...
در توضیح پیرامون وبلاگ «شکوه لجنزار» یادآور شویم که سوابق درخشان اعضای «مکتب فرانکفورت» به هورکهایمر، آدورنو و هابرماس محدود نمیشود! «هربرت مارکوزه» طی جنگ جهانی دوم کارمند دفتر «او. اس. اس» بود که پس از پایان جنگ، بر آن نام سازمان سیا گذاشتند! همین کافی است که مسیر فاشیستی «مکتب فرانکفورت» را مشخص کند. پس از تشکیل سازمان ناتو، پروپاگاند این مکتب انسانستیز در قالب تحقیقات «نخبگان» پیرامون «مدرنیته» به آکادمیهای غرب راه یافت. در سال 1991، انتشارات «ژاک گرانشه» در پاریس کتابی از «آلکسیس نوس» تحت عنوان «مدرنیته» انتشار داد که در واقع تبلیغات مکتب فرانکفورت و به ویژه «دیالکتیک منفی» آدورنو را به عنوان «مدرنتیه» به شوت و پرتها حقنه میکرد.
در این تحقیقات بسیار «عمیق»، نویسنده به عمق «لجنزار» شیرجه زده در کمال خونسردی فاشیسم و توحش هیتلر را در چارچوب مدرنیته قرار داده میگوید، مدرنیته، «پایان انسان» بود! بله پروفسور «نوس» هم مانند دیگر شارلاتانها، مدرنیته را در ترادف با مدرنیزاسیون قرار میدهد تا بتواند چنین تأکیدات پیامبرگونه و مضحکی را به خورد مخاطب داده، «خط رهبر» یا همان خط فاشیسم را تداوم بخشد. البته این «خط» در کشورهای مختلف الفبای ویژة خود را دارد. در کشور فرانسه که یک نظام دمکراتیک است، این تبلیغات در چارچوب «تکثرآراء» میتواند «توجیه» شود، چون هر نظام دمکراتیک، «پلورالیسم» را به رسمیت میشناسد. ولی نظام مدعی تقدس الهی که بنا بر تعریف «مطلقگرا» است نمیتواند تکثرگرا باشد.
ادعای «پلورالیسم» یا «کثرتگرائی» در حکومت «ولایت مطلقة فقیه» بجز شیادی هیچ نیست. «پلورالیسم» مشتق از واژة لاتین «پلورالیس»، در چارچوب فلسفی خود در تضاد با «مطلق» قرار میگیرد، بنابراین در چارچوب سیاسی نمیتوان آن را همسو با «مطلق» قرار داد. ولی جنجال و هیاهو به کسی مجال نمیدهد که دریابد ادعای داسالله و داشالله مبنی بر «تکثرگرائی» در حکومت اسلامی، در واقع همانقدر پوشالی و ابلهانه است که شعار «استقلال»، «آزادی» که از برکت تبلیغات ناخدا کلمب و آشوبهای خیابانی در قالب حکومت سرکوب «جمهوری اسلامی» به خورد مردم داده شد. بله جنجال و هیاهو اگر برای ما ملت همواره فاجعه به بار آورده، برای ناخداکلمب و شرکاء فواید بسیار داشته. پس جای تعجب نیست که رادیو فردا میگوید در آلمان مارکسیسم مورد توجه قرارگرفته! یا اینکه سایت ناخداکلمب درس «مارکس و مارکسیسم» بدهد! البته درسهای کذا هم مانند «طرح» نوین سایت «بیبیسی» آبکی و مبتذل است، گویا ناخداکلمب قصد قربت و شباهت به «رعایا» در جمکران کرده.
به دلیل شهادت جانگداز یورگهایدر و افشاگریهای رسانهای پیامد آن، اعضای ناتو گریان و نالان از حمایت گروههای فاشیست دست برداشتند و به ناچار جهت گسترش سرکوب به دامان «مارکس» متوسل شدند. البته اهالی ناتو را با فلسفة مارکس کاری نیست، اینان در جستجوی استالیناند. خلاصة کلام، نان چپنمایان جمکران میرود تا در روغن ناتو شناور شود. و امروز میتوان دلیل نگرانی حزب توده از عدم شرکت مردم در معرکة مارگیری جمکران را بخوبی دریافت. اگر اینبار معرکة کذا با شکست روبرو شود، کار حکومت اسلامی و اوپوزیسیون دست پروردهاش در داخل و به ویژه در خارج از مرزها تمام است. جنجال همه جانبه تلاشی است برای ممانعت از فروپاشی حکومت طالبان شیعیمسلک در کشورمان.
فواید هیاهوئی که برای مدرک تحصیلی کردان، نامزدی محمد خاتمی در «انتصابات» چاه جمکران، و دهها بحران و «بحرانک» ساختگی ساواک به راه افتاده این است که هیچیک از گروههای سیاسی در حکومت بلاهتگستر و ابتذالپرور اسلامی ملزم به ارائة یک «برنامة سیاسی» مشخص نباشد! به عبارت دیگر در معرکهگیری خردادماه آینده بجای تکثر «برنامه»، تکثر «ابهام» خواهیم داشت. چند ابهام در برابر یکدیگر قرار میگیرند، و همگی ریشه در ابهامی مهمتر یعنی اسلام دارند: اصولگرا، اصلاحطلب، کارگزار، «ملی ـ مذهبی»، و ... و از همه مهمتر «داسالله» است که گویا در برابر دیگران جبهه گرفته، هر چند مانند روحانیت همیشه در کنار «مردم» و آمادة چنگانداختن بر قدرت است. همانطور که میبینیم اینبار «ابهام» در سیاست به جیره خواران سازمان سیا محدود نمیشود، چرا که یک ابهام چند بعدی دیگر به نام «اوباما» هم پای به مبارزات انتخاباتی ایالات متحد گذارده.
نخستین «ابهام» اوباما دین و مذهب اوست. هنوز مشخص نشده اوباما مسیحی است، چرا که در صورت لزوم این موجود میتواند مسلمان هم باشد. چند روز پیش کالین پاول، اظهار داشت، اوباما مسیحی است، ولی اگر مسلمان هم باشد اشکالی ندارد! ولی خارج از دین و مذهب شهید اوباما که در ایالات متحد بیشتر برای عوامالناس اهمیت دارد، برنامة اوست. آوردهاند که اوباما جزو معدود سناتورهای مخالف تهاجم نظامی به عراق بوده. بسیار خوب، ما هم میپذیریم! ولی همین اوباما مژده میدهد که بزرگترین و مدرنترین ارتش جهان را در کشورهای عضو ناتو ایجاد خواهد کرد!
آنچه از این وعدهها دستگیرمان میشود این است که حزب دمکرات ایالات متحد شکماش را برای ورود به یک دورة طولانی از «جنگ و انسداد»، درست مشابه «عصرطلائی» ریاست جمهوری جیمیکارتر منفور صابون زده. ولی بعید به نظر میرسد که جنگطلبان دمکرات بتوانند به آرزوهای خود برسند، چرا که در آن روزهای سیاه، اسرائیل قدرقدرت که یک تنه در برابر شورای امنیت و جهان عرب ایستاده بود و مانند سامسون نفسکش میطلبید، در برابر لبنان اینچنین به فلاکت نیفتاده بود.
سامسون یکی از «قهرمانان» اسطورههای سامی است که در زور و قدرت بازو همآوردی نداشت. میگویند راز قدرت او در گیسوان بلندش نهفته بود. از اینرو دلیله را برای دلربائی به سراغ پهلوان سامسون فرستادند، و زمانی که سامسون در خواب بود دلیله موهای او را برید و سامسون در مبارزه شکست خورد و یهوه هم هیچ کمکی به او نکرد! چون یهوه از مردانی که «فریب» زنان را میخورند اصلاً خوشش نمیآید. یهوه هم مانند الله خودمان بندگانی را دوست دارد که زن را حسابی کتک بزنند و از خود قاطعیت نشان دهند. حضرت مهرداد خوانساری هم در«گویانیوز» به ایالات متحد و دولتهای غرب فرمان داده با دولت جمکران «قاطعانه» برخورد کنند، نه آنطور که با دولت آلمان هیتلری مدارا کردند! چون به زعم مهرداد خوانساری اگر غرب در برابر دستنشاندگان خود در جمکران قاطعیت به خرج ندهد، « بهای درگیری» افزایش خواهد یافت. گویا ایشان هم نگران جیب اربابان حکومت امام سیزدهم در غرب شدهاند. میبینیم که فقط اکبر بهرمانی نیست که به عموسام دلباخته، گاوچرانها نه تنها از حکومت اسلامی که از اوپوزیسیون ساختگی این دستگاه مسخره هم دل ربودهاند! تفاوت این شرایط با شرایط اسطورة سامسون این است که در هزارة سوم سامسون اصلاً کچل است و درمانده و بیچاره، و دلیلهها همگی کور مادرزاد! از اینروست که علیرغم کچلی و زبونی سامسون، همچنان به دلربائی از ایشان ادامه میدهند!
در این تحقیقات بسیار «عمیق»، نویسنده به عمق «لجنزار» شیرجه زده در کمال خونسردی فاشیسم و توحش هیتلر را در چارچوب مدرنیته قرار داده میگوید، مدرنیته، «پایان انسان» بود! بله پروفسور «نوس» هم مانند دیگر شارلاتانها، مدرنیته را در ترادف با مدرنیزاسیون قرار میدهد تا بتواند چنین تأکیدات پیامبرگونه و مضحکی را به خورد مخاطب داده، «خط رهبر» یا همان خط فاشیسم را تداوم بخشد. البته این «خط» در کشورهای مختلف الفبای ویژة خود را دارد. در کشور فرانسه که یک نظام دمکراتیک است، این تبلیغات در چارچوب «تکثرآراء» میتواند «توجیه» شود، چون هر نظام دمکراتیک، «پلورالیسم» را به رسمیت میشناسد. ولی نظام مدعی تقدس الهی که بنا بر تعریف «مطلقگرا» است نمیتواند تکثرگرا باشد.
ادعای «پلورالیسم» یا «کثرتگرائی» در حکومت «ولایت مطلقة فقیه» بجز شیادی هیچ نیست. «پلورالیسم» مشتق از واژة لاتین «پلورالیس»، در چارچوب فلسفی خود در تضاد با «مطلق» قرار میگیرد، بنابراین در چارچوب سیاسی نمیتوان آن را همسو با «مطلق» قرار داد. ولی جنجال و هیاهو به کسی مجال نمیدهد که دریابد ادعای داسالله و داشالله مبنی بر «تکثرگرائی» در حکومت اسلامی، در واقع همانقدر پوشالی و ابلهانه است که شعار «استقلال»، «آزادی» که از برکت تبلیغات ناخدا کلمب و آشوبهای خیابانی در قالب حکومت سرکوب «جمهوری اسلامی» به خورد مردم داده شد. بله جنجال و هیاهو اگر برای ما ملت همواره فاجعه به بار آورده، برای ناخداکلمب و شرکاء فواید بسیار داشته. پس جای تعجب نیست که رادیو فردا میگوید در آلمان مارکسیسم مورد توجه قرارگرفته! یا اینکه سایت ناخداکلمب درس «مارکس و مارکسیسم» بدهد! البته درسهای کذا هم مانند «طرح» نوین سایت «بیبیسی» آبکی و مبتذل است، گویا ناخداکلمب قصد قربت و شباهت به «رعایا» در جمکران کرده.
به دلیل شهادت جانگداز یورگهایدر و افشاگریهای رسانهای پیامد آن، اعضای ناتو گریان و نالان از حمایت گروههای فاشیست دست برداشتند و به ناچار جهت گسترش سرکوب به دامان «مارکس» متوسل شدند. البته اهالی ناتو را با فلسفة مارکس کاری نیست، اینان در جستجوی استالیناند. خلاصة کلام، نان چپنمایان جمکران میرود تا در روغن ناتو شناور شود. و امروز میتوان دلیل نگرانی حزب توده از عدم شرکت مردم در معرکة مارگیری جمکران را بخوبی دریافت. اگر اینبار معرکة کذا با شکست روبرو شود، کار حکومت اسلامی و اوپوزیسیون دست پروردهاش در داخل و به ویژه در خارج از مرزها تمام است. جنجال همه جانبه تلاشی است برای ممانعت از فروپاشی حکومت طالبان شیعیمسلک در کشورمان.
فواید هیاهوئی که برای مدرک تحصیلی کردان، نامزدی محمد خاتمی در «انتصابات» چاه جمکران، و دهها بحران و «بحرانک» ساختگی ساواک به راه افتاده این است که هیچیک از گروههای سیاسی در حکومت بلاهتگستر و ابتذالپرور اسلامی ملزم به ارائة یک «برنامة سیاسی» مشخص نباشد! به عبارت دیگر در معرکهگیری خردادماه آینده بجای تکثر «برنامه»، تکثر «ابهام» خواهیم داشت. چند ابهام در برابر یکدیگر قرار میگیرند، و همگی ریشه در ابهامی مهمتر یعنی اسلام دارند: اصولگرا، اصلاحطلب، کارگزار، «ملی ـ مذهبی»، و ... و از همه مهمتر «داسالله» است که گویا در برابر دیگران جبهه گرفته، هر چند مانند روحانیت همیشه در کنار «مردم» و آمادة چنگانداختن بر قدرت است. همانطور که میبینیم اینبار «ابهام» در سیاست به جیره خواران سازمان سیا محدود نمیشود، چرا که یک ابهام چند بعدی دیگر به نام «اوباما» هم پای به مبارزات انتخاباتی ایالات متحد گذارده.
نخستین «ابهام» اوباما دین و مذهب اوست. هنوز مشخص نشده اوباما مسیحی است، چرا که در صورت لزوم این موجود میتواند مسلمان هم باشد. چند روز پیش کالین پاول، اظهار داشت، اوباما مسیحی است، ولی اگر مسلمان هم باشد اشکالی ندارد! ولی خارج از دین و مذهب شهید اوباما که در ایالات متحد بیشتر برای عوامالناس اهمیت دارد، برنامة اوست. آوردهاند که اوباما جزو معدود سناتورهای مخالف تهاجم نظامی به عراق بوده. بسیار خوب، ما هم میپذیریم! ولی همین اوباما مژده میدهد که بزرگترین و مدرنترین ارتش جهان را در کشورهای عضو ناتو ایجاد خواهد کرد!
آنچه از این وعدهها دستگیرمان میشود این است که حزب دمکرات ایالات متحد شکماش را برای ورود به یک دورة طولانی از «جنگ و انسداد»، درست مشابه «عصرطلائی» ریاست جمهوری جیمیکارتر منفور صابون زده. ولی بعید به نظر میرسد که جنگطلبان دمکرات بتوانند به آرزوهای خود برسند، چرا که در آن روزهای سیاه، اسرائیل قدرقدرت که یک تنه در برابر شورای امنیت و جهان عرب ایستاده بود و مانند سامسون نفسکش میطلبید، در برابر لبنان اینچنین به فلاکت نیفتاده بود.
سامسون یکی از «قهرمانان» اسطورههای سامی است که در زور و قدرت بازو همآوردی نداشت. میگویند راز قدرت او در گیسوان بلندش نهفته بود. از اینرو دلیله را برای دلربائی به سراغ پهلوان سامسون فرستادند، و زمانی که سامسون در خواب بود دلیله موهای او را برید و سامسون در مبارزه شکست خورد و یهوه هم هیچ کمکی به او نکرد! چون یهوه از مردانی که «فریب» زنان را میخورند اصلاً خوشش نمیآید. یهوه هم مانند الله خودمان بندگانی را دوست دارد که زن را حسابی کتک بزنند و از خود قاطعیت نشان دهند. حضرت مهرداد خوانساری هم در«گویانیوز» به ایالات متحد و دولتهای غرب فرمان داده با دولت جمکران «قاطعانه» برخورد کنند، نه آنطور که با دولت آلمان هیتلری مدارا کردند! چون به زعم مهرداد خوانساری اگر غرب در برابر دستنشاندگان خود در جمکران قاطعیت به خرج ندهد، « بهای درگیری» افزایش خواهد یافت. گویا ایشان هم نگران جیب اربابان حکومت امام سیزدهم در غرب شدهاند. میبینیم که فقط اکبر بهرمانی نیست که به عموسام دلباخته، گاوچرانها نه تنها از حکومت اسلامی که از اوپوزیسیون ساختگی این دستگاه مسخره هم دل ربودهاند! تفاوت این شرایط با شرایط اسطورة سامسون این است که در هزارة سوم سامسون اصلاً کچل است و درمانده و بیچاره، و دلیلهها همگی کور مادرزاد! از اینروست که علیرغم کچلی و زبونی سامسون، همچنان به دلربائی از ایشان ادامه میدهند!
---
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت