نجار به امضاء رساند! این توافقنامه در شرایطی منعقد شده که حنازرچوبه از قول رهبر فرزانه تیتر زده بود، آمریکا در عراق به آرزوهایاش نخواهد رسید! و خلاصه رهبر فرزانه تلویحاً مخالفت خود را با توافقنامة امنیتی عراق و آمریکا اعلام فرمودند. ولی نه تنها کسی برای سخنان الهی رهبری تره خرد نکرد، که نمایندة ویژة ایشان در شورای امنیت، پاسدار «اللاریجانی» دقیقاً در جهت عکس بیانات مقام معظم سخنان«شیوا» و« آکادمیکی» ایراد کردند.
به گزارش ایسنا، علیکوچیکه، «مرد قدرتمند» جمکران، در ملاقات با نخست وزیر عراق، ضمن دم جنبانی، چرب زبانی و چاپلوسی برای نوریالمالکی، تمام وقوقیههای رهبری، کیهان و دیگر روضه خوانان جمکران را نشنیده گرفته، به نخست وزیر عراق میگوید:
«امنیت عراق امنیت کل منطقه است[...] ایران [..] آماده ارائه هرگونه کمک و همکاری در این زمینه است[...]»
کد خبر 8703ـ 09538، ایسنا
میبینیم که اگر به برکت مزدوری حکومت ایران هنوز تقدس خانواده و پدر شکسته نشده، به دلیل افلاس استعمار، تقدس رهبری، یا پدر حکومت در حال فروپاشی و خرد شدن است. تردیدی نیست که چنین فروپاشیای پشت در خانهها متوقف نخواهد ماند. بیش از پانزده سده از جنبش مزدک میگذرد. مزدک نخستین کسی بود که قدرت روحانیت و بنیاد خانواده را به چالش طلبید. آنروز که زنجیرهای تقدس بگسلد، خواهیم دید که گسترش روابط اجتماعی بنیاد خانواده را در انزوا قرار داده، نوع جدیدی از روابط انسانی را جایگزین روابط توحش قبیلهای خواهد کرد.
...
در هر حال در این سه دهه که از انقلاب کبیر ژنرال هویزر میگذرد، نه در دانشگاه و نه در حوزههای علمیة «نظام الهی» که مظهر جهل و توحشاند، حتی یک نسخة قابل قبول از مثنوی یا دیوان شمس، که حداقل در حد نسخة «منطقالطیر» دکتر گوهرین باشد انتشار نیافته. البته جای هیچ تعجبی نیست. وقتی تلاشهای «فرهنگی» حکومت مستقل اسلامی به انتشار خاطرات پروین غفاری آنهم از زبان الکن و مبتذل سعید امامیها محدود شود، مسلم است که علمای دانشمند و با فرهنگ حوزههای «جهلیه» به جز صیقل دادن مزخرفات علامه مجلسی یا بازنویسی چرندیات مطهری و خمینی قادر به انجام کار دیگری نباشند. بالاخره در مملکتی که اکبر بهرمانی حجتالاسلام میشود و خمینی آیتالله، نباید در انتظار ارتقاء فرهنگی باشیم. چون «فرهنگ» این حکومت را سازمان سیا «تعریف» میکند، و رسانهها نیز دست در دست دولت و سردار رادان این «فرهنگ» را ارتقاء میدهند، و از نظر اینان «فرهنگ» از چکمة خانمها و آرایش موی آقایان فراتر نمیرود.
البته بدبین نباشیم، سردار رادان به تنهائی بار سنگین ارتقاء فرهنگی در حکومت اسلامی را بر دوش نمیکشند. سازمانهای استحماری اسلامی که مثل قارچ از زمین میرویند در ارتقاء فرهنگ این مرزپرگهر فعالانه شرکت دارند. به عنوان نمونه، «کانون نغمههای نورانی قرآن کریم» که یکی از شاخههای فرعی سازمان استحماری تبلیغات اسلامیاست، از دولت بودجه دریافت میکند تا ظرف سه سال به دختران «روخوانی و روانخوانی قرآن» را بیاموزد. حنازرچوبه، مورخ 20 خردادماه سالجاری خبر این فعالیت فرهنگی را با کد 69606، تحت عنوان «غنیسازی اوقات فراغت نوجوانان در هویت بخشی آنان موثر است» انتشار داده. حنازرچوبه، با خدیجه کبیری، مسئول «هویت بخشی» به نوجوانان در «کانون» قزوین گفتگوئی ترتیب داده و خدیجه خانم تحت تأثیر تبلیغات گورکنها برای غنیسازی اورانیوم طی بیانات مستدل و کشکی خود فرمودهاند، اهداف کانون کذا غنیسازی اوقات فراغت جوانان است!
بله اگر نوجوانان ایران طی سه سال یاد بگیرند که آیات بیسروته قرآن را «روان» بخوانند، هم امثال خدیجه کبیریها «غنی» میشوند، هم فرهنگ ایران به فقر بیشتری دچار خواهد شد و خدیجهها از این بابت میتوانند هر چه بیشتر «غنی» شوند. که گفتهاند، «تا ابله در جهان هست، مفلس در نمیماند.» در کشوری که زبان فارسی اینچنین به ابتذال و فقر کشیده شده، دولت بجای تدریس ادبیات غنی فارسی در مدارس، با تمام قوا به رشد لانههای استعمار فرهنگی اهتمام میورزد. این دولت از یک سو با سرکوب پیوسته و تقسیم جامعه به دو بخش زنانه و مردانه از ایجاد ارتباط اجتماعی جلوگیری میکند، و از سوی دیگر جوانان و نوجوانان را به سوی مسجد و حسینیه و کانون قرآن و دیگر مراکز استحماری سوق میدهد. هدف از اعمال چنین سیاستی راندن نوجوانان به دامان خانواده است. چرا؟ چون به این ترتیب دامنة سرکوب، به ویژه سرکوب زنان گسترش مییابد.
چرا که در حکومت عصرحجر، فرزندان جزو اموال والدین به شمار میروند و بر پایة این «دینمبین»، صاحب مال و جان فرزند، پدر است! در چنین شرایطی بدرفتاری و سوءاستفاده از فرزند حق مسلم پدر به شمار میرود و هیچ دادگاهی در حکومت اسلامی نمیتواند فرزند را از قیمومت پدر و مادر ناشایست خارج کرده تحت قیمومت دیگری قرار دهد. چون خانواده، به ویژه پدر خانواده «تقدس» دارد، و بهشت هم که میدانیم «زیر پای مادران» افتاده! و خلاصة مطلب در این نگرش ضدانسانی، فرزند به پدرومادر خود بدهکار است! حال آنکه در واقع پدرومادر در مقابل فرزند مسئولیت دارند! ولی از آنجا که در قاموس فاشیسم، واژگون نمائی از امور روزمره به شمار میرود، در حکومت امام سیزدهم، فرزند برای حفظ پدر و مادر باید از جان خود نیز بگذرد. گویا شیخ مسعود بهنود جهت تبلیغ چنین برداشت احمقانهای یک فیلم هم ساخته بودند. میدانیم که شیخ مسعود مانند طلاب همهکاره است! بگذریم و بازگردیم به برنامههای فرهنگی خدیجه کبیری برای نوجوانان بینوای ایران.
خدیجه کبیری مانند همة تبلیغاتچیهای استحمار و دست پروردگان حوزههای جهل و تعصب میپندارد که «هویت انسان» با ورد خواندن تعیین میشود، و یا هویت همان هویج است که معرف «خرگوشیات» خرگوش است، و اگر خرگوشی هویج نخورد سگ شکاری میشود. ایشان جهت «رشد» و «بالندگی استعداد» نوجوانان ایران نسخة مفصلی نوشته، و اهداف کانون کذا را چنین شرح میدهند:
«ایجاد زمینة مناسب برای رشد و بالندگی استعدادها و غنیسازی اوقات فراغت جوانان[...]»
البته فعالیت چنین کانونی، در شرایط فعلی جامعة ایران خود غنیمتی است. در فهرست اهداف این کانون، برای دانش آموزان دختر استان قزوین در تابستان به جز آموزش قرآن، امکانات ورزشی و علمی نیز پیشبینی شده. و با توجه به وضع اسفبار جامعة ایران آنهم در شهرستانها، شرکت در این فعالیتها بهتر از زل زدن به برنامههای مبتذل تلویزیونهای ماهوارهای است، و میتواند به دانشآموزان دختر که بدون اجازة پدر حق خروج از خانه را ندارند و تعطیلات تابستان را در آرزوی باز شدن مدرسه سپری میکنند، امکان خروج از زندان «خانوادگی» را بدهد. ولی اشکال عمده این است که دولت جمکران هیچ خانوادهای را موظف به فرستادن فرزندان خود به کانون خانم کبیری نخواهد کرد. به عبارت دیگر امروز هم گرفتاری نوجوانان ایران همان است که جوانان در دوران پهلوی با آن روبرو بودند: اعمال قدرت و اختیار بیحد و مرز خانواده بر فرزندان که دولت هم برآن چشم میبندد. چرا که سرکوب در خانواده، مکمل سیاست سرکوب حکومت در اجتماع است. به همین دلیل دولت گورکنها و دولتهای پیش از استقرار حکومت اسلامی، همه بر این اصل اساسی تاکید داشته و دارند، که حریم اختیارات «الهی» پدر و مادر نمیباید شکسته شود! کارمندان این دولتها موظف نیستند در چارچوب گسترش یک زمینة فرهنگی، فرزندانشان را به اردوهای تابستانی و یا گردهمائیهای دیگر بفرستند! چون همانطور که گفتیم، «تقدس خانواده» در یک جامعة فاشیسمزده و استعماری همیشه کارساز استعمار خواهد بود.
بسیارند دخترانی که آرزو دارند برای رهائی از زندان خانواده در برنامههای همین کانون خانم کبیری شرکت کنند، و با مخالفت پدر خانواده روبرو میشوند. و البته هیچیک از مدافعان پر شروشور حقوق زنان در جمکران به این موضوع اساسی اهمیتی نمیدهد. در واقع اگر گروههای مدافع حقوق زنان فعالیت خود را بر شکستن «تقدس خانواده» متمرکز کنند، و خواهان نقض «حقوق الهی» پدرومادر بر زندگانی روزمرة فرزندان شوند زمینة حل بسیاری از مسائل اجتماعی در ایران فراهم خواهد شد. چرا که تفویض حقوق الهی به پدرومادر، کودک را برای پذیرش تقدس حکومت در آینده آماده میکند. اساس شخصیت انسان در کودکی شکل میگیرد و اگر ایرانیان نفی سلطه را از دوران کودکی تجربه کنند، و بدانند پدرومادر نه تنها تقدسی ندارند، که در برابر فرزندان خود مسئولیت حقوقی دارند و میباید پاسخگو باشند، این تجربه را به فرزندان خود نیز منتقل خواهند کرد، و دور باطل سرکوب اجتماعی در ایران متزلزل خواهد شد. فراموش نکنیم که نخستین تجربة اجتماعی از «خانواده» آغاز میشود و اگر فعلة فاشیسم با نفی طلاق اینچنین در شیپور «کیان خانواده» میدمند، بیدلیل نیست.
تبلیغات مدافعان تقدس خانواده بر این پایة «منطق ستیز» استوار است که به صرف تولید مثل، پدر و مادر از شایستگی برخوردارند، حال آنکه به هیچ عنوان چنین نیست. وجود پدر و یا مادر ناشایست برای فرزند مخرب است. و ازدواج مجدد به هیچ عنوان رشد و تعالی کودک را خدشهدار نخواهد کرد. البته اینجا روی سخن با جوامع انسانی است، که روابط دو سویه را به رسمیت میشناسند و اطاعت محض از قویتر را نشان بردگی و بندگی میدانند. یادآور شویم که رعایت قانون شامل این بحث نمیشود، چون نظم انسانی اجتماع را «قانون بشری» تضمین میکند و در یک جامعة دمکراتیک همه موظف به رعایت قانون و مقرراتاند. قوانینی که در ارتباط با زمان و مکان تدوین شده. حال آنکه در حکومتهای دینی جهت رعایت قوانین، انسان باید چارچوب واقعیتهای زمان و مکان را رها کرده، در توهم «زمانگریزی» و «مکان ستیزی» قوانین الهی قرار گیرد که مشوق پذیرش سلطه و اطاعت بیچون و چرا هستند. از مطلب دور افتادیم، بازگردیم به ارتقاء فرهنگی در جمکران که سرداران را در تقابل کامل با رهبر فرزانه و وقوقیههای ایشان قرار داده.
میدانیم که چند روزی است جیره خواران کارخانة رجاله پروری در جمکران و در عراق به تظاهرات بر علیه توافقنامة امنیتی عراق و آمریکا مشغولاند، چون همانطورکه گفتیم بازندة اصلی چنین طرحی حاکمیت انگلستان است. به چند دلیل، نخست آنکه ناخدا کلمب باید آرزوی حاکمیت مقتدی صدر و ابراهیم الجعفری و رویای آخوندبازی در عراق را به گور ببرد. دیگر آنکه اشغالگران در هر حال در عراق شکست خوردهاند، ولی از آنجا که زور گاوچرانها از جنتلمنهای نزولخور انگلستان بیشتر است، سنگینی بار شکست بیشتر بر دوش ناخدا کلمب خواهد افتاد. سادهتر بگوئیم در عرصة سیاست هرکه زور بیشتری دارد، حرف آخر را هم خواهد زد. و مسلم است که قدرتهای منطقهای مانند چین، هند و روسیه با طرف قویتر مذاکره میکنند. به همین دلیل همزمان با وقوقیههای جنتی در علفزار و تبلیغات پاسداران سلطنت طلب در «فارسنیوز» در باب مخالفت با طرح امنیتی مذکور از زبان آخوند سیستانی، و تلاش عملة فاشیسم در بازتولید شرایط سالهای 1340 در عراق از طریق کوبیدن بر طبل «کاپیتولاسیون»، کارخانة رجاله پروری ناکام شد! نخست وزیر عراق به جمکران آمد، و ضمن ملاقات با علی بزرگه، و علی کوچیکه یا همان «مرد قدرتمند»، یک توافقنامة همکاری امنیتی بین ایران و عراق با سردار نجار به امضاء رساند! این توافقنامه در شرایطی منعقد شده که حنازرچوبه از قول رهبر فرزانه تیتر زده بود، آمریکا در عراق به آرزوهایاش نخواهد رسید! و خلاصه رهبر فرزانه تلویحاً مخالفت خود را با توافقنامة امنیتی عراق و آمریکا اعلام فرمودند. ولی نه تنها کسی برای سخنان الهی رهبری تره خرد نکرد، که نمایندة ویژة ایشان در شورای امنیت، پاسدار «اللاریجانی» دقیقاً در جهت عکس بیانات مقام معظم سخنان«شیوا» و« آکادمیکی» ایراد کردند.
به گزارش ایسنا، علیکوچیکه، «مرد قدرتمند» جمکران، در ملاقات با نخست وزیر عراق، ضمن دم جنبانی، چرب زبانی و چاپلوسی برای نوریالمالکی، تمام وقوقیههای رهبری، کیهان و دیگر روضه خوانان جمکران را نشنیده گرفته، به نخست وزیر عراق میگوید:
«امنیت عراق امنیت کل منطقه است[...] ایران [..] آماده ارائه هرگونه کمک و همکاری در این زمینه است[...]»
کد خبر 8703ـ 09538، ایسنا
میبینیم که اگر به برکت مزدوری حکومت ایران هنوز تقدس خانواده و پدر شکسته نشده، به دلیل افلاس استعمار، تقدس رهبری، یا پدر حکومت در حال فروپاشی و خرد شدن است. تردیدی نیست که چنین فروپاشیای پشت در خانهها متوقف نخواهد ماند. بیش از پانزده سده از جنبش مزدک میگذرد. مزدک نخستین کسی بود که قدرت روحانیت و بنیاد خانواده را به چالش طلبید. آنروز که زنجیرهای تقدس بگسلد، خواهیم دید که گسترش روابط اجتماعی بنیاد خانواده را در انزوا قرار داده، نوع جدیدی از روابط انسانی را جایگزین روابط توحش قبیلهای خواهد کرد.
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت