موشک و فرشته!
...
همانطور که در و بلاگ «ناو و چادر» اشاره کردیم، در پی عقبنشینی آمریکا از خلیج فارس، استعمار غرب و پادوهایاش در ایران از یکسو جنجال «نبرد با اسرائیل» به راه انداختهاند، و از سوی دیگر بر طبل «حق مسلم» میکوبند! البته با در نظر گرفتن متن نامة اخیر علیاکبر ولایتی باید بگوئیم که هر دو گروه در تخالف کامل با مواضع نوین رهبری حکومت اسلامی قرار دارند. امروز منوچهر متکی، حسینیان، سخنگوی وزارت امورخارجه را برکنار کرد، و اگر به یاد داشته باشیم حسینیان یکی از اعضای «باشگاه حق مسلم بود»! برکناری حسینیان نشان میدهد که جناح مخالف سیاست نوین رهبر حکومت باید به حاشیه رانده شود. و مسلماً این حاشیهنشینی به حسینیان ختم نخواهد شد؛ آنها که مطالبات قدیم غرب را در «وقوقیههای» جمعه، مقالات قلم به مزدهای غربی و سخنان پرطمطراق برخی پاسداران مطرح میکنند همگی بزودی به حسینیان ملحق خواهند شد.
به گزارش حنازرچوبه، مورخ 20 تیرماه سالجاری، سردار یدالله جوانی، مسئول ادارة سیاسی نمایندگی ولی فقیه در سپاه اعلام داشتند که ایران هستهای مرگ آمریکا و اسرائیل است! بر اساس ترهات سردار میباید نتیجه گرفت که آمریکا حتماً قصد خودکشی دارد که نوکرانش را به دست خود به سلاح هستهای مجهز میکند! چند سال پیش شاهد بودیم که هستهای شدن پاکستان نیز به نوبة خود باعث مرگ اسرائیل و آمریکا شده بود! و تهاجم نظامی به افغانستان و عراق هم شاهدی است بر ادعای ابلهانة پاسدار «جوانی» که میپندارد، با «شعار» میتوان وابستگی حکومت اسلامی به غرب را از نظر همه پنهان داشت. اصولاً گورکن جماعت در چنین توهمی زندگی میکند که هر چه به زبان آورد، «واقعیت» دارد. و به همین دلیل است که پیوسته دچار تناقضگوئی میشود.
فردی به نام «فعال»، که انصافاً قلم به مزد بسیار فعالی است، و در سایت «گویانیوز» حضور پیوسته دارد، به همین نوع تناقضگوئی گرفتار آمده. ایشان ادعا میکنند، شاپور بختیار کودتای نوژه را سازمان داد! میباید از این مغز متفکر که علی شریعتی را «روشنفکر» و مصدق را آزادیخواه میپندارد پرسید، اگر شاپور بختیار اهل کودتا بود و میتوانست کودتا سازمان دهد و اگر نیروهای نظامی ایران از او حرفشنوی داشتند، چرا وقتی نخست وزیر بود چنین کاری نکرد؟ مگر نمیدید که ساواک در حال سازمان دادن کودتای 22 بهمن است؟ مگر بختیار نمیدانست «اعتصاب» در شبکههای توزیع انرژی تحت نظارت ساواک انجام میگیرد؟ تا آنجا که ما میدانیم بختیار «کور» و «ابله» نبود؛ اهل کودتا هم نبود. بختیار پست نخست وزیری را در شرایطی پذیرفت که میدانست سرنگونی حاکمیت پهلوی اجتناب ناپذیر شده، ولی از آخرین شانس برای رساندن صدای ملت استعمارزدة ایران به جهانیان استفاده کرد، ملتی که نخبگان مفلوکاش در دانشگاه بست نشسته بودند و «انتظار» امام را میکشیدند! و امروز از قبل شاپور بختیار است که حماقت دانشگاهیجماعت در ایران دیگر بر کسی پنهان نمانده. و دانشجو جماعت دیگر نمیتواند مدعی «آزادیخواهی» باشد. دانشجوئی که زیر علم آخوند سینه میزند، و با تبلیغات رسانههای غرب به عربدهجوئی «قیام» میکند، آزادیخواه نیست، و اگر همچون رجوی و نگهدار خودفروخته نباشد، در بهترین حالت ممکن «احمق» و کودن است، و از احمق بجز حماقت هیچ نخواهیم دید. به حضرت «فعال» میباید گفت، کسی که شریعتی را «روشنفکر» میپندارد و مصدق را «آزادیخواه»، با برچسب زدن به بختیار نمیتواند برای بنیصدر و بازرگان بازار گرمی کند، و کودتای ناموفق 18 تیر را هم جنبش رهائیبخش بنامد.
احمد فعال با نقل ترهات فردی به نام آریاننژاد میگوید، بختیار به عراق رفت تا موافقت صدام حسین را برای کودتا جلب کند! نمیدانستیم صدام حسین از چنین اختیاراتی برخوردار بوده! ما که میدانیم رهبران جهان اسلام فرامین را چگونه دریافت میکنند. یک تلفن به صدام حسین و امثال وی کافی است تا تکلیف خود را بدانند. آریاننژاد که اینهمه از مسائل پشت پرده مطلع است، چرا از عامل اصلی کودتا که 24 ساعت پیش از لو رفتن آن از فرودگاه مهرآباد با پاسپورت دولت اسلامی راهی اروپا شد و هنوز هم به معامله با اسرائیل و کارچاقکنی برای شرکتهای حکومتی مشغول است حرفی نمیزند؟ چگونه است که امثال احمد فعال، مهملات آریاننژادها را که هیچ سند و مدرکی هم برای اثباتشان ندارد به عنوان «آیات الهی» میپذیرند، ولی سخنان منطقی همین آریان نژاد را رد میکنند؟ پاسخ روشن است! برای ریزه خواران دینپرست، هر کس هر چه به نفع «ما» بگوید «راست» میگوید! ولی هر کس واقعیتی را مطرح کند که برخلاف منافع «ما» باشد، «دروغ» است! جناب «فعال»، در ادامة مطالب مستدل خود نتیجه گرفتهاند که کودتای ناکام 18 تیر یک جنبش آزادیخواهانه بود و هیچ ارتباطی با کودتای نوژه نداشت! و ما هم قبول میکنیم!
اتفاقاً ما هم معتقدیم ماجرای نوژه هیچ ارتباطی با کودتای 18 تیر نداشت. چرا که «نوژه»، توطئة سازمان سیا برای ابتر کردن نیروی هوائی ایران، و فراهم آوردن زمینة جنگ و تجزیه بود، حال آنکه «جنبش آزادیخواهانة 18 تیر» توسط غربیها و به دلیل فرسایش نوکران سازمان سیا در جمکران طراحی شده بود، و شکست آن نیز بازتابی بود از فروپاشی شرایط «جنگ سرد»! از سوی دیگر هدف آشوب طلبان کوی دانشگاه فراهم آوردن زمینة کودتا و سرکوب اجتماعی بود، و اگر در هدف نخستین خود شکست خوردند در فراهم آوردن زمینة سرکوب اجتماعی کاملاً «موفق» شدند. ولی کل مقالة احمد فعال را که به دقت مطالعه کنیم متوجه میشویم که بعضیها مانند بنیصدر و سحابی، و قلم به مزدهای حوزوی هنوز چشم امیدشان به آشوب دانشجونمایان دوخته شده، و آشوبهای اینان را «جنبش دانشجوئی» مینامند! البته به زعم نویسندة مقاله، ویژگی جنبش کذا این است که از دیرباز با هدف «آزادی» و «حراست» از «حقوق» و «کرامت انسان» صورت پذیرفته!
بله، دانشجویانی که پشت نعلین امام سیزدهم سنگر گرفته بودند، به ویژه اعضای گروه ساواکیهای «تحکیم وحدت حوزه و دانشگاه» که خود عامل سرکوب دانشجویان کشور به شمار میروند، هدفشان واقعاً میباید «آزادی» و حفظ «حقوق انسان» باشد؛ و ما اینجا بیخبر نشستهایم! عربدهجوئیهای «شبانه» در خیابان، به بهانة اعتراض به تعطیل «خودخواستة» روزنامة «سلام» هم حتماً برای حفظ حقوق انسانها صورت میگرفت! و به ویژه آنها که با دمپائی پلاستیکی به خیابان آمده بودند حتماً بیشتر از دیگران خواهان «حراست» از آزادیها بودند! چرا که خودشان از اعضای شریف «حراست» تشریف داشتند، و وظیفة اصلیشان «حراست» از همه چیز بود! همچنانکه هدف پاسدار جماعت هم از دیر باز پاسداری از منافع غرب در ایران بوده، البته پاسدارها هم برای حفظ همان «کرامت انسانی» کذا قبول زحمت کردهاند!
خبرگزاری حنازرچوبه مورخ 20 تیرماه سالجاری به نقل از پاسدار «جوانی» مینویسد:
«در شرایط کنونی جمهوری اسلامی وارد باشگاه قدرت جهانی شده [...] هستهای شدن ایران به عنوان مرگ سیاسی آمریکا و اسرائیل در خاورمیانه و جهان مطرح شده است.»
اتفاقاً سردار «کذا» در یک مورد کاملاً حق دارد و آن اینکه آمریکا به دلیل شکست در عراق، افغانستان و لبنان تلاش میکند نوکراناش در جمکران را بجای خود بنشاند، تا بتواند خود را از زیر ضربه بیرون بکشد. ولی پاسدار «جوانی» که به هارت و پورت پرداخته، نمیداند که آمریکا این نقش را نمیتواند به ملایان واگذار کند. در تأئید سخنان سردار جوانی، یک قلم به مزد غربی به نام «پاتریک سیل» در «الحیات» مخالفت ایران با بستة پیشنهادی غرب را اعلام داشته، و مخالفت ایشان با بستة پیشنهادی نیز مورد «تأئید» فارس نیوز مورخ 21 تیرماه سالجاری قرار گرفته است! همانطورکه پیشتر هم گفتیم هدف سازمان ناتو از تجهیز حکومت ملایان به سلاح اتمی تهدید روسیه است. و دلیل اصرار گورکنها بر غنیسازی اورانیوم تأمین اهداف اربابان است که در خطبههای علفزار نیز مطرح میشود:
«[...] ایران قدرت خود را در برخی امور به دست آورده و در برخی امور مسیر دستیابی به قدرت را طی میکند [...] دنیا قدرتمندی ایران را قبول دارد [...]»
و «قدرتمندی» ایران همانطورکه میدانیم منبعث از قدرت ارباباناش در سازمان ناتو است. ولی آخوند کاشانی یک چارچوب قرص و محکم نیز برای اقدامات قدرتمندانة ایران به ما ارائه میدهد و آن عبارت است از چارچوب بیدروپیکر اسلام و قرآن!
و در همین چارچوب «محکم»، آخوند کاشانی اعلام کرده که اسرائیل را اصلاً به رسمیت نمیشناسد تا موشک به سوی آن شلیک کند! اتفاقاً در صدر اسلام پیامبر گرامی نیز به همین دلیل موشکی به سوی اسرائیل شلیک نفرمودند! چون ایشان هم اسرائیل را به رسمیت نمیشناختند؛ البته موشک هم نداشتند. و امروز هم سپاه اسلام و موشکهای امام زمان فقط به کار جنجال جهت تحمیل شرایط ویژه بر مردم ایران به کار گرفته شده! چرا که نه اسرائیل و نه حکومت اسلامی بدون اجازة اربابان خود نمیتوانند جنگافروزی کنند. در واقع گورکنها بسیار مایلند که مورد «تهاجم» قرار گیرند تا بتوانند چندین و چندین سال از «خود»، یا بهتر بگوئیم از منافع اربابان خود دفاع «جانانه» و اسلامی صورت دهند. ولی برای چنین کاری لازم است زمینة تهاجم نظامی را خودشان فراهم کنند، همانطورکه در مورد جنگ با عراق نیز چنین کردند. منتهی یک نکتة پیش پا افتاده از چشمان تیز بین سازمان استحماری تبلیغات اسلامی پنهان مانده و آن اینکه اگر آمریکا قصد تهاجم نظامی به نوکراناش در جمکران را داشت، چرا از خلیج فارس عقب نشینی کرد؟ شاید در حین تنظیم وقوقیة امروز، سیدمهدی خاموشی به یاد آورده که تکیهگاه معنوی حکومت امام زمان از خلیج همیشه فارس خارج شده، در نتیجه در ادامة چرندبافیهای جمعه، امامی کاشانی از «اقتدار» صرفنظر کرده میگوید، سلاح هستهای نمیخواهیم، باید مذاکره کرد و کار را با دیپلماسی پیش برد! و در انتهای این خطبة مضحک و متناقض، زبان به سرزنش آمریکا میگشاید. این آمریکا که با شکست مفتضحانه در عراق و افغانستان آبروی حکومت امام زمان را هم به این سادگی بر باد داد! بله، بار اصلی شکست ارباب را نوکران بردوش میکشند و دلیل ناله و نفرین گورکنها همین است. چون اینان آمریکا را شکست ناپذیر میدانستند، و خود را نیز در سایه چنین قدرت بزرگی در امن و امان میدیدند! امروز که متوجه شدند خداوند به افلاس افتاده زبان به سرزنش گشودهاند:
«نتوانستید کاری بکنید فقط [...] رسوائی بر جای گذاشتید.»
و البته حکومت جمکران هم جزو همین رسوائیهای بر جای مانده است، که باید جمع و جور شود! به همین دلیل آنها که باید دست و پایشان را جمع کنند، از قماش حائری شیرازی به هذیانگوئی در مورد لباس و آرایش زنان مشغول شدهاند. در این راستا آخوند کاشانی در وقوقیة اول میگوید، اگر زنی از لباس و آرایش موی دلخواه خود حرفی به میان آورد مرتکب گناه میشود و از «فضای توحیدی» بیرون میرود.
«فضای توحیدی» در واقع همان «فضای تولیدی» است که از نظر آخوندها، «خداوند» زن را برای آن آفریده و الگوی فضای تولیدی هم همان فاطمة خودمان باید باشد که در 9 سالگی ازدواج میکند و در شانزده سالگی هم میمیرد! فاطمه به ادعای شیعیمسلکان «چادر» بر سر داشته، آنهم چادر وصلهدار و با همان چادر کذا از فعالان اجتماعی و طرفداران محیط زیست بوده، و سازمان غیردولتی حفظ محیط زیست و حقوق زنان صحرای عربستان زیر نظر ایشان اداره میشد. در قرآن آمده که فرشتگان نوبل صلح را به ایشان اهداء کردند. و خلاصه آخوند کاشانی زن را اینچنین میپسندند:
«اینکه [زن] بگوید من میخواهم با این لباس باشد و موی سرم نیز چنین باشد این عمل غیر خدائی است و انسان را از فضای توحید بیرون میبرد.[...] توحید یعنی از خدا بودن و برای خدا کار کردن [...] اگر انسان هوی و هوس را در امور وارد نکند همه چیز برای خدا میشود و به مسیر توحید میرود.»
و آخوند کاشانی هم از خداست و برای خدا کار میکند. به همین دلیل یک لباده بر تن دارد و یک دستار بر سر! و از آنجا که در فضای توحید «چادر» زده، زیر چادر توحید میتواند با فراغ بال به سوءاستفادة مالی، زمینخواری و هر جنایت دیگری مشغول باشد، چون برای خدا کار میکند. لازمة کارکردن برای خدا این است که خواست فردی در کار نباشد. به عبارت دیگر وقتی گورکنها «احساس تکلیف» کرده، یک کشور را ویران میکنند و مردماش را به افلاس و گرسنگی میاندازند، برای «خدا» کار میکنند، چون منافع چنین «کارهائی» مستقیماً به بانکهای غرب سرازیر میشود و آخوند کاشانی هم پاداش خود را از «خدا» دریافت میکند. و هر چه بیشتر پاداش میگیرد، بیشتر مهمل میگوید. کاشانی در مورد آیتالله اشتهاردی میگوید:
«در زمرة عالمانی بود که وقتی روی زمین راه میروند فرشتگان بالشان را زیر پای چنین عالمانی باز میکنند.»
منبع: حنازرچوبه، مورخ 21 تیرماه سالجاری
گویا این هفته آخوند کاشانی کمی از «کاسة سراب»، ویژة حجتالاسلام تقوی سر کشیده باشد. چون تقوی که هفتة گذشته، همة زنان غرب را برهنه در کاباره رؤیت کرده بود، نسبتاً آرام گرفته، و سخنرانی پیش از خطبههای علفزار را به اخلاق اجتماعی و رعایت قانون و حقوق مردم اختصاص داده. البته الگوی چنین رفتاری کسی نیست بجز پیامبر گرامی اسلام که در زمرة پیامبرانی بود که وقتی روی زمین راه میرفتند فرشتگان بالشان را روی سر ایشان باز میکردند، که از موشکهای کاغذی سردار نجار در امان بمانند.
به گزارش حنازرچوبه، مورخ 20 تیرماه سالجاری، سردار یدالله جوانی، مسئول ادارة سیاسی نمایندگی ولی فقیه در سپاه اعلام داشتند که ایران هستهای مرگ آمریکا و اسرائیل است! بر اساس ترهات سردار میباید نتیجه گرفت که آمریکا حتماً قصد خودکشی دارد که نوکرانش را به دست خود به سلاح هستهای مجهز میکند! چند سال پیش شاهد بودیم که هستهای شدن پاکستان نیز به نوبة خود باعث مرگ اسرائیل و آمریکا شده بود! و تهاجم نظامی به افغانستان و عراق هم شاهدی است بر ادعای ابلهانة پاسدار «جوانی» که میپندارد، با «شعار» میتوان وابستگی حکومت اسلامی به غرب را از نظر همه پنهان داشت. اصولاً گورکن جماعت در چنین توهمی زندگی میکند که هر چه به زبان آورد، «واقعیت» دارد. و به همین دلیل است که پیوسته دچار تناقضگوئی میشود.
فردی به نام «فعال»، که انصافاً قلم به مزد بسیار فعالی است، و در سایت «گویانیوز» حضور پیوسته دارد، به همین نوع تناقضگوئی گرفتار آمده. ایشان ادعا میکنند، شاپور بختیار کودتای نوژه را سازمان داد! میباید از این مغز متفکر که علی شریعتی را «روشنفکر» و مصدق را آزادیخواه میپندارد پرسید، اگر شاپور بختیار اهل کودتا بود و میتوانست کودتا سازمان دهد و اگر نیروهای نظامی ایران از او حرفشنوی داشتند، چرا وقتی نخست وزیر بود چنین کاری نکرد؟ مگر نمیدید که ساواک در حال سازمان دادن کودتای 22 بهمن است؟ مگر بختیار نمیدانست «اعتصاب» در شبکههای توزیع انرژی تحت نظارت ساواک انجام میگیرد؟ تا آنجا که ما میدانیم بختیار «کور» و «ابله» نبود؛ اهل کودتا هم نبود. بختیار پست نخست وزیری را در شرایطی پذیرفت که میدانست سرنگونی حاکمیت پهلوی اجتناب ناپذیر شده، ولی از آخرین شانس برای رساندن صدای ملت استعمارزدة ایران به جهانیان استفاده کرد، ملتی که نخبگان مفلوکاش در دانشگاه بست نشسته بودند و «انتظار» امام را میکشیدند! و امروز از قبل شاپور بختیار است که حماقت دانشگاهیجماعت در ایران دیگر بر کسی پنهان نمانده. و دانشجو جماعت دیگر نمیتواند مدعی «آزادیخواهی» باشد. دانشجوئی که زیر علم آخوند سینه میزند، و با تبلیغات رسانههای غرب به عربدهجوئی «قیام» میکند، آزادیخواه نیست، و اگر همچون رجوی و نگهدار خودفروخته نباشد، در بهترین حالت ممکن «احمق» و کودن است، و از احمق بجز حماقت هیچ نخواهیم دید. به حضرت «فعال» میباید گفت، کسی که شریعتی را «روشنفکر» میپندارد و مصدق را «آزادیخواه»، با برچسب زدن به بختیار نمیتواند برای بنیصدر و بازرگان بازار گرمی کند، و کودتای ناموفق 18 تیر را هم جنبش رهائیبخش بنامد.
احمد فعال با نقل ترهات فردی به نام آریاننژاد میگوید، بختیار به عراق رفت تا موافقت صدام حسین را برای کودتا جلب کند! نمیدانستیم صدام حسین از چنین اختیاراتی برخوردار بوده! ما که میدانیم رهبران جهان اسلام فرامین را چگونه دریافت میکنند. یک تلفن به صدام حسین و امثال وی کافی است تا تکلیف خود را بدانند. آریاننژاد که اینهمه از مسائل پشت پرده مطلع است، چرا از عامل اصلی کودتا که 24 ساعت پیش از لو رفتن آن از فرودگاه مهرآباد با پاسپورت دولت اسلامی راهی اروپا شد و هنوز هم به معامله با اسرائیل و کارچاقکنی برای شرکتهای حکومتی مشغول است حرفی نمیزند؟ چگونه است که امثال احمد فعال، مهملات آریاننژادها را که هیچ سند و مدرکی هم برای اثباتشان ندارد به عنوان «آیات الهی» میپذیرند، ولی سخنان منطقی همین آریان نژاد را رد میکنند؟ پاسخ روشن است! برای ریزه خواران دینپرست، هر کس هر چه به نفع «ما» بگوید «راست» میگوید! ولی هر کس واقعیتی را مطرح کند که برخلاف منافع «ما» باشد، «دروغ» است! جناب «فعال»، در ادامة مطالب مستدل خود نتیجه گرفتهاند که کودتای ناکام 18 تیر یک جنبش آزادیخواهانه بود و هیچ ارتباطی با کودتای نوژه نداشت! و ما هم قبول میکنیم!
اتفاقاً ما هم معتقدیم ماجرای نوژه هیچ ارتباطی با کودتای 18 تیر نداشت. چرا که «نوژه»، توطئة سازمان سیا برای ابتر کردن نیروی هوائی ایران، و فراهم آوردن زمینة جنگ و تجزیه بود، حال آنکه «جنبش آزادیخواهانة 18 تیر» توسط غربیها و به دلیل فرسایش نوکران سازمان سیا در جمکران طراحی شده بود، و شکست آن نیز بازتابی بود از فروپاشی شرایط «جنگ سرد»! از سوی دیگر هدف آشوب طلبان کوی دانشگاه فراهم آوردن زمینة کودتا و سرکوب اجتماعی بود، و اگر در هدف نخستین خود شکست خوردند در فراهم آوردن زمینة سرکوب اجتماعی کاملاً «موفق» شدند. ولی کل مقالة احمد فعال را که به دقت مطالعه کنیم متوجه میشویم که بعضیها مانند بنیصدر و سحابی، و قلم به مزدهای حوزوی هنوز چشم امیدشان به آشوب دانشجونمایان دوخته شده، و آشوبهای اینان را «جنبش دانشجوئی» مینامند! البته به زعم نویسندة مقاله، ویژگی جنبش کذا این است که از دیرباز با هدف «آزادی» و «حراست» از «حقوق» و «کرامت انسان» صورت پذیرفته!
بله، دانشجویانی که پشت نعلین امام سیزدهم سنگر گرفته بودند، به ویژه اعضای گروه ساواکیهای «تحکیم وحدت حوزه و دانشگاه» که خود عامل سرکوب دانشجویان کشور به شمار میروند، هدفشان واقعاً میباید «آزادی» و حفظ «حقوق انسان» باشد؛ و ما اینجا بیخبر نشستهایم! عربدهجوئیهای «شبانه» در خیابان، به بهانة اعتراض به تعطیل «خودخواستة» روزنامة «سلام» هم حتماً برای حفظ حقوق انسانها صورت میگرفت! و به ویژه آنها که با دمپائی پلاستیکی به خیابان آمده بودند حتماً بیشتر از دیگران خواهان «حراست» از آزادیها بودند! چرا که خودشان از اعضای شریف «حراست» تشریف داشتند، و وظیفة اصلیشان «حراست» از همه چیز بود! همچنانکه هدف پاسدار جماعت هم از دیر باز پاسداری از منافع غرب در ایران بوده، البته پاسدارها هم برای حفظ همان «کرامت انسانی» کذا قبول زحمت کردهاند!
خبرگزاری حنازرچوبه مورخ 20 تیرماه سالجاری به نقل از پاسدار «جوانی» مینویسد:
«در شرایط کنونی جمهوری اسلامی وارد باشگاه قدرت جهانی شده [...] هستهای شدن ایران به عنوان مرگ سیاسی آمریکا و اسرائیل در خاورمیانه و جهان مطرح شده است.»
اتفاقاً سردار «کذا» در یک مورد کاملاً حق دارد و آن اینکه آمریکا به دلیل شکست در عراق، افغانستان و لبنان تلاش میکند نوکراناش در جمکران را بجای خود بنشاند، تا بتواند خود را از زیر ضربه بیرون بکشد. ولی پاسدار «جوانی» که به هارت و پورت پرداخته، نمیداند که آمریکا این نقش را نمیتواند به ملایان واگذار کند. در تأئید سخنان سردار جوانی، یک قلم به مزد غربی به نام «پاتریک سیل» در «الحیات» مخالفت ایران با بستة پیشنهادی غرب را اعلام داشته، و مخالفت ایشان با بستة پیشنهادی نیز مورد «تأئید» فارس نیوز مورخ 21 تیرماه سالجاری قرار گرفته است! همانطورکه پیشتر هم گفتیم هدف سازمان ناتو از تجهیز حکومت ملایان به سلاح اتمی تهدید روسیه است. و دلیل اصرار گورکنها بر غنیسازی اورانیوم تأمین اهداف اربابان است که در خطبههای علفزار نیز مطرح میشود:
«[...] ایران قدرت خود را در برخی امور به دست آورده و در برخی امور مسیر دستیابی به قدرت را طی میکند [...] دنیا قدرتمندی ایران را قبول دارد [...]»
و «قدرتمندی» ایران همانطورکه میدانیم منبعث از قدرت ارباباناش در سازمان ناتو است. ولی آخوند کاشانی یک چارچوب قرص و محکم نیز برای اقدامات قدرتمندانة ایران به ما ارائه میدهد و آن عبارت است از چارچوب بیدروپیکر اسلام و قرآن!
و در همین چارچوب «محکم»، آخوند کاشانی اعلام کرده که اسرائیل را اصلاً به رسمیت نمیشناسد تا موشک به سوی آن شلیک کند! اتفاقاً در صدر اسلام پیامبر گرامی نیز به همین دلیل موشکی به سوی اسرائیل شلیک نفرمودند! چون ایشان هم اسرائیل را به رسمیت نمیشناختند؛ البته موشک هم نداشتند. و امروز هم سپاه اسلام و موشکهای امام زمان فقط به کار جنجال جهت تحمیل شرایط ویژه بر مردم ایران به کار گرفته شده! چرا که نه اسرائیل و نه حکومت اسلامی بدون اجازة اربابان خود نمیتوانند جنگافروزی کنند. در واقع گورکنها بسیار مایلند که مورد «تهاجم» قرار گیرند تا بتوانند چندین و چندین سال از «خود»، یا بهتر بگوئیم از منافع اربابان خود دفاع «جانانه» و اسلامی صورت دهند. ولی برای چنین کاری لازم است زمینة تهاجم نظامی را خودشان فراهم کنند، همانطورکه در مورد جنگ با عراق نیز چنین کردند. منتهی یک نکتة پیش پا افتاده از چشمان تیز بین سازمان استحماری تبلیغات اسلامی پنهان مانده و آن اینکه اگر آمریکا قصد تهاجم نظامی به نوکراناش در جمکران را داشت، چرا از خلیج فارس عقب نشینی کرد؟ شاید در حین تنظیم وقوقیة امروز، سیدمهدی خاموشی به یاد آورده که تکیهگاه معنوی حکومت امام زمان از خلیج همیشه فارس خارج شده، در نتیجه در ادامة چرندبافیهای جمعه، امامی کاشانی از «اقتدار» صرفنظر کرده میگوید، سلاح هستهای نمیخواهیم، باید مذاکره کرد و کار را با دیپلماسی پیش برد! و در انتهای این خطبة مضحک و متناقض، زبان به سرزنش آمریکا میگشاید. این آمریکا که با شکست مفتضحانه در عراق و افغانستان آبروی حکومت امام زمان را هم به این سادگی بر باد داد! بله، بار اصلی شکست ارباب را نوکران بردوش میکشند و دلیل ناله و نفرین گورکنها همین است. چون اینان آمریکا را شکست ناپذیر میدانستند، و خود را نیز در سایه چنین قدرت بزرگی در امن و امان میدیدند! امروز که متوجه شدند خداوند به افلاس افتاده زبان به سرزنش گشودهاند:
«نتوانستید کاری بکنید فقط [...] رسوائی بر جای گذاشتید.»
و البته حکومت جمکران هم جزو همین رسوائیهای بر جای مانده است، که باید جمع و جور شود! به همین دلیل آنها که باید دست و پایشان را جمع کنند، از قماش حائری شیرازی به هذیانگوئی در مورد لباس و آرایش زنان مشغول شدهاند. در این راستا آخوند کاشانی در وقوقیة اول میگوید، اگر زنی از لباس و آرایش موی دلخواه خود حرفی به میان آورد مرتکب گناه میشود و از «فضای توحیدی» بیرون میرود.
«فضای توحیدی» در واقع همان «فضای تولیدی» است که از نظر آخوندها، «خداوند» زن را برای آن آفریده و الگوی فضای تولیدی هم همان فاطمة خودمان باید باشد که در 9 سالگی ازدواج میکند و در شانزده سالگی هم میمیرد! فاطمه به ادعای شیعیمسلکان «چادر» بر سر داشته، آنهم چادر وصلهدار و با همان چادر کذا از فعالان اجتماعی و طرفداران محیط زیست بوده، و سازمان غیردولتی حفظ محیط زیست و حقوق زنان صحرای عربستان زیر نظر ایشان اداره میشد. در قرآن آمده که فرشتگان نوبل صلح را به ایشان اهداء کردند. و خلاصه آخوند کاشانی زن را اینچنین میپسندند:
«اینکه [زن] بگوید من میخواهم با این لباس باشد و موی سرم نیز چنین باشد این عمل غیر خدائی است و انسان را از فضای توحید بیرون میبرد.[...] توحید یعنی از خدا بودن و برای خدا کار کردن [...] اگر انسان هوی و هوس را در امور وارد نکند همه چیز برای خدا میشود و به مسیر توحید میرود.»
و آخوند کاشانی هم از خداست و برای خدا کار میکند. به همین دلیل یک لباده بر تن دارد و یک دستار بر سر! و از آنجا که در فضای توحید «چادر» زده، زیر چادر توحید میتواند با فراغ بال به سوءاستفادة مالی، زمینخواری و هر جنایت دیگری مشغول باشد، چون برای خدا کار میکند. لازمة کارکردن برای خدا این است که خواست فردی در کار نباشد. به عبارت دیگر وقتی گورکنها «احساس تکلیف» کرده، یک کشور را ویران میکنند و مردماش را به افلاس و گرسنگی میاندازند، برای «خدا» کار میکنند، چون منافع چنین «کارهائی» مستقیماً به بانکهای غرب سرازیر میشود و آخوند کاشانی هم پاداش خود را از «خدا» دریافت میکند. و هر چه بیشتر پاداش میگیرد، بیشتر مهمل میگوید. کاشانی در مورد آیتالله اشتهاردی میگوید:
«در زمرة عالمانی بود که وقتی روی زمین راه میروند فرشتگان بالشان را زیر پای چنین عالمانی باز میکنند.»
منبع: حنازرچوبه، مورخ 21 تیرماه سالجاری
گویا این هفته آخوند کاشانی کمی از «کاسة سراب»، ویژة حجتالاسلام تقوی سر کشیده باشد. چون تقوی که هفتة گذشته، همة زنان غرب را برهنه در کاباره رؤیت کرده بود، نسبتاً آرام گرفته، و سخنرانی پیش از خطبههای علفزار را به اخلاق اجتماعی و رعایت قانون و حقوق مردم اختصاص داده. البته الگوی چنین رفتاری کسی نیست بجز پیامبر گرامی اسلام که در زمرة پیامبرانی بود که وقتی روی زمین راه میرفتند فرشتگان بالشان را روی سر ایشان باز میکردند، که از موشکهای کاغذی سردار نجار در امان بمانند.
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت