جمعه، مهر ۲۶، ۱۳۸۷

از مارکس تا فروید!


...
پیش از پرداختن به وبلاگ امروز، در پاسخ به پیام‌های خوانندگان گرامی این وبلاگ و «دیگران»، لازم است چند نکته را یادآور شویم. اکثر پیام‌هائی که فرستاده می‌شود، در کمال تأسف خوانده نخواهد شد، چرا که شیوة به روز کردن این وبلاگ به صورت خودکار انجام می‌گیرد. ولی می‌باید برای بعضی‌ خوانندگان که برخی اوقات با پیام‌های‌شان برخورد می‌کنیم روشنتر توضیح دهیم، تا شاید متوجه شوند که ما حکومت ایران را به رسمیت نمی‌شناسیم، و برپائی انتخابات توسط حکومتی که مدعی تقدس الهی است از نظر ما فقط نشان از بلاهت این حاکمیت دارد. از شرکت کنندگان در انتخابات کذا هم بهتر است حرفی نزنیم، چرا که در حکومت «توجیه» جنایت، تقلب و توحش، همه چیز می‌تواند «توجیه» شود. کافی است نگاهی داشته باشیم به «ابتکارات» معصومه ابتکار در «توجیه» سرقت مقالات علمی از دیگران، یا آزادی «اسمال تیغ‌زن» که قصد دارد مانند محسن رضائی از این پس به امور «فرهنگی» بپردازد!

اسمال تیغ‌زن‌ها از ارکان حکومت حوزه و بازار هستند و همانطورکه گفتیم با کشف سه تن مواد مخدر در تهران، آنهم طی سه ماه، اهرم‌های قدرت در حال جابجائی است، و حضور اسمال تیغ‌زن‌ها در صحنه الزامی خواهد بود! امثال اسماعیل افتخاری حلقة رابط بین آخوندها و حاجی بازاری‌های «شریف» و مؤمن‌‌اند. گویا بعضی‌ها در مورد انتخابات آیندة ایالات متحد خواب‌های طلائی دیده‌اند و تضمین‌های فریبنده از میهمانان حاضر در «سیمنار دین» دریافت کرده‌اند که اینچنین به جنب و جوش افتاده و برای جذب نیرو، شعارهای عوامفریب «آزادیخواهی» سر می‌دهند و پیام‌های فریبنده ارسال می‌کنند!

پس حضورشان عرض کنیم که 30 سال است از نکبت و ادبار حکومت ساخته و پرداختة گروه برژینسکی دوری کرده‌ایم، چون همنشینی با اسمال تیغ‌زن‌ها «اصل» اعتقادی آن‌هاست، نه مرام ما! شاید امر بر برخی مشتبه شده و پنداشته‌اند، همه در حسرت پادوئی برای کارخانة رجاله پروری آه می‌کشند، یا همه مانند اعضای کانون نویسندگان، که 30 سال پیش به دستبوس نعلین شتافتند، و امروز هم دفاع از «آزادی بیان» را «کسب و کار» خود می‌دانند، در پی «کسب و کاراند»! اشتباه گرفته‌اید! اگر کسی یک ذره شعور داشته باشد با خواندن مطالب این وبلاگ می‌تواند بفهمد که نویسندة آن نه به دنبال مادیات است، و نه چشم به مقام و موقعیت اجتماعی دوخته،‌ آنهم در پناه یک حکومت مفلوک و دست‌نشانده!‌ وقت‌تان را بیهوده تلف نکنید، وقت ما را هم به همچنین.

اما پیرامون عبارات «شعر گذشته» و «تخیلات تاریخی» که به نقل از کارل مارکس در وبلاگ دیروز آوردیم توضیح بیشتری می‌دهیم تا خویشاوندی میان تفکر مارکس و نظریة فروید روشن‌تر شود. مارکس در «18 برومر، لوئی بناپارت» می‌گوید، حرکت انقلابی در قرن هجدهم به «تخیلات تاریخی» یا «شعر گذشته» نیاز داشته. اما «شعر گذشته» اصولاً چیست؟

اگر بخواهیم «شعر گذشته» را در یک جملة کوتاه توضیح دهیم، ‌ می‌توانیم آنرا به یک «فیلم تاریخی»، که بر اساس واقعیت ساخته شده و ارتباطی با اسطوره ندارد تشبیه کنیم. در فیلمی که براساس یک رخداد تاریخی ساخته ‌شده، مسلماً بخشی نیز به «تخیلات» اختصاص خواهد داشت. تخیلاتی که حرکات، رفتار، گفتار یا بهتر بگوئیم «شخصیت تاریخی» را در قالب پرسوناژ تاریخی همراه با پرسوناژهای تخیلی به مخاطب ارائه می‌دهد. ساده‌تر بگوئیم هر فیلم تاریخی شامل یک واقعة تاریخی و یک یا چند حکایت کاملاً تخیلی است. فیلم تاریخی از این نظر با «تخیلات تاریخی» یا «شعر گذشته» شباهت پیدا می‌کند.

حال پرانتزی باز می‌کنیم و می‌پردازیم به روند روانکاوی که به فرد امکان می‌دهد، آشفتگی ضمیر ناخودآگاه یا گذشتة ناشناختة خود را از ورای کلام خویش باز شناسد و با دستیابی به «تعادل روانی» بجای پناه گرفتن در گذشته به سوی آینده گام بردارد. طی این روند «تصاویر گذشته» و تمایلات ضمیر ناخودآگاه به کلام تبدیل می‌شود. البته کمتر کسی می‌تواند تمایلات ‌خام ضمیر ناخودآگاه را بیان کند، چرا که برای انجام چنین کاری فرد باید قادر باشد که تمایلات خام را به صورت «تصویر» در ذهن خود «بنگرد». ولی به دلیل منهیات حاکم بر جامعه و ضمیر خودآگاه، ‌ نگریستن در چنین تصاویری اکثر اوقات غیرممکن است، چون «ضمیر خودآگاه» با توسل به ضمیربرتر، راه دستیابی به این تصاویر را سد می‌کند. در نتیجه تمایلات ناخودآگاه به همراه تصاویر گذشته در قالب «کلام متعارف» بروز می‌کند، بدون آنکه فرد ناچار به نگریستن مستقیم در آن‌ها شود.

تبدیل این تصاویر به کلام هم می‌تواند نوعی «تخیلات تاریخی» و «شعر گذشته» در ابعاد فردی باشد، چرا که ریشه در «واقعیت» فردی دارد. واقعیتی که ناخودآگاه است و ناشناخته، و با تخیلات در هم می‌آمیزد تا مفری برای خروج از ذهن بیابد و فرد را از قید گذشته‌ها رهانیده، به سوی آینده پیش راند. این روند «انقلاب فردی» را می‌توانیم با آنچه که مارکس در «ابعاد اجتماعی»، «رستاخیز گذشته» در جنبش انقلاب فرانسه ‌خوانده مقایسه کنیم، چرا که هر دو حرکت با الهام از «گذشتة واقعی» و نه اسطوره‌ای، ‌ روی به «آینده» دارند.

به یاد داریم که مارکس انقلاب کبیر فرانسه را ملهم از حرکت انقلابی در رم باستان خوانده و از نیاز «انقلاب» به «شعر گذشته» سخن به میان آورده. رهبران انقلاب فرانسه برای رهائی از زنجیر نظام الهی «کشیش ـ پادشاه» و برپائی یک حاکمیت انسانی، با شناخت از پیوندهای‌ تاریخی فرانسه با رم باستان و با شناخت تاریخ رم، از ادبیات، حرکات قهرمانانه و حتی البسة رمی‌های باستان الهام گرفته این گذشتة تاریخی را برای مردم، و با شرکت مردم در واقع به نوعی «فیلم» تبدیل کردند، ‌ فیلمی که پرسوناژهای آن مردم فرانسه بودند.






نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس


پیوند این مطلب در گوگل
...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت