چهارشنبه، آبان ۰۸، ۱۳۸۷



ببر و برف!


...
شعارهای جیره خواران استعمار شباهت عجیبی به نفت دارد! نفت از درون مرزها ربوده می‌شود، سپس در غرب «پالایش» شده، مانند بنزین به بهای گزافی به ایران «صادر» می‌شود تا در اتومبیل‌های تولید غرب ریخته شود، هوا را آلوده کند و دامنة چپاول را هم گسترش دهد. شعارهای استحماری نیز دقیقاً همین روند را طی می‌کند. با این تفاوت که این شعارها از دو منبع متفاوت استخراج می‌شود: اسلامی و ایرانی. شعارهای اسلامی از حدیث و روایات و آیات قرآن گرفته شده پس از پالایش تحویل «فاشیست ـ مسلمان‌ها» می‌شود که بتوانند مفاهیم مدرن و معاصر را از درون متون توحش ادیان ابراهیمی استخراج کنند. ولی برای فاشیست‌های بومی‌گرا همین مفاهیم را از متون ایران باستان یا ایران «پیشا ‌تازیان» و به ویژه ایران «پسا نازیان» بیرون می‌کشند. در این راستا، رادیو فردا مورخ هفتم آبان‌ماه سالجاری به ما توصیه می‌کند برای رعایت «حقوق شهروندان» منشور کورش‌کبیر را مد نظر قرار دهیم. چرا؟

چون اگر محور «تفلیس ـ تهران ـ تل‌آویو» در جنگ پنج روزه شکسته شد، ارتش ناتو امیدوار است «اوکراین» را بجای گرجستان قرار داده، نوکران خود را در اسرائیل از طریق گورکن‌های ترکیه و جمکران به مرزهای روسیه بکشاند،‌ و روز از نو روزی از نو! در این راستا، پس از تهاجم نظامی ایالات متحد به سوریه، وزیر دفاع ترکیه راهی اسرائیل شد تا همکاری دولت مستقل و اسلامی عبدالله گل را با این کشور ارتقاء دهد! البته گورکن‌ها به مصداق «سکوت علامت رضاست»،‌ فعلاً در اینمورد خفقان گرفته‌اند و از دولت اسلامی ترکیه انتقاد نمی‌کنند. همچنین به صورت غیرمستقیم از پیوستن اوکراین به ناتو استقبال هم کرده‌اند.

حنازرچوبه، مورخ هفتم آبانماه سالجاری، از زبان عبدالله گل از «سیاست ‌درهای باز» ناتو استقبال کرده. روز گذشته ویکتور یوشچنکو، رئیس جمهور اوکراین راهی ترکیه شد تا با عبدالله‌گل و رجب اردوغان پشت درهای بسته ملاقات کند. پس از این ملاقات، شبکة تلویزیونی ترکیه اعلام داشت، عبدالله‌گل از عضویت اوکراین در سازمان ناتو حمایت می‌کند. می‌بینیم که مزدوران غرب در ترکیه نیز دقیقاً مانند حکومت جمکران مردم را سپر بلای آمریکا در برابر روسیه کرده‌اند. دیروز گفتیم که سپاه پاسدارانِ منافع استعمار برای ژاندارمی از خلیج فارس در بندر جاسک مستقر شده تا ضمن نوکری برای سازمان ناتو، «نبردی نمایشی» هم با آمریکا داشته باشد. چرا که نبرد با آمریکا دوباره «مد» شده، و علی خامنه‌ای که چندی پیش برای مذاکره با ارباب دم‌جنبانی می‌کرد و عاقبت معلوم شد سخنان ‌مقام معظم را بد تعبیر کرده بودند، امروز دوباره «مبارزات» بی‌امان خود را با آمریکا آغاز کرده. خامنه‌ای که به دلیل رهبری حکومت گورکن‌ها باید از نظر پریشانگوئی نیز در مقام «رهبری‌ات» قرارگیرد، امروز به دانشجویان و جوانان توصیه کرده که مانند فعلة ساواک که روز سیزدهم آبان سفارت آمریکا را اشغال کردند، احساس مسئولیت کنند.

البته ما نمی‌دانیم این روزها اشغال کدام سفارت منافع اربابان خامنه‌ای را تأمین خواهد کرد، ولی می‌دانیم که در آستانة انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحد نوکران وفادار عموسام به نقطة صفر بازگشته و «نمایشات» آمریکاستیزی را در رأس برنامه‌های خود قرار داده‌اند. مقام رهبری ضمن تکرار «پیروزی بر آمریکا»‌ اظهار داشتند که اشغال سفارت آمریکا در تهران توسط جوانان «برجسته» انجام شد، و بسیار مسئولانه بود. بله، لات و اوباشی که به رهبری ساواک و به دعوت سازمان سیا به سفارت آمریکا هجوم بردند، باید هم «جوانان برجسته‌ای» باشند! البته وقتی به محسن میردامادی، محمدرضا خاتمی، معصومه ابتکار و به ویژه عباس عبدی و اصغرزاده نیک بنگریم برجستگی‌ها را مشاهده می‌کنیم، ولی این برجستگی در ناحیة «شکم» مشهود است که تهی بودن مغزشان را تا حدی جبران کند. در هر حال رهبر فرزانه بار دیگر در به در به دنبال جوانان «برجسته» می‌گردند که «احساس مسئولیت» کنند و «حماسه» بیافرینند، تا مقام رهبری دست در دست اسمال تیغ‌زن‌ها پیشرفت کنند:

«[خامنه‌ای گفت] حماسة بزرگ 13آبان و تسخیر سفارت آمریکا [...] نتیجه احساس مسئولیت جمعی از جوانان برجسته [بود] امروز نیز ملت و کشور ایران به احساس مسئولیت نسل جوان نیازمند است.»


بله این ترهات با کد 206253 در حنازرچوبه مورخ هشتم آبان‌ماه سالجاری انتشار یافته. و خلاصه بگوئیم خامنه‌ای و اربابان در به در به دنبال «حماسه» می‌گردند. همانطور که پیشتر هم گفتیم منافع غرب ایجاب می‌کند که ما ملت در مرحلة «حماسه» متوقف بمانیم، چون خروج از حماسه به معنای خروج از عرصة حاکمیت الهی خواهد بود. بی‌دلیل نیست که خیمه شب بازی‌های استعمار در ایران «حماسه» خوانده می‌شود، و از آنجمله است حماسة سیزده آبان یا همان چهارم نوامبر.

روز خجستة 4 نوامبر که قرار است شعار پوچ و عوامفریب «چنج، وی نید» جایگزین شعار واژگون «مبارزه با تروریسم» شود نزدیک است. به همة هم‌میهنان شریفی که فعالیت سیاسی‌شان با اهداف حزب دمکرات ایالات متحد منطبق است، و با گروه برژینسکی «آمال مشترک» دارند و همزمان بخشی از وبلاگ‌های ما را نیز در باب همکاری حزب آخوندپرست و استالینیست توده با ملایان به مطالب خود «ضمیمه» می‌کنند تا خط جدیدی در فضای سیاسی باز کرده باشند، و به قول معروف همة فضای سیاسی را در انحصار خود بگیرند، یک نکتة بسیار مهم را گوشزد می‌کنیم. ما معتقدیم درمورد چپاول ثروت‌ها و سرکوب ما ایرانیان حزب دمکرات و حزب جمهوریخواه ایالات متحد اهداف مشترکی را دنبال می‌کنند؛ تفاوت فقط در شیوة چپاول است. حزب دمکرات با توسل به «آشوب» اینکار را صورت می‌دهد، ‌ و حزب جمهوریخواه با توسل به «سرکوب».

حزب دمکرات همواره به بهانة دفاع از حقوق بشر و «اصلاحات»، کشور ما را به صحنة آشوب و درگیری تبدیل کرده. برنامة اصلاحات ارضی که در بسته بندی فریبندة ‌حق و حقوق زنان و الغاء رژیم ارباب و رعیتی به دولت ایران تحمیل شد دقیقاً در راستای همین سیاست قرار می‌گیرد. فواید طرح‌های صادراتی حزب دمکرات این است که به محض ورود به کشورمان زمینة آشوب فعلة ساواک در حوزه، بازار و دانشگاه را فراهم آورده، به مرور زمان تأثیر پوستة فریبنده‌اش نیز واژگونه می‌شود. شاهدیم که از ششم بهمن ماه سال 1341 که رعایا به مقام «شهروندی» نائل شدند، و به زنان نیز حق و حقوقی اعطا شد، روستائیان به حاشیه‌نشین‌ شهرها تبدیل شدند، و زنان نیز فقط شانزده سال فرصت استفاده از آزادی‌های اعطائی را داشتند؛ روز هشتم مارس 1979 همین زنان بالاجبار برای اعتراض به پوشش اجباری به خیابان‌ها آمدند. در دورة ریاست جمهوری بیل کلینتون نیز آنچه در ایران گذشت خارج از آدم‌ربائی، قتل نویسندگان و مخالفان سیاسی و آشوب در دانشگاه‌ها البته به همراه لبخند نفرت‌انگیز محمد خاتمی هیچ نبود. پس شما که فریادتان از تقلب فرضی نوچة علی لاریجانی به آسمان رسیده، و برای گروه برژینسکی سینه چاک می‌دهید، نمی‌توانید مطالبات و سخنان ما را لابلای ستایش و مداحی خود از حزب دین پرور دمکرات جاسازی کنید!

ما هیچ ارادتی به احزاب اروپا و آمریکا نداریم. و شما که همواره نان را به ‌نرخ روز خورده‌اید و در تشخیص جهت باد دکترای واقعی از آکسفورد دریافت داشته‌اید، پای‌تان را از گلیم مزدوری فراتر نگذارید، و در جای خود قرار گیرید. «اصولگرائی» و «اصلاح طلبی» در حکومت اسلامی دو قالب پوچ بیش نیست. نه اصولی در کار است، نه اصلاح‌‌طلبی‌ای؛ یک گروه واحد دو برچسب متفاوت از رسانه‌های غرب دریافت‌ کرده، و به دو گروه کاذب تبدیل شده. البته ما انکار نمی‌کنیم که هر یک از این گروه‌ها مشتی پادو و نانخور و مداح ویژة خود دارد، و اینکه هر دو گروه مانند حزب توده و روحانیت «در کنار مردم» قرار گرفته‌اند. ولی تأکید می‌کنیم که هیچیک از ایندو گروه «برای مردم» نیست، چون کسی که «برای مردم» باشد مدافع پوپولیسم نخواهد بود؛ ما معتقدیم نخستین قربانیان عوام‌گرائی مردم‌اند. پس بازگردیم به چهارم نوامبر خودمان.

سی سال پیش در چنین روزی ساواک فعلة خود را به خیابان‌های مرکز تهران اعزام کرد تا با تهاجم به ادارات دولتی «انقلاب» کنند. سپس «صدای انقلاب» را به گوش دربار رساند تا دولت شریف امامی با حکومت نظامی جایگزین شود و دنبالة ماجرا هم در «نشست گوادالوپ» حل و فصل شد. جیمی کارتر فرمودند: «شاه باید برود!» و دوازده روز بعد شاه رفت، و سی و هفت روز نخست وزیری شاپور بختیار فرصتی بود تا ساواک زمینة «پیروزی اسلام» را فراهم آورد. به یاد داریم که امام سیزدهم به محض ورود به ایران نبرد خود را با آمریکا آغاز کردند و خواهان «صدور انقلاب» به جهان و در واقع به کشورهای منطقه به ویژه به عراق و سوریه شدند. آمریکا برای صدور انقلاب امام سیزدهم جنگ عراق را سازمان داد و در سوریه هم اسلامگرایان سر به شورش برداشتند.

گزارش لحظه به لحظة مبارزات «آزادیخواهان» سوریه از بوق‌های جمکران برای‌مان پخش می‌شد ولی سوری‌ها شانس آوردند که «آزادیخواهان» شکست خوردند. بگذریم! در تمام دوران جنگ، رهبرکبیر ضمن تأکید بر صدور انقلاب تکرار می‌کردند «آمریکا ببر کاغذی است». تا اینکه چند روز پیش ولایتی، مشاور عالی خامنه‌ای، ضمن سخنرانی پر مغز خود، اسلام را «علم مبارزه» نامید و ادعا کرد این یک «فکر نو» بود و هیچ قدرتی نمی‌تواند برای «فکر» مرز تعیین کند. در این وبلاگ به بخشی از سخنان ولایتی اشاره داشتیم. در پی سخنرانی وی، محمد جعفر اسدی، فرماندة نیروی زمینی سپاه پاسداران ادعا کرد، هدف نهائی آمریکا از لشکرکشی به منطقه جلوگیری از «صدور انقلاب اسلامی» است!

بله به عبارت دیگر بعضی‌ها به دلیل تضعیف آمریکا به هراس افتاده به گذشتة شیرین بازگشته و ترهات قدیم را مرتب تکرار می‌کنند، که گفته‌اند «وصف‌العیش نصف‌العیش»! ولی از نظر ما بازگشت فعلة فاشیسم به شعارهای پوچ دوران خمینی ثابت می‌کند که فضای ایجاد شده بر اثر پس‌روی ایالات متحد جیره خواران‌اش را سخت به هراس افکنده. پاسدار اسدی که چنین مهملاتی بر زبان رانده یا دیوانه ‌است یا کور و کر و ابله، درست مانند دکتر ولایتی! چون آمریکا پس از تهاجم نظامی به افغانستان و عراق که با همکاری و فداکاری پاسداران مزدور همراه بود قانون اساسی مشابه قانون توحش حکومت اسلامی را بر این دو کشور تحمیل کرد. در هر حال سایت نووستی مورخ هفتم آبانماه سالجاری سخنرانی سردار اسدی را منتشر کرده و از خوانندگان گرامی پیرامون این سخنان نظرخواهی هم می‌کند:

«آمریکا غول برفی بوده و بزودی دنیا شاهد آب شدن آن خواهد شد‌[...] در آستانة پیروزی بر استکبار جهانی قرار گرفته‌ایم [...] هدف آمریکا از لشکرکشی به منطقه [...] صرفا [...] تصاحب مخازن نفتی نیست [...] بلکه فراتر از آن ممانعت از صدور انقلاب اسلامی به سراسر جهان بوده چرا که انقلاب اسلامی آتش بیداری را در جهان شعله ور ساخت [...]»

می‌بینیم که خمینی دجال «غول برفی» را «ببر کاغذی» می‌دید! به عبارت دیگر جهان بینی امام راحل با تفکر پاسدار اسدی تفاوت دارد. امام دست‌شان به «کاغذ» و دعانویسی و اسکناس بند بود، دعا می‌نوشتند و اسکناس می‌گرفتند، ولی پاسدار اسدی دوست دارند «آدم برفی» بسازند تا در آفتاب آب شود و آن را در آفتابه بریزند. بهتر بگوئیم ایشان اهل کوبیدن آب در هاون‌ یا کارهای بی‌ثمراند. البته پاسدار اسدی ظاهراً در جریان نیست که انقلاب کذا طرح‌ سازمان سیا بوده، برای اعمال فشار بر اتحاد جماهیر شوروی و روسیة فعلی. به همین دلیل «ببرکاغذی» به «غول برفی» تبدیل شده که به زعم پاسدار اسدی بزودی آب هم خواهد شد. ولی به این پاسدار کودن که مسلماً از جوانان برجستة جمکران بوده می‌گوئیم آنچه در رسانه‌های استعمار «انقلاب اسلامی» خوانده می‌شود، ‌آتش جنگ را در منطقه شعله‌ور ساخت و بودجة پنتاگون را افزایش داد. و اگر آمریکا «آب» شود، مزدوران‌اش در منطقه، به ویژه روضه خوان‌های جمکران «بخار» خواهند شد.




نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة‌ پی‌دی‌اف ـ اسپیس

...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت