جمعه، شهریور ۰۱، ۱۳۸۷



اگر و اکبر!

...
پیش از پرداختن به وبلاگ امروز یادآور شویم فراخوان هوچی‌های گروه عبادی و اعضای مؤنث «داس‌الله» را امضا نخواهیم کرد. دلیل هم روشن است. تعدد زوجات طبق قانون اساسی حکومت چاه جمکران در توافق کامل با دین اسلام و مسلک شیعه قرار دارد. اگر صادرکنندگان فراخوان دست از هوچی‌گری بردارند و در متن فراخوان بر «جدائی دین از سیاست» تأکید کنند، ممکن است ما هم پاسخ مثبت به آن بدهیم، در غیر اینصورت هیاهوی فعلی را هم مانند کمپین یک میلیون «کاسه آش» ابزاری برای جنجال سیاسی تلقی خواهیم کرد،‌ و آنرا دقیقاً گامی در مسیر نامة «نهضت آزادی» به علی لاریجانی خواهیم دید. نامه‌ای که متن آن در سایت «پیک ایران» مورخ اول شهریورماه سالجاری انتشار یافته.

همانطورکه گفتیم سیاست استعمار در پاکستان پس از مدتی در ایران اعمال خواهد ‌شد. و پس از معرکة نواز شریف و دارودستة شهید شنل قرمزی که قصد برکناری مشارف را داشتند، و البته ژنرال هم به روی خود نمی‌آوردند، ماجرای گرجستان پیش آمد و بالاخره ژنرال مشارف استعفا دادند. هنوز مرکب استعفای ایشان خشک نشده بود که «نهضت آزادی» میمون‌وار به تقلید از پاکستانی‌ها، طی نامه‌ای به علی کوچیکه،‌ مرد «قدرتمند» جمکران خواستار برکناری مهرورزی به دلیل «عدم کفایت» شد! از این نامه نتیجه می‌گیریم که به زعم اهالی نهضت آزادی حوزه و بازار، محمد خاتمی، اکبر بهرمانی، ‌ علی خامنه‌ای و «دکتر» بنی‌صدر حتماً کفایت داشتند! و در کفایت‌شان همین بس که آنروزها، ماشاالله قصاب‌ها و زهرا خانوم‌ها در کمال «استقلال» و «آزادی» تظاهرات به راه می‌انداختند، و شیخ مهدی بازرگان هم ضمن پاسداری از این آزادی‌های سیاسی در کشور، دست «امام» خمینی‌شان را هر روز بوسه باران می‌کردند! از این رو به گروه شیخ مهدی بازرگان یادآور می‌شویم افتضاح «دولت موقت» و تداوم آن تا به امروز، اگر چه در تاریخ رسمی ایران به ثبت نرسیده، از یادها زدوده نخواهد شد. همة وبلاگ‌هائی که خاطرات سه دهه وحشت حکومت اسلامی را بازتاب می‌دهند، ماهیت واقعی این حاکمیت و اوپوزیسیون «رسمی» آنرا آشکار خواهند کرد.

مدتی است سایت «رادیوزمانه» مطالبی تحت عنوان «سی سال پیش در چنین روزی» منتشر می‌کند. پیشتر گفتیم که در این مطالب نقل قول‌هائی نیز از محمدرضا پهلوی وجود دارد که شیوة ‌بیان شاه سابق ایران را مشابه حاج اکبر بهرمانی جلوه می‌دهد، یا به طور مثال بمب‌گذاری در رستوران «خوانسالار» تهران را «عملیات انتحاری» می‌خواند! البته جای تعجب هم نیست، چون یکی از تهیه کنندگان مطالب مذکور سیدابراهیم نبوی، معاون سیاسی وزارت کشور جمکران است که فعلاً مانند بسیاری از اعضای شریف ساواک جمکران هجرت فرموده، ضمن حذف مقام والای «سید» از نام خود خود، نقاب مخالفت با همین حکومت را بر چهره زده‌اند. بگذریم! سیدابراهیم نبوی این روزها به تهاجم به مراکز تفریحی، رستوران و از همه مهم‌تر آتش سوزی فجیع سینما رکس آبادان اشاره کرده، بدون اینکه بگوید این حملات وحشیانه که به قتل مردم منجر می‌شد با «ایام مبارک» تقویم شیعی مسلکان چه ارتباطی داشته! البته امروز این مسائل اهمیتی ندارد چون ارتباط دستاربندان و ساواک با خرابکاران روشن‌تر از آن است که پنهان بماند.

ولی آنچه اهمیت دارد این است که بدانیم، در آن دوران که همه خواستار استقلال و آزادی بودند، به ویژه دانشجو جماعت و گروه‌های مبارز دانشجوئی، دانشگاهیان و دارودستة مهدی بازرگان که مدعی دفاع از حقوق بشر هم بود، هیچیک اعمال خشونت و قتل مردم را محکوم نکردند! به عبارت دیگر بیانیه‌های کشکی حضرات که اعلیحضرت را به رعایت حقوق بشر و آزادی بیان دعوت می‌کرد، کوچکترین اشاره‌ای به کشتار مردم توسط خرابکاران نداشت! همانطورکه گفتیم آتش‌سوزی سینما رکس‌آبادان فجیع‌ترین کشتاری بود که اسلامگرایان تحت نظارت ساواک مرتکب شدند، و آمران این جنایت هنوز هم به مجازات نرسیده‌اند. چون دستاربندان حکومتی نه تنها از مصونیت قضائی برخوردارند که جنایات‌شان در زمرة «کارهای نیک» پیشاهنگی قرار می‌گیرد، البته پیشاهنگی در مزدوری برای استعمار! به همین دلیل است که هنوز بعضی‌ها برای آیات عظام سینه چاک می‌دهند و تلاش می‌کنند آخوند منتظری و شیرین عبادی را در رستة «نیکان» جمکران به ما ملت حقنه کنند.

دیروز یکنفر به ما توصیه کرد، بیائید همه به دین خود افتخار کنیم! نام ایشان «رضا فانی یزدی» است. روزآن‌لاین مورخ 31 مردادماه سالجاری مطلبی از ایشان منتشر کرده که در آن ضمن تجلیل از آخوند منتظری می‌گوید اگر به عنوان وکیل از حقوق دیگران دفاع کنیم، می‌توانیم به انسان بودن خود افتخار کنیم! موضوع دفاع از حقوق «دیگران» همان حکایت کهنة دستگیری بهائیان است، بهائیانی که اخیراً به دلیل افلاس حکومت اسلامی و اربابان‌اش لازم شده نه تنها پای به میدان سیاست بگذارند که فعالیت‌های خرابکارانه نیز داشته باشند، تا دستگاه توحش عدالت اسلامی بتواند برای رسانة کیهان و دیگر بوق‌های استعماری خوراک مناسب تبلیغاتی فراهم آورد. پیش از ادامة مطلب یادآور شویم که دفاع از بهائیان به دلیل اعتقادات ما به اصل «آزادی عقیده‌» است، نه به دلیل دفاع از دین و مسلک خاصی. در واقع بهائیت تداوم شیعه‌گری است و شخصاً به شیعی‌مسلکان هیچگونه ارادتی ندارم. بگذریم، و بازگردیم به ادعای عجیب رضا فانی که می‌گوید دفاع از حقوق دیگران مجوزی است برای افتخار کردن به انسانیت! بر اساس فرمایشات ایشان هر وکیلی می‌باید به انسانیت خود افتخار کند، چون وظیفة وکیل هم دفاع از حقوق دیگری است! خارج از چارچوب وکیل و موکل، در واقع آقای فانی گویا در جریان نیستند که دفاع وکیل از حقوق موکل در یک نظام انسانی، و طبق قوانین یک وظیفه است. و اگر وکیلی از موکل خود دفاع نکند مورد مؤاخذه قرار خواهد گرفت، و ممکن است از حق وکالت نیز محروم شود، چرا که مقرراتی که حرفة وکالت بر اساس آن می‌باید صورت گیرد توسط وی نقض شده.

ولی در حاکمیت «خدا محور»، دفاع از «حقوق انسانی» به هیچ عنوان در قوانین وجود ندارد، کاملاً بر عکس، قوانین یک حکومت خدا محور توحش را تشویق می‌کند. به عنوان نمونه به آخرین اعدام در حکومت اسلامی نگاهی گذرا داشته باشیم.

جوانی در یک دعوای گروهی، جوان دیگری را با چاقو به قتل می‌رساند. در مورد مجازات این جوان تصمیم گیرنده «عدالت انسانی» نیست، توحش و انتقام‌جوئی والدین مقتول است که خواهان اعدام قاتل می‌شوند. اینکه قوانین جزائی یک کشور مشوق «انتقام» باشد، تنها نشانگر میزان توحش قانون‌گزار است و بس. چرا که انتقامجوئی یک واکنش طبیعی است و نمی‌تواند حقوقی و یا منطقی تلقی شود.

«قانون» برای ارضاء احساسات مردم وضع نمی‌شود، قانون برای احقاق حق مردم و استقرار عدالت و تنظیم روابط انسان‌ها در یک جامعة بشری وضع می‌شود. ولی در حکومت‌های الهی، نگرش قوانین به هیچ عنوان نیازهای اجتماعی و بشری را مورد نظر قرار نمی‌دهد. «عدالت» در ادیان توحش ابراهیمی بر پایة «چشم در برابر چشم»، یا همان «مقابله به مثل» خلاصه شده. البته مهدی بازرگان هم در مراسم بزرگداشت علی شریعتی به «انتقام» به عنوان یکی از سه پایة توحش «نظام» اسلامی اشاره داشتند. در چنین نظام «وارسته‌ای»، جائی برای «انسانیت» وجود نخواهد داشت. چون قانون اساسی در این نظام چنین ایجاب می‌کند.

ولی حتی در قانون توحش حکومت اسلامی نیز دسترسی به وکیل پیش‌بینی شده، و اگر عبادی این افتخار را از بهائیان دریغ کند، دیگران این وکالت را بر عهده خواهند گرفت. پس بهتر است پامنبری‌های آخوند منتظری هیاهو برای هیچ به راه نیاندازند، و مفتخرین به دین و مسلک، دست از انسانیت و دفاع از حقوق انسان‌ها برداشته به افتخار کردن بسنده کنند. چون دفاع وکیل از موکل یک وظیفه است، و برای انجام وظیفه نیازی به افتخار کردن به دین و مذهب منظور نشده. از این گذشته،‌ در هر حال بهائیان در حکومت اسلامی از حق و حقوقی برخوردار نیستند، تا خانم عبادی از آن دفاع کند! قوة قضائیة جمکران هم بی‌آبروتر از آن است که به احقاق حقوق مردم تظاهر کند؛ هنوز اخبار مربوط به «قضاوت» در مورد قاچاقچیان «شریف» اسلام و سوء استفادة‌مالی و جنایت توله آخوندها روی خطوط اینترنت موجود است!

حال به جناب فانی یزدی که ضمن لعن و نفرین تلویحی به بهائیان، به دمیدن در تنور شجاعت آخوند منتظری و حاجیه عبادی قیام کرده‌اند، می‌گوئیم، خیلی اشتباه گرفته‌اید! ما اصلاً احمق نیستیم! اگر آخوند منتظری مدافع حقوق بهائیان شده، دقیقاً به این دلیل است که معاون احمدی نژاد هم این روزها با ملت اسرائیل «دوست» شده. بهتر بگوئیم کل حاکمیت جمکران به لرزه درآمده و بعضی‌ها تلاش می‌کنند در این وانفسا از سرنوشت محتوم خود بگریزند، به ویژه آخوندها و پادوهای مخالف‌خوان حکومت، از قماش شیرین عبادی.

ولی این موضع گیری‌های «شجاعانه» حاجیه عبادی که ظاهراً دیگ خشم پاسدار شریعتمداری را در کیهان به جوش آورده، و حنازرچوبه را نیز به وادی مهمل‌گوئی انداخته، تا «رادیو فردا» بتواند نانی برای محفل عبادی به تنور بچسباند هنوز از نتایج سحر است! به عبارت دیگر، این داستان به پیش از شکست برنامة پنتاگون و تهاجم نظامی گرجستان به اوستیای جنوبی باز می‌گردد! در واقع، آنزمان که هنوز چانة «هوپ شفر»، دبیرکل ناتو نمی‌لرزید و زبان‌شان به لکنت نیفتاده بود! آنزمان که هنوز حاکمیت ایالات متحد کارت برندة خود، جناب پروفسور مولانا را مثل «ژوکر» رو نکرده بود.

نخستین نتیجة ظهور پروفسور حمید مولانا، وق‌وقیة امروز تهران است که در آن پیشرفت‌های اقتصادی «شرطی» شده! اکبر بهرمانی که خطبه‌های علفزار امروز را روخوانی می‌کرد، می‌گوید «اگر» چنین می‌کردیم، «چنان» می‌شد، ‌ و وضع خیلی بهتر از این‌ها بود! ولی افسوس که اکبربهرمانی دیگر سیاستگزار نیست! اگر نه وضع کار و کاسبی خیلی بهتر می‌شد، و پیشرفت در تجارت برده، قاچاق مواد مخدر و اسلحه، به ویژه حذف دست‌جمعی نویسندگان و شاعران هزاران فرصت شغلی برای دارودستة «سازندگی» ایجاد می‌کرد. بله حاج اکبر هم مانند دارودستة حاج آبراهام یزدی می‌پندارد ما دوران «سازندگی» را فراموش کرده‌ایم و لازم است معجزات آن دوره را همه روزه به ما ملت یادآوری کند:

«در سال‌های پس‌ از جنگ توانستیم به صنعت بندرسازی، پالایشگاه سازی سدسازی، اتوبان سازی و... دست یابیم [...] اگر طبق همان برنامه‌ها جلو می‌رفتیم، امروز بجای نفت فرآورده‌های آنرا [...] صادرمی‌کردیم [...] اگر طبق همان برنامه‌ها جلو می‌رفتیم، امروز به اندازه‌ای آب در پشت سدها داشتیم که...»

بله «اگر»! ولی اشکال این «اگر» این است که به یک «اگر» دیگر مشروط می‌شود: اگر سخنان حاج اکبر پیرامون سیاست‌های پس از جنگ واقعیت ‌داشت ... که ندارد! ولی آنچه واقعیت دارد این است که جنگ قفقاز برق از چشمان اربابان حکومت اسلامی پرانده، و آه از نهاد دستاربندان برآورده، چون نعلین‌ها نیز مانند ساکاشویلی بدبخت در «الهیت» ارباب تردید نداشتند! و امروز که سفیر ایالات متحد در مسکو رسماً واکنش روسیه به تهاجم گرجستان را «موجه» اعلام کرد، و اظهاراتش در سایت «نووستی» نیز منتشر شد، نعلین‌ها آناً طرفدار «صلح»، «عقل» و حفظ «جامعة‌بشری» شده‌اند! آری، گورکن‌ها دیگر جنگ را نعمت الهی نمی‌دانند و آنرا زمینه‌ساز پیشرفت معرفی نمی‌کنند:‌

«شرایط قفقاز خطر رویاروئی دو قطب جهان را پیش آورد، ‌باید در اینگونه مسائل مدبرانه عمل کرد [...] امیدواریم عقل بر این فضاها حاکم شود و خطری برای جامعة بشری ایجاد نشود.»

بله یک موجود وحشی چون اکبر بهرمانی هم به خود اجازه می‌دهد در مورد بشر «سخنرانی» کند! ایشان طرفدار «صلح» و «عقل» شده‌اند، چرا که جنگ قفقاز نتوانست منافع آمریکا، ارباب دستاربندان را تأمین ‌کند! و می‌بینیم که سازمان تبلیغات اسلامی در امر نوکری برای عموسام کاسة از آش داغ‌تر شده و جرأت ندارد گرجستان را به دلیل تهاجم وحشیانه به غیرنظامیان در اوستیای جنوبی محکوم کند! مسلماً پروفسور مولانا در تنظیم و تدوین چنین خطبة نوکرمآبانه‌ای با «پوکویاما» همکاری داشته‌اند. آخوند علم‌الهدی حق داشت از جامعة اسلامی فعالیت علمی و عقلانی را «حذف» کند. ولی علم الهدی یکی از مهم‌ترین فعالیت‌ها را در جامعة کذا از قلم انداخته:‌ مزدوری و مفت‌گوئی. این تنها فعالیتی است که دستاربندان در المپیک آن همواره مدال طلا را به خود اختصاص داده و خواهند داد.








نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد


نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس


...


0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت