پنجشنبه، مهر ۰۴، ۱۳۸۷



نعلین علیه نعلین!

...
فاشیست‌های نهضت آزادی، سازمان بهزاد نبوی، گروه مشارکت، تحکیم وحدت، داس‌الله و اصولگرایان تأئید ضمنی آخوند منتظری برای پشتیبانی از محمد خاتمی را کسب کرده‌اند. آخوند منتظری یک هشدار هم به رهبر دادند که در همة امور دخالت نفرمایند تا بتوانند همه را پای صندوق مارگیری جمع کنند. ظاهراً بعضی‌ها از جمله حاکمیت انگلستان رؤیای بازگشت به دوران وحشت اصلاح‌طلبی در سر می‌پرورانند. پیش از ادامة مطلب امروز، پیرامون وبلاگ «ویزلی نژاد» تأکید می‌کنیم که علاوه بر «الی ویزل» که جهت خوش رقصی برای ارباب به سینما روی آورده بود، و خارج از مقالات روزنامه‌های فرانسه و مطالبی که برنارهانری لوی، فردریک آنسل و آندره گلوکس‌مان در مرکز مطالعات سیاسی پاریس عنوان می‌کردند و در آن‌ها بمباران اتمی پیشگیرانة کشورمان توصیه می‌شد، اوپوزیسیون «شریف» و «میهن دوست» نیز «خفقان» اختیار کرده بود، و حتی در بعضی ورق‌پاره‌های کلیسای کاتولیک دخالت نظامی برای رعایت حقوق بشر را همین‌ها «تجویز» هم می‌کردند. اگر از اینان صریحاً نام نمی‌بریم فقط به این دلیل است که حاکمیت فرانسه در جایگاهی نیست که بتواند برای تهاجم نظامی به ایران تصمیم مستقل اتخاذ کند، در نتیجه مقالات وزین پادوهای ایرانی‌نمای ساکن فرانسه آنقدرها اهمیت ندارد.

پس سایت هفتان و دیگر سایت‌های به اصطلاح «فرهنگی» هنگامی که مطالب امثال هانری‌لوی، گلوکس‌مان و شرکاء را با اهن و تلپ منتشر می‌کنند، بهتر است مخاطب را از گرایشات سیاسی این «روشنفکران» مدافع بیقید و شرط سیاست «یک کشور یک مذهب»، بی‌نصیب نگذارند! چون خط کلی سیاست فرانسه «ایران ستیز» است، هم در زمینة فرهنگی، هم در زمینه سیاسی. و البته این امر ریشه در آموزه‌های مضحک و ابلهانة کلیسای کاتولیک دارد که «پارس‌ستیزی» را در واقع برای پنهان داشتن ریشه‌های فرهنگی و فلسفی غرب پیشه کرده.

پیشتر در این مورد توضیح دادیم و گفتیم آخوندهای مسیحی به ویژه آخوندهای کاتولیک از تقدم تاریخی زرتشت بر افلاطون سخت ناخشنوداند، چرا که فلسفة افلاطون ملهم از آموزه‌های زرتشت است. می‌دانیم که افلاطون معلم ارسطو بوده و اصحاب کلیسا بخشی از فلسفة ارسطو را به عاریت گرفته‌اند تا مسیحیت را صاحب فلسفه معرفی کنند. ولی اگر زرتشت پدر معنوی فلسفة غرب معرفی شود کاخ پرشکوه «بی‌بی‌گوزک‌های» غرب پرستان پیرامون بند ناف اروپا که گویا به یونان باستان وصل شده، ویران خواهد شد! در ضمن دلیل ترهات بافی «دکتر» فیروزه نهاوندی پیرامون وجود آدم و حوا در دین زرتشت همین تبلیغات «ایران ستیز» است.

تحریف تاریخ و فرهنگ ایران و تحمیل ابتذال اجتماعی از ارکان سرکوب فرهنگی است که توسط استعمار غرب و پادوهای‌اش در داخل و خارج کشور بر ایرانیان اعمال می‌شود. دلیل هم اینکه منطقة نفوذ فرهنگی «اقوام ایرانی» یا منطقة نوروز که به مرزهای ایران محدود نمی‌شود هیچ ارتباطی با هیچیک از ادیان ابراهیمی و غیرابراهیمی ندارد. البته می‌دانیم که آرتور کوستلرها، «خزرهای» یهودی و از «نژادآریائی» اختراع کرده‌اند تا بتوانند آنرا «کشف» کنند. و به این ترتیب ضمن کوبیدن میخ طویلة ادیان ابراهیمی در «منطقة نوروز»، برتری نژادی یهودیان اروپا را نیز به آنگلوساکسون‌های نژادپرست ثابت کرده و منطقه را هر چه بیشتر به لجن ادیان ابراهیمی بیالایند.

مرحلة دیگر این سرکوب فرهنگی، «مسیحی» خواندن مدرنیته و دمکراسی است، حال آنکه «مدرنیته» را نمی‌توان مسیحی خواند! ولی با توسل به این دروغ جهان غرب بدون کمترین تلاشی می‌تواند «هویت» مزدوران‌اش را در کشورهای غیرمسیحی تعیین ‌کند. در نتیجه هر که خواهان آزادی و دمکراسی شود اروپائی و مسیحی خواهد بود! این همان علوفه‌ای است که دست پروردگان ناخدا کلمب از جمال‌الدین اسدآبادی تا رهبر و «مقامات» جمکران به نشخوارش مشغول‌اند تا از این طریق کسب «هویت» کرده و بگویند، دمکراسی، حقوق بشر و جدائی دین از سیاست متعلق به غربی‌ها است، و از آنجا که ما غربی نیستیم، پس «سیاست ما عین دیانت ماست»!

به همین دلیل است که در این وبلاگ می‌گوئیم و باز هم تکرار می‌کنیم که جدائی دین از دولت سکولاریسم نیست! حکومت پنهان آخوندها است. و در راستای تداوم همین سیاست است که دستاربندان جمکران به دو بخش کاذب تقسیم شده‌اند. یک گروه به رهبری آخوند منتظری مزورانه خواهان عدم دخالت فقیه در امور دولت شده می‌گویند روحانیت فقط باید بر قوانین «نظارت» داشته باشد! گروه دیگری هم به رهبری مکارم شیرازی با شعار استعماری «سیاست ما عین دیانت ماست»، به عربده جوئی و نفس‌کش‌طلبی قیام کرده‌، در حالی که هیکل‌شان تا مژگان در فساد و جنایت فرورفته از مرگ اخلاقیات در غرب «انتقاد» می‌کنند.

«اوباش‌الله» هر یک از این دو گروه، جارچی‌های ویژه‌ای به اقصی نقاط کشور ارسال می‌کنند تا جهت دو قطبی کردن کاذب فضای سیاسی شعارهای ابلهانه سر دهند و ترهات ردیف کنند. گروه منتظری که از طیف فاشیست‌های مدرن تشکیل شده، با عبدالله نوری، بهزاد نبوی، محمد خاتمی و «داس‌الله» یا همان حزب تودة خودمان که تشنة «حقیقت» است، جبهة شیادی تشکیل داده.

جالب اینجاست که گروه مکارم با ناطق نوری و دارودستة خامنه‌ای معرکة عوامفریبی به راه انداخته و می‌گوید «هیچکس نمی‌تواند اسلام را از ما بگیرد!» ما که فکر نمی‌کنیم کسی بخواهد اسلام را از آخوند مکارم بگیرد. هر چند اسلام در ذهن علیل مکارم دریافت حق و حساب و رشوه و پورسانتاژ از واردات، به ویژه واردات شکر است. آخوندمکارم تجارت شکر را خیلی دوست دارند، چرا که کام روحانیت را همواره شیرین، عبادی و سیاسی خواهد کرد! زمانیکه ایشان خمس و زکات از قاچاقچیان مواد مخدر و برده‌فروشان دریافت می‌فرمایند معمولاً کام‌شان تلخ می‌شود و نیاز مبرمی به تزریق مواد شیرین، عبادی و سیاسی در «روح جوانان» احساس می‌کنند. از اینرو، ناطق نوری یکی ازجارچی‌های آخوند مکارم، دیروز در مشهد گفته از روحانیت دور نشوید که خطرناک است، مرگ اخلاق در غرب فرا رسیده، باید به دنبال معنویت برویم:

«دور شدن از روحانیت یک تهدید است [...] بزرگان در غرب سخت نگران مرگ اخلاق در جامعه هستند [...] از این رو باید در پی معنویت بود [...] ناامنی و اضطراب زیاد شده است.»


این چرندیات «معنوی» در ایسنا، مورخ 24 سپتامبر 2008،‌ انتشار یافته! آخوند ناطق نوری که پیشتر از مخالفان خاتمی به شمار می‌رفتند، دو سه روز پیش هم‌صدا با خاتمی مخالف احمدی نژاد شده بودند، و از قضای روزگار رئیس دفتر بازرسی خامنه‌ای نیز هستند، و همزمان با چپاول و غارت ثروت‌های ما از مدافعان سرسخت شرافت، کمال و معنویت‌اند! و این روزها نیز سخت از «مرگ اخلاق» در غرب نگران شده‌اند، کاری هم ندارند که در حکومت اسلامی «اخلاقیات» در واقع غایب اصلی است. در هر حال، آخوند جماعت اهل «تقیه» است و جای هیچ تعجبی نیست که ورد زبان دستاربندان «معنویت» باشد. این آدم‌نمایان غرقه در مادیات‌اند و می‌پندارند واقعیت را می‌توان با شعار پنهان داشت. بگذریم!

آخوند ناطق نوری اخیراً متخصص روانکاوی هم شده، و برای درمان اضطراب و ناامنی «جوانان» نسخه می‌نویسند. البته تنها پیشنهاد ایشان پناه گرفتن در دامان معنویت یا همان مرگ است. چون به گفتة ناطق نوری به دلیل همین معنویت وضع ما از جاهای دیگر خیلی بهتر است! البته شعار معنویت به بهبود اوضاع ناطق نوری خیلی کمک کرده، چون معنویت برای نعلین‌های چپاولگر با معنویت برای جوانان ایران که آینده‌ای جز اعتیاد، تبعید و زندان در برابر خود ندارند تفاوت بسیار دارد:

«به برکت جامعة اسلامی و ارزش‌های آن ملت ایران امتیازات زیادی دارد [...] به برکت [...] ماه رمضان و عاشورا جامعة ما نسبت به جوامع دیگر وضعیت بهتری دارد.»

البته ناطق نوری سازمان سیا، آخوند منتظری و بهزاد نبوی را در فهرست برکات خود ذکر نکرده، چون اگر جامعة ایران نسبت به جوامع پیشرفته‌ای چون صحرای عربستان و لیبی «وضعیت بهتری» دارد، در واقع این وضعیت نیکو را مدیون اسارت در زنجیر ایدئولوژی توحش اسلامی است.

آخوند حسینعلی منتظری که رهبری مخالفت با احمدی‌نژاد و خامنه‌ای را بر عهده گرفته‌اند تا آخوندها را در حاشیة امن قرار داده، از این طریق دوام حکومت نکبت اسلامی را تضمین کنند، به برادر بهزاد نبوی که به حضورشان شرفیاب شده بود فرموده‌اند، «رئیس جمهور آینده باید با رهبر اتمام حجت کند!» کار فقیه این است که به همه کار حاکمیت و ملت دخالت کند! به عبارت دیگر فقیه باید قانون وضع کند، دولت هم باید مجری آن باشد تا دستاربندان هیچ مسئولیتی نداشته باشند! بله، به این می‌گویدن «جدائی دین از دولت»! دین در پشت پرده و در چارچوب منافع استعمار و اسلام بر قوانین نظارت می‌کند تا هر قانونی که منافع استعمار را خدشه‌دار می‌کند «مغایر با اسلام» شناخته شود، دولت هم مأمور اجرای قوانین خوب و اسلامی خواهد بود.

آخوند منتظری مانند کنیزکان و غلامان ارسالی حاج اکبر به ینگه دنیا، دست از نظام استعماری اسلامی بر نخواهند داشت. به همین دلیل مهرانگیز کار تشخیص داده بود سکولاریسم با تغییر دیدگاه دینی مردم اجرا می‌شود نه با قوانین! می‌بینیم که بسیج همگانی برای نجات حکومت اسلامی و دستاربندان در دستورکار سازمان سیا قرارگرفته. از اینرو است که فاشیست‌های جمکران از تحکیم وحدت، سازمان بهزاد نبوی، اصولگرایان، اصلاح طلبان و به ویژه «داس‌الله» در برابر احمدی نژاد و علی خامنه‌ای صف آرائی کرده‌اند، تا یک رهبر وحشی‌تر و تازه نفس را بجای رهبرفرزانه بگذارند.

در همین راستا بهزاد نبوی در تاریخ 20 سپتامبر 2008 به حضور حسینعلی منتظری، آخوند برگزیدة ناخداکلمب مشرف شد. بهزاد نبوی از ابتدای براندازی 22 بهمن ناگهان در صفوف «انقلابیون» ظهور فرمودند و بلافاصله یک سابقة زندان و شکنجه هم برای‌شان اختراع شد و ریاست یک گروه شبه نظامی را نیز عهده‌دار شدند. حال آنکه این فرد از نظر خاستگاه اجتماعی هیچ ارتباطی با ردة محسن رضائی‌ها، رجائی‌ها و بهرمانی‌ها ندارد. ولی برای پیشبرد سیاست استعمار ردة اجتماعی ویژه‌ای مورد نیاز نیست، همة لمپن‌های حاشیه نشین و شمال شهری می‌توانند به چنین افتخاری نائل آیند، به ویژه اگر مزدوری و ارتباط پنهان با داس‌الله یا همان چپ‌نمایان حزب توده در خاندان جلیل‌شان موروثی باشد. در اینصورت در راه حاکمیت دین بر جامعه از هیچ فداکاری فروگذار نخواهند کرد. ریش می‌گذارند، ورد می‌خوانند و در نماز جماعت هم حضور بهم خواهند رساند. والدة محترم و بازنشسته‌شان هم سرپیری یک لچک به سر می‌کند و از دست محمد خاتمی جایزة لیاقت دریافت خواهد کرد!

از این رو بهزاد نبوی برای حمایت از محمد خاتمی در معرکة بعدی به دست‌وپا افتاده تا مراتب حق شناسی خود از قدردانی خاتمی از مادر محترم را جبران کرده باشد. البته مادر بهزادجان فعلاً در قید حیات نیستند، ولی بین خودمان بماند «لیاقت» مادر بهزاد نبوی از چشم آشنایان پنهان است شاید چشمان شهلای محمد خاتمی ضمن رویت «درون‌مایة» آن مرحومه موفق به کشف «لیاقت» در ایشان شده. همچنان که مهرانگیز کار هم در پیام کذا قادر به رؤیت «درون‌مایة» سکولار در بطن «جنبش آش» شده بود.

باری! کارخانة رجاله پروری که پیشتر تاج و دستار را در برابر یکدیگر قرار می‌داد اینبار کار را به تقابل دو دستار کشانده؛ تلویحاً می‌گوید سکولاریسم را فراموش کنید، تنها گزینة شما بین دو جفت نعلین از قماش منتظری و خامنه‌ای خواهد بود. اینچنین است که سگ‌های مؤنث و مذکر زنجیری سفارتخانة کذا در قم و نیویورک به معلق زدن برای ارباب پرداخته ضمن مخالفت با دولت احمدی نژاد، ‌ مدعی سکولاریسم می‌شوند! جالب اینجاست که همسر الهام نیز هم‌صدا با پاسدار شریعتمداری با زدن نعل وارونه جهت بازارگرمی برای گروه خاتمی آنان را «سکولار» می‌خواند.

بله بدانیم و آگاه باشیم که مکارم شیرازی، محمد خاتمی، حسن روحانی، عبدالله نوری، بهزاد نبوی، محسن آرمین و از همه مهم‌تر آخوند منتظری را می‌باید امروز سکولار به شمار آورد! سکولاریسم‌شان هم همان است که منتظری تعریف کرده: جدائی دین از دولت یا سلطنت پنهان آخوندها. منتظری در این دیدار، شناخت عمیق خود از امور کشور و قانون اساسی و اختیارات رهبری را هم آشکار کرده، وظیفة ‌شواری نگهبان را بر عهدة ولی فقیه می‌گذارد، قوة مستقل قضائیه را نیز تحت نظارت ولی فقیه قرار می‌دهد، سپس چنین می‌فرمایند:

«ولی فقیه باید نظارت کند که در قوة مقننه قانون خلاف اسلام تصویب نشود، ‌ مسئولین اجرائی خلاف اسلام کاری نکنند و قوة قضائیه خلاف اسلام قضاوتی نکند، نه اینکه در همه امور سیاسی و اقتصادی و غیره دخالت کند.»

منبع: گویانیوز.

البته این سخنان شیوا به نقل از حاج شیخ محمدحسین اصفهانی نقل شده که در گذشته‌ها گفته، «فقیه متصدی فقه است نه چیز دیگر!» ولی از‌ آنجا که حضرات در جمکران به تکرار طوطی‌وار چرندیات زمان گریز پیشینیان مشغول‌اند «فقه» نیز تمام جامعه را در بر گرفته و فقیه باید بر همة امور نظارت داشته باشد، نه چیز دیگر. به ویژه اگر فقیه کذا در حد منتظری، صانعی یا مکارم و خزعلی از حماقت و بلاهت نیز برخوردار باشد!

می‌بینیم که «بی‌بی‌سی» بی‌جهت نظر لطف به حضرت آیت‌الله پیدا نکرده! ایشان در پریشانگوئی به راستی گوی سبقت از خمینی دجال ربوده‌اند. و هذیانات حضرت آیت‌الله در سایت‌های فارسی زبان مانند بمب ترکیده! و جمله ایرانیان از شهامت و سیاست ایشان مبهوت‌اند. اگر قرار است ولی فقیه بر همة قوای کشور نظارت مستقیم داشته باشد مسلماً این نظارت عرصة سیاسی و اقتصادی را نیز شامل می‌شود ولی منتظری به دلیل آیت‌الله بودن و کسب علم در حوزة جهلیه اصلاً این مسائل حالی‌اش نیست، او می‌پندارد «نظارت» خارج از «دخالت» هم وجود دارد! در هر حال اگر منتظری کوچک‌ترین شناختی از مسائل جامعه می‌داشت، الطاف «بی‌بی‌سی» به طور حتم شامل حالش نمی‌شد.

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس


پیوند این مطلب در گوگل
...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت