سه‌شنبه، شهریور ۱۹، ۱۳۸۷



داروین و «خیمه»!


...
همانطور که شیوخ صحرای حجاز با بولدوزرهای شرکت بن‌لادن به جان آثار تاریخی شهر مکه افتاده‌اند تا مدرنیسم مطلوب گاوچران‌ها را در اطراف همان تکه سنگ آسمانی به اجرا درآورند، پروفسور نصر هم در ایالات متحد به قصد بریدن یک برهه از تاریخ غرب اره شکسته‌ای به دست گرفته و جهت «مبارزه» قیام فرموده‌اند! حضرت «پروفسور» که در دوران تاریخ گریز «خیمه» و زندگانی بدوی، «خیمه» زده‌اند، از مدافعان پروپاقرص «باورها» به شمار می‌روند‌، ولی آنزمان که به «مدرنیته» می‌رسند نه تنها آنرا با «مدرنیسم» در ترادف قرار می‌دهند،‌ که سر و پا برهنه از «خیمة ذهنیات و باورهای مقدس» پای بیرون گذاشته، به سینه زدن زیر پرچم «علم» و «اثبات علمی» هم مشغول می‌شوند! پیش از ادامة مطلب یادآور شویم که اظهارات دکتر سید حسین نصر تاکنون در چند وبلاگ به صورت مفصل نقد و بررسی شده، چرا که این «جناب» برخلاف امثال سروش و فردید از زباله‌دان استخراج نشده‌اند، ولی در کمال تأسف به همان محفل کذا تعلق دارند! محفلی که مخدوش کردن مفاهیم را در دستورکار خود دارد.

دیروز سایت «هفتان» مطلبی منتشر کرده بود تحت عنوان «نقد نظریة تکاملی داروین از نگاه سیدحسین نصر» که لینک آن هم کار نمی‌کرد! ولی چند سطری که در دسترس مشتاقان قرار داشت برای چندین وبلاگ کفایت می‌کند. پرفسور نصر که از فاشیست‌های دوست داشتنی، مؤدب و اتوکشیدة مقیم ینگه دنیا به شمار می‌روند، و افتخار داشتن فرزندی چون «ولی نصر» را نیز یدک می‌کشند، در یک روند سراسر «مغلطه ـ سفسطه» فرموده‌اند، تئوری داروین «ستون خیمة» مدرنیسم به شمارمی‌رود و اگر فرو ریزد، به زعم ایشان «کل مدرنیسم» فرو خواهد ریخت. پروفسور نصر در ادامه می‌فرمایند چون این تئوری به اثبات هم نرسیده، با آن مانند یک «ایدئولوژی» برخورد می‌شود! البته مشخص نیست در کدام مکتب فلسفی چنین نظریه‌ای مطرح شده که هر تئوری‌ای که به اثبات نمی‌رسد، تبدیل به ایدئولوژی خواهد شد! در هر حال آقای نصر از مسلمانان خواسته‌اند که کل موضوع یا مدرنیته را از همین دیدگاه بنگرند! ولی در همینجا می‌باید از ایشان پرسید، شما که خیلی به «اثبات» علمی علاقمند هستید، جن‌وپری، قرآن و جبرئیل و دیگر «مستدلات» تئوریک خودتان را هم به «اثبات» رسانده‌اید که اینچنین از عدم اثبات دیگر تئوری‌ها «آزرده» می‌شوید!

در ثانی، ظاهراً جناب پروفسور نصر که مدرنیته را «مدرنیسم» می‌خوانند، از مدرنیته هیچ شناختی ندارند. چون برخلاف ادعای رئیس دفتر سابق شهبانوی مهربان، ‌تئوری داروین، پای بر چارچوب فلسفی مدرنیته می‌فشارد، و نه بالعکس! به عبارت دیگر بدون نظریة داروین هم مدرنیته همچنان پابرجاست، چرا که رمانتیسم آلمان، نظریة فروید و فلسفة نیچه بر نظریه داروین تکیه ندارد و همچنان باقی خواهد ماند! بهتر است بگوئیم، فروپاشی تقدس اسطوره‌های ادیان ابراهیمی بدون نظریة داروین هم اعتبار فلسفی و منطقی خود را حفظ می‌کند، چون مدرنیته، بر خلاف دین اسلام، که خیمه دارد و خیمة خود را بر ستون نامرئی «خدواند یکتا» و توهمات و حکایات و قصه‌ها استوار کرده، دین نیست؛ خیمه هم ندارد! پیشتر چندین وبلاگ به مدرنیته اختصاص داده‌ایم، ولی جهت روشن شدن ذهن آقای نصر نگاهی اجمالی خواهیم داشت به چارچوب‌های فلسفی مدرنیته.

مدرنیته یک حرکت فراگیر فرهنگی، علمی و اجتماعی بود که با قرار دادن اسطوره‌های مقدس مسیحی در زمینة تاریخی‌شان، تقدس را از آنان زدود. ساده‌تر بگوئیم، به این ترتیب اسطوره‌های مسیحی در ردة اسطوره‌های یونان و رم باستان قرارگرفت. و از سوی دیگر تفکر فلسفی مدرنیته، انسان را مانند خداوند از آسمان به زمین آورد. در فلسفة کلاسیک، انسان موجودی تعریف شده بود کاملاً «منسجم»! و اینچنین عنوان می‌شد که این «موجود» با تکیه بر نیروی «اراده» قادر است بر سرنوشت خود حاکم شود. ولی در بطن فلسفة نیچه، برای نخستین بار انسان اختیار گفتار و کردار خود را از دست می‌دهد؛ زبان «دیونیزوس» به زبان خشک و بیروح «آپولون» زندگی و نشاط می‌بخشد و خداوند یکتا و نامرئی در قالب متکثر و متشکل از چهار عنصر: آب و آتش و باد و خاک، بر زمین فرو می‌افتد. در نظریة فروید نیز «پدر» به عنوان نماد قدرت الهی در خانواده از تخت حاکمیت به زیر کشیده می‌شود. فروید بر اساس اسطورة اودیپ، نتیجه می‌گیرد که در گذشته‌های دور، پدر برای حفظ جایگاه خود پسر را از مادر جدا کرده بود، ولی پسر سرانجام پدر را به قتل ‌رسانده و مادر را به تصاحب خود در می‌آورد.

البته نظریة فروید هم قابل اثبات نیست، ولی علیرغم این امر مدرنیته پا برجاست! و «روانکاوی» یک شیوة درمان علمی است که نزد روانپزشکان در سراسر جهان کاربرد بالینی دارد! هر چند ممکن است «پرفسور» نصر روانکاوی را هم «باور» نداشته باشند، ولی «باورهای» آقای نصر «واقعیات» را تغییر نخواهد داد. واقعیت این است که محفل فاشیسم بین‌الملل علیه «انسان محوری» به جنگی همه جانبه برخاسته! در زمینة فرهنگی این پروپاگاند بیشرمانه تا آنجا پیش می‌تازد که نظریة علمی «مارکسیسم» را «اسطوره» می‌خواند و آنرا در ترادف با توهمات انسان‌ستیز «نازیسم» قرار می‌دهد. البته اینهمه از زبان «میرسه‌آ الیاد»، که سابقة همدلی‌اش با نژادپرستان یهودستیز حداقل در کشور فرانسه شناخته شده ‌است! و از قضای روزگار این مطلب نیز درسایت «هفتان» تحت عنوان «تأملی کوتاه درباب اسطوره» انتشار یافته!

البته ما با «اسطوره» هیچ اشکالی نداریم. اسطوره وقتی مشکل‌آفرین می‌شود که بعضی‌ها همچون «پروفسور» نصر آن را کلام الهی تلقی کنند! به عبارت دیگر، نکبت و ادبار فاشیسم از «اسطوره‌های مقدس» برمی‌خیزد، نه از اسطوره! قابل توجه اهالی «هفتان» سایت «فرهنگی» کارگزاران و دیگر شیپورچی‌های فاشیسم بین‌الملل که مارکسیسم را اسطورة زرین می‌خوانند و ادعا دارند که هدف نازیسم نابودی «ارزش‌های مسیحی» بوده:

«جامعة بی‌طبقه مارکس همان اسطوره ‌عهد زرین است که بر اساس روایات گوناگون در پایان تاریخ جای دارد [الیاد] نازیسم را نمونه‌ای دیگر از این الگو می‌داند. جنبش نازیسم ...»

بله این گورکن‌ها وقتی به فعالیت «فرهنگی» می‌پردازند، اسطورة مقدس را در ترادف با اسطوره، و اسطوره را هم در ترادف با علم و تاریخ قرار می‌دهند. و شیوة «فعالیت‌های» فرهنگی اینان، ایجاد بازار مسگرها در اطراف «معنا» است تا بتوانند ضمن پنهان داشتن باد بلاهت، در غربت معانی لاف بزنند. که از قدیم گفته‌اند «گ... در بازار مسگرها و لاف در غربت». به این ترتیب است که در «بازار مسگرها»،‌ مارکسیسم تبدیل می‌شود به اسطورة عصر طلائی و آخرزمانی و مهدویت و اینجور چیزها! البته اسطوره تا زمانی که توسط شیادان یهودی، مسیحی و مسلمان «تقدس الهی» پیدا نکرده بود، انسان‌ستیز به شمار نمی‌آمد! همچنانکه سنت نیز بر خلاف «سنت مقدس» به هیچ عنوان انسان‌ستیز نیست. اما هنگامی که شیپورهای فاشیسم به «فرهنگ» علاقمند می‌شوند، ادعا می‌کنند، نازیسم در صدد نابودی «ارزش‌های مسیحی» بوده!

این یک دروغ بیشرمانه است. کلیسای کاتولیک طی تاریخ موجودیت‌اش پیوسته یکی از مهم‌ترین بنیادهای مشوق یهودستیزی و نازیسم بوده، چرا که به زعم آخوندهای مسیحی، یک یهودی باعث مرگ مسیح شده! البته آن‌ها که این مزخرفات را می‌گویند، در نظر نمی‌آورند که مسیح خودش هم یهودی بود! در هر حال تصاویر خوش و بش آدولف هیتلر با مقامات بلندپایة کلیسای کاتولیک بر روی شبکة اینترنت به وفور دیده می‌شود! سابقة فعالیت‌های سیاسی پاپ‌ها به ویژه آن لهستانی قبلی و این آلمانی فعلی معروف خاص و عام است. می‌بینیم که دروغ گفتن روی اینترنت خیلی مشکل است! بله هیجانات ایجاد شده در اطراف دروغ‌های شاخدار و «مبارزات ضد مسیحی» فاشیست‌ها، باعث شد که ما هم پروفسور نصر را در خیمه‌شان بکلی از یاد ببریم! پس بازگردیم به سخنان گهربار ایشان:

«نظریة تکامل ستون خیمة مدرنیسم است و اگر این ستون سقوط کند، کل خیمه بر سر مدرنیسم فرو خواهد ریخت. بنابراین به مانند یک ایدئولوژی با آن رفتار می‌شود، نه یک تئوری علمی که به اثبات رسیده است. می‌دانم که بسیاری از مردم اظهارات من در این مورد را نمی‌پذیرند، اما حداقل مسلمانان باید از این دیدگاه به کل موضوع بنگرند.»

جناب پروفسور نصر! سرکار در کدام آکادمی فلسفه آموخته‌اید که «خیمة» مدرنیته یا به قول شما «مدرنیسم» بر نظریة تکامل استوار شده؟ در کدام فراموشخانه به سرکار یاد داده‌اند که مدرنیته «خیمه» دارد و ستونش هم نظریة داروین است؟ کدام ابلهی ادعا کرده با رد نظریة داروین، مدرنیته نابود خواهد شد؟ البته ما می‌دانیم که در بسیاری از مدارس ینگه دنیا، به عنوان «فلسفه» چرند و مهمل تحویل جوانان می‌دهند، این نیز قسمتی از تبلیغات سیاسی‌ای است که تحت عنوان «لیبرالیسم آمریکا» به خورد مردم داده شده. ما نیک می‌دانیم که در برخی دانشگاه‌ها نظریة داروین را تحت نظارت کلیسا از کتب درسی حذف کرده‌اند، ولی علیرغم حذف نظریة داروین، این نظریه در بطن مدرنیته همچنان پا برجاست، چون مدرنیته تداوم رنسانس و نشانگر یک برهة تاریخی در اروپای غربی به شمار می‌رود.

جناب پروفسور! سرکار از درون خیمة ادیان ابراهیمی در هزارة سوم نمی‌توانید یک برهة تاریخی را در اروپا به میل «امام و امت و ناتو» حذف بفرمائید! همانطور که گفتیم تاریخ بر خلاف ادیان، خیمه ندارد! علم تاریخ، حرکت انسان است در زمان و مکان مشخص. و آنچه را در گذشتة اروپا «واقع» شده و در «پسامدرنیته» تداوم یافته، امروز نمی‌توان به دلخواه حذف کرد. جنابعالی بهتر است از خیمة باورهای منجمد خود پای بیرون بگذارید و بالاخره قبول بفرمائید که تاریخ و فرهنگ غرب یک «مجموعه» است که مدرنیته هم بخشی از آن به شمار می‌رود. محفل فاشیسم بین‌الملل اگر چه در شهر مکه بساط پادشاهی به راه انداخته، و عمال‌اش تاریخ شهر و تاریخ جهان اسلام «تعیین» ‌کرده‌اند، خود در جهان غرب به افلاس افتاده است، و این محفل با توسل به همة پروفسورهای عالم، از قبیل سرکار نمی‌تواند رمانیتک‌های آلمان، نیچه، فروید و حتی نظریة داروین را از تاریخ تفکر بشر «حذف» کرده، تأثیراتی را که اینان بر تاریخ تفکر گذاشته‌اند، فقط به این دلیل که امروز بازتاب منافع محفلی و مالی‌اش نیست از میان بردارد! همگامی شما و امثال شما با این جریان که صرفاً سیاسی و مالی است، مسلماً نشانة درک و فهم نمی‌تواند باشد؛ درک و فهمی که شما 5 دهه است، تحت عنوان «شناخت» از مفاهیم فلسفی به خودتان نسبت داده‌اید.

ولی جناب پروفسور! دوستانه بگوئیم، اگر در این «نظریه‌پردازی» بیش از این‌ها پافشاری کنید، خود شما را به عنوان «حلقة گمشده» در موزة شهر نیویورک به نمایش خواهند گذارد، و به این ترتیب بر خلاف تمایلات قلبی‌تان، تبدیل به ابزاری جهت اثبات علمی نظریة داروین خواهید شد!





نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس



0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت