سه‌شنبه، مهر ۲۳، ۱۳۸۷




از پراگ تا تهران!


...
انعقاد قرارداد همکاری‌های هسته‌ای بین هند و ایالات متحد، بر 34 سال تحریم هند نقطه پایان گذارد. انعقاد این قرارداد در سیاست سنتی ایالات متحد نیز شکاف ایجاد کرده، چرا که حزب دمکرات آمریکا که از تشکل‌های طالبان‌نواز و دین‌پرور جهان به شمار می‌رود با انعقاد این قرارداد به شدت مخالف بود. همانطورکه پیشتر هم گفتیم هند بزرگترین دمکراسی جهان است و همکاری ایالات متحد با کشور هند، محور طالبان‌پرور «چین ـ پاکستان ـ امارات» و در نتیجه حاکمیت دین پرور انگلستان را به شدت تضعیف خواهد کرد. به همین دلیل دو محفل فاشیسم بین‌الملل، «فوروم 2000» و بنیاد «گفتگوی تمدن‌ها» در پراگ و تهران نشست سالانة خود را برگزار کردند. ولی پیش از ادامة مطلب لازم است یک پرانتز درمورد فلاسفة جمکران باز کنیم.

حکومت اسلامی سه نوع فیلسوف دارد: «پینه‌دوز»، «دبستانی» و «بی‌سواد»! البته هر سة اینان منطق‌گریز، تاریخ‌ستیز و در نتیجه خدامحوراند. فلاسفة پینه‌دوز از قبیل عبدالکریم سروش، اهل «وصله‌پینه‌اند»! اینان کانت و پوپر را به ملا صدرا پیوند می‌زنند، و یا مانند فردید، مارتین هایدگر را به «اسلام» می‌دوزند. فلاسفة دبستانی جمکران، از قماش محمد خاتمی‌اند!‌ این جماعت برای همة پرسش‌های امروز پاسخ‌هائی از آستین بیرون می‌کشد؛ پاسخ‌هائی که بر پایة حدیث و روایت و متعلق به عهد دقیانوس است. خلاصة کلام پرسش‌های امروز را با پاسخ‌های پوسیدة عصر حجر جوابگو می‌شود، و اگر به سخنان محمد خاتمی، به ویژه سخنان وی در«سمینار دین» نگاهی بیندازیم خواهیم دید که این نوع فیلسوف فرهیخته، فقط در حد یک «کودک دبستانی» با فلسفه آشنائی دارد. و نیازی به توضیح نیست که فیلسوف بی‌سواد نیز در جایگاه «رهبری» این دو گروه قرار می‌گیرد!

محمد خاتمی در سخنرانی دیروز خود تعریف نوینی از «دین» ارائه داده که در آن «دین» فقط به ادیان ابراهیمی محدود می‌شود! به عبارت دیگر بودائی‌ها، مانوی‌ها، زرتشتی‌ها، هندوها و همة پیروان مکاتب غنی مشرق زمین در «گمراهی» به سر می‌برند و بهتر است هر چه سریع‌تر به اسلام سیداردکان بگروند. البته سخنان محمد خاتمی در واقع «بازتولید» ناشیانة سخنرانی‌های کاردینال راتزینگر است که یهودیان را نیز گمراه می‌داند. رد پای همین تبلیغات را در سخنرانی «کارلوس فوئنتس» برندة پیشین نوبل ادبیات مشاهده کرده‌ایم. یادآور شویم که سخنرانی فوئنتس در تاریخ 27 ژانویه سال 2006، در همین این وبلاگ بررسی شده.

محمد خاتمی دیروز در برابر میهمانان «خوش‌سابقه» و بلندپایة خود نه تنها «دین» را از منظر متدینان، که «ایمان» را نیز از دیدگاه قرآن و در چارچوب بلاهت «تعریف» کرده‌اند. جالب اینجاست که حضرت خاتمی، مسلماً به دلیل شیادی و فقر مزمن فرهنگی اصولاً تفاوت «دین» به عنوان یک «بنیاد اجتماعی» را، با ایمان به عنوان باوری فردی و درونی نمی‌دانند! در ثانی ایشان به ذهن علیل‌اشان حتی خطور نمی‌کند که یک «متدین» نمی‌تواند دین را تعریف کند، «تعاریف» را فیلسوف ارائه می‌دهد! خلاصه بگوئیم، طبق «تعریف» جامع و بسیار دبستانی خاتمی، «اهورامزدا»، همان یهوه است، و الله هم همان خدواند مسیحیان! خاتمی همچنین «ایمان راستین» را هم به تعبیر قرآن «تعریف» می‌کند:

«[دین] عبارت است از آنچه خداوند برای هدایت آدمی و معنی بخشیدن به زندگی او در این جهان و گشودن راه سعادت برین و جاودان فرو فرستاده است و جوهر و محتوای همه ادیان وحیانی یکی است. به تعبیر قرآن [...] ایمان راستین عبارت است از باور به حقانیت همة پیامبران و یگانگی منشاء انگیزش آنان و هدف یگانه‌ای که داشته‌اند.»

همانطور که می‌بینیم، از قضای روزگار مهاجرانی، پامنبری صاحب‌منصب خاتمی نیز در سایت زمانه می‌گوید بدون «دین»، اصلاً «فرهنگ» وجود ندارد! ولی همانطور که می‌بینیم در کمال خوشوقتی دین بدون فرهنگ وجود دارد،‌ و چماق‌دارانی چون خاتمی، مهاجرانی و شرکاء شاهدی هستند بر این مدعا!

حال نگاهی داشته باشیم به فلاسفة بی‌سواد! اینان تحت نظارت «رهبری» و در مکتب خامنه‌ای اصولاً از مرحلة عقل و منطق و دانش پرت‌ افتاده‌اند، و می‌پندارند که مارکسیسم همان اتحاد جماهیر شوروی است! می‌دانیم که مارکس در سال 1883، حدود سه دهه پیش از انقلاب اکتبر درگذشت! و مارکسیسم به هیچ عنوان موجودیت خود را مدیون اتحاد جماهیر شوروی نیست. اما رهبر فرزانه گویا در توضیح‌المسائل علامه مجلسی مسائل دیگری کشف کرده‌اند. در هر حال خامنه‌ای‌ها در این جهان سفله پرور تنها نیستند. امثال ایشان در فوروم 2000 برای حل مشکلات جهان «قیام» کرده‌اند. و نظیر سخنان ابلهانة مقام معظم را به صورت دیگری بازتولید می‌کنند. مرکز نگرانی اینان امروز روسیه است!

فوروم 2000 در سال 1996 با همت «الی ویزل»، مدعی «صلح‌طلبی» و «واکلاو هاول» پادوی سازمان سیا پایه‌ریزی شد. «الی ویزل» را پیشتر معرفی کرده‌ایم. پس می‌رویم به سراغ «واکلاو هاول» که رسانه‌های غرب برای‌اش جنجال و هیاهوی فراوان به راه انداختند، و آثار صد من یک‌قازاش را هم جایزه‌باران کردند، چرا که به ادعای غربی‌ها «واکلاو هاول» از مدافعان آزادی و دمکراسی بود. این محصول پروپاگاند رسانه‌ای، زمانیکه به ریاست جمهوری رسید از مدافعان پروپاقرص تهاجم نظامی به عراق از آب درآمد! و دلیل هم‌صدائی و همنوائی «الی ویزل» با «واکلاو هاول» فرهیخته همین جنگ‌طلبی و نوکرصفتی مشترک است. بله، «الی ویزل» با هر کسی طرح دوستی نمی‌ریزد.

بگذریم! فوروم 2000، درست یک روز پیش از «سمینار دین» در تهران، کنفرانس خود را در شهر پراگ آغاز کرد. و جای تعجب نیست که با در نظر گرفتن فضاسازی‌های سیاسی، این فوروم هم چون بقیة محافل خواهان گسترش «دمکراسی» باشد! البته نوع دمکراسی مورد نظر فوروم کذا با دمکراسی متعارف تفاوت عمده‌ای دارد. چرا که برخلاف دمکراسی که انسان‌محور است، در قاموس فعلة فاشیسم نوعی دمکراسی وجود دارد که محور آنرا منافع جنگ‌طلبان غرب، به ویژه حزب دمکرات ایالات متحد، واتیکان، فاشیست‌ها و چپ‌نمایان‌ اروپا تعیین می‌کنند. دلیل حضور سوسیالیست‌هائی چون «لیونل ژوسپن» و «رومانو پرودی» در سمینار دین در تهران دفاع از همین منافع است که در ارتباط مستقیم با جنگ و شبکة قاچاق بین‌المللی قرار دارد.

در شهر تهران، به فاصلة کمتر از سه ماه، از هشتم مردادماه تا 23 مهرماه سالجاری،‌ در دو نوبت و هر بار به مقدار یک‌ونیم تن مواد مخدر کشف شده. این اکتشافات نشانگر تزلزل صاحبان این «منافع» و فروپاشی قدرت‌ها است. به زبان ساده‌تر اهرم‌های قدرت در دژ مستحکم ‌طالبان شیعی مسلک در حال جابجائی است! مواد مخدر ستون فقرات شبکة طالبان در منطقه است، به همین دلیل در اوائل استقرار حکومت امام سیزدهم، آخوند خلخالی برای مبارزه با مواد مخدر «قیام» کرد،‌ و با «عملیاتی انقلابی» چندین و چند نفر را که در رسانه‌های جمکران «قاچاقچی» معرفی شدند، به جوخه‌های آتش سپرد! شبکة قاچاق مواد مخدر پس از این «عملیات» اسلام آورد، و در حکومت عدل علی از این نظر هم کم و کاستی نداشتیم. همانطورکه می‌دانیم، و بر اساس آنچه گفته‌اند و خواهند گفت، در اسلام همه چیز هست، به ویژه قاچاقچیان خداجوی مواد مخدر که خود از ارکان حکومت اسلامی‌اند.

شبکة قاچاق مواد مخدر در ارتباط مستقیم با شبکة قاچاق انسان، کالا و تجارت اسلحه قرار می‌گیرد. قاچاق مواد مخدر پایة همان اقتصادی است که با استقرار حکومت اسلامی در ایران حاکم شد. جای تعجب نیست که چنین اقتصادی در دوران جنگ به شکوفائی برسد و به یاد داریم که میرحسین موسوی نخست وزیر همین «اقتصاد» بود. هم‌چنین به یاد داریم که همین فرد، هم‌صدا با آخوند محتشمی، نژاد حسینیان و به ویژه بنگاه خبرپراکنی «بی‌بی‌سی»، چگونه با احداث خط لولة صلح در شرق ایران مخالفت می‌کرد!

پیشتر گفتیم که احداث خط لولة صلح، این منطقه را که تحت نظارت ارتش اسلام پرور پاکستان عملاً به بازار برده فروشی و خرید و فروش اسلحه و مواد مخدر تبدیل شده به «منطقة امن» تبدیل خواهد کرد، و با اینکار نان امثال آخوند محتشمی و میرحسین موسوی و بسیاری از نعلین‌ها آجر خواهد شد. و می‌بینیم که هنوز حاکمیت انگلستان از احداث این خط لوله با تمامی قوا ممانعت به عمل می‌آورد، چرا که امنیت در منطقه با منافع آنگلوساکسون‌ها یا بهتر بگوئیم اعضای ناتو در تضاد قرار می‌گیرد. به همین دلیل محافل فاشیسم در تهران و پراگ، برای حل مسائل «نیست‌درجهان» اینچنین به جنب‌وجوش افتاده‌اند. پس بازگردیم به فوروم 2000 که توسط «واکلاو هاول» و «الی ویزل» پایه ریزی شد تا از نوع خاصی از دموکراسی «حمایت» کند.

الی ویزل جهت دفاع از همین نوع دمکراسی به مداحی از کالین پاول پرداخت؛ مداحی کسی که با توسل به دروغ خواهان تهاجم نظامی به عراق بود! چون در قاموس فعلة فاشیسم، «دمکراسی» در منطقة خاورمیانه و خاور نزدیک یعنی جنگ، چپاول و هرج و مرج. و جناب «واکلاو هاول» هم از مدافعان همین نوع «دمکراسی» هستند. و در زمان ریاست جمهوری همین «هاول» فرهیخته بود که در شهر پراگ، در اطراف محل سکونت کولی‌ها دیوار کشیدند تا کولی‌ها از «نژاد برتر» جدا باشند!

به گزارش رادیو فردا، مورخ 23 مهرماه سالجاری، کنفرانس فوروم 2000 در پراگ مسائل و مشکلات جهانی را بررسی می‌کند، و یکی از موضوعاتی که شرکت کنندگان در این فوروم به آن می‌پردازند، موضوعی است «نیست‌درجهان»، تحت عنوان «مدرنتیه بدون دمکراسی»! فوروم 2000 با طرح چنین موضوعی در واقع با یک تیر دو نشان زده. و با طرح یک موضوع انحرافی، مزورانه و در کمال بیشرمی هم «مدرنیته» را تحریف کرده، و هم «دمکراسی» را به لجن کشیده. چرا که دمکراسی‌ در مفهوم کنونی «انسان‌محور» است، و این انسان محوری در تاریخ تفکر بشری فقط از «مدرنیته» سرچشمه می‌گیرد، نه از دمکراسی‌ در سنت یونان باستان!

ولی علیرغم بی‌پایه بودن موضوع مطرح شده، متفکران و سیاستمداران از نقاط مختلف دنیا گرد هم‌آمده‌اند تا در اطراف این «نیست‌درجهان»، یا مدرنیته بدون دمکراسی به «تفکر» پرداخته، برای آن «راه حل» هم ارائه دهند! چرا که «الی ویزل» فیلسوف برجستة جیره‌خوار پنتاگون و شرکاء کشف کرده‌اند که در فدراسیون روسیه «مدرنیته» وجود دارد، ولی اثری از دمکراسی نیست!

بله، می‌بینیم که فوروم 2000 نیز همان اهداف بنیاد «گفتگوی تمدن‌ها» را پیگیری می‌کند، و به همین دلیل مدیریت آن بر عهدة «اولدریک چرنی» گذاشته شده، که نوع غربی محمد خاتمی است. ایشان به رادیوآزادی گفته‌اند، واکلاو هاول به من گفت بیا تا برای انواع مختلف تعصب‌ها راه حلی بیابیم! مسلماً بهترین راه حل «تعصب» از نظر امثال هاول، دیوارکشیدن به دور مسائلی است که به تعصب دامن می‌زند! در هر حال مدیر فوروم 2000 همچنین فرموده‌اند در آنروزهای خوب، مدرنیته و دمکراسی پا به پای هم حرکت می‌کردند، ولی امروز چنین نیست! با این وجود در ادامة سخنان ایشان متوجه می‌شویم که مدیر فوروم 2000 «معتقد» است هر چه کشورها «مدرن‌تر» شوند «دمکراسی» هم در آن‌ها پیشرفت می‌کند! و به همین دلیل از اینکه دمکراسی در چین کمونیست و روسیه پیشرفت نکرده بسیار آزرده خاطراند! چون ایشان نمی‌دانند که حاکمیت چین دمکراتیک نیست و چنین ادعائی هم اصلاً نداشته و ندارد! ولی اگر اهالی فوروم 2000 مدرنیزاسیون را نشانة پیشرفت دمکراسی می‌دانند به آنان نوید می‌دهیم که امارات متحدة عربی با احداث آن برج کذا که یک کیلومتر ارتفاع دارد، اگر بزرگترین دمکراسی جهان نشود مسلماً مرتفع‌ترین دمکراسی جهان خواهد بود.

البته دلائل نگرانی محفل «الی ویزل» برای ما کاملاً روشن است. جنگ‌طلبان و چپاولگران از پیامدهای «کنفرانس اویان» در فرانسه احساس خطر می‌کنند. همانطور که پیشتر در همین وبلاگ گفتیم کنفرانس اویان محورهای نوینی برای سیاست جهانی ترسیم کرده که با جنگ‌طلبی سنتی غرب در تضاد قرار می‌گیرد. در نتیجه، جایگاه پادوهای سنتی چنین سیاستی را نیز به شدت متزلزل خواهد کرد. «جنگ» در واقع محور سیاست خارجی ایالات متحد بود، و نوام چامسکی و هاوارد زین به این مطلب صریحاً اشاره کرده‌اند. ولی این سیاست دیگر به آخر خط رسیده. روز 7 اکتبر سالجاری، دیمیتری مدودف، رئیس جمهور فدراسیون روسیه در سخنرانی خود در «اویان» چنین می‌گوید:

«همة کشورها باید از جنگ به عنوان اهرم سیاسی صرفنظر کنند.»
منبع: نووستی، مورخ 7 اکتبر سالجاری

روشن است که در اینجا روی سخن با ایالات متحد است. و تردیدی نیست که صلح جهانی فرصتی خواهد بود برای «رنسانس». ولی اینبار رنسانس سوسیالیسم و مارکسیسم، برای رهائی‌شان از زنجیر توحش استالینیسم و سرمایه‌سالاری.


نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس


پیوند این مطلب در گوگل
...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت