پنجشنبه، شهریور ۲۸، ۱۳۸۷



میکائیل منوچ ویلی!


...
سایت «رادیو زمانه» نمایش یک سریال «شهر فرنگ، از همه رنگ» تحت عنوان «اندیشة معاصر عرب» را آغاز کرده تا «مدرنیته» را به «عقلانیت» و «مدرنیزاسیون» و از همه مهم‌تر به مسیحیت پیوند دهد، به طوری که دست خون آلود استعمار در پس پردة چل‌تیکة کذا پنهان بماند. فصل مشترک روشنفکرنمایان «اتحادجماهیر نوکری» این است که مسائل را در یک محدودة مسدود، یا بهتر بگوئیم در یک جزیرة دورافتاده و دور از دسترس بررسی می‌کنند. و اتفاقاً «توماس مور» هم در دورة خود برای ایجاد «یوتوپیا» یا «آرمان‌شهر» به یک «جزیره» نیاز داشت! البته آنحضرت خودشان دریک جزیره می‌زیستند و به دلیل مخالفت با الهیت اعلیحضرت سرشان را نیز برباد دادند. درعوض امروز از ایشان به عنوان «توماس مقدس» یاد می‌شود، و در چارچوب تبلیغات «فرهنگی» ناتو، فیلم «مردی برای تمام فصول» را هم به افتخارشان توسط «فرد زی‌نمن» می‌سازند. فیلمی که حتی از سیمای کریه جمکران هم پخش شد!

بله، اینگونه تولیدات غرب که تبلیغ حماقت می‌کند نه تنها از نظر گورکن‌ها اصلاً «بد» نیست که بسیار هم مفید است؛ تهاجم فرهنگی هم به شمار نمی‌آید! اصولاً هر چه مرگ پرستی و ناب‌گرائی را تبلیغ کند مورد پسند گورکن‌هاست چون از پایه و اساس با حکایات صحرای کربلا و «شورش» و شهادت ارتباط برقرار می‌کند. و می‌دانیم که مشکل اصلی حکومت اسلامی همانطور که وزیر امور خارجه‌اش به «کالین پاول»، یکی از همان «پنج‌تن» مقدس واشنگتن گفته بود، ایجاد شغل برای جوانان است. و چه شغلی بهتر از «شهید راه حق»؟ البته ما با عقاید فردی به نام «توماس مور» که چند سدة‌ پیش در انگلستان صدراعظم بوده هیچ موافقتی نداریم، ‌ چون در هر حال ایشان در سنت مسیحیت انگلستان، آنهم سنت اوایل قرن شانزدهم می‌زیسته‌اند و پس از شش سال صدارت، در سن پنجاه و هفت سالگی سرمقدس‌شان را به دستور اعلیحضرت از تن جدا می‌کنند، ‌چرا که قدرت الهی شاه را به رسمیت نشناختند. و البته از این نظر حداقل ما توماس مور را محترم می‌شماریم. ولی اگر «یوتوپیا» را مطالعه کنیم خواهیم دید که شهید توماس اگر الهیت اعلیحضرت را قبول نداشتند، برای وجود «مقدس» خودشان الهیت قائل شده، و قصد تسلط بر افکار و تمایلات مردم را داشتند. بله! ایشان با وجود آنکه در جزیرة انگلستان می‌زیستند برای ایجاد یک «دولت ایده‌آل» در به در به دنبال یک «جزیره» می‌گشتند. بگذریم!

در هر حال توماس مور هنگام «شهادت» با سنین جوانی فاصلة بسیار داشت. و ما هم امروز با توماس مور از نظر زمان و مکان فاصلة بسیار داریم. نخست اینکه سیر تحولات تاریخی انگلستان هیچ ارتباطی به تحولات تاریخی ایران ندارد، دیگر اینکه از نظر جغرافیائی کشور ایران در خاورمیانه واقع شده. منطقه‌ای که استعمار در آن بیش از یک سده حضور «رسمی» و نظامی دارد. و به همین دلیل است که «انسداد» و «گسست» بر جامعة ایران، به عنوان بخشی از خاورمیانه تحمیل شده. البته سیاست انسداد هر چند همه جانبه، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی است، ولی زمان را نمی‌توان از حرکت بازداشت و ذهن و خلاقیت انسان‌ها را هم نمی‌توان متوقف کرد.

با این وجود،‌ آقای آجودانی در مصاحبة خود با «مسعود لقمان» که در سایت گویانیوز هم انتشار یافته، تأکید کرده‌اند که خواسته‌های ما ملت هنوز همان خواسته‌های جنبش مشروطیت است و خواست جنبش مشروطه در «دولت ملی» خلاصه می‌شود، دولتی که ملت را نمایندگی کند. آقای آجودانی از این «پیش‌فرض» نتیجه گرفته‌اند که تاریخ ما هیچ گسستی متحمل نشده، ما مدرنیته را تجربه کرده‌ایم و این تجربه همچنان با ماست:

«ما هنوز در جائی ایستاده‌ایم که جامعة ما در پی رسیدن به خواست‌های دوران مشروطه است. ما در ایران همچنان خواهان دولت ملی هستیم [...] اینها همه بیانگر یک استمرار در تاریخ ماست. بنابراین تجربة مدرنیته همچنان با ماست.»

ابتدا باید بگوئیم که آنچه در تاریخ معاصر کشور ایران استمرار و تداوم دارد، «گسست استعماری» یا براندازی و بحران است. پیشتر به بحران‌های ناشی از کودتای کلنل آیرون‌ساید اشاره کرده‌ایم و تکرار مکررات نمی‌کنیم. ولی به طور خلاصه می‌گوئیم که براندازی 22 بهمن 1357 تداوم کودتای 28 مرداد بود که به نوبة خود فرزند کودتای میرپنج به شمار می‌رود. کودتائی که با هدف آلودن تدریجی فضای جامعة ایران به توحش «دین» و «شریعت» صورت پذیرفت. ولی برخلاف ادعای آقای آجودانی، امروز مطالبات جامعة ایران به هیچ عنوان با مطالبات مشروطه خواهان یکسان نیست، بلکه به مراتب از آن فراتر می‌رود. چون امروز بیش از یک سده از جنبش مشروطه فاصله داریم و مطالبات جامعه به یک اقلیت روشنفکر محدود نمی‌ماند. امروز مطالبات مردم ایران خواستة اکثریت است، هر چند که اکثریت مذکور، به دلیل پشتیبانی محافل استعماری غرب از گروه‌های دین‌پرست و غرب‌زدة اصلاح‌طلبان،‌ و به دلیل سرکوب شدید استعماری عملاً فاقد سخنگوی رسمی و رهبری منسجم است.

پشتیبانی محافل غرب از سیطرة دین و مقدسات بر جامعة ایران همانطور که بارها در این وبلاگ تکرار کرده‌ایم گسترش بی‌حد و مرز سرکوب و چپاول را امکانپذیر می‌کند، حال آنکه در دیگر صور حکومت‌های استعماری، همواره حد و مرز وجود دارد. تنها با تکیه بر دین است که استعمار غرب تشکیل «اتحاد جماهیر نوکری» یا خاورمیانة بزرگ را ممکن می‌پندارد. در نتیجه یک ماراتن حماقت و مزدوری در زمینة فرهنگ و سیاست در بین ایرانی‌نمایان داخل و خارج از مرزها به راه انداخته‌اند، و هر کس در این مسابقة استعماری موفق به انجام غیرممکن شود، و بتواند مفاهیم مدرن را از بطن توحش احکام الهی استخراج کند، از سوی محافل فاشیست آناً به افتخار دریافت «جایزه» نائل می‌شود.

البته فراموش نکنیم که در این ماراتن، شیرین عبادی و پاسدار اکبر جایگاه ویژه‌ای دارند. به ویژه شیرین عبادی که به مناسبت‌های مختلف محافل استحماری غرب دست نوازش به سر وگوش‌اش هم می‌کشند،‌ تا پاسدار شریعتمداری هم در کیهان با توسل به «واژگون نمائی» برای‌اش تبلیغات به راه بیاندازد. می‌دانیم که استعمار سفله‌پرور است و سفله‌تر از عبادی در دستگاه جمکران یافتن بعید به نظر می‌رسد. به همین دلیل امروز یک جایزة دیگر هم به جوایز برگزیدة محفل نوبل اضافه شد. به گزارش پیک نت، مورخ 18 سپتامبر سالجاری آکادمی پروتستان «توتسینگ» به عبادی جایزة «مدارا» اهداء کرده و این خبر خجسته در یک رسانة ‌آلمانی انتشار یافته و در پیک نت نیز ترجمه شده. «فریدمن گراینر» ریاست آکادمی کذا در دفاع از اهدای این جایزه به عبادی چنین فرموده‌اند:

«خانم عبادی به رغم [...] فشار و تهدید به مرگ، از منتقدان حکومت و دگراندیشان کشورش دفاع می‌کند و وکالت آن‌ها را بر عهده می‌گیرد‌[...]»

البته در اینکه شیرین عبادی اهل مدارا است، جای تردید نیست، ولی حکومت اسلامی به مراتب بیش از عبادی اهل «مدارا» است. چون به رغم فشار و مخالفت ما ملت از منافع استعمار دفاع می‌کند و وکالت اربابان در غرب را نیز بر عهده می‌گیرد. و اما دلیل اصلی اهدای جایزه به عبادی در واقع ایراد ترهاتی است که بر هماهنگی حقوق بشر با قرآن و اسلام تأکید دارد و به مذاق رسانه‌های غرب بس «شیرین» می‌آید:

«خانم عبادی [...] به عنوان یک زن مسلمان بر این باور است که هیچ تضادی میان اسلام واقعی و حقوق بشر وجود ندارد.»


بله «باور» آنهم باور عبادی اهمیت فراوان دارد، ‌ چون هیچ چارچوب مشخصی ندارد:‌ اسلام واقعی، روح اسلام، روح واقعی اسلام، اسلام حقیقی، حقیقت اسلام، روح حقیقی اسلام یا اسلام ناب واقعی، روح اسلام ناب، روح حقیقی اسلام واقعی و ... و این مهملات را می‌توان تا بی‌نهایت ادامه داد؛ استعمار هم می‌پندارد همچنان از طریق اهدای جوایز به شیرین عبادی‌ها، گنجی‌ها و دیگر فعلة فاشیسم می‌تواند حکومت اسلامی جمکران را برقرار و پایدار نگاهدارد و اگر بخت یاری کند پرچم سبز اتحاد جماهیر نوکری را هر چه زودتر در منطقه برافرازد.

البته ما هم به آن‌ها می‌گوئیم که معرکة «مردم‌سالاری دینی» به آخر خط رسیده و مرکز اصلی «شاس»، شاخة اسلامی سازمان سیا در پاکستان مورد تهدید قرار گرفته. دیروز هنگامی که ژنرال مولان،‌ رئیس ستاد ارتش ایالات متحد در اسلام آباد به پرزیدنت «زرداری» وعدة احترام به تمامیت ارضی پاکستان را می‌دادند، اصابت چند موشک به «وزیرستان»، مقر اصلی «شاس»، ژنرال مولان را سنگ روی یخ کرد. البته فارس نیوز، مورخ 27 شهریورماه ‌می‌گوید، «ساعتی پس از تعهد مایکل مولان!» ولی ما از فارس نیوز اعتبار بیشتری داریم و می‌گوئیم همزمان با تعهدات حضرت ژنرال موشک به وزیرستان اصابت کرده. یانکی‌ها همچنین در پایتخت یمن و محور «کویت ـ عراق» نیز مورد تهاجم نظامی قرار گرفتند و همة این مسائل از جمله سقوط یک فروند «شینوک» را هم به حساب «شاس» گذاشتند، تا برای نوکران خود کسب وجهه کنند. ولی ما می‌دانیم که سازمان کذا هرگز منافع ایالات متحد را تهدید نکرده و نخواهد کرد چرا که تشکیلاتی است وابسته به سازمان سیا.

و در این گیرودار بود که خانم «لیونی» وزیر امور خارجة اسرائیل به رهبری حزب حاکم «کادیما» برگزیده شد. ولی این خبر اصلاً به مذاق ناخداکلمب و نوکران‌اش در جمکران خوش نیامد. سایت فارسی «بی‌بی‌سی» می‌نویسد، لیونی، جاسوس موساد و «کم تجربه» است! البته می‌دانیم که میلیبند که قرار است بجای گوردون براون بنشیند، هم پرسابقه است و هم بسیار مجرب! ولی جالب‌تر از «خبر» بی‌بی‌سی، گزارش آخوندی «مهرنیوز» از روش جذب در سازمان موساد است! اهالی مهرنیوز که شکم‌شان را برای صدارت موفاز حسابی صابون زده بودند تا از این راه تنور جنگ زرگری را گرم نگهدارند، از انتخاب لیونی سخت پریشان احوال شده به مهمل‌گوئی افتاده‌اند.

مهرنیوزی‌ها با بازگشت به «ارزش‌های صدر اسلام‌شان» ادعا کرده‌اند که موساد برای «جذب مزدور» از زنان استفاده می‌کند تا مردان را «فریب» دهند! به عبارت دیگر زن‌ها قادر به کار در سازمان‌های امنیتی نیستند ولی «مزدوری» همچون امامت نمازجمعه، پیشه‌ای است کاملاً مردانه! بله اهالی مهرنیوز که عبای‌شان به میخ‌طویله‌ای در جهان اسطوره‌ها و ماجراهای «آفرینش» ادیان ابراهیمی گیر کرده، از همانجا در حالی که از ترس ارواح خبیث و جن و پری «سگ لرز» می‌زنند، به ارسال «خبر» و تفسیر «وقایع» هم مشغول‌اند! البته وقایع را در ارتباط با باورهای‌شان می‌سازندکه هماهنگ است با باورهای عبادی! و به این دلیل همه باید بپذیرند که «لیونی»، به دلیل تضاد با تصویر ایده‌آلی که حکومت آخوندها از «زن» در جمکران ساخته، فاقد شایستگی اخلاقی است:

«یکی از مهم‌ترین نقش‌های زنان در موساد[...] جذب [مزدور] برای این سازمان است. نیروهای زن موساد از روش اغوا و فریب که یکی از کارآمدترین روش‌ها در جذب مزدور است استفاده می‌کنند.»

البته این القائات و گنده‌گوئی‌ها برای رسانة حکومتی که رکورددار صدور زن و کودک به روسپی‌خانه‌های امارات و عربستان است، بیشتر به گنده‌ گ...ی می‌ماند. ولی باید از مهرنیوزی‌ها بپرسیم مگر در ساواک جمکران «جذب نیرو» از طریق دیگری صورت می‌گیرد؟ نکند در حکومت اسلامی چند آیه از کلام‌الله مجید برای طرف تلاوت می‌کنید، یا یک جلد صحیفة نور به او اهدا می‌کنید؟ همین چند ماه پیش بود که جناب شهبازی، پروندة سعید امامی، نور چشم رهبر فرزانه را منتشر کرد! و هنوز ماجرای قتل مهماندار هواپیمای ملی از یادها نرفته. بگذریم، و بپردازیم به فعالیت‌های لیونی که از زبان مهرنیوزی‌ها از بدو تولد در تظاهرات ضد صلح شرکت می‌کرد! بله، زندگی رهبر حزب کادیما ناگهان از حکایت فریب و اغوای «ننه حوا» به مبارزات زینب و فاطمه شباهت می‌یابد:

«زیپی لیونی [...] در سال 1958 در لهستان به دنیا آمد. وی از همان آغاز در تمامی تظاهراتی که علیه طرح‌های صلح برگزار می‌شد شرکت می‌کرد. بعد از پایان دوره دبیرستان به بخش ویژة آموزش افسران زن در ارتش [اسرائیل] پیوست.»

اشکال واقعی که حضور این زن در رأس دولت اسرائیل برای فعلة فاشیسم در جمکران ایجاد می‌کند، سیاستی است که وی اعمال خواهد کرد. سیاستی که تداوم مسیر آریل شارون و اولمرت نخواهد بود! گرفتاری گورکن‌ها تغییر و تحولاتی است که در منطقه اجتناب ناپذیر شده، چرا که ارتش ناتو دیگر قادر به مقابله با این تحولات نیست.

روز 16 سپتامبر «دی هوپ شفر» در تفلیس همچنان که چانة مبارک‌شان می‌لرزید، دستی به پشت ساکاشویلی زده گفتند، ما که پیر و ناتوان شدیم، به منوچهر «متکی» باش! اینگونه بود که نمایندگان ارسالی ناتو به گرجستان یک باره متوجه شدند که ارتش روسیه هیچ آسیبی به زیرساخت‌های غیرنظامی وارد نیاورده! و به این نتیجه رسیدند که فقط منوچهر متکی می‌باید دست ساکاشویلی را در پریشان‌ حالی و درماندگی بگیرد. می‌گویند ساکاشویلی هم به محض مشاهدة متکی، در حالی که می‌گریست گفت: بیا سوته دلان گرد هم‌آئیم. و منوچهر اشکریزان به خبرنگاران اعلام کرد، ما برای میانجی‌گری نیامده‌ایم، از بد حادثه اینجا به پناه آمده‌ایم! و نهایتاً به زودی در گزارش مهرنیوز خواهیم دید که این ساکاشویلی هم از همان آغاز در تظاهرات بر ضد طرح‌های صلح شرکت می‌کرد.






نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس



0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت