چهارشنبه، مهر ۱۰، ۱۳۸۷


رابرت قصه‌گو!

...

گورکن مرغوب هم گورکن آنگلوساکسون! همزمان سه نفر را از قبر بیرون می‌کشد، از استخوان پوسیده‌شان قلم می‌تراشد و به بازنویسی «تاریخ» می‌پردازد. باید گورکن را هم از آمریکا وارد می‌کردیم. همین چند روز پیش بود که احمدی نژاد مفلوک از «برتری» گاوچران‌ها می‌گفت و همه به او ‌خندیدند! ‌ولی همه اشتباه می‌کردند. همه باید به حال ما ملت می‌گریستند که بنگاه خبرپراکنی «بی‌بی‌سی» از طریق نبش قبر و از زبان یک مامور سازمان سیا برا‌ی‌مان «افشاگری» می‌کند، تا همزمان چندین دروغ بزرگ را به عنوان واقعیت به ما حقنه کند.

سایت «بی‌بی‌سی» مورخ اول اکتبر 2008، در گزارشی تحت عنوان «جزئیات دیدار برژینسکی با بازرگان؛ اختلاف بر سر تحویل شاه» از زبان رابرت گیتس راست و دروغ را در هم آمیخته به ما ملت تحویل می‌دهد. برای اینکه در این گزارش که خیلی «دقیق» است سر درگم نشویم، باید از دروغ‌های بزرگ آغاز کنیم. این گزارش، همچون دیگر گزارشات نقش ایالات متحد در براندازی حاکمیت ایران را به طور کلی نادیده گرفته، که بسیار هم «طبیعی» است. از سوی دیگر، این گزارش با توسل به «واژگون‌نمائی»، پادوئی و مزدوری گروه بازرگان برای دارودستة برژینسکی را «اختلاف نظر» جلوه می‌دهد، و پادوهای ساواک ـ همان‌ها که سفارت آمریکا را در تهران اشغال کردند، «ضدامپریالیست» و تندرو می‌خواند. از همه مهمتر، با شکستن مرزهای زمان و مکان، «مطالبات کنونی» ایالات متحد از دولت احمدی نژاد را مطالبات 29 سال پیش همین حاکمیت از دولت بازرگان جلوه می‌دهد! مطالباتی که گویا آنروزها از سوی برژینسکی در پایتخت الجزایر مطرح شده بود!

دلیل چنین معجزاتی این است که رابرت گیتس به اجساد «مثلث ب.ی.چ»: بازرگان، یزدی و چمران متوسل شده! البته می‌دانیم که یزدی هنوز زنده ‌است، ولی حاج آبراهام از تاریخ اشغال سفارت یانکی‌ها در تهران رل نعش را خیلی خوب بازی کرده. چرا که هم تابعیت آمریکا دارد، هم برای دختر مه‌پاره‌اش در ینگه دنیا بورس تحصیلی درست کرده‌اند، و هم از شرکت‌هائی که خانم «امامی» به نام خامنه‌ای، رفسنجانی و محمد یزدی با بودجة نامحدود در مناطق آزاد تأسیس می‌کنند، حق مشاوره می‌گیرد. از همه مهم‌تر ابراهیم یزدی رهبری اوپوزیسیون درون مرزی گورکن‌ها را هم شخصاً عهده‌دار شده‌، و تلاش دارند یک دمکراسی ویژه جهت برپائی نماز و مراسم سوگواری و سینه زنی و روضه‌خوانی در ایران مستقر کنند.

در هر حال ابراهیم یزدی چند روز پیش در گفتگو با «فارس نیوز»، مورخ ششم مهرماه سالجاری ضمن انتقاد از افشاری، سازگارا و دیگر غلامان و کنیزکان محمد خاتمی در ینگه دنیا اظهار داشته، «ما خیلی میهن‌پرست هست، و با دخالت بیگانگان در کشور مخالف هست، و بوش مانع دمکراسی در ایران هست!» یزدی در ادامة این اظهارات میهن پرستانه افزوده ما با کشیده شدن پای بیگانه به ایران مخالف‌ایم:

«ما ایرانی‌ها خیلی وطن پرست هستیم [...] بنابراین با هر نوع دخالت خارجی در کشورمان مخالفیم [...] من به شدت با کشیده شدن پای بیگانه‌ها به ایران مخالفم و معتقدم هر تغییری باید درون‌زا باشد [...] دمکراسی [...] یک کالا نیست که به یک کشور صادر یا وارد شود [...] در کوله پشتی‌های سربازان آمریکائی چیزی به نام دمکراسی وجود ندارد[...]»

حاج آبراهام یزدی اخیراً افتخار داده‌ و با ما «ایرانی‌ها» هم سفره شده‌اند، ولی ما ایرانی‌ها هرگز تاریخ خود را «2500 سال استبداد» نخواندیم، و برای «پاک کردن‌اش» هم اعلام آمادگی نکرده‌ایم. امپراطوری هخامنشی تنها امپراطوری جهان است که به نام خدا پایه ریزی نشده و کوروش کبیر، بنیانگزار این امپراطوری نه تنها در تاریخ که در کتب مقدس نیز جایگاه والائی دارد. البته به یاد داشته باشیم که یزدی به این دلیل با کشیده شدن پای بیگانگان به ایران مخالفت می‌کند که بیگانگان کذا پای‌شان در عراق و افغانستان در تله افتاده، در صورتی که همین ابراهیم یزدی، دست در دست شیخ مهدی بازرگان در راستای سیاست بیگانگان زمینه‌ساز براندازی، اشغال سفارت آمریکا و اعمال تحریم و جنگ بر ما ملت شده‌اند. خلاصه بگوئیم، «بی‌بی‌سی» بیهوده می‌کوشد از زبان رابرت گیتس «چهرة دلپذیر» از ابراهیم یزدی و دیگر مزدوران سازمان سیا ارائه دهد.

سایت ناخداکلمب یک قصة کدو قلقله زن از قول رابرت گیتس برایمان نقل کرده که در آن ادعا می‌شود، ملاقات بازرگان و برژینسکی در الجزیره، نخستین ملاقات بین یک مقام ارشد دولت آمریکا و مقامات «ممتاز» دولت ایران بوده! به عبارت دیگر مقامات ارشد سازمان سیا پس از براندازی 22 بهمن در ایران حضور نداشتند، و با مقامات «ممتاز» دولت شیخ مهدی بازرگان هم هیچ ارتباطی نداشتند! شاید بهتر بود رابرت گیتس بجای این ترهات رسماً می‌گفت که این نخستین «ملاقات آشکار» بین شیخ مهدی بازرگان و اعضای سازمان سیا بوده. چون حضرات در ایران حضور فعال داشته و دارند. گاهگاهی هم البته تلفاتی می‌دهند و «گم و گور» می‌شوند. و همسرشان به این بهانه هفته‌ای یکبار راهی ایران می‌شود. خلاصة مطلب با کوشش‌های همسر همان عضو گمشدة سازمان سیا و پااندازی‌های هوشنگ امیراحمدی خوشبختانه امسال گاوچران‌ها پس از سی‌سال «روزه» با «رهبر فرزانه» افطار می‌کنند!

به گزارش رادیو فردا، مورخ اول اکتبر 2008، بنگاه شادمانی هوشنگ امیراحمدی که «شورای ایرانی ـ آمریکائی» خوانده می‌شود، اعلام کرده از دولت آمریکا برای تأسیس دفتر خود در ایران مجوز رسمی گرفته! رادیو فردا می‌گوید، این نخستین مجوزی است که برای یک تشکل غیردولتی در آمریکا صادر می‌شود. بله، این مجوز در پی درخواست «پنج‌تن در واشنگتن» صادر شد، تا به قول یزدی پای بیگانه به ایران کشیده نشود، و پادو و پاانداز ایرانی‌نما بین حکومت جمکران و آمریکا واسطه باشد. اصولاً حکومت اسلامی دلال پرور است. چون دلال هم مانند آخوند، ‌ انگل و بی‌مصرف و زیان‌آور است. آخوند، دلال خداوند است و جیب مردم را می‌زند، دلال هم برای خالی کردن جیب ما ملت بین آمریکا و نوکر‌ان‌اش واسطه می‌شود. حنازرچوبه، ‌ مورخ نهم مهرماه سالجاری، به نقل از محمد حسین انصاری فرد، سخنگوی وزارت جهاد کشاورزی می‌نویسد:

«ایران حتی به میزان یک کیلوگرم گندم به طور مستقیم از آمریکا خریداری نمی‌کند.»

مسلم است! ما هم می‌دانیم که روابط اقتصادی بین آمریکا و نوکران‌اش در جمکران پیرو سیاستی است که برای «روابط غیرمستقیم» اهمیت فراوان قائل می‌شود، چرا که این نوع روابط زمینة سرکوب و چپاول ملت‌ها را افزایش می‌دهد. پس از اشغال سفارت آمریکا در ایران زمینة برقراری چنین روابطی فراهم آمد. روزگاری بود که این نوع روابط بر اتحاد جماهیر شوروی سابق هم تحمیل می‌شد. البته قصد مقایسه بین حکومت مفلوک جمکران و حاکمیت برخاسته از انقلاب اکتبر درکار نیست، ولی جهت حمایت از استالین و سیاست‌های سرکوبگرانة وی بود که تحریم اقتصادی بر مردم اتحاد جماهیر شوروی تحمیل می‌شد.

امروز با حکم دیوانعالی روسیه، تزار و خانوادة سلطنتی به عنوان قربانیان سرکوب بلشویسم شناخته شدند. و ماجرای «آرمان‌شهر» و برپائی «جامعة ‌آرمانی» خوشبختانه به پایان رسید. ولی در ایران هنوز ماجرای «نبرد با آمریکا» از نظر اقتصادی به پایان نرسیده و دلالان حکومت اسلامی هنوز در ایالات متحد فعال‌اند تا از طریق غیرمستقیم کالاهای عموسام را به ما ملت بفروشند.

یک روز پس از انعکاس سخنان ابلهانة انصاری فرد در «حنازرچوبه»، سایت پیک ایران، مورخ اول اکتبر 2008، ‌کد خبر 53826، به نقل از رادیو آمریکا گزارش داد که در دوران ریاست جمهوری بوش صادرات آمریکا به ویژه در زمینة تجهیزات نظامی به ایران افزایش یافته. و دو نمایندة حزب دمکرات از بازرسان کنگره خواستار تحقیق در این مورد شده‌اند! البته کاخ سفید ادعا کرده این تجهیزات به عراق صادر شده و اشتباهاً نام ایران بجای عراق نوشته شده! اینجاست که باز می‌گردیم به داستان کدوقلقله‌زن و اظهارات رابرت گیتس پیرامون ملاقات مثلث «ب.ی.چ» با برژینسکی.

و متوجه می‌شویم که اشتباه فوق نیز کار رابرت گیتس بوده! چون به گفتة «بی‌بی‌سی»، برژینسکی از گیتس خواسته برای یادداشت برداشتن از مذاکرات با نخست وزیر دولت «انقلابی» جمکران وی را همراهی کند، و رابرت گیتس هم یک مداد و یک صفحه کاغذ برداشته و پشت سر برژینسکی ایستاده و هر چه در آن جلسه گفته شد بدون جا انداختن یک ویرگول نوشته! می‌دانیم که استفاده از ضبط صوت در آن دوران «حرام» به شمار می‌رفت. ‌ در هرحال مثلث «ب.ی.چ» از آنجا که شدیداً ضدامپریالیست بود ضبط صوت را «نجس» می‌شمرد و برژینسکی هم که به آداب آفتابه‌داری و نعلین پرستی در اسلام اشراف کامل داشته از رابرت گیتس می‌خواهد نقش میرزا بنویس بر عهده گیرد. و چه خوب شد که رابرت گیتس از این ملاقات تاریخی یادداشت برداشت! اگر نه امروز آبراهام یزدی بجای داستان «کدو قلقله زن»، ماجرای «سفید برفی و هفت کوتوله» برایمان نقل می‌کرد، خصوصاً آنجا که سفید برفی با بوسة شاهزاده از خواب چندین ساله برخاست و عمری را به خوشی و خوبی در کنار ایشان سپری کرد.

بله در قصة آقای گیتس، قسمتی که ایشان می‌فرمایند سفارت آمریکا سه روز پس از ملاقات بازرگان با برژینسکی در پایتخت الجزایر اشغال شد واقعیت دارد، و بقیة ماجرا همه‌اش دروغ است! به گفتة «بی‌بی‌سی»، رابرت گیتس در دانشگاه ملی امور دفاعی آمریکا می‌گوید، برای مراسم سالگرد «انقلاب» الجزایر به این کشور رفته بودیم که «سه تفنگدار»، بازرگان یزدی و چمران، خواهان ملاقات با برژینسکی شدند! و در این ملاقات هر چه برژینسکی به آن‌ها پیشنهاد داد قبول نکردند و فقط خواستار استرداد شاه بودند! برژینسکی هم به آن‌ها گفت، غرورملی ما اجازه نمی‌دهد شاه را به شما پس بدهیم! حتماً مستر گیتس آن‌عکس کذا را ندیده که بازرگان در کنار برژینسکی چه خنده‌ای از ته دل سر داده بود! چون اگر «عکس» را دیده بود، چنین دروغ‌های شاخداری تحویل ما نمی‌داد. گیتس در ادامه، بجای بازگوئی سخنان برژینسکی در اول نوامبر 1979، سیاست کنونی حاکمیت آمریکا را عیناً از زبان وی اعلام می‌دارد:

«ما انقلاب شما را می‌پذیریم. ما کشور شما را به رسمیت می‌شناسیم. ما دولت شما را به رسمیت می‌شناسیم. ما همة سلاح‌هائی که قرارداد آن برای فروش به شاه بسته شده بود را به شما می‌فروشیم. ما دشمن مشترکی در همسایگی شمالی شما داریم. می‌توانیم درآینده با هم کارکنیم‌[...] پاسخ آن‌ها این بود که شاه را به ما بدهید [...] در پایان برژینسکی برخاست و گفت تحویل شاه به شما با غرور ملی ما ناسازگار است! و این پایان کار بود.»

البته از حق نگذریم، «انقلاب» ایران به همراه انقلاب‌های مخملی و نارنجی و گل‌گلی و سرخاب‌سفیدابی، و ... تنها انقلاب‌هائی‌اند که آمریکا آن‌ها را خیلی خوب به رسمیت شناخته! چرا که از سوی سازمان سیا رهبری شدند. ولی اینکه برژینسکی در سال 1979 چنین سخنانی بر زبان آورده باشد، واقعاً مضحک است. چون در مراسم تشریفاتی بجز تعارفات هیچ رد و بدل نمی‌شود، و رابرت گیتس بهتر است این داستان‌های مضحک را برای نوه‌، نتیجه‌های‌‌اش نقل کند.

نه بازرگان و نه هیچیک از آ‌ندو «مترسک» دیگر خواهان بازگشت شاه نبودند، چرا که بازگشت شاه خطر شورش در ارتش، ساواک و شهربانی را به همراه می‌آورد. امثال قره‌باغی و فردوست را همکاران‌شان تکه‌، تکه می‌کردند. در هر حال، آنچه منطقی به نظر می‌رسد این است که شیخ مهدی بازرگان دست به دامان برژینسکی شده بودند تا خطر نافرمانی ارتش را از سر حکومت امام سیزدهم کم کند. و برژینسکی هم به بازرگان اطمینان داده که نگران شاه نباشید، خودمان کاری می‌کنیم که مزاحمتی برای‌تان درست نکند. برای ارتش هم یک جنگ راه می‌اندازیم که مزاحم آیات عظام نشود. و با توجه به گشایش بنگاه شادمانی هوشنگ امیراحمدی در تهران می‌توان حدس زد که در تاریخ 30 سپتامبر 2008، رابرت گیتس مواضع حاکمیت فعلی آمریکا را بیان کرده و تلویحاً می‌گوید:

ما انقلاب شما را خودمان به راه انداختیم، ما دولت شما را خودمان تعیین کردیم، ما همة سلاح‌هائی که قرارداد آن برای فروش به شاه بسته شده بود را به شما می‌فروشیم، چون هنوز «دشمن مشترکی» در همسایگی شمالی شما داریم. می‌توانیم درآینده با هم کار کنیم [...]پاسخ آن‌ها این بود که شاه را به ما بدهید [...] در پایان برژینسکی برخاست و گفت تحویل شاه به شما با غرور ملی ما ناسازگار است! چون ما نمی‌توانیم مرده را زنده کنیم،‌ هوشنگ امیراحمدی را برایتان ارسال می‌کنیم! و این پایان کارتان خواهد بود.


نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ‌ اسپیس


پیوند این مطلب در گوگل
...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت