دوشنبه، تیر ۲۴، ۱۳۸۷



لوده و قانون!

...
مقامات جمکران و اربابان‌شان اشتباه می‌کنند اگر می‌پندارند با زندانی کردن اعضای تحکیم وحدت و دیگر شرکای خود می‌توانند روند قهرمان سازی را ادامه دهند. آنروزهای خوب دیگر گذشته! و البته مقامات جمکران و اربابان‌شان باز هم بیشتر اشتباه می‌کنند اگر می‌پندارند با اقدامات وحشیانه‌ای چون اعدام آنهم در میادین شهر می‌توانند مردم را بترسانند. امروز، حنازرچوبه در کمال حماقت اعلام داشته که «بهاره هدایت» و «هاشمی» به دلیل فعالیت غیرقانونی و «ارتباط با ضدانقلاب در خارج از کشور» دستگیر شده‌اند! البته هیچ اشاره‌ای به نوع فعالیت ایندو نشده، و نامی هم از «ضدانقلاب» کذا به میان نیامده! ولی از شیپورچی سازمان سیا باید پرسید، چطور است که نوکری «مقامات» برای سازمان سیا جرم نیست، ولی ارتباط دست پروردگان حکومت با «ضد انقلاب» جرم به شمار می‌رود؟ مگر سازمان سیا به گفتة شما با «انقلاب شکوهمند» ضدیت ندارد؟ پس چرا شاهرودی زبان نفهم مقامات را به جرم «ارتباط» با ضدانقلاب دستگیر نمی‌‌کند؟ نکند ارتباط بعضی‌ها با سازمان سیا در حکومت اسلامی قانونی به شمار می‌رود!

چند ماه پیش که اکبر بهرمانی در خطبه‌های علفزار عاجزانه تقاضای مذاکره با آمریکا می‌کرد، صدائی از روزی‌نامة «جمهوری اسلامی» بر نخواست، ولی همین روزی‌نامه در واکنش به مصاحبة مطبوعاتی احمدی نژاد پیرامون مذاکره با آمریکا و برقراری روابط بین دو کشور به یاد آورده که در این مورد فقط علی خامنه‌ای می‌تواند تصمیم بگیرد. بله، همانطورکه در وبلاگ «پروپاگاند سکوت» گفتیم به دلیل عقب‌نشینی آمریکا از خلیج فارس نوکران محافل استعماری در ایران مانند سگ‌هار به جان یکدیگر افتاده‌اند. و البته در این گیرودار ارعاب و سرکوب مردم فراموش نشده، چرا که در هر حال سیاست استعمار توحش را توصیه می‌کند. و در این «جبهة استعماری»، سردار رادان، به نمایندگی از سوی کارخانة رجاله پروری و ریزه خواران سنتی‌اش، که همان دستاربندان باشند حضور فعال دارد.

دستار و نعلین هنوز می‌پندارد از طریق ارعاب مردم می‌تواند حضور خود را در عرصة حاکمیت تداوم بخشد. به همین دلیل «وق‌وقیه‌های» جمعه بدون استثناء به «حجاب» و مبارزه با بدحجابی اختصاص یافته. چرا که گورکن‌ها هیچ «مشکلی» در مملکت مشاهده نمی‌کنند؛ معنویت همچنان پیشرفت می‌کند و مادیات حاصل از این «پیشرفت» به طور مستقیم و غیرمستقیم وارد چرخة اقتصادی آمریکا می‌شود. علاوه بر چپاول نفت و افزایش صادرات ایالات متحد به ایران، دولت مهرورزی چند هزار دانشجو و دانش‌آ‌موز را هم به صحرای عربستان می‌فرستد، تا حسابی گردش کنند و با پیشرفت و تمدن آشنا شوند. این «خبر» مهم در حنازرچوبه، مورخ 23 تیرماه انتشار یافته. ولی پرش‌های فرهنگی به این مختصر ختم نمی‌شود! ابداً، گورکن‌ها را دستکم نگیریم!

در چارچوب فعالیت‌های استحماری سازمان تبلیغات اسلامی، امسال بیش از یکصد هزار نفر در مراسم «اعتکاف» در استان فارس شرکت خواهند کرد. استان فارس همانجائی است که حائری شیرازی و سردار نجفی با خیال آسوده به جنایت و زمینخواری اشتغال دارند. و مسلم است که در چنین شرایطی جوانان و نوجوانان به «معنویت» خیلی علاقمند شوند، چرا که فقر و بیکاری راه دیگری برای‌شان باقی نخواهد گذاشت. به گزارش «مهرنیوز»، مورخ 24 تیرماه سالجاری، آخوند خوشنویس، مدیرکل تبلیغات اسلامی در استان فارس که در فعالیت‌های «اسلامی» حائری شیرازی فعالانه شرکت دارد، می‌گوید بیش از 75 درصد معتکفین را جوانان و نوجوانان تشکیل می‌دهند که 35 هزار نفرشان از شهر شیراز می‌آیند. «خوشنویس» به مهرنیوز اظهار داشته، امسال در 200 مسجد مراسم اعتکاف برگذار می‌شود. به گفتة مدیرکل سازمان تبلیغات اسلامی در فارس:

«آمار معتکفین از سال 1379 تا به امروز هرساله رو به افزایش بوده و این امر نشان دهندة افزایش فضای معنوی و مذهبی در بین آحاد مردم جامعه است.»

این خیمه شب بازی «معنوی» حدود دو روز به طول می‌انجامد، و مسلماً حائری شیرازی و قوم و قبیلة دستغیب و سرداران هم در این مراسم شرکت دارند، چون معنویت اینان از سال 1357، همزمان با اموال مادی‌شان شدیداً پیشرفت کرده. احتمالاً رهبرفرزانه و آخوند شاهرودی هم در مراسم اعتکاف شرکت خواهند داشت. به ویژه آخوند شاهرودی که همین دیروز برای سرگرمی چند نفر را در سبزوار به دار آویخت و دیگ معنویت‌شان واقع لبریز شده. اما فکر نکنید که در سایت «کانون زنان» کسی به این اعدام‌ها اعتراض خواهد کرد، به هیچ عنوان! چون کسانی که اعدام شدند نه زن بودند و نه یک دیپلم دکتری داشتند! تمام هم و غم کانون زنان سوگواری برای «دکتر زهرا» است. که اگر دکترای کذا را نداشت، مسلماً افتخار حضور در سایت زنان اندرونی حاج آقا نصیبش نمی‌شد. بله، «کانون زنان» برای هر زنی قلمفرسائی نمی‌کند!

همانطورکه قوة قضائیه حکومت اسلامی هم هر کسی را جهت ایجاد بحران دستگیر نخواهد کرد. اربابان شاهرودی می‌پندارند هر کس وارد زندان اوین شد، از طریق جنجال رسانه‌ای تبدیل به «قهرمان» و «پهلوان» خواهد شد، و بلافاصله هم مداحان حرفه‌ای چند غزل شیوا در وصف قد و بالای رعنا و مبارزات شجاعانه‌شان خواهند سرود، و «رهبر آینده» در بسته بندی شهید مظلوم آمادة تحویل به عموسام می‌شود! بعد هم نوبت به نخبگان برونمرزی می‌رسد که قلمفرسائی کرده، بر طبل «قهرمان‌پروری» و «رهبرستائی» تا آنجا که جان دارند بکوبند.

ولی در عرصة سیاست جمکران، از همه جالب‌تر علی لاریجانی است که خواستار «اجرای قانون» در مملکت شده! به گزارش «مهرنیوز» مورخ 24 تیرماه سالجاری، پاسدار لاریجانی که موجودیتشان مانند دیگر مقامات حکومت دست نشاندة «نه شرقی، نه غربی» مدیون قانون شکنی است، فرموده‌اند:

«اجرای قانون برای سلامت کشور و تحقق عدالت از همه چیز مهم‌تر است.»

ولی می‌دانیم که اگر «قانون» در ایران اجرا شود کل حکومت اسلامی «مجرم» شناخته خواهد شد، چرا که این حکومت حتی قوانینی که خود وضع کرده نیز رعایت نمی‌کند. اما چنین شرایطی مانع از شعار دادن پاسدار لاریجانی و دیگر «بزرگان» حکومت اسلامی، به ویژه مقام رهبری نخواهد شد.

حال این سئوال مطرح می‌شود که چرا سیاست پیشه‌گان، نخبگان، موافقان و مخالف‌نمایان حکومت اسلامی گاه منفور و گاه مضحک به نظر می‌رسند؟ و چرا اینان در هر حال از چارچوب شیادی و عوامفریبی خارج نمی‌شوند؟ چون بازیگران صحنة سیاست ایران در واقع موجودیت مستقل ندارند، وجود اینان، بازتاب موجودیت «دیگری» است. بازتابی است گاه مستقیم، و در بسیاری از موارد غیرمستقیم از موجودیت استعمار. به همین دلیل، گفتار و کردارشان به پرسوناژهای «شیاد»، «لوده» و «ابله» در ادبیات قرون وسطی شباهت فراوان دارد.

میکائیل باکتین در «عملکرد شیاد، لوده و ابله در رمان» می‌گوید، در قرون وسطی، همزمان با «ادبیات والا»، ادبیات فولکلوریک و نیمه فولکلوریک نیز با مضحکة حماسه‌ها شکل گرفت. در این ادبیات ویژة سطوح پائین اجتماعی، ظهور سه پرسوناژ را مشاهده می‌کنیم که نقش چشمگیری در رشد و تحول آتی رمان در اروپا دارند: «شیاد»، «لوده» و «ابله»! البته این پرسوناژها در ادبیات دوران باستان هم وجود داشتند، و از نظر تاریخی نمی‌توان آغازی بر تولد آن‌ها متصور شد. تولد اینان درگذشته‌های پیش‌تاریخی است[...]

باکتین می‌گوید، سه پرسوناژ «شیاد»، «لوده» و «ابله»، میان ادبیات، صحنة تئاتر و نمایشاتی که با استفاده از «صورتک» در میادین عمومی به اجراء در می‌آمد، پیوند مهمی ایجاد می‌کنند. این سه پرسوناژ در حریم خصوصی و فردی «وجود» ندارند، بلکه به جنبة ویژه، ولی اساسی زندگی در«مکان عمومی» وابسته‌اند، و از اینرو موجودیت‌شان مفهومی صرفاً «مجازی» دارد، نه «واقعی». ظاهر این سه پرسوناژ «بهنجار» نیست، گفتار و رفتارشان «غیرمستقیم»، «مجازی» و گاه واژگونه ‌است؛ هرگز راست نمی‌گویند، چرا که اینان آنچه می‌نمایند نیستند. موجودیت این سه پرسوناژ بازتابی است غیرمستقیم از موجودیت «دیگری»، و درنقش‌های‌‌شان خلاصه می‌شود و خارج از این نقش اصولاً وجود خارجی ندارند.

باکتین می‌افزاید، ویژگی این پرسوناژها «بیگانگی» است. اینان در چارچوب هیچ واقعیت زمینی قرار نمی‌گیرند، و به معنای واقعی کلمه با زندگی زمینی بیگانه‌اند. البته از این سه پرسوناژ، «شیاد»، پیوند لرزانی با واقعیت ایجاد می‌کند [چرا که باید از شرایط واقعی بهره‌برداری کند]. ولی «لوده» و «ابله» چنین اجباری ندارند. اینان فاقد هرگونه چارچوب و انسجام‌اند و از اینرو می‌توانند هر صورتکی را بر چهره داشته باشند، و هر نقشی را ایفا کنند. [...] این پرسوناژها، تجلی انسان در اماکن عمومی‌اند چرا که موجودیت‌شان تماماً «اجتماعی» است، ‌ البته نه موجودیت خودشان، چرا که موجودیتی از آن خود ندارند، بازتابی‌اند از موجودیت «دیگری» [...].

منبع: «زیبائی شناسی و تئوری رمان»، انتشارات گالیمار، 1975

...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت