جمعه، خرداد ۱۷، ۱۳۸۷


دین مبین «سبز»!

...
در توضیح وبلاگ «نرخ کوری» تأکید می‌کنیم، شرط لازم و کافی برای منطقی بودن هر استدلال این است که خارج از هرگونه «احساسات» و «ابهام» قرار گیرد. در این راستا هر استدلالی که بر منطق استوار نباشد «توجیه» به شمار خواهد رفت. بر خلاف متفکرین جمکران که جهت «توجیه» دین مبین و وصله پینه کردن آن به مفاهیم مدرن، نیازمند تکرار طوطی‌وار نظریات فلاسفة غرب‌اند تا مخاطب را تحت تأثیر معلومات نداشتة خود قرار دهند، ما به ارائة نمونه‌های ملموس اکتفا می‌کنیم تا مطلب برای کسانی هم که با چارچوب فلسفی مفاهیم مدرن آشنائی ندارند روشن شود. از این‌جهت مطلب را با بررسی «شعار پوچ» آغاز می‌کنیم، که بهترین ابزار فاشیست‌هاست. و با تکیه بر حکایت همان درویش که به گدائی به در خانه‌ای رفت، و هر چه طلب کرد، صاحبخانه پاسخ ‌داد که ندارد، می‌گوئیم، «اسلام» در مقام یک نظریة سیاسی به همان خانة خالی شباهت دارد. چرا؟

چون خانه محل زندگی انسان است، و ویژگی محل زندگی انسان وجود حداقل مایحتاج، آب، خوراک و پوشاک در آن است. در غیر اینصورت مکان فوق به درد «زیستن» نخواهد ‌خورد، به گفتة همان درویش خردمند در مثنوی، جای «ریستن» است نه «زیستن»! در همین راستا آندسته از گروه‌های سیاسی که «انسان» را محور اصلی مطالبات خود قرار نمی‌دهند، مانند فاشیست‌ها یا طرفداران حکومت‌ الهی، «انسان‌ستیز‌اند». ویژگی نظریة انسان‌ستیز این است که پویائی «انسان» در «زمان» و «مکان» مشخص را نفی می‌کند. به عبارت دیگر، ‌ نظریة «ا‌نسان‌ستیز» همچون فاشیسم، روی به گذشته‌های افسانه‌ای و مقدس دارد، و ادعا می‌کند گذشته، «الگوی آینده» است!

پیشتر گفتیم که «الگوسازی» در هر حال یک شیوة فاشیستی است چون «فردیت» را نفی می‌کند، و سعی دارد افراد را مانند گلة گوسفند، «یک شکل» و «یک صدا» کند. این روشی است که طی سه دهة اخیر با استقرار حکومت اسلامی در ایران به اوج خود رسیده و مردگان مقدس، چون فاطمه و علی و حسین الگوی مردمان زنده در هزارة سوم شده‌اند. و تعجبی ندارد که مطالبات استعمار نیز دقیقاً در همین راستا باشد. امروز در نماز علفزار، آخوند جنتی ضمن تأکید بر این الگوهای مقدس، ضمن نشان دادن گوشه چشمی به «مسیحیت»، یادی هم از «حضرت مریم» کرده و می‌گوید، ‌ در جهان زنی برتر از فاطمه وجود ندارد. بله، این روزها نماز علفزار صحنة انتخاب زن شایستة جهان شده.

نامزدهای نامرئی مسابقة زن شایسته، یکی پس از دیگری از برابر آخوند جنتی و اراذل حاضر در صحنه عبور می‌کنند و بابت هر ظلمی که بر آنان روا شده، «امتیاز» می‌‌گیرند. چرا که در اسلام مردم هر چه توحش بیشتری متحمل ‌شوند، شایسته‌تراند، و امتیاز بیشتری از خدواند خواهند گرفت! البته خداوند چون نمی‌تواند مستقیماً این مهملات را به مردم بگوید، آخوند جماعت را واسطه قرار داده تا از زبان وی مطالبات استعمار از ما ملت را به زبان آورند. جنتی، الگوی زن را در همین راستا به ما معرفی می‌کند، مریم، فاطمه، و همة کسانی که در «بی‌بی‌گوزک‌های» ادیان ابراهیمی جهت رونق دکان شیادی روحانی جماعت «تقدس» یافته‌اند. و در این میان فاطمه، «زن برتر» در مرام گورکن‌هاست. برتری فاطمه به این دلیل است که پدرش ادعای پیامبری داشت و پس از مرگ پدر از غصه دق فرمودند. از این گذشته، فاطمه که در 9 سالگی ازدواج کرده «مادر» هم بوده، و فرزندانی مثل دستة گل به صحرانشینان حجاز تحویل داده، به ویژه فرزندی چون حسین، که مانند پدر و پدربزرگ محترم شیفتة قدرت بود، و عاشق خلافت، و از همین رو خلافت را ارث پدری خود می‌پنداشت.

بله، این «زن برتر»، منتخب سیاست استعماری، مانند گورکن‌ها نگران «آیندة اسلام» بود، و مانند اکثر زنان جوامع سنتی شیفته و شیدای پدر‌شان. به گفتة آخوند جنتی، فاطمه علاقه زیادی به بخشش در راه خداوند و تلاوت آیات قرآن هم داشته! البته می‌دانیم که در آن زمان هنوز قرآن وجود خارجی نداشته که فاطمه به مطالعة آن بپردازد، ولی سید مهدی خاموشی که «وق‌‌وقیه‌های» جمعه را سر هم می‌کند، می‌پندارد قرآن در جلد زرکوب در چاپخانة الهی در چند هزار جلد منتشر شده بود، و در دسترس عموم قرار داشت، و در دبستان‌های صدر اسلام هم تدریس می‌شد. از اینرو حضرت فاطمه، «زن برتر» آنرا در دبستان فراگرفته بودند. چون زن برتر همانطورکه می‌دانیم در 9 سالگی ازدواج می‌کنند، و در 16 سالگی به دلیل قدرت طلبی همسر محترم‌اشان مصدوم شده، پس از چند روز دارفانی را وداع می‌گویند.

طبق روایات شیعی مسلکان،‌ حکایت از این قرار است که پس‌ از مرگ محمد، طبق رسوم قبائل عرب خلافت به ابوبکر می‌رسید، چون از همه مسن‌تر بود! علاوه بر این ابوبکر از سران قبیله و پدر عایشه همسر پیامبر نیز به شمار می‌رفته. ولی گویا علی حاضر به بیعت با ابوبکر نبوده، و عمر جهت وادار کردن وی به این بیعت، به زور وارد خانة علی شده آنحضرت را با پس‌گردنی به حضور ابوبکر می‌برد. می‌گویند در گیرودار جنگ قدرت چند استخوان فاطمه هم می‌شکند و خلاصه به فاصله کمی پس‌ از محمد، فاطمه هم این جهان را ترک می‌کند. شاید دلیل اینکه مدفن فاطمه مشخص نیست همین جنگ قدرت باشد. در واقع علی، فاطمه را پنهانی دفن کرده و حاضر نشده محل دفن وی را افشا کند! البته اینهمه درصورتی است که فاطمه‌ای اصولاً وجود داشته باشد،‌ چون همانطورکه پیشتر گفتیم اگر به روایات شیعیان اطمینان کنیم، خدیجه در سن 57 تا 59 سالگی فاطمه را به دنیا آورده! زنان صدر اسلام گویا یائسگی‌ نداشته‌اند!

بگذریم و بازگردیم به خطبه‌های علفزار در ستایش از فاطمه و گلایة تلویحی از اهل تسنن که یادی از فاطمه نمی‌کنند! آخوندهای شیعه پس از تار و مار کردن دراویش، بهائیان و حجتیه، به جنگ «شیعه ـ سنی» مشغول شده‌اند، چون اینان نیز مانند «چپ‌الله» یا دون‌کیشوت‌وار «‌نبرد» می‌کنند یا با استعمار همکاری می‌کنند و نامش را می‌گذارند «سیاست»! در هر حال فعلاً گورکن‌ها در صحنه نبرد با اهل تسنن حضور فعال دارند، چون اربابان‌شان در لندن و واشنگتن به شدت تضعیف شده‌اند. آخوند جنتی پس از ابراز دلخوری تلویحی از اهل تسنن، به مدح و ثنای فاطمه می‌پردازد.

جنتی می‌گوید فاطمه محو جمال بی‌مثال پدر گرامی‌شان بودند! و این مطلب را خود ایشان بارها و بارها مطرح کرده‌اند. حتماً بزودی اکبر بهرمانی کتاب «خاطرات فاطمه» را نیز در تابوت خمینی کشف می‌کند و وزارت ارشاد «گلة گمراه» آنرا در میلیون‌ها نسخه منتشر خواهد کرد تا در مدارس تدریس شود و همة زنان ایران از فاطمه، عشق به پدر و در واقع عشق به قدرت را بیاموزند. اتفاقاً همسر الهام، سخنگوی دولت هم دقیقاً به همین مرض مبتلاست، منتهی همسر الهام چون پدرش در قدرت نبود، عاشق خمینی شده که خود فرزند استعمار و پدر همة زورپرستان جمکران بود. بله، جنتی در مورد علاقة فاطمه به پدرش می‌گوید:

«فاطمه[...] علاقه زیادی به انفاق در راه خدا، تلاوت آیات الهی و نگاه کردن به سیمای نورانی پیامبر گرامی اسلام داشته[...] و بارها از این علاقه خود سخن گفته[...]»

منبع: حنازرچوبه، مورخ 17 خردادماه سالجاری.

همین روزهاست که سردار رادان به دلیل کسادی بازار گورکن‌ها، تسلیم شدن فرماندهان چماقدار گروه مقتدی‌صدر در عراق، و کشیده شدن قلادة رئیس امارات متحد عربی، سگ‌های هار خود را روانة خانه مردم کند تا زنانی که علاقه ندارند به سیمای نورانی پدرشان «خیره» بمانند، دستگیر و ارشاد فرمایند. البته بزودی نوبت مردان هم خواهد رسید. مردان هم باید به سیمای نورانی مادرشان خیره شوند، و خلاصه بگوئیم، جهت تدوام حکومت پوشالی گورکن‌ها، کسی دیگر حق خروج از خانه را ندارد، همه باید در خانه به تماشای پدر و مادر بنشینند، و اگر پدر و مادری هم ندارند به عکس خمینی زل بزنند. اگر از چهرة دلربای روح‌الله خوششان نمی‌آید مهم نیست، می‌توانند به تصاویر فرح دیبا و محمدرضا پهلوی خیره بمانند؛ در هر حال برای سردار رادان میان شاه و شیخ تفاوتی وجود ندارد! هر دو سایة خداوند ابراهیم‌اند.

به همین دلیل، حاج سیدابراهیم نبوی، معاون سابق سیاسی وزارت کشور گورکن‌ها و همکار سردار رادان، ‌ در سایت «رادیوزمانه» تصویر تمام رخ فرح دیبا در لباس عروسی را به شوت‌وپرت‌ها تقدیم می‌کند! فرح دیبا، بدون حجاب، آرایش کرده، در لباس طرح «ایوسن‌لوران» با جواهرات «کارتیه»! شما بودید، پس از مشاهدة چهرة کریه مریم بهروزی‌ و زهرا مصطفوی‌ با آن چادرهای نفرت انگیز و مرگ گرفتة سیاه‌رنگ، که نماد اسارت زن در جهان اسلام است، به عکس‌های فرح دیبا خیره نمی‌شدید؟ چرا! حتی نویسندة این وبلاگ نیز ترجیح می‌دهد بجای دیدن سرو ریخت مهوع زهراها، فاطمه‌ها و زینب‌های فرهیخته و فرزانه به صورت فرح دیبا نگاه کند،‌ حتی وقتی در مراسم ترحیم «ایوسن‌لوران» حضور یافته بود. ولی اشکال اینجاست که این الگوهای مهوع و مقدس در واقع در پناه سر و روی آراستة فرح دیبا رشد کرده‌اند، و امروز نیز دست استعمار می‌کوشد زهراها و زینب‌ها را مانند پدران دستاربندشان در پناه سلطنت از توفان طغیان مردم محفوظ نگاه دارد.

همانطور که پیشتر نیز شاهد بودیم که چگونه استعمار، آخوندجماعت را در سایة کودتای کلنل آیرون‌ساید از گزند روزگار حفظ کرد. چون اینان نیز مانند خمینی و پدر و مادر، نه تنها به گذشته تعلق دارند، که در گذشته نیز زندگی می‌کنند! اصلاً اگر قرار باشد در حکومت «مستقل» اسلامی، افراد نگاه به آینده داشته باشند، «ایستائی» و «سکون» مطلوب فاشیسم و استعمار به خطر می‌افتد. ولی از آنجا که فاشیسم به عنوان نظریة سیاسی در غرب کهنه شده و شکست خورده، می‌توان بجای فاشیسم، که با شکستن مرز زمان و مکان بازگشت به گذشتة مقدس را تجویز می‌کند، به حفظ محیط زیست، یا حزب سبزها متوسل شد که «فاشیسم دینی» را به «فاشیسم بومی» تبدیل کرده. «سبزها»، در مقام جنبش فاشیسم دنیای نوین، با شیادی تمام عامل «زمان» را حذف کرده، اولویت را به مکان می‌دهند! ساده‌تر بگوئیم سبزها، بجای گذشتة افسانه‌ای و مقدس، مکان را «تقدیس» می‌کنند.

حال می‌پردازیم به نظریه‌های انحرافی و گروه فاشیستی «سبزها» که با توسل به روش «جایگزینی» و «خردکردن»، تلاش دارد نظریة فاشیستی ساخته و پرداختة آنگلوساکسون‌ها را همزمان با «مردمسالاری دینی» به جهانیان تحمیل کند. فراموش نکنیم که محفل نوبل امسال جایزه خود را به یک جهادی دین‌پرست و به ظاهر طرفدار محیط زیست به نام «ال‌گور» اهدا کرد، که گفته می‌شود، فیلمی هم در بارة محیط زیست ساخته‌! «ال‌گور»، پیشتر افتخار معاونت بیل کلینتون، رئیس جمهور «انساندوست» آمریکا را داشت، و توافقنامة ال‌گور با «ویکتور چرنومردین» از چهرة واقعی این فرد پرده برمی‌دارد. طبق مفاد این «توافقنامه»، انحصار فروش سلاح و تجهیزات نظامی به حکومت اسلامی، فقط در اختیار ایالات متحد قرار گرفت. و عجیب اینجاست که ایالات متحد اینچنین علاقه‌مند به تجهیز و تسلیح «دشمنان» خود شده! می‌دانیم که گورکن‌ها به رهبری خمینی دجال، از بدو کودتای ژنرال هویزر در سال 1357، به نبرد با آمریکا مشغول‌اند، و اشغال سفارت آمریکا در تهران را نیز به حساب همین «نبردها» گذاشتند. ولی امروز که صورتک‌ها فرو افتاده، به صراحت می‌بینیم «ال‌گور»، پادوی تفنگ‌فروشان ینگه دنیا، مانند «یوشکا فیشر» و معصومه ابتکار در خیمة سبزها «چادر» زده‌اند. و جای هیچ تعجبی نیست، چرا که شبکة فاشیسم، بین‌المللی است و فعلة فاشیسم در ارتباط کامل با یکدیگر فعالیت می‌کنند. هدف اصلی فاشیسم ایجاد سکون در جوامع بشری است. و سایت رادیوزمانه پیشگام تبلیغات برای چنین سکونی ‌شده. البته این «تبلیغات» را از زبان کورهای «سه‌‌وجهی»، چون «عبادی» و پامنبری‌اش «پارسی پور» به خورد ما می‌دهد.

پامنبری عبادی در سایت زمانه، مورخ سوم ژوئن 2008، ضمن پاسخ به پرسش یکی از کاربران، زبان به ستایش از مسیح گشوده، می‌گوید ریشة مسیحیت با اسلام متفاوت است! مسیح هرگز اجازه نداده بودآدم‌ها را در آتش بسوزانند. وی سپس با اقتداء به «کوستلر»، تبلیغاتچی مفلوک و مک‌کارتیست می‌گوید، آنحضرت معتقدند گالیله بی‌جهت شلوغ کرد! ستاره شناسان باید صبر می‌کردند تا کلیسا متحول شود! «پارسی‌پور» در ادامه به نقل از «فیلسوف» بزرگ خود «کوستلر» اضافه می‌کنند، اصلاً پیشرفت علم باعث تفرقه شد و از اتحاد کلیسا جلوگیری کرد. آری! جامعة بشری در ذهن علیل بعضی‌ها، از جمله عبادی و پارسی‌پور «دینی» است، چرا که اینان نان خود را از دست دین فروشان غرب دریافت می‌کنند. بله، این کلیسای متحد، که مورد نظر فعلة فاشیسم است می‌باید با مسجد و کنیسا متحد شده، همگی جهت حفظ محیط زیست قیام کنند و «هدف والا» را هم بازگشت به دوران پیش سرمایه‌داری معرفی کنند. بازگشت به دوران حاکمیت کلیسا، به سال‌هائی که طی آن نفت ارزش اقتصادی نداشت، به سال‌های طلائی برپائی دادگاه‌های تفتیش عقاید و سوزاندن اومانیست‌ها! البته اینهمه بدون اجازة مسیح!

ولی به همة کسانی که سنگ محیط زیست را به سینه می‌زنند می‌گوئیم، انسان در «زمان» و «مکان» زندگی می‌کند، و هر سیاستی که اولویت را به انسان بدهد، و در پی بهبود شرایط زندگی انسان‌ها باشد، به خودی خود بهبود و سلامت محیط زیست انسان را نیز مد نظر قرار خواهد داد. واقعیت این است که تاکنون سرمایه سالاری جهانی ضمن تخریب محیط زیست، انسان‌ها را به بردگی گرفته، و اکنون که مرکزیت تصمیم‌گیری این سرمایه سالاری ضدبشری می‌رود که از بیابان‌های آریزونا به محل تقاطع مرزهای چین، هند و روسیه منتقل شود، بعضی‌ها که مانند «ال‌گور» از جنگ و تخریب تغذیه می‌کنند، ظاهراً سخت طرفدار محیط زیست شده‌اند! چون با توسل به ابزار «حفظ محیط زیست» می‌توان بدون کمترین کوششی جهت بهبود شرایط زندگی انسان‌ها، رشد و پیشرفت علم را به سکون کشاند، و از اینراه اتحاد مطلوب کلیسا‌ها را هم برقرار کرد.


نسخة پی‌دی‌اف


0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت