دوشنبه، مهر ۱۵، ۱۳۸۷

ستیلوس!


...
هان، کجاست؟
پایتخت این دژآئین قرن پرآشوب.
قرن شکلک چهر،
[...]
قرن خون آشام
[...]

هدف استعمار از استقرار حکومت دینی در ایران خارج از سرکوب مردم و چپاول ثروت‌های ملی، ایجاد تزلزل در اعتقادات قلبی مردم به دین و باورهای‌شان ا‌ست. در این راستا همزمان با ورود «دین» به عرصة «سیاست»، حریم خصوصی نیز از میان برداشته می‌شود. ابتدا حریم خصوصی زندگی مردم مورد تهاجم حکومت قرار می‌گیرد، و پس از آن تهاجم به ایمان مردم آغاز می‌شود. به این ترتیب است که اعتقادات فردی مردم در رسانه‌ها به صورت مستقیم یا غیرمستقیم مورد انکار و تخطئه قرار می‌گیرد. اینکار توسط لمپن‌های فرهیخته‌ای از قماش سروش، آقاجری، و ... آغاز شد. و امروز نوبت به پاسدار اکبر و مهاجرانی رسیده که به بحث علمی پیرامون امام زمان بپردازند و به فارس نیوز و حنازرچوبه امکان دهند تا به صورت غیرمستقیم اعتقادات مردم را تخطئه کنند.

اگر به سیر تحول حکومت اسلامی نیک بنگریم خواهیم دید که تحمیل حجاب بر زنان در واقع به کشف حجاب و برهنگی حوزه‌های علمیه منجر شده. و این حکومت بحث‌های «تخصصی» حوزه‌های علمیه را به کوچه و بازار کشانده. می‌دانیم که در حوزه‌های علمیه، خارج از زبان ابتذال منهیات و زبان قصه‌پردازی و حدیث و روایات، زبانی کم‌یابیش والا و فلسفی نیز وجود دارد. هر چند که در ایران به دلیل فقرفرهنگی و سرکوب استعماری حوزه‌های علمیه در مجموع ریشة اصلی خود را در ابتذال می‌جویند و اوباش پرور شده‌اند. ولی با استقرار حکومت اسلامی آنچه از حوزه‌های علمیه خارج از ابتذال قرار داشت، از طریق بحث‌های «فلسفی» عملة فاشیسم پای به لجنزار استعمار گذارد. و این نتیجه‌ای است که استعمار جهت نابودی پایه‌های فرهنگی در جامعه به دنبال آن بود.

مزورانه‌ترین سیاست استعمار برای نابودی اخلاقیات و اعتقادات مردم از طریق استقرار حکومت دینی میسر شده. چرا که به این ترتیب می‌توان تیشه به ریشة باورهای سنتی مردم زد و «دین خواص» را جایگزین باورهای قلبی عوام کرد. «دین‌خواص» همانطورکه پیشتر هم گفتیم توسط فاشیست‌ها و با سرقت از فلسفة افلاطون ساخته و پرداخته شده. و به همین دلیل قوم و قبیلة شریعتی به تدریس آن در جهل‌ستان‌های نخبه‌پرور جمکران اشتغال دارند. و پاسدار اکبر هم که از لمپن‌های سرشناس و نخبة حکومت اسلامی به شمار می‌رود، از «حکومت خواص» بسیار طرفداری می‌کند. یک کتاب هم در همین زمینه برای‌ وی نوشته‌اند که در واقع مروج نظریات فاشیستی مک‌فال است.

«اریش اوورباک» در سال 1892 در برلین متولد شد، و در سال 1929 در دانشگاه «ماربورگ» به تدریس پرداخت. در سال 1935 نازی‌ها به دلیل یهودی بودن، از ادامة کار وی جلوگیری کردند. اوورباک ابتدا به استانبول تبعید شد و شاهکار خود، «میمه‌زیس» را در این شهر خلق کرد. در سال 1947 اوورباک به ایالات متحد رفت و در دانشگاه‌های آمریکا به تدریس پرداخت. اریش اوورباک در تاریخ 13 اکتبر 1957 در ایالات متحد درگذشت.

«اریش‌اوورباک»، زبان‌شناس و منتقد ادبی بسیار سرشناس «مکتب ستیلیستیک آلمان» می‌گوید، «ستیلیستیک» برخورد دو شیوة متضاد است، در «بازتاب دادن به واقعیت»: «شیوة‌ والا» و «شیوة مبتذل»، یا همان شیوة ملهم از ادبیات ادیان ابراهیمی، که اوورباک آن را شیوة «یهودی ـ مسیحی» ‌نامیده. ‌اما پیش از ادامة مطلب لازم است توضیح دهیم چرا مترادف واژة ستیلیستیک در زبان فارسی را به کار نمی‌بریم؛ یک واژة فارسی در این مقام بار «فرهنگی ـ تاریخی» واژة ستیلیستیک را نخواهد رساند.

ستیلیستیک از واژة «ستیلوس» در زبان لاتین مشتق شده. «ستیلوس» ابزار فلزی یا استخوانی نوک تیزی بوده که در گذشته‌ها از آن برای نوشتن روی لوح مومی استفاده می‌کرده‌اند. انتهای «ستیلوس» صاف و پهن بود و برای پاک کردن نوشته به کار می‌رفت. واژة‌ ستیلوس از فعل «استیت»، به معنای «شیوة بیان» گرفته شده. و پس از گذشت سده‌ها، ابزار نگارش، یا همان قلم را در زبان فرانسه «ستیلو» ‌می‌خوانند.

البته این اصل مسلم است که هر کسی قلم به دست ‌گیرد الزاماً صاحب سبک شناخته نمی‌شود. بهتر بگوئیم هر کس سواد خواندن و نوشتن دارد نویسنده و صاحب سبک نیست. البته چارچوب بحث امروز ما به سبک «نگارش سیاسی» محدود می‌شود، نه به شیوه‌های مختلف بیان در معنای عام. چرا که دامنة شیوة بیان از ادبی، اداری، تبلیغاتی تا شیوة بیان مبتذل گسترده است. حال بازگردیم به «ستیلیستیک» یا برخورد زبان ابتذال، ملهم از ادیان ابراهیمی با زبان والای حماسی که در یونان باستان همان «زبان اودیسه» است.

با تکیه بر تعریف «اوورباک» اگر نگاهی به سایت‌های فارسی زبان در داخل و خارج از ایران بیافکنیم خواهیم دید که جز «زبان ابتذال» و «زبان سرکوب» هیچ ادبیات دیگری در رسانه‌های ایرانی مشاهده نخواهیم کرد. در وبلاگ دیروز فرازهائی از پاسخ وزین علی افشاری به ابراهیم یزدی را آوردیم. در مطلب وی بجز آیات قرآن، ارجاعات قرآنی، دروغ، شایعه پراکنی، واژگون نمائی و تبلیغات سیاسی آمریکا‌پرستانه هیچ نیست. افشاری همانطور که گفتیم از غلامان اعزامی ملامحمد اردکانی به ینگه دنیاست. اما هنوز به مقام و مرتبة پاسداراکبر گنجی دست نیافته. چرا که سایت زمانه از زبان پاسدار اکبر، این لمپن فرهیخته، پروپاگاند مبتذل استعمار ایالات متحد را به رسانه‌های حکومت اسلامی «منتقل» می‌کند.

هان، کجاست؟
پایتخت این بی‌آزرم و بی‌آئین قرن

با انعکاس لجن‌پراکنی‌های پاسدار اکبر در خبرگزاری رسمی حکومت اسلامی امروز دور ابتذال استعماری کامل شده، و پیوند تبلیغات سازمان سیا با تبلیغات حکومت اسلامی را از طریق «سایت زمانه» آشکارا می‌توان مشاهده کرد. امروز خبرگزاری حنازرچوبه با اشاره به مهملات گنجی که در سایت زمانه و شرکاء منتشر می‌شود «تیتر» زده بود، ‌ «امام زمان وجود ندارد».

پیشتر گفتیم که یکی از اهداف استعمار در ایران گسترش «ابتذال» تحت عنوان «آزادی» است. اما زمانیکه «آزادی» چارچوب قانونی و حقوقی نداشته باشد تبدیل به هرج و مرج خواهد شد و آنچه از هرج و مرج بر می‌خیزد همان عوام‌گرائی و حاکمیت اراذل خواهد بود. بازتاب حاکمیت اراذل را امروز در رسانه‌های فارسی زبان در داخل و خارج از مرزها شاهدیم. اینان تحت عنوان حمایت از «دین» آشکارا پرچم جنگ با اعتقادات دینی مردم را برافراشته‌اند. و اما اعتقادات مردم چیست؟

اعتقادات مردم، ایمان‌شان به معنویاتی است که در عرصة حکومت غایبان اصلی به شمار می‌روند، چون در ایمان مردم، جنایت، دروغ و چپاول و مزدوری «اصول دین» شناخته نمی‌شود. مردم می‌پندارند که علی و محمد جوانمرد و عادل و شریف بوده‌اند. مردم می‌پندارند که خداوند از طریق جبرئیل پیام خود را به محمد «وحی» کرد. ‌مردم می‌پندارند که روزی امام زمان می‌آید و بدی‌ها و ظلم و ستم پایان می‌گیرد. مردم می‌پندارند قرآن به محمد وحی شده، مردم می‌پندارند امام زمان وجود دارد و روزی ظهور خواهد کرد. در حوزه‌های علمیه پیرامون این مسائل اگر بحث و جدلی هم باشد به عرصة عمومی وارد نمی‌شود، چون اعتقادات مردم را نمی‌توان متزلزل کرد. اما پس از استقرار حکومت اسلامی شاهد نوعی کشف حجاب از دین هستیم و می‌بینیم که مسائل تخصصی حوزه‌های علمیه از زبان مزدوران استعمار به عرصة عمومی وارد شده. تاکنون «تقلید» و «وحی» در رسانه‌ها به زیر سئوال رفته، و اکنون نوبت به «امام زمان» رسیده که یک پاسدار مفلوک و کم سواد، به نام اکبر گنجی قلم به دست گیرد و بر نبود‌‌ن‌اش تأکید کند!

می‌دانیم که پاسدار اکبر به دلیل شرکت فعال در گسترش ابتذال و سرکوب چندین قلم طلائی هم «جایزه» گرفته. سیرک سیار پاسدار اکبر با پیوند لیبرالیسم به شکم و قرمه‌سبزی آغاز شد، و ما دریافتیم که محمد‌خاتمی فاشیست، یک لیبرال است، و لیبرالیسم مانند «قرمه سبزی» خوردنی است و شیاد اردکان لیبرالیسم می‌خورد و انکار می‌کند. بیش از دو سال از حضور اکبر گنجی در ایالات متحد می‌گذرد و خوشبختانه این لمپن فرزانه هم مانند دیگر فرستادگان ساواک جمکران در ایالات متحد نه مشکل مالی دارد نه مشکل اقامت! ایشان که پیشتر چماق به دست داشتند، اکنون قلم به دست گرفته و مانند عطاالله مهاجرانی نان «فرزانگی» خود را می‌خورند. بهتر بگوئیم، علاوه بر علم و دانش، صاحب سبک بوده و «ستیلیستیک» مقالات‌شان شناخته شده ‌است. ستلیستیک عملة فاشیسم فاقد «شیوة والا» است، و فقط از یک شیوة واحد بیان پیروی می‌کند: شیوة بیان ملهم از ادیان ابراهیمی، یا همان شیوة ابتذال.

هان، کجاست؟
پایتخت این دژآئین قرن پرآشوب.
[...]
کاندران با فضلة موهوم [...]
چار رکن هفت اقلیم خدا را در زمانی بر می‌آشوبند
هر چه هستی، هر چه پستی، هر چه بالائی
سخت می‌کوبند
سخت می‌روبند





نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس


پیوند این مطلب در گوگل
...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت