یکشنبه، شهریور ۱۰، ۱۳۸۷



سارا و صفار!

...
«داش» صفار هرندی برای مبارزه با «رمان» قیام کرده، به نفس‌کش طلبی پرداخته‌اند. داش صفار در حالیکه قمه را دور سر خود می‌چرخاندند، فریاد برآورده‌اند: اجازة کودتای فرهنگی نمی‌دهیم، نویسندگان «رمان معنوی» بنویسند! البته می‌دانیم که «داش» صفار و اربابان‌شان در غرب آرزوی کودتا را باید به گور ببرند، چون جنگ سرد به پایان رسیده و کودتا نه تنها در ترکیه ناکام می‌ماند که در پاکستان نیز کودتاچی مامانی سازمان سیا ناچار به استعفا می‌شود! اما «داش» صفار در ظاهر کاری با سیاست ندارند. ایشان که مانند محمد خاتمی از مؤسسة استحماری کیهان ظهور کرده‌اند، همچون ایشان فقط در عرصة «فرهنگ» فعال‌اند، یا بهتر بگوئیم ارتباط «داش» صفار همانند ارتباط دیگر فرهیختگان حکومت اسلامی با فرهنگ، در واقع «ارتباط گوز با شقیقه را ماند».

صفار هرندی که پیشتر به قرق کردن محل و تیغ‌کشی اشتغال داشته، امروز نوع جدیدی از رمان کشف کرده و به دولت‌های پیشین اعتراض می‌کند که چرا از این «رمان‌ها» نداریم! رمان مورد نظر «داش» صفار در واقع قصه‌ای‌ است با «پرسوناژهای مقدس» از جمله ‌پیامبران و امامان! این «رمانی» است که ایشان، در مقام وزیر ارشاد گوسفندان گمراه به اعماق چاه جمکران، خواهان آفرینش آن شده‌اند. چه می‌شود کرد؟! در کشوری که احمد فردید فلسفه تدریس کند، لات و اوباشی چون صفار هرندی هم باید نظریه‌پرداز «رمان» شوند و مسیر حرکت فرهنگ جامعه را تعیین کنند:

«چگونه پس از گذشت 30 سال [...] ما هنوز نمی‌توانیم یک رمان داشته باشیم، که عدالت که شعار همه انبیا و اولیا هم هست در آن غالب باشد.»

این ترهات در سایت «رادیو فردا» مورخ اول شهریورماه 1387 منتشر شده، تا مفلس‌ها و نخبگان فقرفرهنگی از «فرهنگ و ادبیات» کلاه مخملی‌ها بی‌بهره نمانند. اگر «داش» صفار نمی‌داند، ما که می‌دانیم «زبان رمان» با «زبان انسداد» در تضاد کامل قرار دارد.

«زبان انسداد» یا زبانی که در تخالف با «زبان رمان» قرار می‌گیرد همان زبان مقدسات مذهبی و منهیات است. به عبارت دیگر، زبان انسداد از یکسو در توهم، ترس و ناآگاهی مردم و از سوی دیگر در شیادی دین‌فروشان ریشه دارد. دین‌فروشانی که می‌کوشند با گسترش دامنة ترس، توهم و تقدس ذهن و اندیشة مردم را نیز تحت انقیاد درآورند و با گسترش توحش، انسان را از انسانیت و نوعدوستی تهی کنند. الگوی توحش حکومت اسلامی همانطورکه گفتیم در غرب تولید و به ایران صادر می‌شود. آخرین کالای تولیدی غرب در زمینة توحش، در ساحت مقدس معاون جان مک‌کین، شخص سارا پالین متبلور شده. زنی که در 44 سالگی علیرغم توصیة پزشکان یک کودک «ناهنجار» را به دنیا می‌آورد، تا از سیه‌روزی یک انسان، به عنوان یک ابزار سیاسی حداکثر استفادة ممکن را صورت دهد.

پس از اینکه شهید حسین اوباما یک کاتولیک فاشیست و از همه مهم‌تر «متقلب» را به عنوان معاون خود برگزید، جمهوری‌خواهان ایالات متحد جهت ربودن گوی سبقت از دمکرات‌ها یک زن 44 سالة طرفدار فروش آزاد اسلحه و مخالف سقط جنین را به معاونت سناتور مک‌کین برگزیدند! این برندة خوشبخت روزی که ما ایرانیان طعم شیرین کودتای 22 بهمن را می‌چشیدیم پانزدهمین زمستان زندگی خود را جشن می‌گرفته. امتیاز «سارا پالین» بر «جوزف بایدن» این است که تا 12 سالگی کاتولیک بوده و اکنون به «کلیسای مستقل» وابسته است! ولی یکی از مهم‌ترین خصوصیات این روزنامه نگار برگزیده، توحش ایشان است!

سارا پالین آخرین فرزند خود را در سن 44 سالگی در سال 2008 به دنیا می‌آورد! البته پیش از تولد این کودک سرپیری، پزشکان به وی اطلاع داده بودند که فرزند آینده‌اش «ناهنجار» خواهد بود ولی سارا پالین برای به دست آوردن دل مخالفان سقط جنین و اصحاب کلیسا در به دنیا آوردن یک کودک ناقص هیچ تردیدی به خود راه نداده. چون امثال پالین هیچ مسئولیتی برای نگهداری و تربیت فرزندان‌شان ندارند. و بهتر بگوئیم فرصتی هم برای اینکار نخواهند داشت. یک فرزند دیگر برای سارا پالین، به معنای مالیات کمتر خواهد بود، و به دنیا آوردن یک فرزند عقب افتاده ابزاری خواهد شد جهت کسب محبوبیت سیاسی! این روزها هر زن عامی آگاه است که زایمان در سنین بالا به ویژه از چهل سالگی به بعد صحیح نیست. ولی سارا پالین با این مسائل بیگانه ‌است، ایشان تا زمانی که بتوانند، درست همچون جانوران به تولید مثل ادامه خواهند داد.

سارا پالین در سال 1984، به عنوان ملکه زیبائی قصبة «واسیلا» انتخاب شد‌، و در مسابقات ملکه زیبائی آلاسکا، مقام دوم را کسب کرد. یک بورس تحصیلی جایزة ایشان بوده! سه سال بعد، سارا پالین یک لیسانس روزنامه نگاری «دریافت» کرد و از سال 2006، به عنوان فرماندار آلاسکا به میهن اسلامی خود خدمت می‌کند. سارا پالین همچنین عضو «ان. آر.ا» و طرفدار احداث خط لولة گاز آلاسکا به ایالات متحد است. در ضمن همسر ایشان بجز تابستان‌ها، بقیة اوقات خود را در بریتیش پترولیوم به کار و فعالیت «سازنده» می‌گذرانند!

بله بریتیش پترولیوم همان شرکت نفتخواری است که برای ما ایرانیان محمد مصدق و آخوند کاشانی، اشغال آذربایجان توسط ارتش سرخ و کودتای 22 بهمن را تداعی می‌کند و در جنگ اخیر قفقاز یک شاخک بسیار مهم خود را از دست داد. به همین جهت شاخک‌های افراطی خود را در دیگر نقاط از جمله در ترکیه و ایالات متحد فعال کرده. امروز نجم‌الدین اربکان، ‌ سردستة افراط‌گرایان اسلامی ترکیه که از الطاف ویژة شیخ عبدالله گل برخوردار شده و فعالیت سیاسی، یا بهتر بگوئیم چرندبافی در مسجد را از سر گرفته، ضدامپریالیست، مخالف جنگ عراق، مخالف اسرائیل و مخالف اروپا شده‌اند! البته می‌دانیم که ترکیه عضو سازمان ناتو و پشت جبهة جنگ عراق است. همچنین می‌دانیم ارتش ترکیه همکاری نزدیک با اسرائیل دارد و خط لولة «باکو، تفلیس، جیهان» را بریتیش پترولیوم احداث کرده. ظاهراً نجم‌الدین اربکان این مسائل را فراموش کرده، چون منافع آنگلوساکسون‌ها ایجاب می‌کند از عراق هر چه زودتر خارج شوند!

همانطور که گفتیم، پس از انعقاد قراردادهای سی‌سالة نفتی و تجهیز اوباش شیعی مسلک و تبدیل عراق به یک ویرانة ناامن، دلیل دیگری برای تداوم حضور ارتش آزادی بخش ناتو در این کشور وجود ندارد. جهت کسب موافقت چین با برنامة خروج از عراق یک تکه استخوان هم برای «هوجین تائو» پرتاب کرده‌اند. به گزارش «بی‌بی‌سی»، مورخ 28 ماه اوت 2008، دولت عراق با چین یک قرارداد نفتی به مبلغ سه میلیارد دلار منعقد خواهد کرد! این استخوان جواهرنشان، در ساعت دوازده و سی دقیقه به وقت گرینویچ، همزمان با نشست شانگهای در تاجیکستان برای هوجین‌تائو پرتاب شد تا در جنگ گرجستان طرف روسیه را نگیرد. قرار است سه سال دیگر، چین با شرکت نفت عراق به مدت 20 سال نفت استخراج کند. برای این امر خیر سه میلیارد دلار لازم است که 75 درصد آنرا چینی‌ها تأمین خواهند کرد. بله، در پی پرتاب تکه استخوان سه میلیارد دلاری برای چینی‌ها در تاجیکستان، شخصیت «خوش‌نامی» چون نجم‌الدین اربکان هم به مخالفت با سیاست‌های گرجستان می‌پردازد! ساده‌تر بگوئیم، بهتر از این نمی‌شد روسیه را به لجن کشید، و واکنش این ‌کشور به تهاجم نظامی گرجستان را بی‌اعتبار کرد!

به گزارش کیهان مورخ 31 اوت سالجاری، ‌ شیخ نجم‌الدین اربکان، نخست وزیر اسبق ترکیه، که با حمایت سازمان سیا از صندوق‌های مارگیری بیرون کشیده شد، به شیوة خمینی دجال زبان به انتقاد از آنچه «تمساح نژاد پرست» می‌خواند یعنی، آمریکا، اروپا و اسرائیل گشوده:

«آرواره‌های [...] این تمساح را آمریکا، و اتحادیة اروپا و دمش را اسرائیل تشکیل می‌دهد. بدنش هم سیاستمداران، دست اندرکاران مطبوعاتی [...] و سرمایه‌داران هستند.»


بله زمانیکه اربکان به مهمل‌بافی و یا تحلیل «سیاسی ـ اسلامی» مشغول بود فراموش کرد بگوید، اسلامگرایان ضدامپریالیست منطقه از پس‌ماندة غذای تمساح کذا تغذیه می‌کنند. شاید بهتر باشد گوردون براون، نخست وزیر زبان بریدة انگلستان که امروز به روسیه ایراد گرفته که خود را با شرایط نوین اروپا وفق نمی‌دهد، نوکران سنتی خود را در منطقه کمی «آپ‌دیت» کند! ‌



نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس



0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت