چهارشنبه، آبان ۱۵، ۱۳۸۷



منقل و ماکیاول!


...
بالاخره گروه برژینسکی که در سال 1977جیمی کارتر را از ناکجاآباد حزب دمکرات به ریاست جمهوری رساند تا جنگ و جهاد را گسترش دهد، و نوبل صلح دریافت دارد، باراک اوباما را هم روانة کاخ سفید کرد. همین امر بعضی‌ها را در کشورمان به این توهم دچار کرده که جنجال دوران جیمی کارتر همراه با اسرائیل‌ستیزی «نمایشی» را می‌توان از سر گرفت. به همین دلیل محمد خاتمی در جایگاه اوپوزیسیون قرار گرفته؛ و از فرمایشات رهبری انتقاد می‌کند، چرا که به گزارش لوموند، مورخ 5 نوامبر2008،‌ همزمان با «انتخاب» اوباما، نشست سه روزة «اتحاد مسلمانان و مسیحیان» در واتیکان برای تحقیق در مورد «شالودة مشترک» یا همان یهودستیزی این محافل آغاز شده. همانطور که می‌دانیم محمد خاتمی از «برگزیدگان» واتیکان و نخبگان محافل فاشیست غرب به شمار می‌رود، و «انتخاب» اوباما به زعم وی زمینة مناسب جهت برپائی آشوب در ایران را فراهم آورده. چون دمکرات ها برای ایجاد آشوب در ایران خواهان «فضای باز» می‌شوند، و از آنجا که هیچ حزب وتشکل مردمی در ایران وجود ندارد، فضا در واقع برای عربده‌جوئی فعلة ساواک باز می‌شود.

ایالات متحد که پس از پایان جنگ دوم، هر چهار سال یکبار یک فقره رئیس جمهور مجهز به شعار حقوق بشر و دمکراسی یا هالة نور پیروزی در این جنگ و آ‌ن نبرد، به کاخ سفید روانه می‌کرد، اینبار به دلیل وخامت اوضاع ناچار شد «حماسة چهارم نوامبر» بیافریند، تا از این راه پشتوانة محکم «مردمی» برای کارگزار نوین پنتاگون فراهم آید. چرا که پنتاگون در چهار جبهة لبنان، عراق، افغانستان و گرجستان شکست خورده، و مسلماً شکست‌های دیگری نیز در راه خواهد بود. ولی ریزه‌خواران سازمان سیا در جمکران ضعف پدر معنوی خود را نمی‌بینند. اینان مانند کودکان خردسال «پدر» را نماد قدرت جاودان می‌انگارند. و فقط با ایمان به همین «قدرت جاودان» ارباب است که اعضای یک حکومت پوشالی، چون حکومت اسلامی در پناه این «قدرت الهی» احساس امنیت می‌کنند.

گورکن‌ها می‌پندارند اربابان‌شان در ایالات متحد قادراند همان سیاست‌های دوران کارتر را از سر بگیرند تا نوکران‌شان در جمکران تنور لات‌بازی و عربده‌جوئی و نبرد با آمریکا و اسرائیل را از نو داغ و گرم کنند. در این راستا داش عباس عبدی در سایت رادیوزمانه آمادگی توله‌های‌اش را برای اشغال سفارت آمریکا اعلام داشته فرموده‌اند، اگر آمریکا به سیاست‌های غلط خود ادامه دهد، خودم که پیر شده‌ام، بچه‌هایم سفارت را می‌گیرند! همانطورکه گفتیم «مزدوری، پیشه‌ای‌است موروثی». حاج عباس که هنگام اشغال سفارت آمریکا چاقوی ضامن‌دار و پنجه بکس در دست می‌چرخاندند، در دوران «سازندگی» چاقو را غلاف کرده، اسکناس ‌شمردند، بعد هم قلم به دست گرفتند تا «روشنفکر» و متخصص امور سیاسی شوند. سپس با تلاش‌های «اریک رولو»، مدافع سرسخت «انقلاب اسلامی» به ملاقات گروگان سابق، «باری روزن» رفتند، و وجود ذیجود ایشان را «نعمت الهی» برای تداوم شعارهای «مبارزاتی» خود یافتند! پس دلیلی ندارد که توله‌های داش عباس از زندگی «شرافتمندانه‌ای» هم‌سنگ زندگی ابوی محروم شوند. آمریکا یک سفارت باز کند، بقیة مسائل را ساواک با کمک اسمال تیغ‌زن ـ که جدیداً برای همین امور از زندان آزاد شده ـ و نسل دوم «دانشجویان پیرو خط امام» روبراه خواهد کرد.

حاج عباس، متخصص امور سیاسی چنین «تحلیل» فرموده‌اند که آمریکا در عراق دمکراسی برقرار کرده، چرا که به زعم ایشان در عراق انتخابات صورت می‌گیرد. داش عباس همچنین تلویحاً از روش آمریکا در عراق تمجید کرده و می‌گویند، اصلاً با ویتنام قابل مقایسه نیست! عبدی در ادامة این سخنان بیشرمانه، خود را هم بجای مردم ایران گذاشته می‌گوید، بر خلاف دیگر نقاط جهان امروز نگاه مردم به آمریکا مثبت است. البته مقصود ایشان از «نگاه مردم»، نگاه همان اوباشی است که مانند عبدی‌ها و اصغرزاده‌ها از برکت شعار و «مبارزات» با آمریکا دست‌شان برای چپاول ما ملت باز شده، و دوست دارند این تجربیات شیرین همچنان تداوم یابد. بله، بسیاراند آن‌ها که مانند داش عباس عبدی در کمال بلاهت می‌پندارند بازگشت به گذشته و تکرار تجربیات شیرین امکانپذیر است. البته تقصیر از اربابان‌شان است که گویا «رویائی دارند»! رویای آشوب‌های سه دهة پیش، رویای تهاجم نظامی اسرائیل به لبنان و رویای گسترش جنگ از عراق به ایران.

گروه برژینسکی که در سال 1977 با شعار حقوق بشر و حمایت از دمکراسی، جیمی کارتر جنایتکار را به کاخ سفید اعزام کرد، تا از طریق جنگ و براندازی فاشیسم را در جهان گسترش دهد، امروز به دلیل وخامت اوضاع یک رنگین پوست فرودست و نیمه آمریکائی را با گذشته‌ای «مبهم» برای ریاست جمهوری برگزیده تا بتواند با صورتک اوباما، سیاست فرسودة انسداد را در منطقه و به ویژه در ایران رونق بخشد.

بالاخره رئیس جمهور آمریکا «منصوب» شد، و بعضی‌ها از جمله ناخداکلمب به شادی و پایکوبی پرداختند، چون با ورود اوباما به کاخ سفید، دست پنتاگون برای ایجاد بحران و آشوب و به ویژه تداوم سیاست انسداد بازتر خواهد بود. پیشتر در همین وبلاگ با تکیه بر تحقیقات نوآم ‌چامسکی، هاوارد زین و به ویژه با استناد به تحلیل اقتصادی «جان کنت گالبرایت» در« فرهنگ رضایت طلبی» گفتیم که تصمیم گیرندة اصلی در ایالات متحد تشکیلات نظامی است. تشکیلاتی «خود مختار» که خارج از هر گونه نظارت دمکراتیک قرار گرفته و منافع‌اش فقط از طریق جنگ‌افروزی تأمین می‌شود. در نتیجه هیچ دلیلی وجود ندارد که به مهملات تحریف شدة بنگاه‌های خبرپراکنی غرب در باب شرح حال رئیس جمهور جدید آمریکا و مواضع حکیمانة وی توجه کنیم، تصمیم با اوباما نیست؛ پنتاگون تصمیم می‌گیرد، اوباما اجرا می‌کند. و برای اجرای سیاست‌های فعلی پنتاگون بهترین گزینه یک رنگین پوست فرودست می‌تواند باشد که فقط از سوی مادر آمریکائی به شمار می‌رود و با تکیه بر او می‌توان بسیاری از مواضع غیرقابل قبول در داخل را «توجیه» کرد. همانطورکه برای تهاجم نظامی به کشور عراق، اهالی پنتاگون به کالین پاول و کاندی رایس متوسل شدند. ولی اینبار شرایط آمریکا به مراتب از سال 2003 دشوارتر شده، در نتیجه کاخ سفید را هم به یک رنگین پوست سپرده‌اند.

امید پنتاگون این است که همزمان با تجهیز حکومت روضه‌خوان‌ها به سلاح هسته‌ای،‌ در تنور یهودستیزی حکومت ضدامپریالیست جمکران بدمد، و به بهانة حمایت از اسرائیل در برابر تهدیدهای چاه‌ جمکران، طرح‌های تهاجم نظامی به ایران را گسترش دهد. در راستای همین سیاست است که سرداران و پاسداران جیره‌خوار سازمان سیا به دستور ارباب به پارس کردن مشغول شده‌اند. یک روز تنگة هرمز می‌بندند، روز دیگر نیروی دریائی‌شان از نیروی دریائی آمریکا پیشرفته‌تر می‌شود و رهبر مفلوک‌شان هم دوباره عصای «موسوی» به دست گرفته، برای «مبارزه با استکبار جهانی» جوشن، خفتان و زره بر تن کرده‌اند!

از قضای روزگار اینان یک «متخصص امور سیاسی» هم در حنازرچوبه دارند که امروز با قلم شیوا و «بازاری» خود، قلمفرسائی‌ها کرده. ایشان فرموده‌اند از انتخاب اوباما خوشحالی نکنید، سیاست آمریکا همان سیاست همیشگی است! حنازرچوبه، مورخ پنجم نوامبر 2008 مطلبی با کد خبر214499 از سیدحسین علوی منتشر کرده، تحت عنوان «شیطان بزرگ زیر نقاب اوباما»! نویسنده به ادعای خود به «واکاوی استراتژی واقعی حاکمان اصلی ایالات متحد» پرداخته، ولی در واقع همان چرندیات و شعارهای خمینی را تکرار می‌کند. به صراحت بگوئیم، تحلیلی در کار نیست. نویسندة مطلب کذا با شعار آغاز می‌کند، ‌ تا به شیوة امام سیزدهم بر علیه دمکراسی و حقوق بشر جفتکی به طاق طویلة جهان اسلام زده، به بهانة انتقاد از آمریکا با تخطئة ارزش‌های انسان‌محور دست یاری به سوی ارباب دراز کرده، در واقع آب به آسیاب عموسام بریزد.

«سیدحسین» به زبان ابتذال حوزه، به همپالکی‌های آمریکاپرست خود که از «انتخاب» اوباما خوشحال شده‌اند هشدار می‌دهد که «یا نقشه‌ای در کار است» یا این خوشحالی «از سر جهل است!» می‌بینیم که سیدحسین دقیقاً به تکرار ترهات امام سیزدهم مشغول شده، و مثل ایشان ضمن دریافت جیره و مواجب از دست الهی عموسام شدیداً با آمریکا و به ویژه با حقوق بشر و دمکراسی مخالفت می‌کند، چرا که سیاست خارجی آمریکا در ایران بر اساس واژگون‌نمائی تنظیم شده و قرار بر این بود که هر چه آمریکا می‌گوید، حضرت خمینی عکس آنرا به زبان بیاورند. به این ترتیب کار ساواک هم آسان شده بود. عکس هر آنچه رادیو آمریکا می‌گفت، فردای همانروز از زبان رهبر «کبیر انقلاب» در بوق می‌گذاشت. در نتیجه آمریکا ضمن حمایت از جنایات دولت اسرائیل در لبنان و فلسطین، از ارزش‌های دمکراتیک حمایت می‌کرد، خمینی هم به بهانة دفاع از حقوق «مردم مسلمان فلسطین» دمکراسی و حقوق بشر را تخطئه می‌کرد! رابطه‌ای بسیار سازنده، که منافع واقعی آن به جیب شرکت‌های آمریکائی سرازیر می‌شد! ظاهراً سیدحسین هم پنداشته هنوز خر اسلام همان باقلای همیشگی، یعنی بحران اجتماعی را می‌آورد، و از همین رو به ‌شیوة امام راحل کمر به آلیزیدن و اسکیزیدن بسته.

و از حق نگذریم، سیدحسین در آلیزیدن کت خمینی را از پشت می‌بندد! ایشان در کمال حماقت، دمکراسی را «شعار پر زرق و برق» و آزادی را «وهم» خوانده‌، طرفداران آزادی و دمکراسی را هم «برد‌گان مدرن» می‌نامند. گویا سیدحسین به شیوة همپالکی‌های‌اش در گلة «داس‌الله» و «داش‌الله»، دمکراسی را با پوپولیسم و هیاهوی توده‌های تحریک شده در ترادف قرار داده، چرا که آن را «حرکت توده‌ها» می‌خواند. خوشبختانه امثال سیدحسین، در توحش‌ بردگان چهارده سدة پیش باقی‌ مانده‌ و توانسته‌اند هماهنگی خود را با «حرکت امت» حفظ کنند. اینان «آزادانه» به «تحلیل و تفسیر» مشغول‌اند، تا بتوانند، ‌ دمکراسی را تحریف و تخریب کرده، ضمن بزرگ‌نمائی و ریختن آب به آسیاب دولت اسرائیل، مردم آمریکا را «بازیچة دست لابی صهیونیست» بخوانند! بله «یهود ستیزی»، همان «شالودة مشترک» است که در واتیکان بررسی می‌شود.

به این ترتیب، البته به زعم سیدحسین‌ها می‌توان تنور یخ‌زدة «نبرد با آمریکا» را از نو داغ کرد و جنگ زرگری با اسرائیل را هم توجیه نمود. چرا که امروز به دلیل تضعیف آمریکا، همکاران کاخ سفید، یعنی دولت اسرائیل و حکومت جمکران هر دو در موضع ضعف قرار گرفته‌اند. و بر اساس باورهای «جماعت» قلم‌زن در حنازرچوبه، با تهدید دروغین دولت اسرائیل از زبان مشتی گورکن جیره‌خوار غرب می‌توان جان تازه‌ای در پیکر بی‌جان آمریکا و دولت‌های دست نشانده‌اش، در اسرائیل و جمکران دمید!

سیدحسین برای «تدوین» تحلیل عمیق خود حتی به سراغ ماکیاول هم رفته‌اند، تا آنچه را عیان است، یک بار دیگر با تکیه بر فلاسفه بیان کنند! ایشان طی تحقیقات عمیق خود دمکرات‌ها و جمهوریخواهان را روباه و شیر، و دو روی یک سکة واحد دانسته‌اند! باید اذعان کنیم که چنین اکتشافاتی، آنهم در چاه جمکران واقعاً قابل تقدیر است. ولی پیش از تولد متفکران و فلاسفه‌ای چون سیدحسین، همة شاگردان مدارس می‌دانستند که سیاست ابر قدرتی چون آمریکا بر خلاف سیاست نوکر‌ان‌اش در جمکران «تداوم» دارد، و احزابی که در آمریکا به قدرت می‌رسند وظیفة اصلی‌شان نه به راه انداختن نمازجمعه و زوزه و ضجه و سینه‌زنی، که پیشبرد یک سیاست جهانی است! برای دریافت این مطلب نیازی به تحقیق و به قول ایشان «واکاوی استراتژیک»، و نشان دادن عکس شیر و روباه وجود ندارد!

اما پژوهش‌های سیدحسین به این مختصر ختم نمی‌شود، ایشان یک «تورق» تاریخی هم فرموده‌اند که به نظر می‌رسد پای منقل پاسدار شریعتمداری صورت گرفته باشد. چرا که در این پژوهش‌ها، جنگ یوگسلاوی و بمباران روزانة غیرنظامیان در عراق از دیدگان تیزبین و «مورخ‌شان» پنهان مانده. یا شاید ضمن تورق، چند صفحه به هم چسبیده بوده و ایشان یک‌جا ورق زده‌اند. در هر حال «حسین‌آقا» ضمن اشاره به تهاجم نظامی آمریکا و هم‌پیمانان‌اش به افغانستان و عراق به شرایط اسف‌بار این دو کشور اشاره کرده، به شدت از آمریکا انتقاد می‌کند! ولی به دلیل کوری و حماقت ویژة تبلیغاتچی‌های فاشیسم حضرت مفسر فراموش می‌کنند که پاسداران مزدور حکومت مستقل اسلامی در عراق و افغانستان به پادوئی برای همین آمریکائی‌ها اشتغال داشته و دارند، تا شاید بتوانند پای اربابان‌شان را به سواحل خزر باز کنند:

«[بوش] دو جنگ خونین به راه انداخت[...] هدف از این لشکرکشی نه افغانستان بود و نه عراق [...] که نمایش چنگ و دندان شیر ماکیاول به ایران بود[...] امروز نوبت روبهان ماکیاول است.»

بله بوش با افغانستان و عراق هیچ کاری نداشت، می‌خواست به نوکران ضدامپریالیست خود که با کودتای ساواک در 22 بهمن 57 آنان را بر مسند قدرت نشانده، عکس شیر ماکیاول را نشان دهد! سیدحسین در ادامة این تقلب تاریخی ادعا می‌کند، «فضل الهی» مانع از تحقق اهداف آمریکا شد. همانطورکه گفتیم سیدحسین باید کور باشد، چرا که کشور روسیه را در شمال ایران نمی‌بیند، هر چند همچون دیگر عملة ساواک «فضل الهی» را می‌تواند «احساس» کند! ولی اگر کل مطلب شیوای سیدحسین علوی را مطالعه کنیم خواهیم دید که علاوه بر کوری، خام‌پرور نیز هست. بهتر بگوئیم ایشان اصلاً به کورذهنی مبتلا هستند، چرا که آرزوی بازگشت به عصر طلائی بوش را دارند:

«اوباما همان مک کین است، همانطورکه بوش همان الگور بود[...]امروز[...] باید اوباما بود»‌

و ما هم به این محقق فرهیخته می‌گوئیم، اصل ترادف کلی را کنار همان منقلی که نشسته‌اید به دست شریعتمداری بسپارید. اوباما نمی‌تواند مک‌کین باشد، چون مک‌کین نمایندة جناح خاصی است که هرگز از اوباما حمایت نمی‌کند، پس بهتر است شما هم شکم‌تان را برای دورانی شبیه به دوران جرج بوش عزیزتان صابون نزنید.

به گزارش نووستی، مورخ پنجم نوامبر، امروز دیمیتری مدودف در پیام سالانة خود در برابر مجمع فدرال در کرملین،‌ بدون آنکه حتی نام اوباما را به زبان آورد، ضمن ابراز امیدواری به همکاری دولت جدید آمریکا با روسیه، اعلام داشت که برای مقابله با طرح سپر دفاعی آمریکا، روسیه موشک‌های «اسکندر» را در کالینیگراد، در شمال لهستان مستقر خواهد کرد. این هشداری است مستقیم به نوکران آمریکا در جمکران که ممکن است بخواهند با توسل به «فضل الهی» سلاح اتمی هم به دست آورند. دیدیم که دولت پاکستان در دورة کلینتون چه «جهش هسته‌ای» صورت داد، و در جواب این «جهش» امروز مرزهای‌اش همه روزه موشک باران‌ می‌شود، بدون اینکه بتواند کوچک‌ترین اعتراضی بکند. به سیدحسین باید گفت، «شهریار» ماکیاول که می‌تواند گاه شیر و گاه روباه باشد «مستقل» است! اربابان شما در ینگه دنیا دیگر از چنین استقلالی برخوردار نیستند. اوباما همان مک‌کین نیست. گروه دین‌پرور برژینسکی نیز که آرزو دارد «به فضل الهی» با توسل به اوباما همان معجزاتی را صورت دهد که سی سال پیش با جیمی کارتر صورت می‌داد، دیگر همان گروه سابق نیست. «شیر» کذا، بی یال و دم اشکم و آن روباه، «دم‌بریده» شده. نظم جهان تغییر یافته و در این نظم نوین با شعارهای پوسیدة سازمان سیا دیگر نمی‌توان به عوامفریبی پرداخت.







نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت